eitaa logo
کوثر ولایت( #همه‌ماخادم‌الرضائیم )
54 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
48 فایل
حضرت امام رضا(ع): خدا رحمت كند كسى را كه امر ما را احياء كند، يكى از اصحاب سؤال كرد چگونه امر شما زنده میگردد؟ فرمود: دانش ما را میآموزد و به مردمان تعليم میدهد بدرستى اگر دانسته‏‌هاى زيباى ما را دريابند از ما پيروى میكنند. معانى الاخبار، ج 1، ص 174.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟 | 🌸 در حاشیه‌ی جشنواره‌ی مردمی 🌹 "🌹 🌸شهرستان تفرش ۱۴۰۱/۰۳/۲۰ 🌱🌸🌱 🍃همچو خورشید به ذرات جهان قسمت کُن 🍃گر نصیبِ تو ز گردون، همه یک نان باشد ❇ امام رضا (ع): بهترین و نیکوترین زندگی از آن کسی است که زندگی دیگران در کنار زندگی او تأمین شود. 📗 تحف العقول، ص448 🌱🌸🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 🍃عصمت به پای عصمت تو سجده می کند 🍃معصومه‌ای و عصمت کبرای دیگری 🍃ای زینبی که عالمه‌ی بی معلمی 🍃زین رو کنی به شهر خودت علم پروری 🌸میلاد (ع) و گرامیباد. 🌺🌺🌺🌺🌺 🌸السلام علیک یا سلطان علی بن موسی الرضا (علیه السلام) https://eitaa.com/razavitafresh
📍با "مدیران ناکارآمد" برخورد امنیتی می‌شود / مأموریت جدید وزارت اطلاعات برای داخل کشور 🔸رسا گزارش داد: حجت‌الاسلام والمسلمین خطیب، وزیر اطلاعات، اخیراً طی سخنانی در همایش دادستان‌های کل کشور گفته است: "وزارت اطلاعات در سال ۱۴۰۲ نهایت تلاش خود را در جهات مختلف از جمله مبارزه با رژیم صهیونیستی، مبارزه با تروریسم، مبارزه با نفوذ و جاسوسی و همچنین مبارزه با فساد و ناکارآمدی، در عین توجه به صیانت دارایی‌های انسانی و امکاناتی و آفند نسبت به دشمن، به کار خواهد گرفت و امیدواریم که مجموعه‌های اطلاعاتی در سال جاری بتوانند با کمک قوه قضائیه نقش جدی‌تری از خود بروز بدهند." 🔺نکته بسیار مهمی که در این سخنان وزیر اطلاعات به چشم می‌خورد؛ عزم وزارت اطلاعات برای ورود به مقوله "برخورد با ناکارآمدی" است. 🔺با رصد ما این نخستین بار است که می‌شنویم مقوله "ناکارآمدی و سوء مدیریت" نیز بصورت علی‌الاطلاق بعنوان عرصه مبارزاتی وزارت اطلاعات و سربازان گمنام امام زمان(عج) تعریف شده است. 🔺وزیر اطلاعات چند روز قبل نیز در سخنانی با تکرار همین معنا گفته بود: دستگاه‌های نظارتی، اطلاعاتی و امنیتی ناکارآمدی را رصد کرده و در کنار مقابله با نفوذ و فساد مقابله با ناکارآمدی را در دستور کار داده‌اند. 🔺ورود نیروهای امنیتی به عرصه مبارزه با ناکارآمدی از آن حیث واجد اهمیت ویژه است که "ناکارآمدی" الزاما یک مسئله‌ی مشابه با سایر دستور کارهای وزارت اطلاعات نیست. 🔺ناکارآمدی یکی از حیطه‌هایی است که اگرچه موجب اضرار بسیاری به آبروی نظام و معیشت مردم طی سال‌های گذشته شد لکن عملا از حیث برخورد امنیتی با هیچ مانعی مواجه نبود. کما اینکه همچنان هم نیست! 🔺ما هنوز شاهد قوانینی هستیم که اگر اجرا شوند تأثیرات بزرگ و البته سریعی را بر معیشت مردم خواهند گذاشت اما به هر دلیلی اجرا نمی‌شوند و کسی هم به سبب این "ترک فعل" مؤاخذه نشده است. 🔺ما شاهد برخی تصمیمات مجلس‌آرا از سوی برخی مسئولان هستیم که برای "نمایش اجرا" اتخاذ می‌شوند و هدفشان دور زدن قانون و اجرا نکردن آن از ترس قهر قشر ثروتمند یا هجوم توییتری است. 