🌷شبی با #شهدای_تفرش
غنچه ی وجود
🥀 #شهید_محسن_خلچانی_تفرشی 🥀 فرزند غلامحسین در تاریخ 1345/05/25 در تفرش شکوفا شد. بعد بواسطه کار پدر به تهران مهاجرت کردند. پرستويي که در والفجر 1 به سپيده دم پيوست و هرگز به آشيانه باز نگشت.
قريب سه ماه در لشکر هميشه پيروز محمد رسول الله(ص)، مشق پرواز به اوج سرافرازيها و کمالات را آموخت.
پدرش مي گويد:"محسن بيمار بود ولي برای رفتن به جبهه، سر از پا نمي شناخت؛ احساس مي کرد اگر صبر کند تا بهبودی حاصل شود، از قافله ی رزمندگان جا مي ماند."
تحصيلاتش در محله ی خزانه ی تهران بود ولی سلامت و صداقت و صفای تفرشي را داشت؛ عاشق اهل بیت(ع) و مطیع فرمان رهبر و از فعالان بسیج مسجد محل بود.
برای دفاع از ارزشهای والای انقلاب، راهی عرصه های نبرد حق علیه باطل شد و پس از سه ماه نبرد با دشمنان انقلاب، در 1362/01/20 درعملیات والفجر یک از چشم زمینیان پنهان شد و سرانجام دوستانش تنها ساک و وسايل شخصي او را يافتند؛ تو گويي جذبهی معشوق او را امان نداد تا جسم بر زمين بسپارد.
روح و جسمش، همسفر زائران کعبهی مقصود باد.
🌷شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_محسن_محبعلی 🥀 فرزند اکبر در تاریخ 1341/03/15 در تهران چشم بر جهان گشود و تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در تهران گذراند. در نوجوانی از پیشگامان محلهی خود در امور دینی و مذهبی و مسائل سیاسی بود. بعد از پیروزی انقلاب همراه با خانواده به شهر تفرش بازگشتند و او در هنرستان کاریابی تفرش به ادامه تحصیل و کسب علم و دانش پرداخت.
با بسیج همکاری نزدیک داشت و شبها با دیگر دوستان خود به پاسداری و گشت زنی مشغول و حضورش در تمام صحنههای اجتماعی و سیاسی، نمایان بود. پس از شروع جنگ تحمیلی معتقد بود که باید جنگ را تا پیروزی نهایی ادامه داد و زمان آن مهم نیست و آنچه که مهم است، پیروز ساختن جبهه حق است.
محسن با گروه اعزامی از شهرستان تفرش در اوایل تابستان سال 1360 عازم جبهههای غرب کشور شد و پس از دو ماه حضور در خط مقدم جبهه و ایثار و از خود گذشتگی در تاریخ 1360/06/12 در منطقه سرپل ذهاب و در عملیات بازی دراز 2، مدال پر افتخار شهادت را به گردن آویخت و بر سکوی افتخار و سربلندی ایستاد. پیکر مطهر شهید در منطقه رزم مفقود شد. مزاری بعنوان یادبود برای او در گلزار شهدای تفرش بنا شده است.
روحش قرین لطف سرمد باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_ناصر_اسماعیلی_حکتاجی🥀 در تاریخ 1321/08/03، درخانوادهای متوسط و مذهبی که اصالتاً تفرشی بودند، در یکی از محله های جنوب تهران متولد شد.
از همان آغاز كودكی كه دوره دبستان و متوسطه را پشت سر گذاشت، عشق به فراگیری قرآن و علوم دینی در نهادش موج میزد و از دوران کودکی در جشنها و اعیاد مذهبی و مجالس سوگواری اهل بیت(ع)، بخصوص محافل عزاداری سرور و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، حضوری فعال و چشمگیر داشت.
پس از اتمام تحصیلات متوسطه در کارخانه ی الیاف مشغول کار شد.
روح بلند و آزاده ی شهید اسماعیلی و آموزه های دینی که با تمام وجودش عجین شده بود، موجب شد تا بعنوان حامی کارگران و مدافع حقوق آنان در کارخانه، شناخته شود.
با آغاز نهضت مردمی علیه نظام ستم شاهی، به جمع انقلابیون پیوست و در اوج اختناق و حاکمیت استبداد، به تهیه و توزیع اعلامیه های حضرت امام خمینی ره، مشغول گردید و با تمام توان به دفاع از دستاوردهای نهضت اسلامی پرداخت.
با پیروزی و اوجگیری انقلاب در كمیته 10 تهران فعالیتهای مستقیم و مثمر ثمری داشته و شبها تا صبح پاسداری میداد و صبح همان روز هم به كارخانه مراجعه و مشغول بكار میشد برای حفاظت از سنگر كارخانه، تبلیغ و تشویق هر چه بیشتر همكاران خود در كارخانه و همچنین بالا بردن سطح بینش اسلامی آنها تصمیم به تشكیل انجمن اسلامی نمود و تصمیم خود را همراه با چند تن دیگر از برادران به مرحله اجرا گذارد. شهید اسماعیلی بخاطر علاقه و عشق زیادی كه به رهبر، اسلام و روحانیت داشت این حق را از خود سلب كرده و برای پیشبرد اهداف مقدس جمهوری اسلامی فعالیت چشمگیری داشت، این خصوصیات اخلاقی و طرز رفتار وی باعث گردید همه بچههای محل و همكارانش در كارخانه با نام نیك از او یاد كنند.
با اینكه نمیتوانست سنگر كارخانه را رها نماید لیكن با حمله استکبار جهانی به ایران اسلامی، در تاریخ 60/06/01 عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل گردید تا مدافع عزت و شرف باشد، وی در چندین عملیات، از جمله عملیات بیتالمقدس، رمضان و محرم، حضوری فعال داشت، در عملیات محرم به فرماندهی گردان منصوب و در حین حمله در تاریخ 61/08/19 در منطقهی عین خوش به فیض شهادت نایل آمد و میهمان خوان مقتدایش حسین بن علی(ع) شد.
علیرغم اینکه در تهران ساکن بود بدلیل علاقه فراوانش به تفرش، وصیت کرد که او را در تفرش به خاک بسپارند.
پیکر مطهر شهید در تاریخ 61/08/23 از كارخانه الیاف به تفرش و در تاریخ 61/08/24 از مقر سپاه پاسداران تفرش طی تشییع جنازه با شكوهی، با شركت روحانیون، پاسداران، بسیج مردمی و جهاد سازندگی، و مردم شهید پرور تفرش در محل بهشت معصومه به خاك سپرده شد.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_محمد_کمالیمقدم 🥀 فرزند محمدنبی در تاریخ 1344/10/20 در خانوادهای مذهبی و اهل علم و دانش، در گرمسار متولد شد. پدرش در شهربانی مشغول به خدمت بود. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در دبیرستان مشیری و سپس مدرسه حکیم نظامی تفرش پشت سر گذاشت و در دبیرستان شهید مطهری، دوره دبیرستان را آغاز کرد. همراه با تحصیل، در رشته دو و میدانی، مشغول ورزش شد و در رشتههای دو 200 متر و پرش از مانع چندین مقام شهرستانی و استانی بدست آورد.
از زمانیکه احمد شهید شده بود گویی خیال پرواز داشت، خاکریز ها را می پیمود و سنگر ها را می بویید و در همه جا حضور برادر شهیدش را احساس می کرد، پس از شهادت برادرش - احمد - بارها از پدر درخواست حضور در جبهه داشت، ولی بدلیل سن کم با رفتنش موافقت نشد. بالاخره با اصرار توانست در سن 16 سالگی موافقت پدر و مادر را برای حضور در جبهه بدست آورد و پس از طی دوره آموزشی، در گردان توپخانه مشغول به خدمت شد.
