اتحاد کبوتران - @mer30tv.mp3
3.98M
#قصه_شب
اتحاد کبوتران
ما بچههای امام حسینیم 🇮🇷🇵🇸
@kuodakemellateemamhosein
083-KareKhatarnak-www.MaryamNashiba.Com.mp3
2.16M
#قصه_شب
💠 کار خطرناک
🎼 با صدای بانو مریم نشیبا
ما بچههای امام حسینیم 🇮🇷🇵🇸
@kuodakemellateemamhosein
D1739056T10516079(Web)-mc.mp3
4.6M
#قصه_شب
یک لقمه نون
ما بچههای امام حسینیم 🇮🇷🇵🇸
@kuodakemellateemamhosein
004-BaziBiMoghe-www.MaryamNashiba.Com_.mp3.mp3
2.29M
#قصه_شب
💠 بازی بیموقع
ما بچههای امام حسینیم 🇮🇷🇵🇸
@kuodakemellateemamhosein
غر زدن ممنوع - @mer30tv.mp3
4.34M
#قصه_شب
غر زدن ممنوع
ما بچههای امام حسینیم 🇮🇷🇵🇸
@kuodakemellateemamhosein
4_815947682051784938.mp3
5.88M
#قصه_شب
ما بچههای امام حسینیم 🇮🇷🇵🇸
@kuodakemellateemamhosein
مثل حضرت زهرا - @mer30tv.mp3
3.19M
#قصه_شب
مثل حضرت زهرا
🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴
ما بچههای امام حسینیم 🇮🇷🇵🇸
@kuodakemellateemamhosein
084-DavandeyeKochooloo-www.MaryamNashiba.Com.mp3
2.21M
#قصه_شب
💠 دونده کوچولو
🔻موضوع: سعی و تلاش
ما بچههای امام حسینیم 🇮🇷🇵🇸
@kuodakemellateemamhosein
خدا و حرفهای زهرا - @mer30tv.mp3
4.02M
#قصه_شب
🔹️خدا و حرفهای زهرا
🔴 حتما #بالینک به #اشتراک بگذارید👇
ما بچههای امام حسینیم 🇮🇷🇵🇸
@kuodakemellateemamhosein
#قصه_شب
#امام_جواد_علیه_السلام
فرار
«دور شوید! دور شوید!»
با صدای مأموران، مردم و بچههایی که با شور و شوق در آن کوچه مشغول بازی بودند، بهسرعت پراکنده شدند. بچهها با شنیدن صدای طبل و به دنبال صدای سم اسبها و گردوغباری که فضا را پر کرده بود، از ترس پا به فرار گذاشتند. خلیفه با تعدادی از درباریان برای شکار به بیرون شهر میرفتند و اینهمه سروصدا برای آن بود. مأمون، خلیفه عباسی که از دور رفتار مردم را زیر نظر داشت، کمکم به آنجا نزدیک میشد
پوزخندی به لب داشت و از بزدلی و ترس مردم لذت میبرد. همانطور که با غرور و تکبر سوار بر اسب سیاهش وارد کوچه میشد، چیزی توجه او را جلب کرد؛ کودکی را دید که بیاعتنا به هیاهوی مأموران و مردم، بهآرامی در کوچه ایستاده بود. مأمون با خود گفت:
– پس چرا آن کودک فرار نکرد؟!
مأمون هنگامیکه به کودک رسید با غرور رو به او گفت: «چرا مثل بچههای دیگر فرار نکردی؟»
کودک با خونسردی گفت: «راه تنگ نبود تا من با رفتنم آن را عریض (7) کنم. گناهی هم نکردم که بترسم و گمان کردم که شما به کسی که جرمی نکرده، آزار نمیرسانید.»
شیوایی سخنان کودک ده، یازدهساله خلیفه را تحت تأثیر قرار داد. مأمون گفت:
– اسم تو چیست؟
– محمد
– فرزند چه کسی هستی؟
– علی بن موسیالرضا (ع)
چشمها و نگاه زیبای محمد، مأمون را به یاد چهره آسمانی امام رضا انداخت. مأمون با تعجب به او نگاه میکرد. خاطرات گذشته به یادش آمد و آخرین خاطرهای که مأمون از امام رضا داشت، شهادت او بود. همانطور که به امام جواد خیره شده بود با خود گفت:
– آری، این کودک شجاع کسی نیست جز فرزند علی بن موسیالرضا. خون او در رگهایش جاری است.
🔴 حتما #بالینک به #اشتراک بگذارید👇
ما بچههای امام حسینیم 🇮🇷🇵🇸
@kuodakemellateemamhosein
من کِی بزرگ میشم؟ - @mer30tv.mp3
4.51M
آی قصه قصه قصه
#قصه_شب
من کی بزرگ میشم
🔴 حتما #بالینک به #اشتراک بگذارید👇
ما بچههای امام حسینیم 🇮🇷🇵🇸
@kuodakemellateemamhosein
حاکم ظالم - @mer30tv.mp3
3.97M
#قصه_شب
حاکم ظالم
🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱
🔴 حتما #بالینک به #اشتراک بگذارید👇
ما بچههای امام حسینیم 🇮🇷🇵🇸
@kuodakemellateemamhosein