🔺ما به رأی‌العین می‌بینیم که نبود نظارت بر بازار سبب حاکم شدن سودپرستی بعنوان قیمت‌گذار اصلی بازار شده است و البته نه تنها کسی هم نیست که مقابل این ولنگاری آشکار بایستد بلکه شاهدیم برخی مسئولان همچنان با افتخار اعلام می‌کنند که نمی‌خواهند بر بازار نظارت کنند. لذاست که باید به این جدید در وزارت اطلاعات امیدوار بود. 🔺از حیث اقتراح نیز باید اشاره شود که برخورد با نیازمند پیوست‌های دقیق است. به این معنی که مردم باید همانطور که اثر برخوردهای امنیتی وزارت اطلاعات را در افزایش ضریب امنیت و دستگیری جنایتکاران و جواسیس دیده‌اند؛ اثر برخورد با ناکارآمدی را هم ببینند و مثلا دقیقا لمس کنند که ورود جان‌فداهای گمنام اسلام و ایران به عرصه ؛ کدامین تأثیرات را در کاهش گرانی بیقاعده، کاهش اجاره‌های گران مسکن، صفر شدن بی‌نظمی در بازار خودرو و کاهش حماقت‌های مدیریتی برخی مسئولان خواهد داشت؟ 🔺باید به استقبال مأموریت جدید وزارت اطلاعات رفت. 💪 🇮🇷✌🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 توصیه‌ای به دختران عزیزم! 🔺️ رهبر معظم انقلاب: توصیه من به و عزیزم اینست که معلومات و آگاهیهایتان را بیشتر کنید. مطالعه، دقّت، تحقیق، درس، ورود به مسائل مورد ابتلای روز و اهتمام به کارهای دینی، جزو وظایف حتمی و مسلّمی است که امروز کشور باید مثل مردان، خود را موظّف به انجام آنها بدانند. شما هستید که میپرورید و همسران خود را برای ورود به میدانهای مثبت، تشجیع میکنید. بسیاری از زنان، شوهرانِ خودشان را بهشتی میکنند و آنها را از مشکلات دنیا و آخرت نجات میدهند. کار و تلاش زن و آگاهی و موضعگیری او، چنین ارزشی دارد. 🌸ولادت سلام‌الله‌علیها گرامیباد🌱🌺🌱 🌸 ۱۳۷۵/۶/۲۸
🌷شبی با 🥀 🥀در بيست و ششم شهريورماه 1337 در منطقه ي فم تفرش به دنيا آمد؛ پدرش آقااسماعيل، کشاورزي زحمتکش بود و مادرش زهراخانم، تفسير ناب محبت و مهر. اين شيرمرد عرصه نبرد، هشتمين فرزند خانواده بود و در کلبه اي محقر اما سرشار ازفروغ عشق و عطوفت رشد کرد؛ کلبه اي که پنجره هايش رهگذر نسيم رحمان بود واتاق هايش معطر از عطر زمزمه و دعا. تحصيلات دوره ي ابتدايي را در دبستان رازي و دوره ي متوسطه را در دبيرستان هاي حکيم نظامي و مطهري تفرش با موفقيت به پايان رساند و در سال1356، به  شوق بيشتر آموختن، راهي دانشسراي رهنمايي تهران شد و در سال1358 با مدرک فوق ديپلم و در رشته ي علوم تجربي به زادگاه خويش بازگشت. عبدالله از همان روزگار دانش آموزي، معلمي را دوست داشت و مي گفت: مي توان با شمع علم افروختن  گنج عشق جاودان اندوختن  او اعتقاد داشت مدرسه، سکوي پرواز است و معلم اگر عاشق کارش باشد، مي تواند بچه ها را به پرگشايي تا اوج کمال و دانايي رهنمون شود، مهرماه سال1358 آغاز فصل نويني در زندگي او بود؛ ماهي که او به آرزويش رسيد و معلم مدرسه هاي خلجستان شد؛ نخستين سال تدريس را در مدرسه ي راهنمايي«دهخدا»ي نابه گذراند و سپس در مدرسه ي«نواب صفوي» روستاي گيو به تدريس پرداخت و از آنجا که عاشق کارش بود، بچه ها خيلي دوستش داشتند. هنگام فراغت از کلاس و درس، در مزرعه به کمک پدر مي شتافت و در رويش جوانه ها و شکفتن سبزينه ها با اشتياق او سهيم مي شد و مادر را در کارهاي خانه تنها نمي گذاشت. مرتضي، يکي از شاگردان او که حالا دبير دبيرستان است، مي گويد: «آقاي مشهدي، بنده ي مخلص خداوند بود؛ هيچگاه از کنار غم محرومان، بي تفاوت نمي گذشت و هرکجا گرهي