او که پیرو ثارالله و شاگرد مکتب روح الله بود، به جبهه ها شتافت تا درس مردانگی را در کلاس ایثار زمزمه کند و به دشمنان نیز بیاموزد که سزای تجاوز به بیشه ی شیران و میهنِ غیور مردان، خواری و هلاکت است.
پس از بازگشت از جبهه به عضویت سپاه درآمد و در گردان زرهی لشکر 17 علی بن ابیطالب (علیهماالسلام) مشغول به خدمت شد.
در سومین اعزام خود، در تاریخ 1362/11/07، در حال انتقال ادوات نظامی در منطقه جنگی در محور خرمشهر - اهواز دچار سانحه رانندگی شد و به دیدار برادر شهیدش رفت و این همان محلی بود که یک سال قبل برادرش احمد در عملیات آزادسازی خرمشهر به درجه رفیع شهادت نائل آمده بود.
محمد ورزشکار دو و میدانی بود و در دوران ورزشی از روی موانع بسیاری پرید. پس پرواز بسوی معبود ابدی برایش دشوار نبود.
پیکر شهید والامقام پس از شهادت، در کنار برادر شهیدش، در گلزار بهشت معصومه(علیها السلام) تفرش، به خاک سپرده شد.
خون پاکش زیب دفتر عشّاق باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_مجتبی_مشهدی_تفرشی 🥀فرزند مصطفی در سال 1344 در تهران و در خانوادهای مؤمن، متعهد و دوستدار اهلبیت(علیهم السلام) از اهالی تفرش به دنیا آمد. تولدش در منزلی که در ماه محرم و صفر عزای سید و سالار شهیدان(علیه السلام) برگزار میگردید، واقع شد و روح مجتبی با عشق و محبت حسین(علیه السلام) عجین شد. کودکی شوخطبع، شیرینزبان و بسیار خوشگفتار بود و از سوی خانواده و آشنایان مورد احترام و تکریم بود. مقطع ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی، وارد مدرسه دارالفنون شد.
به نقاشی علاقهمند و شاگرد ممتاز آموزشگاه بود و از همان دوران جوانی به مسائل اخلاقی و دینی و مذهبی اهمیتی خاص میداد و فریضه نمازش ترک نمیشد.
بیشتر اوقات مشغول کار و کمک به پدر و مادر در امور منزل و مغازه بود و احترام ویژه و فوقالعادهای برای بزرگان، قائل میشد و حرمت آنها را نگه میداشت، خصوصاً احترام به والدین را.
از زمان شروع جنگ تحمیلی، برای رفتن به جبهههای جنگ لحظهشماری میکرد. نامبرده در مراسم تشییع پیکر دایی خویش، شهید علی مشهدی در کنار قبر شهید خطاب به او گفت: بنده هم انشاءالله به شما ملحق خواهم شد.
به ولایتفقیه و رهبر کبیر انقلاب، ارادتی خاص داشت و همیشه در رأس سفارشهایش، پشتیبانی از امام(قدس سره) و پاسداری از ارزشهای انقلاب دیده میشد.
همیشه میگفت: تا زمانی که ما فرزندان باشیم نیازی به حضور پدران ما در جبههها نیست و جای خالی آنان را پر میکنیم و با دشمن زبون میجنگیم.
شهید مشهدی پس از 2 نوبت اعزام به جبهه، در چهاردهم خردادماه سال 1362 در خط پدافندی پاسگاه زید عراق به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت معصومه(علیها السلام) تفرش به خاک سپرده شد.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_محمد_ابوالمعصومی 🥀، فرزند عیسی در پانزدهم شهریور ماه سال 1341، در روستای جلایر از توابع شهرستان علم و ادب و فرهنگ تفرش و در خانوادهای روستایی و کشاورز زاده دیده به جهان هستی گشود تا او را خوب نگاه کنند و به عشق پیغمبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نامش را محمد بگذارند و او را در مسیر تربیت پیامبراسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) قرار دهند تا دست از دین نکشد و تا پای جان شیرینش در دفاع از اسلام و پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کوشا باشد.
محیط پاک و بیآلایش روستا و پدری زحمتکش و سختکوش و مادری پاک دامن، خوش مشرب و عاشق اهل بیت(علیهم السلام)، همه و همه شرایطی را فراهم نمود تا ذره ذره وجود محمد با صداقت، پاکی، عشق، و ایمان عجین شود.
در ایامی که از تحصیلات فارغ میشد، همراه پدر به کوه و مزرعه میرفت تا در کسب روزی، همسفر او باشد. تشنگی، آفتاب سوزان و استواری و صلابت کوه، از او نوجوانی محکم، با اراده و پولادین ساخت و پس از حضور در عرصههای نبرد حق علیه باطل، خشم خویش را ارزانی متجاوزین و مهرخود را نیز نثار همسنگرانش نمود.
در دبیرستان پانزده خرداد روستای کندج، دیپلم گرفت و بلافاصله به عنوان سرباز ژاندارمری، راهی میدانهای نبرد شد و پس از 20 ماه حضور مستمر و بیوقفه، در تاریخ 01/ 11/ 1363 در پاسگاه زید به جمع شهیدان همیشه شاهد پیوست.
پیکر شهید خاک روستایش را معطر و روشن ساخت.
شهد شیرین شهادت، گوارای وجودش باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_حسین_چاقری فرزند نصرتالله، در سال 1356 در روستای بگلیک تفرش به دنیا آمد. خانواده مذهبی ایشان، او را که نهالی تازه روییده بر شاخه زندگی بود، به خوبی تربیت کرد و آداب و اخلاق اسلامی را به وی آموخت.
حسین تحصیلات ابتدایی را در روستای زادگاهش گذراند و برای ادامه تحصیل به شهرستان تفرش آمد و تحصیلات دوره راهنمایی خود را در مدرسه شبانهروزی امام حسین(علیه السلام) گذراند.
روستای بگلیک به خود میبالد که چنین فرزند پاکی را در دامان خویش پرورده است. حسین فردی دلسوز و مهربان به خانواده خویش بود و در تمام امور زندگی به پدر و مادر کمک میکرد.
شهید به کشاورزی علاقه زیادی داشت و با خانواده در این مورد همیاری نزدیکی داشت.
او همواره به خانواده سفارش میکرد که نماز خویش را به موقع بخوانند و هیچوقت از یاد خدا غافل نباشند و حضور خود را در جبهه تداوم بخشند.
از آنجا که سعادت در سایه مبارزه به دست میآید و بهشت را به بها میدهند، نه به بهانه؛ شهید چاقری نیز در خیل مبارزان جای گرفت تا سعادت را بیابد و سزاوار بهشت گردد. شهید سرباز بود و از طریق سپاه به خدمت اعزام شد. دوره آموزشی را در اراک و مابقی آنرا به مهاباد اعزام شدند، حدود 7 ماه از خدمت ایشان باقی مانده بود.
شهید چاقری در هفدهم مرداد ماه سال1365/05/17 بر اثر انفجار مین در منطقه مهاباد از ناحیه گردن مصدوم و به شهادت رسیدند و به خیل کروبیان پیوست و در زادگاهش به خاک سپرده شد تا سمبل رشادت فرزندان آن روستا باشد.
نام و یادش جاودانه باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_حسین_حسینخانی 🥀 فرزند ولیالله، در سال1341 در روستای دربر به دنیا آمد. او هرگز فرصت پیدا نکرد در کلاس درس حاضر شود و از نعمت سواد بیبهره بود. اما دلی آسمانی داشت. دوران کودکی و طفولیت خود را در محیط پاک و با صفای روستا پشت سر گذاشت. در کودکی در کلیهی امور کشاورزی کمکحال پدر بزرگوارش بود. مهربانی، اخلاق خوش و خونگرمی از صفات بارز اخلاقی ایشان در دوران کودکی و نوجوانی محسوب میشد.
