#شعر_کودک_و_نوجوان
#حضرت_محمد_ص
🌸گُلی بر شانهٔ اَحمد
یه روز پیامبرِ عزیزِ اسلام
وقتِ نماز و لحظهٔ عبادت
به مسجد آمد و نمازِ خود را
اِقامه کرد به عشق و با جماعت
ولی یه اِتفاقِ جالب اُفتاد
که میکُنم بَرایِتان روایت
که با شنیدنش تعجُب کُنید
زِ بَس قشنگ و نازِ این حکایت
اون روز امامْ حسین کنارِ آقا
مشغولِ بازی بود و استراحت
تا حضرتِ نَبی میرَفت به سجده
میرَفت رو دوشِ آقا بی خجالت
میگُفت بُرو بُرو بُرو سَریع تَر
حالا که اَسبِ من شُدی تو راحت
نماز که شُد تَموم یه عِده گُفتن
حالا چه کار کُنیم با این اهانت ؟
خوبه بِریم بِپُرسیم اَز پیامبر
چه پاسُخیست برایِ این جسارت
اومَد به سمتِ حضرتِ محمّد
یه آدمِ یهودی با عداوت
بِگُفت به حضرتِ نَبی که منْ هَم
بِدیدَم آنچه شُد دَر این یه ساعت
برای من سوالِ یا محمّد
بِگو دلیلِ این همه لطافت ؟
چرا شُما نَکردی کودَکت را
نَه سَرزَنِش نَه تَنبیه و ملامت !
به رویِ خوش بِگُفت به آن یهودی
که دینِ ما بُوَد پُر از طراوت
مَسیرِ دینِ ما به سَمتِ عشقِ
خوبی به کودکان شُده رسالت
بابا باید با بچه هاش تو خونه
بَرخورد کُنه با مِهر و با رفاقت
یهودی تا شنید از او این کلام
بِشُد درونِ قلبِ او قیامت
بِگُفت به حضرتِ نَبی که گَشتم
با این کلام و مِهرتان هدایت
علاقه مَند شُدم به دینِ اسلام
دَهَم به این که حَق توئی شهادت
✍ شاعر: علیرضا قاسمی
ما بچههای امام حسینیم 🇮🇷🇵🇸
@kuodakemellateemamhosein
#شعر_کودک
#حضرت_محمد_ص
🔸️پیامبر خوشاخلاق
🌸به نام پروردگار
🌱که آفریده ما رو
🌸واسه هدایت ما
🌱آورد پیامبرها رو
🌸پیامبر خوب ما:
🌸ساده بود و خوش اخلاق
🌱مهربون و درستکار
🌸بهش میگفتن امین
🌱مردم اون روزگار
🌸رو صورتش همیشه
🌱میدیدی تو، یه لبخند
🌸کمک میکرد و یاری
🌱به فقیر و نیازمند
🌸معجزهی پیامبر ص
🌱بوده کتاب قرآن
🌸توش پُرِ درس و پَنده
🌱برای هر مسلمان
ما بچههای امام حسینیم 🇮🇷🇵🇸
@kuodakemellateemamhosein
ایمان نظری
عکس بالا 👆
........ 🌿🌿🌿🌿☘
#قصه_متنی
#حضرت_محمد_ص
#امام_حسین_ع
❤️ دوست خوب امام
مدینه گرمای روزهای قبل را نداشت.
نسیم ملایمی میوزید و هوای این شهر را لذت بخش کرده بود.
آن روز پیامبر خدا(ص) با جمعی از یاران خود در حال عبور از کوچه های مدینه بود. همه جا بچه ها بازی میکردند و شاد بودند. پیامبر (ص) دوست مهربان بچه ها بود به آنها عشق می ورزید و احترام میکرد ، او برای خوشحال کردن کودکان
دست به هر کاری میزد.
پیامبر (ص) هنگام عبور در یکی از کوچه ها قدمهایش را آهسته آهسته برداشت کمی جلوتر ایستاد و با دقت به بازی
بچه ها نگاه کرد و خندید.
همراهان آن حضرت فکر میکردند او امام حسن و امام حسین علیهم السلام را بین بچه ها دیده است،در صورتی که آن
دو نفر در جمع کودکان نبودند.
پیامبر (ص) آرام آرام به میان بچه ها رفت و در حالی که تبسم زیبایی بر لب داشت کنار یکی از آنها نشست و بر سر و صورتش دست نوازش کشید و پیشانی او را بوسید.
همراهان پیامبر (ص) که خیلی تعجب کرده بودند
پرسیدند:
یا رسول الله (ص) این کودکی که شما به او خیلی محبت
کردید، فرزند چه کسی است؟
پیامبر (ص) فرمود او یکی از دوستان خوب حسین من
است و همیشه با فرزندم بازی میکند.
آن حضرت چند قدم برداشت و بار دیگر فرمود:
روزی این بچه را دیدم که خاک زیر پای حسین مرا بر میداشت و به صورتش میکشید. همان موقع جبرئیل خبر داد او دوست خوب و مهربان حسین(ع) و یار وفادار فرزندم در صحرای کربلا خواهد بود.
ما بچههای امام حسینیم 🇮🇷🇵🇸
@kuodakemellateemamhosein