مي ديد، همچو نسيم بهار، گره گشا مي شد و هرگاه دانش آموزي را با کفش و لباس کهنه مي يافت، مسابقه اي را بهانه مي کرد و از حقوق معلمي اش، کفش و لباس به او جايزه مي داد و مدير مدرسه ي نواب صفوي مي گويد: «در مردادماه 1360 عبدالله پيش من آمد و گفت: «اگه ميشه براي کلاس هاي تقويتي در فکر دبير ديگه اي باشيد.» گفتم: «مگه چي شده؟» به نوشته ي تابلوي نصب شده روي ديوار اشاره کرد و گفت: «چون عشق اشارت فرمايد، قدم در راه نهيد و چون بال بر شما بگشايد، سر فرود آوريد» وقتي فهميدم که راهي رفتن به جبهه است گفتم: «عشق چگونه اشارت مي فرمايد کلاس هاي تقويتي بچه ها نيمه تموم بمونه.»گفت: «در اقتدا به امام حسين(ع) که حج را نيمه تمام گذاشت.» اشک در چشم هايم جمع شد اورا بوسيدم و گفتم: «التماس دعا، به شکوفه ها به باران برسان سلام مارا.» عشق راهي شدن و به جبهه رفتن، شوري در نهاد عبدالله افکنده بود، براي کسب اجازه از پدر و مادر، نزد آنان رفت، با احترام در مقابلشان زانو زد. مادر را مخاطب قرار داد و گفت: «يادت مياد يک روز داستان بيماري سختي را که در کودکي سراغم اومده بود برام گفتي؟» - «آره پسرم، دوسه سالت بود که ديفتري سختي گرفتي؛ دکتر جوابت کرد؛ متوسل شدم به امام حسين(ع) آقا عنايت فرمود و خوب شدي.» - «وحالا نوبت منه که محبت آقا را در تداوم بخشي به فرهنگ عاشورا و رفتن به کربلاي جبهه ها جبران کنم.»   - «اما من برات يه دختر خوب زير سرگذاشتم.» - «اگه شربت شهادت نصيبم نشد برمي گردم و بساط شربت ازدواجم را راه مي اندازم.» وپدر با اشاره دست از کار افتاده اش گفت: «پسرم تو بايد دست راست من باشي. مي بيني که من از يک دست محرومم. مزرعه را چه کار کنم.»   - پدر، من براي دفاع از کشور دارم ميرم جبهه تا ملخ هاي هستي سوز دشمن، نتونن به گندمزارهاي شما حمله کنن.» عبدالله وقتي سکوت پدر و مادر را نشانه ي رضايت ديد با لبيک به نداي رهبر خويش در مردادماه 1360 راهي پادگان آموزشي «عجب شير» شد و سپس براي گذراندن دوره ي تعليماتي، به پادگان«21حمزه »ي تهران اعزام گرديد وپس ازدريافت درجه ي گروهبان سومي، به پادگان رزمي شيراز رفت؛ مدتي بعد با گردان 191،گروهان 3، به گيلانغرب، منطقه ي عملياتي شياکوه، منتقل شد و بخاطر رشادت و مهارتي که داشت به فرماندهي تفنگ 106ميلي متري منصوب گرديد.
🌷شبی با 🥀 🥀 جبهه براي عبدالله کلاسي به وسعت تمام خوبي ها بود. در دشت هاي گيلان غرب تا چشم کار مي کرد، سبزينه هاي عشق و ايمان بود که سبز سبز مي شکفت و با خون شهيدان آبياري مي شد  و او هر روز، بيشتر به اين مطلب پي مي برد که اگر شهادت نبود، معبري براي رسيدن به معرفت و آگاهي، هموار نمي شد و پرتگاه هاي مخوف غفلت، در مسير راه آدمي، سقوط اورا انتظار مي کشيدند؛ اگر شهادت نبود، سلام، وا ژه ي غريبي مي شد و تشهد به جايي نمي رسيد. عبدالله هرچند که مقيم جبهه بودن را اقامت در آستان حضرت دوست مي دانست اما از آن جا که از اهالي احسان به والدين و صله رحم بود، هروقت که موقعيت جبهه را آرام مي ديد، مرخصي مي گرفت و به شهر و ديار خويش مي رفت تا دل به ديدار عزيزان بسپارد. دوست و آشنا گروه گروه به ديدار او مي آمدند تا صحبت هايش را از جبهه و نبرد بي امان رزمندگان بشنوند او در آخرين سفر و آخرين شب مرخصي، عکسي را که در ارتفاعات شياکوه گرفته بود روي طاقچه ي اتاق گذاشت  و به پدر گفت: «اگر شهيد شدم اين عکس را در قسمت بالاي اعلاميه ام چاپ کنيد.» وقتي با طلوع سپيده دم، راهي رفتن شد، مادر کيسه اي پر از تنقلات در ساک او گذاشت، خواهر، وان يکاد مي خواند و برجان او فوت مي کرد، برادر، قرآن در دست در حالي که نرم نرم اشک مي ريخت به بدرقه ايستاده بود. عبدالله  به بندهاي فرسوده ي پوتينش اشاره مي کرد، گفت: «يادم رفت يک جفت بند براي پوتينم بخرم » و پدر  به اتاق رفت و چند لحظه بعد با کش حلقه شده اي بازگشت و گفت: «خيلي محکمه. از اون گذشته، پوشيدن و بيرون آوردن پوتين با اين بندهاي کشي راحت تره.» عبدالله در بدرقه ي گرم دوستداران، باز راهي جبهه شد تا عهدي را که با خداي خويش و خون شهيدان بسته بود به انجام رساند.  منطقه ي عملياتي شياکوه براي دشمن بسيار اهميت داشت؛ زيرا اگر رزمندگان موفق به آزادسازي ارتفاعات مي شدند، مي توانستند به سمت نوار مرزي «نفت شهر» حرکت کنند و سرنوشت جنگ را به کلي تغيير دهند و دشمن به همين علت، با تمام قوا مقاومت مي کرد. او با کماندوهاي لشکرهفت، سه بار پاتک زده بود، واز آن جا که با استقامت رزمندگان روبرو گرديد، دست به کار شد و يک معبر از ميان صخره ها براي عبور تانک هايش گشود اما دردفاع غيور مردان اسلام، تلفات سختي را متحمل شد. به طوري که بعدها يکي از فرمانده هان سپاه پاسداران با بررسي منطقه ي عملياتي شياکوه گفته بود: «قطعاً اين عمليات و پيروزي به دست آمده، نياز به ده لشکر داشته است.»   
🌷شبی با 🥀 🥀 🍃آن شب که به بزم کهکشان مي رفتند 🍃تـــابنـده تر از ستــــارگان مي رفتنـد 🍃تــا اوج عقيــده، بــال و پربگشودند 🍃مســـرور به بــاغ آسمـــان مي رفتند عبدالله در چهاردهم دي ماه 1361، در عمليات مطلع الفجر و در نبرد تن به تن با دشمن به خيل شهدا پيوست؛ پيکر پاک او به مدت هفت ماه در ارتفاعات باقي ماند و زمانيکه رزمندگان، موفق به آزادسازي کامل ارتفاعات شدند، گروه تفحص توانستند پيکر پاک شهدا را با چرخ بال به باختران و از آن جا به تهران انتقال دهند اما به علت گذشت زمان شناسايي چهره ي شهدا امکان پذير نبود و پدر عبدالله توانست از کش هاي پوتين فرزند، او را بشناسد.     در مرداد ماه ‌1362وقتي پيکر پاک عبدالله را به تفرش آوردند، تمامي مردم شهر به پيشواز آن معلم عشق و ايثار آمده بودند تا از شهادت او درس ايثار و فداکاري بياموزند و مشعل روشنگرش را همچنان فروزنده نگاه دارند. ياد او هماره در ذهن بيدار مردم، زنده و بهشت معصومه ي تفرش از عطر اين لاله ي خفته در خون معطراست. یکی از همرزمان شهید در جریان حمله به شیاکوه می‌گوید: با وجود اینکه دو پایش را از دست داده بود، فریاد می‌زد و می‌گفت: ای کسانیکه مانده‌اید، سلام مرا به امام(قدس سره) برسانید و بگویید که شیاکوه لرزید؛ اما مدافعانش نلرزیدند. آری، شهید مشهدی‌ها هستند که به کوه، صلابت و به دریا، خروشیدن و به خورشید، تابیدن می‌آموزند. نور وجودش روشنگر راهمان باد.
🌸روز سوم 🌹 🌹 🕊 با 🕊 🌷وصیتنامه شهید عبدالله مشهدی تفرشی: ای پدر و ای مادر عزیز، برادران و خواهران خوبم، من این راه مقدس را آگاهانه انتخاب کردم و حالا که در جبهه حضور دارم، خوشحالم که بعد از بیست و سه سال، خودم را یافته‌ام و راه امام حسین(علیه السلام) را پیش گرفته‌ام. اگر شهید شوم غمگین نباشید؛ زیرا شهادت سرآغاز زندگی دوباره است. 🌷شادی ارواح طیبه‌ی و امام شهدا صلوات