عشق به نماز و سایر امور مذهبی از همان اوان نوجوانی در وجودش موج می زد. دوران نوجوانی و جوانی این شهید نیز در محل تولدش سپری شد. همیشه امام خمینی(قدس سره)را دعا میکرد و مبارزه با دشمن و حفظ کشور و ناموس از اهداف اصلی شهید در طول زندگی و خدمت مقدس سربازی بود.
در 18 سالگی به عنوان سرباز ژاندارمری از شهرستان تفرش عازم میادین نبرد حق علیه باطل گردید. او در طول 15 ماه در جبهههای مختلف جنوب و غرب به دفاع از کیان میهن اسلامی مشغول بود. سرانجام در سال 1362 در حالی که 21 بهار از عمر پر برکتش میگذشت هنگام درگیری با گروهکهای ضد انقلاب در قروه سنندج بر اثر اصابت گلوله به سینهاش شهد شیرین شهادت نوشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیکر پاک او در گلزار شهدای روستای دربر به خاک سپرده شده است.
روحش با شهدای کربلای محشور شود.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_سیدمصطفی_حجازی 🥀، درتاریخ 1350/09/01 در روستای فرک واقع در شهرستان تفرش متولد شد. دوران تحصیلات ابتدایی را در دبستان شهید اشرفی اصفهانی و راهنمایی را در مدرسه پیروزی همین روستا به پایان رسانید. سید مصطفی در دوران راهنمایی نوجوانی فعال و با اراده بود. در این دوران عضو تیم فوتبال مدرسه راهنمایی بود. در رشته دو و میدانی که رشته اصلی ورزشی آن شهید بود، نیز بسیار فعال بود. در دوران تحصیل چندین بار مقام اول را کسب کرده بود و دو بار هم مقام اول و دومی شهرستان تفرش را در مدارس راهنمایی بدست آورد. یک بار هم مقام ششم استان را کسب کرده بود. در دوران نوجوانی از نظر اخلاق و رفتار و معنویات بسیار خوب و شایسته بود و زبانزد اهالی روستا شده بود. شهید بعد از اتمام تحصیلات راهنمایی و برای ادامه تحصیل به مدارج بالا به شهرستان ساوه رفت و در رشته برق صتعتی در هنرستان شهید اسدی ساوه ادامه تحصیل داد. در این دوران هم فعالیتهای بسیاری داشت از جمله در رشته ورزشی دو و میدانی چندین بار در سطح شهر ساوه و استانی مقام کسب کرده بود.
او عضو بسیج دانشآموزی و عضو بسیج شهرستان بود. در دوران تحصیلات هنرستانی چه در هنرستان و چه در محل زندگی در شهرستان ساوه بسیار خوب و شایسته بود. از نظر معنویات ایمان او بسیار بالا بود هیچوقت غیبت کسی را نمیکرد و از غیبت کننده بسیار متنفر بود. دروغ نمیگفت. نمازهای یومیه خود را در اول وقت به جا میآورد. بقیه احکام دینی و شرعی را بسیار خوب و عالی انجام میداد. این شهید ارادت خاصی به جد بزرگوارش، شهید کربلا، حضرت اباعبداللهالحسین(علیه السلام) داشت و همیشه دهه اول محرم را در روستا حاضر میشد و در تشکیل دستههای عزاداری و هیئت این روستا در دهه اول ماه مصمم بود. شهید بعد از اتمام تحصیلات هنرستانی و با اخذ مدرک دیپلم برق، قدرت در سال 1370 به خدمت سربازی اعزام، و در لشکر 77 خراسان مشغول به خدمت سربازی شد و دوران آموزشی این شهید در شهر مقدس مشهد و بعد از اتمام آموزش به منطقه فکه اعزام شده بود. وی در تاریخ 1373/10/11 بعد از 21 ماه خدمت در منطقه فکه، هنگام پاکسازی و خنثی کردن مینهای منطقه، با دو تن از همرزمانش، حین انجام وظیفه به شهادت رسیدند.
راهش پر رهرو و یادش گرامی باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_احمدرضا_صیادی 🥀 فرزند محمد در سال 1345 در خانوادهای زحمتکش و تلاشگر در تفرش دیده به جهان گشود.
فرزند این میهن بود و نسل انقلاب. وقتی مبارزات امت ما اوج گرفته بود، او نیز در کنار سیل خروشان مردم انقلابی، همگام و همراه با سایر همشهریان خود در تظاهرات و راهپیماییهای خیابانی شرکت میکرد.
فطرت پاک و خانوادهای مذهبی و تربیتی سالم از او جوانی پاکباخته، بیدار و معتقد ساخته بود.
به جبههها اعزام شد تا از این طریق بهتر و بیشتر در خدمت اسلام باشد. سه نوبت از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تفرش و لشکر همیشه پیروز علی بن ابیطالب(علیهما السلام)، به عرصههای نبرد اعزام شد.
جوانی آگاه به مسائل سیاسی بود و در ایام انقلاب، شرکت در مجالس سیاسی، مذهبی و پخش اعلامیهها و نوارهای سخنرانی حضرت امام(قدس سره) و فعالیت منسجم و تشکیلاتی وی، الگویی برای سایرین بود. در کنار پرورش روح خود، به ورزش نیز علاقه داشت. در رشته فوتبال به موفقیتهایی نیز دست یافته بود. عشق به ولایت و رهبری در وجودش زبانه میکشید و با وجود آنکه تنها پسر خانواده بود، دفاع از کشور و ارزشهای دینی را بر حفظ جان خویش مقدم میشمرد.
بسیجی گردان ولیعصر(عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف) سرانجام در تاریخ 1362/05/18 در عملیات والفجر 3 در منطقه عملیاتی مهران با ترکش خمپاره دشمن بعثی به لقای دوست پیوست و پیکر مطهرش در بهشت معصومه(سلاماللهعلیها) تفرش به خاک سپرده شد.
یادش زنده وخاطرش پاینده باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_حسن_جعفرلو 🥀 فرزند عباس، در سال 1344، در روستای بگلیک، پای بر عرصه هستی نهاد. محیط با صفا و بیآلایش روستا، روحیه صداقت و درستی را در وجودش بارور ساخت. مثل تمام کشاورزان و روستائیان، دلی پاک و سرشار از معنویت داشت.
دوره ابتدایی را در زادگاهش با موفقیت پشت سر نهاد ولی بدلیل مسائل و مشکلات چندی که با آن مواجه بود، امکان ادامه تحصیل برایش مهیا نشد و به کشاورزی مشغول شد.
این جوان پاکدل زمانیکه خروش جنگ طلبانه ارتش بعث عراق را شنید، عازم شد تا سهمی داشته باشد از غیرتمندی جوان ایرانی. لذا برای حراست از انقلاب و ارزشهای والای آن به خدمت مقدس سربازی رفت و پس از گذراندن آموزش نظامی و فراگیری فنون رزم، بعنوان سرباز لشکر 81 زرهی باختران در جبهههای غرب به ستیز با متجاوزان پرداخت و فرجامش چنان بود که در تاریخ 1364/01/10 در بهار زیبای کرمانشاه در منطقه غرب در حالیکه بطرف خط مقدم جبهه در حال حرکت بود بر اثر تصادف خودرو دعوت حق را لبیک گفته و به دیدار حق شتافت. آرامگاهش در روستای بگلیک مورد احترام عاشقان اسلام و ایران است.
یادش زنده و خاطرش پاینده باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #سرباز_شهید_پرویز_درودی 🥀 فرزند یوسف، افتخاری برای خطه تفرش و روستای حشه است. در سال 1349 در دامان آکنده از صفا و عطوفت خانوادهای نجیب و مذهبی از اهالی حشه بخش رودبار تفرش به دنیا آمد.
وی تا پایان دوره ابتدایی به تحصیل علم و دانش پرداخت اما به جهت از دست دادن پدر ناگزیر از ادامه تحصیل باز ماند و برای تامین معاش خانواده عهدهدار مسئولیت سنگین شد و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزید. به اعضای خانواده به ویژه مادرش لطف و مهربانی خاصی ایفا میکرد. حجب و حیای خاصی داشت و پیوسته در ادای فرایض دینی سعی ویژهای می کرد.
در دوران نوجوانی غیرت خاصی داشت و نسبت به حضور در هیئتهای مذهبی روستا علاقه خاصی نشان میداد و به دوستان و رفقای خویش سفارش میکرد که همیشه در هیئت روستا بیایند و حضور داشته باشند.
او به سرور و سالار شهیدان امام حسین(ع) عاشقانه مهر میورزید. سرانجام در راه تلاش بیوقفه و مجاهدت خالصانه در تامین امنیت کشور و منطقه، در فرجامی ناباورانه در روزی که خدمت مقدس سربازی را به پایان رسانیده بود و دیگر مسئولیتی نداشت، حضور خویش را به منظور دفاع از میهن و ناموسش و کشور جمهوری اسلامی ایران لازم دید و تقدیرش چنان بود که در تاریخ 1370/05/10، در ماموریتی که جهت مبارزه با سوداگران مرگ در نصرتآباد زاهدان در جریان درگیری با اشرار مسلح پیش امد، دعوت حق را لبیک گوید و به فیض شهادت نائل آید.
تربت مطهر این شهید در گلزار حشه، به این روستا وقار و اعتباری بس عظیم بخشیده است.
فیض و رحمت الهی بر او باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_امیر_خانکی 🥀 فرزند قنبرعلی در تاریخ 1347/06/01، در روستای خانک، زندگی دنیوی خویش را آغاز کرد. کودکی که بزرگ شد و عزّت یافت و نامآور گردید. در 7 سالگی به مدرسه رفت تا چشمش به جهان وسیع و زیبای دانش گشوده شود، اما این افق جدید چند سالی بیش فرا رویش گشوده نماند و از آن پس در حالیکه در سال سوم راهنمایی تحصیل میکرد درس و کلاس را رها کرد و به یاری مدافعان اسلام و انقلاب شتافت. برای دفاع از میهن اسلامی، در دوران جنگ تحمیلی سه بار به جبهه رفت و پس از تلاشهای بسیار و جانفشانیهای فراوان، سرانجام، همچون دیگر جان بر کفان عاشق، در گردان حضرت ولیعصر(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) لشکر 17، در تاریخ 1363/12/25، در عملیات بدر و در جزیرهی مجنون در کنار لیلیِ شهادت و عشق و ایثار آرام گرفت و به خیل گلگونکفنان همیشه جاوید پیوست و پیکر مطهرش در روستای خانک، میهمان خاک گردید.
یادش گرامی و نامش پاینده باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_حسن_خاجی 🥀 فرزند اسماعیل در سال 1345 در خانوادهای مذهبی در روستای نقوسان تفرش چشم به جهان گشود. تحصیلاتش در حد خواندن و نوشتن بود و پس از آن به تهران رفته و به کارگری مشغول شد در 18 سالگی از تهران به خدمت سربازی اعزام شد.
با همان لطافت هوای کوهستان، با همان صداقت و پاکی روستایی، با همان شجاعت و ایمان کوهستانی، خو گرفت و تربیت شد. نوجوانی او هم زمان با طلوع فجر انقلاب اسلامی بود و در مدرسهی عشق، انقلاب و دشمنان انقلاب و سرزمین اسلامی را شناخت. وقتی مرزهای ایران اسلامی را در زیر چکمههای ایادی استکبار دید، خون پاکش به جوش آمد؛ لباس رزم پوشید و عازم جهاد با دشمنان خدا شد. این فرزند برومند اسلام ۲۵ ماه در جبههها، خرسند از رضایت پروردگار و امام عصرش (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، به رزم ایستاد و در سال 1366(67) در منطقه عملیاتی قصرشیرین(باختران)، به درجه کمال انسانیت و مقام شهادت نائل آمد.
او در دوره ی جوانی دوستانش را به راه راست سفارش میکرد و احوال خویشان را می پرسید، در احترام به بزرگان، خصوصا پدر و مادر خویش زبانزد بود.
یادش جاویدان و راهش پر رهرو باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_حسن_آویژگان 🥀 فرزند خداوردی، در تاریخ 1343/06/01، در روستای جلایر، از توابع شهرستان تفرش دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان زادگاهش و مقطع راهنمایی را در روستای خانک پشت سر گذاشت.
مدتی پس از پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی، با گذراندن یک دورهی آموزش نظامی، آمادهی دفاع از انقلاب شد و دو سال خدمت سربازی را بطور متناوب در جبهه گذراند و بعد از پایان خدمت مقدس سربازی، مجدداً در لباس یک بسیجی داوطلب، عازم عرصههای نبرد شد.
بسیار متواضع و فروتن بود و در جواب افرادی که از او دربارهی مسئولیتش در جبهه میپرسیدند، پاسخ میداد:
«من جاروکش سنگر رزمندگان اسلام هستم»، در حالیکه یک تیربارچی ورزیده و ماهر بود و صد البته سرانجام کار چنین مردانی جز آرمیدن در سایهی نیکوی شهادت نیست.
حسن نیز در مورخهی 65/10/21، در عملیات کربلای 5، در شلمچه، ردای سرخ شهادت بر تن کرد و به صف مریدان ثارالله پیوست و گل وجودش در کنار مزار شهید ابوالمعصوم، در روستای جلایر به خاک سپرده شد.
عطر یادش روز افزون باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_عبدالله_مشهدی_تفرشی 🥀 فرزند محمد، در تاریخ 1337/07/04 در یک خانواده مذهبی و زحمتکش در تهران پا به عرصه وجود نهاد وی پس از دوران کودکی به تحصیل مشغول شد و در ضمن تحصیل در کار و کسب یاور پدر بود. تحصیلات را تا پایان کلاس اول نظری ادامه داد که بنا به مشکلاتی ترک تحصیل کرد. در همین اوان که مصادف با اوج گیری مبارزات ملت قهرمان ایران به رهبری امام امت خمینی عزیز بود، در راهپیمایی ها، تظاهرات مردم شهید پرور تهران شرکت می نمودد و پس از پیروزی انقلاب به خدمت سربازی اعزام شد. پس از اتمام خدمت، همراه با خانواده به تفرش آمد و تا زمان شهات در کار تولیدی کشاورزی، دامداری و کسب به کمک پدر مشغول بود. در سال 61 ازدواج نمود که ثمره این ازدواج دو فرزند پسر است به علت علاقه خاص به امام امت نام اولین فرزندش را روح الله نهاد.
شهید با توجه به مشغولیت زیاد در مجالس مذهبی - سیاسی - اجتماعی فعالانه شرکت می نمود و علاقه زیادی به مطالعه روزنامه و کتاب، برنامه های رادیو و تلویزیون داشت و نوارهای سخنرانی گوش می داد مسائل سیاسی و اجتماعی را به خوبی و تحلیل می کرد. به امام و روحانیت درخط امام عشق می روزید. که این دلیل حضور فعالش در صحنه انقلاب بود. شهید تمام سعیش بر این بود که هر طریقی شده در دو جبهه حضور فعال داشته باشد. در سال 62 برای سه ماه به جبهه جنوب «پاسگاه زید» اعزام شد که با پسر عمویش شهید مجتبی مشهدی تفرشی همزرم بود. وی پس از بازگشت از جبهه به عضویت ستاد مقاومت بسیج مسجد جامع امام حسن عسگری(ع) (جامع ششناو) در آمد و در مأموریت های بسیج چون مراسم ها، مانورها، اردوها، انتخابات و... شرکت می کرد، احساس مسئولیت عبدالله در مورد حفظ اسلام و انقلاب اسلامی در مقابل توطئه های اسکتبار جهانی خصوصا جنگ تحمیلی، روز به روز جدی تر می شد. تا اینکه دفاع از اسلام و جنگ را سرلوحه امور و مسئله اصلی زندگیش قرارداد. تا به این وسیله به ندای امام عزیزش لبیک گفته باشد.
شهید با توجه به مشکلات زیاد زندگی همسر و دو فرزندش را به خدا سپرد و با گفتن جمله من راهم را انتخاب کرده ام مجدداً رهسپار جبهه گردید. روز قبل از اعزام و لحظه نزدیک به اعزام دائماً در کارهایش شتاب می کرد و حالاتش آنچنان بود که گویی از دنیا و متعلقاتش کاملا دل کنده بطور مثال جالبترین حالتش آن موقعی بود که عزمش جهت رفتن جبهه جزم شد و این موضوع را با خانواده در میان گذاشت چون از یک خانواده دو نفر تصمیم رفتن به جبهه گرفته بودند دو نفری با هم صحبت می کردند که هر دو صلاح نیست جبهه بروند، به وی پیشنهاد شد ایشان بماند سه ماه دیگر که هم رزمش برگشت آن موقع برود. که قبول نکرد. پیشنهاد دوم جریان قرعه کشی بود که هر کس به نامش قرعه درآمد جبهه برود این بار شهید با حالتی فراموش شدنی گفت چه اسمم در بیاید چه در نیاید به جبهه می روم در نهایت هر دو باهم اعزام شدند. همرزمش خاطرات بسیاری از شهید نقل می نمود. یک نمونه اش نذر ختم 200 هزار صلوات بود که شهید همزمان بارزم زیر لب زمزمه صلوات را ترک نمی کرد. تا اینکه در تاریخ 1365/05/21، منطقه عملیاتی کربلای 1 «مهران»، بر اثر اصابت ترکش خمپاره، سنگر به خونش رنگین گردید. و در روز عید قربان اسماعیل تقدیم شدهی این خانواده به خداوند، با تشییع با شکوه امت شهید پرور به خاک سپرده شد.
عبدالله با شهادتش مردم محل را در اندوه و تأثر نشاند چرا که مظلومیت وی از یک طرف و برخورد گرم و مؤدبش از طرف دیگر باعث شده بود که در ذهن ها و قلبها جای داشته باشد. براستی که خداوند خلقت زیبای شهادت را در مقابل مظلومیت خارج از وصف، عاشق بودن، اخلاق نیکو، و ... به عبدالله ارزانی داشت.
انشاءالله که خداوند با شهدای صدر اسلام محشورش نماید.
یادش بر صفحهی نورانیِ عرفان درخشان باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_موسی_تفرشی 🥀، فرزند غلامرضا در تاریخ1328/01/19درخانوادهای مذهبی و متدین و اهلدل پای به عرصه وجود نهاد. او الهام گرفته از قلب شهادت و مقتدایش علی علیهالسلام دلیرمرد بیشهی نبرد که اقتدا به لافتى الّا على، لا سيف الّا ذو الفقار میکرد، چون مولایش عاشقانه در صحنه نبرد، حضور یافت و سنگرنشین درس علم و جبههی دیگری یعنی رزم و نبرد حاضر شد و به حق درس عشق و شهادت را آموخت و بقا در فنا یافت.
تحصیلاتش درحد خواندن و نوشتن بود و از نوجوانی کار میکرد.سال1354 ازدواج کرد، هنگام شهادت صاحب 4فرزند بود. علاقه فراوانی به انجام فعالیتهای دینی داشت و همیشه نمازش را در اول وقت میخواند. از ابتدای قیام مردم علیه حکومت طاغوت با حضور در مساجد و پایگاههای کمیته به نگهبانی از دستآوردهای انقلاب اسلامی میپرداخت. پس از تاسیس سپاه به عضویت این نهاد انقلابی در آمد. با آغاز جنگ تحمیلی، به فرمان امام(ره) خویش لبیک گفت و برای دفاع از میهن اسلامی عازم مناطق جنگی غرب و جنوب کشور شد تا دلاورانه ایستادگی کند ومقاومت داشته باشد در برابر دشمنانی که میخواستند اسلام و انقلاب نباشد. نزدیک به 24 ماه از عمر شریفش را در مناطق عملیاتی به خدمت مشغول بود.سرانجام در منطقه عملیاتی فاو هنگامیکه بعنوان فرمانده گروهان در گردان ولیعصرعجلاللهتعالیفرجهالشریف درعملیات والفجر8 شرکت کرده بود براثر اصابت تیر وترکش به بدن درتاریخ1364/11/23بشهادت رسید.پیکر مطهرشهید در امامزاده سیدعلیاصغرعلیهالسلام ساوه به خاک سپرده شد.
یادش گرامی و راهش مستدام باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_اسمعیل_فضلیخانی 🥀 در تاریخ 1332/01/10، در تفرش به دنیا آمد. پدرش حسن و مادرش، فاطمه نام داشت.
تحصیلات خود را تا مقطع دبیرستان، رشته تجربی ادامه داد.
با پیروزی انقلاب اسلامی لباس پاسداری نظام اسلامی را بر تن کرد و در سال 1358 به جمع پاسداران انقلاب پیوست. ایشان در یگانهایی چون؛ ستاد مشترک سپاه پاسداران، نیروی زمینی سپاه فرماندهی، پدافند هوایی غرب کشور، پادگان شهید صفری و پایگاه مقداد سپاه فعالیتهای شبانه روزی و شایانی از خود ارائه کرد و بعنوان کادر اطلاعات ـ عملیات تیپ 27 حضرت محمد رسول الله(ص) همرزم شهید همت بود.
این شهید بزرگوار از دوستان و همرزمان شهیدان؛دکتر مصطفی چمران و سرلشکر شهید محمد بروجردی(فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء) بود. وی به همراه شهید چمران برای دفاع از سرزمینهای مسلیمن و نبرد با رژیم صهیونیستی به سوریه و لبنان اعزام گردید و در عملیات چریکی بعلبک لبنان بعنوان یکی از فرماندهان جنگهای نامنظم شهید چمران نقش فعالی داشت.
سال1361 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد.
سرانجام وقتی بعنوان لشکر۲۷ در جبهه حضور یافت، درتاریخ 1362/03/17، در سن 30 سالگی، بر اثر اصابت گلوله منافقین و ضد انقلاب در مهاباد، دعوت حق را لبیک گفت.
مزارش در قطعه 24، ردیف 74، شماره 25 بهشت زهرا (س) قرار دارد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_رضا_درودیان 🥀، فرزند محمدحسین، در تاریخ 1348/11/01، در حالیکه چیزی به بهار سال 49 باقی نمانده بود در خانوادهای متدین و زحمتکش، دیده به جهان گشود و بهار نقوسان را از همیشه با طراوتتر کرد.
دو قلو بودند و برادرش را در همان روزهای اول تولد از دست داد.
روزهای کودکی را در کوچه باغهای زیبای روستا پشت سر گذاشت و پس از آن وارد مدرسه شد. کودک با هوشی بود اما بدلیل عدم امکانات تحصیلی در روستا نتوانست درسش را ادامه دهد و فقط تا مقطع راهنمایی درس خواند.
پسری مهربان و دوست داشتنی که از همان نوجوانی همواره به فکر پدر و مادرش بود و سعی میکرد در تمام امور خانواده به آنها کمک کند.
دوران ستم شاهی را بخوبی به یاد نداشت، ظلم و ستم جباران را ندیده بود، اما از بزرگان خود شنیده بود که بر این ملت شریف چه ستمها که روا داشته اند؛ بهمین دلیل، عاشق انقلاب و رهبر کبیر آن بود.
همیشه میگفت: "باید به امام(ره) لبیک بگوییم و انقلابمان را حفظ کنیم".
عشق به اسلام، انقلاب و احساس وظیفه نسبت به هموطنان، و تعالیم اجتماعی و مذهبی که از خانواده و نزدیکان خود آموخته بود، روح پاک و بی آلایشش را صیقل داد و بیش از پیش آمادهی جان فشانی کردن بود.
به مسائل دینی و مذهبی اهمیت زیادی میداد. همیشه قرآن میخواند و به دیگران هم توصیه میکرد که از خواندن قرآن غافل نشوند. همواره در مراسم و مناسبتهای مذهبی شرکت میکرد و به آن اهمیت زیادی میداد. مهربانی در وجودش جاری بود و از کمک به دیگران غافل نمیشد. همین روح پاک و بیآلایشش او را به جبهه کشاند. سرباز وظیفهای که در لشکر 21 حمزه سیدالشهداء(علیه السلام) نیروی زمینی ارتش مشغول به خدمت شد. مدتی با عاشورائیان کربلای ایران مانوس بود، اما حضورش دیری نپایید و این گل گلزار ایثار و استقامت، در تاریخ 1366/10/15(1366/06/10)، در پاسگاه شرهانی با اصابت ترکش، شهد شیرین شهادت را نوشید، رفت تا سر چشمه ی حقیقت را بیابد و روح خود را در زلال آن شستشو دهد و آمادهی ورود به رضوان الهی شود.
مردم مومن روستای نقوسان با احترامی وصف ناشدنی، این شهید را تشییع و در همان روستا به خاک سپردند.
این مسند ملکوتی مبارک بادش
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_مرادعلی_صابری 🥀، فرزند عباس، در تاریخ 1339/11/18 در روستای کهک تفرش پا به عرصهی وجود گذاشت. آنچنان که خاصیت روستا است، صفا و صداقت و پاکدامنی را به وی ارزانی داشت. تحصیلات ابتدایی را در دبستان روستای زادگاهش و مقاطع راهنمایی و متوسطه را در مدرسهی چمران و هنرستان فنی کاریابی تفرش سپری کرد. در سال 1359 به خدمت مقدس سربازی اعزام و مدت دو سال در کورهی جنگ، آبدیده شد. پس از پایان خدمت، در دبیرستان دکتر بهشتی منطقه 9 تهران، به عنوان مربی طرح کاد مشغول خدمت شد. در سال 1363 ازدواج کرد. اما روح بلند و آزادهاش، فقط در جبههها آرام میگرفت و عطش عشق به نظام و کشور در وجودش، تنها با رزم بیامان با ملحدین متجاوز فرو مینشست؛ به همین دلیل تا سال 1365 به عنوان بسیجی پایگاه مقداد تهران از سوی لشکر 27 محمد رسولالله(قدس سره) متناوب به جبهههای نبرد حق علیه باطل رفت و آمد داشت.
او در عملیات آزادسازی فکه زخمی شد و ترکش در جسمش جا خوش کرد و با وجود تشکیل پروندهی پزشکی و ممنوعیت از رزم، از بستری شدن در بیمارستان امتناع کرد و گفت: تخت بیمارستان را باید کسانی اشغال کنند که شدت جراحتشان بیشتر از من است. سرانجام در عملیات کربلای 5، در تاریخ 1365/11/11، در غرب کانال پرورش ماهی - شلمچه عراق به درجهی رفیع شهادت نائل آمد و بقایای پیکر مطهرش پس از 8 سال، به زادگاهش منتقل و به خاک سپرده شد. از شهید صابری دو فرزند به یادگار مانده است.
نامش جاودانه باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_شعبانعلی_حیدری 🥀، فرزند قاسم، در تاریخ 1347/03/03، در خانوادهای مومن و زحمتکش، در روستای کهک تفرش، پا به عرصهی گوی خاکی نهاد؛ سختی کار و محرومیتهای مختلف از او جوانی رشید و برومند ساخت.
عشق به کار و کوشش و مناعت، چهرهاش را در میان خانواده و فامیل، مستثنی میکرد. مظلومیتش زبانزد بود. از دستانش هنر میبارید و خاک را به نظر کیمیا میکرد.
افسوس که هرگز زمینهی شکوفایی استعدادهایش فراهم نشد. هنوز هم بعضی از نقاشیهایش خانهی خویشان را زینت بخش است؛
تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش سپری کرد و از نوجوانی به کار مشغول شد و کار و تلاش، او را فولاد آبدیده ساخت.
زمانیکه عدهای قلیل از مرفهان بیدرد، به هر دری میزدند که روزنهای برای فرار از جنگ پیدا کنند و با پول دنیا را بخرند و دین را بفروشند، عاشقانه وارد خدمت مقدس سربازی شد و برای دفاع از دین و ناموس و کشورش، سر از پای نشناخت و بعنوان سرباز تیپ سوم از لشکر 16 قزوین چون شیر در بیشههای کردستان خروشید و سرانجام جهان مادی را کوچکتر از روح بلند خویش دید؛
گویا مژدهی دیدار را شنیده بود که در آخرین مسافرت، وعدهی دیدار را به قیامت حواله کرده بود وی سرانجام در تاریخ 1367/03/30 در 20 سالگی، در قلاویزان - مهران، عروس زیبای شهادت را در آغوش کشید و فرشتگان را به ترنّم وا داشت که:
"سبحانک لا عِلم لَنا الّا ما علّمتنا"
و با افتخار سرود:
🍃مرا تا عشق تعلیم سخن کرد
🍃حدیثم نکتهی هر محفلی بود.
گل وجود این شهید در گلزار شهدای روستای کهک تفرش، عطر افشانی میکند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_سید_اسدالله_ابرهدری 🥀، فرزند سید علیاصغر، در تاریخ 1343/06/03، در روستای ابرهدر، گام در اين دنيای فاني نهاد.
بقای در این دار فانی را با کسب معرفت الهی و رساندن خویش به قلههای معنویت، ارزش داد و خاک را با عرش پیوند زد و به همگان گفت میشود، در دار فانی دنیا، به بقا بودن فکر کرد و رسید تا نام و یادت در این کره خاکی که محکوم به فناست، درخشان و روشن باشد.
روستای ابرهدر بر خود ميبالد که چنين فرزندی را در دامان خود پرورده است.
دوران با صفای کودکی سيد اسدالله در آن محيط سرشار از صداقت سپری شد و به سني رسيد که ميبايست به مدرسه برود؛ دوران ابتدايي را در زادگاهش و مقطع راهنمايي را در تفرش گذراند و ميرفت تا جواني بالغ و کامل شود. در سال 1363 ازدواج کرد.
سالهای خون و حماسه، آگاهي و ايمانش را افزود. او نيز به سيل جوانان پرشور پيوست و فرياد حق طلبي سر داد و با شروع جنگ تحميلي به جبهه عزيمت کرد تا دِين خود را نسبت به انقلاب و رهبر ادا کند. آخرين باری که به مرخصي آمده بود، هفت روز در روستا ماند و اکثر اهالي به ديدنش آمدند. گويا بر آنان الهام شده بود که ديگر در اين دنيا سيد اسدالله را نخواهند ديد.
بعنوان پاسدار وظیفه از سوی سپاه به پادگان آموزشی و سپس مناطق جنگی اعزام شد و کربلای شلمچه در عملیات کربلای 5، شاهد حماسه آفرينيها و رشادتهای او بود، تا اينکه در تاریخ 1365/11/05، در همان منطقه، دعوت حق را لبيک گفت و داماد حجله شهادت شد و در زادگاهش به خاک سپرده شد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_پیمان_جهانتیغ 🥀، فرزند عیسی، در تاریخ 1349/06/28، در خانوادهای زحمتکش و از پدر و مادری تفرشی، در تهران متولد شد.
به دلیل شرایط خاص خانوادگی از سالهای اولیه زندگی، طعم تلخ محرومیت و مشکلات را چشید، اما مشکلات اقتصادی و محروم بودن از امکانات اولیه، مانع ادامه تحصیل او نشد و شهید پیمان با عشق و علاقه فراوان و تلاش و جدیتی وصف ناپذیر، به فراگیری علم و دانش مشغول شد.
دانشآموز دوره ابتدایی بود که انقلاب به ثمر نشست و شهید پس از ورود به دوره راهنمایی، احساس تکلیف کرد و با ثبت نام در بسیج محل، به فعالیتهای فرهنگی مشغول شد.
علیرغم اصرار فراوان وی، به دلیل خردسال بودنش، او را از رفتن به جبهه باز میداشتند؛ در اولین فرصتی که اجازه اعزام به او داده شد، به سوی آوردگاه غیرت و مردانگی شتافت تا مردانگی را به اثبات برساند.
تمام دوستان و همرزمان شهید پیمان، از صداقت، دوستی و صفا و صمیمیت او میگویند و به همین دلیل عالم خاک را در خور خویش نیافت و در تاریخ 1367/01/05، در عملیات بیتالمقدس 4، در حلبچه، بعنوان بسیجی لشکر 27 محمد رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با بالی از اشتیاق پر کشید و رفت تا در محفل افلاکیان و در جوار حضرت حق بیارامد.
پیکر مطهر شهید در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
جامهی شهادت برازندهی قامتش
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_محمد_درودی 🥀، فرزند تقی، در تاریخ 1341/06/05 در خانوادهای با ایمان و تلاشگر چشم بر جهان گشود.
روستای جفتان بر خود میبالد که جوانی فداکار و دلیر چون محمد را در دامان خود پرورانده است. آثار هوش و نبوغ از همان کودکی در او دیده میشد. دوران ابتدایی را در زادگاهش گذراند و برای ادامه تحصیلات عازم تفرش شد.
شهید درودی نوجوانی متقی و وظیفه شناس بود. عشق به دفاع از میهن و خشم و نفرت از متجاوزان از خدا بیخبر، باعث شد تا در آستانه اخذ دیپلم، هنرستان دکتر خشایار را به مقصد جبهه و میدانهای رزم ترک کند.
قریب به دو سال بعنوان یک سرباز مخلص در گردان 731 تیپ یک لشکر 64 ارومیه به دفاع از مرزهای کشور شرف و عزت پرداخت و سرانجام شمس وجودش در تاریخ 1364/08/20، در منطقه حاج عمران، در پس قلههای شهامت و شهادت، غروب کرد.
پیکر مطهرش با تشییع با شکوه امت حزبالله تفرش و دهستان رودبار، به زادگاهش منتقل و در گلزار شهدای این روستا به خاک سپرده شد.
مشعل راهش پیوسته فروزان باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_حسین_رضایی 🥀، فرزند ولیالله، در سال 1343/01/05 در شهرستان تفرش متولد شد. دوران کودکی او مصادف با سالهای تکوین انقلاب و جوشش قیام مردم به رهبری امام خمینی(قدس سره) بود.
بتدریج بزرگ شد و تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در تفرش گذراند. در دوران انقلاب به خیل انقلابیون پیوست و برای حراست از اسلام، قرآن، میهن و مکتب به خدمت مقدس سربازی اعزام شد. از همان ابتدا دارای قلبی رئوف و مهربان بود. احترام به دیگران خصوصاً رعایت حرمت خانواده بویژه پدر و مادر از دیگر ویژگیهای بارز شهید بود. اگر مادر یا پدر مشکلی داشت یا به دلیلی ناراحت بود، آرام نمینشست تا خندهای به چهره آنان ببیند. او همزمان با تحصیل به پدر و برادر در پمپ بنزین کمک میکرد. به همین دلیل، این مکان یاد و خاطره شهید را همیشه در ذهن پدر و مادر زنده میکرد و به همین خاطر پدر شهید این مکان را به یاد فرزند شهیدش نامگذاری کرد.
خوبی و مهربانی، خلوص و سختکوشی از جمله ویژگیهای فکری او بود. او با تواضع و فروتن بود. در خانواده محبوبیت فراوانی داشت و همه او را دوست میداشتند.
از برجستهترین نکات اخلاقی او احسان و نیکی به اطرافیان و نزدیکان بود به گونهای که همواره در پی رفع مشکلات آنها بود و از هیچگونه کمک به آنان دریغ نمیورزید.
او هرگز دروغ نمیگفت. سادگی در ظاهر صمیمی و مهربان او موج میزد و همیشه در کارها بر خدا توکل داشت. استقامت در برابر مشکلات و صداقت را سرلوحه کارهای خود قرار داده بود. او مهماننوازی را بسیار دوست داشت و با خوشرویی با دیگران برخورد میکرد. صداقت و ایمان را معیار دوستی میدانست و زیباترین خاطره از وی صدای زمزمه قرآن و اذان به هنگام ظهر بود که هنوز طنین صدای زیبای او در منزل به گوش میرسد.
در آخرین خداحافظی، مرتب به عقب بر میگشت و دستی تکان میداد و دوباره خداحافظی میکرد، آری، با نگاهش میگفت: من راهم را یافتم، منتظرم نباشید، این دنیا برای مشتاقانش، و دنیایی از عشق نیز سهم من.
حسین با رفتارش نشان داد که نباید دلباخته دنیا بود و آنان که میمانند، باید رسالت شهیدان را بر دوش بکشند؛ مبادا فراموش کنید.
حسین سرباز لشکر 58 ذوالفقار بود و هفده ماه در مدرسه عشق از آموزگار ایثار و رشادت، درس فداکاری آموخت و سرانجام در عملیات بدر، در تاریخ 1363/12/22، در منطقه شرق دجله عراق(در منطقه ی اهواز)، جواز وصال یافت و جرعهنوش جام حقیقت شد و در جوار امامزاده احمد آرام گرفت تا شاهد طلوع مجددش در صبح رستاخیز باشیم.
آفرین بر این جوانان، که میهن خود را بر بال ملایک نشاندند، و در میان ملل جهان سرافراز نمودند.
باران رحمت الهی، بر سبزهزار وجودش مستدام باد
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_ابوالفضل_رجبی 🥀، فرزند غضنفر، در تاریخ 1342/01/15، در تفرش متولد شد. تحصیلات خود را تا کلاس دوم راهنمایی به اتمام رساند و سپس به کار آهنگری پرداخت. به نماز اول وقت اهمیت فراوان میداد و انسانی فعال، پر شور و مخلص بود و از معرفت و اعتقاد اسلامی والایی برخوردار بود و مانند سایر کودکان و نوجوانان این دیار صفا، صمیمیت، پاکی و عشق به ائمه معصومین(علیهم السلام) را با ذره ذره وجودش عجین کرد. مقارن با اوجگیری انقلاب اسلامی ایران، در تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد و ارادت خاصی به حضرت امام(قدس سره) داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جهاد سازندگی، همراه جهادگران این نهاد، در روستاها حضور پیدا کرد و به یاری روستائیان میشتافت. در نوجوانی وقتی پدر را ناتوان در کار دید، بار مسئولیت زندگی را به دوش گرفت و احساسات جوانی را با سختیهای زندگی در آمیخت تا خرد و عقل و تجربهاش کمال یابد. پس از آغاز جنگ تحمیلی، برای دفاع از میهن اسلامی و حفظ دست آوردهای انقلاب، به جبهههای نبرد نور علیه ظلمت شتافت و سرباز اسلام شد. همیشه به نزدیکان خود میگفت: اگر خدا مرا پذیرفت و توفیق شهادت یافتم از مادرم مراقبت کنید.
بعنوان سرباز ژاندارمری به خدمت مقدس سربازی اعزام شد و پس از 20 ماه حضور در عرصه های نبرد، در حالیکه فقط 15 روز از دوره خدمتش باقی مانده بود، در تاریخ 1363/12/18 در منطقه جنگی و خط مقدم جبهه در حال دیدهبانی در عملیات بدر، در منطقه آبادان، مورد اصابت ترکش از ناحیه شکم قرار گرفت و گلبرگهای جوانی را در پای نخل قرآن پرپر نمود و همانگونه که مادرش در رویا، عروسیش را دیده بود، به کمتر از شهادت قانع نشد و به فیض لقاءالله نائل گردید.
پیکر مطهرش پس از انتقال به تفرش، در گلزار امامزاده احمد(ع) به خاک سپرده شد.
پیامش آویزهی گوش بیداران باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_ابوالفضل_زاغری 🥀،در تاریخ 1351/03/15، در خانوادهای روستایی و بیریا در روستای زاغر به دنیا آمد. پدرش حسینعلی، نام ابوالفضل را برایش برگزید و تا زنده بود با این نام به خود میبالید. او اصول دین را در خانوادهای که به تدیّن شهرت داشتند، آموخت.
عشق به اهلبیت(علیهم السلام) و ارادت به علمدار نینوا، از همان کودکی در وجودش موج میزد و با شنیدن نام مبارک حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) اشک چشمانش جاری میشد.
علاقهی شدیدی به برگزاری مراسم مذهبی و اقامهی نماز جماعت داشت. او جوانی گوش به فرمان ولایت بود و با اشاره رهبرش در آستانه 16 سالگی راهی جبهه شد.
شهید زاغری پس از 6 ماه حضور در جبهه بعنوان بسیجی گردان ولیعصر(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهماالسلام) در تاریخ 1367/03/04 هنگامیکه در آستانه 17 سالگی بود در منطقهی عملیاتی دزلی مریوان شهد شیرین شهادت را نوشید و به خیل جرعهنوشان جام قَالُوا بَلَى پیوست. تربت پاکش در روستای زاغر محل توجه شاگردان مدرسه عشق و رهپویان طریق هدایت است.
نام و یادش جاودانه باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
سرباز 🥀 #شهید_ولیالله_درویشی 🥀، فرزند علی، در تاریخ 1346/01/01 در روستای کریان تفرش، پا به عرصه وجود گذاشت و افتخار آفرین خانه و خاندان خویش گشت. این شهید دوران ابتدایی را در زادگاهش گذراند و بخاطر نبودن مدرسه راهنمایی در زادگاهش، موفق به ادامه تحصیل نشد. وی فردی پر تلاش و پر کار بود و در کارهای دامداری و کشاورزی به پدر خویش کمک میکرد. او از دسترنج خویش زندگی میکرد و هرگز تقوا و دیانت را از یاد نمیبرد. او تا زمان اعزام به خدمت مقدس سربازی کارگری میکرد تا به این وسیله باری از دوش خانواده بردارد.
اهل طاعت و نماز و عبادت بود و در هیئت مذهبی روستا نیز شرکت میکرد و فرمایشات حکیمانه و مدبّرانهی حضرت امام راحل(قدس سره) را سر لوحهی امور خود میکرد.
به منظور ادای دِین و خدمت به نظام جمهوری اسلامی، به سربازی رفت، پس از 16 ماه خدمت در لشکر 64 ارومیه، و با حضور گرم و پر شور در جبهههای نبرد، در تاریخ 1365/08/10، در جبههی پیرانشهر، قفس تنگ تن را شکست و به دیدار محبوب خویش شتافت. مزار پاکش در روستای کریان الهام بخش پویندگان طریق الله است.
جایگاهش در جوار رحمت الهی باد.
🌴شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهید_حسین_درودیان 🥀، فرزند عباس، در تاریخ 1341/02/02، در روستای نقوسان پای بر عرصهی هستی گذاشت. تا پایان دورهی ابتدایی را در دبستان روستای زادگاهش، به تحصیل ادامه داد، اما بدلیل محرومیت و عدم وجود امکانات کافی، موفق به ادامهی تحصیل نشد .
جوانی سختکوش و پرتلاش بود و دفاع از تمامیت ارضی میهن اسلامی و حراست از انقلاب و دستاوردهای آن را یک فریضه و واجب شرعی بشمار میآورد، بر همین اساس و برپایهی این اعتقاد در حماسهی دفاع مقدس، آرام ننشست و پس از بر تن کردن لباس سربازی و فراگیری فنون نظامی عازم جبهههای دفاع از انقلاب اسلامی شد و با امید به پیروزی، در سنگر دفاع از کیان اسلام باقی ماند و پس از 9 ماه انجام وظیفه و ادای دِین و رزم بی امان، سرانجام در تاریخ 1360/12/23، در سر پل ذهاب، مورد اصابت تیر خصم دون قرار گرفت و روحش به ملکوت اعلی پیوست.
پیکر مطهر شهید، خاک زادگاهش را مقدس و فضای آن را عطرآگین کرده است.
یادش روشنگر راهمان باد.
🌷شبی با #شهدای_تفرش
🥀 #شهیدمحمدتقی_سعدی 🥀، فرزند حسین، گل حضورش در تاریخ 1330/10/02 در گلستان خانواده و در روستای دادمرز شهرستان تفرش، شکوفا شد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در دادمرز و تفرش به پایان رساند.
بیعدالتیها، روحش را میآزرد و تبعیضها آزارش میداد، شاهد ذبح مکتب و مذهب در مسلخ فرهنگ غرب بود که به نام تمدن و توسعه بر ملتی بزرگ تحمیل شده بود.
او میدید و میشنید و رنج میبرد، حرفهای ناگفته بر دلش سنگینی میکرد؛ منتظر روز حادثه بود تا رسالت خویش را ادا کند.
مدّاح و ذاکر اهل بیت(ع) بود. ذکر سرور و سالار شهیدان، از او جوانی پاک، مومن ، متعهد و مکتبی ساخته بود.
با آغاز اوّلین حرکتهای مردمی علیه نظام شاهنشاهی، همانند قطرهای به دریای خشم مردمی پیوست تا ریشهی طاغوت و طاغوتیان را از بُن بَرکَند.
با اوج گیری نهضت در سال 57 و مسلّح شدن نیروهای مردمی، در صف سلحشورانی قرار گرفت که با مزدوران طاغوت درگیر میشدند و مقرهای نظامی و پایگاههای نظام را، یکی پس از دیگری تصرف میکردند.
پدرش در دوران جوانیِ شهيد، بر اثر بیماری درگذشت و کلیه امورات و سرپرستی منزل پدر بر عهدهی او افتاد و چون خانواده درآمدی نداشت به کارگری پرداخت و مخارج خانواده را تامین مینمود. چون کارگری مشكل بود و کار زیادی در محل پیدا نمیشد رهسپار تهران گردید و در آنجا مشغول کار شد و خانواده توسط مادرش اداره گردید و دو خواهرش که مجرد بودند در زمان او ازدواج نمودند و به خانه بخت راهی شدند. وی تمام مخارج آنان را تقبّل نمود و با کمک فامیل و برادرش خانه را اداره نمود. او پس از ورود به تهران در ارتش استخدام شد و در سن 25 سالگی همسری را از اهالی تفرش اختیار کرد و در تهران مستأجر بود.
قبل از انقلاب در کارهای خیر فعّالانه حضور داشت و در شروع انقلاب نیز در راهپیماییها و مسائل انقلاب شرکت مینمود تا اینکه در 17 شهریور، در میدان حُر پس از درگیری مردم با رژیم ستم شاهنشاهی توسط عمّال سلطنتی مورد هدف قرار گرفت و بلافاصله توسط مردم به بیمارستان سینای تهران و از آنجا به بیمارستان شرکت نفت منتقل و در اثر خونریزیهای زیاد و از دست دادن طحال در تاریخ 1357/12/03 به شهادت رسید، از شهید بزرگوار دو فرزند به نامهای سعید و روح الله به يادگار مانده است.
مزارش در بهشت زهرای تهران؛ قـطعـه ۲۱، ردیـف ۳۴، شـماره ۳، یادآور عشق و ایثار و حماسه است.
نامش بر دفتر تاریخ پاینده باد.