eitaa logo
کوثر ولایت( #همه‌ماخادم‌الرضائیم )
55 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
48 فایل
حضرت امام رضا(ع): خدا رحمت كند كسى را كه امر ما را احياء كند، يكى از اصحاب سؤال كرد چگونه امر شما زنده میگردد؟ فرمود: دانش ما را میآموزد و به مردمان تعليم میدهد بدرستى اگر دانسته‏‌هاى زيباى ما را دريابند از ما پيروى میكنند. معانى الاخبار، ج 1، ص 174.
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 🥀 ⚘روز نهم با برادر امام حسین علیه‌السلام، (سلام الله عليه)  🥀ابوبکر کنیه اوست، اما نام وی به روشنی مشخص نیست.  برخی نامش را عبدالله، عده‌ای عبیدالله  و بعضی نیز محمد اصغر دانسته‌اند. قول مشهور، نام مادرش را لیلی دختر مسعود نهشلی ذکر کرده‌اند.  در مقابل برخی مادرش را ام البنین دختر حزام کلبی دانسته‌اند. ■منابع بسیاری اورا از شهدای کربلا برشمرده‌اند،  بااین وجود برخی،چون طبری،ابوالفرج اصفهانی و ابن شهر آشوب درشهادت او تردید کرده‌اند.  شیخ مفید نیز نامش رادر ردیف شهدای کربلا آورده است؛ اما در شمارش اولاد علی(ع)،ابوبکر را کنیه محمد اصغر دانسته است. ■ درباره قاتلش ازامام باقر(ع)روایت شده که مردی ازقبیله هَمدان اورا به شهادت رساند. گزارش دیگری،زجر بن قیس یا عقبه غنوی را قاتل وی دانسته است. برخی نیز گفته‌اند: نعش ابوبکر را درجوی آبی یافتند وقاتلش معلوم نشد. دربرخی منابع،قبرش درمقبره دسته جمعی شهدای هاشمیان درپایین پای حرم امام حسین(ع)ذکر شده است. مطابق نوشته منابع متقدم،ابوبکر ازخود نسلی به یادگار نگذاشت.
🥀 🥀 ⚘روز نهم با برادر امام حسین علیه‌السلام، (سلام الله عليه)  ■نام ایشان در زیارت شهدا در بحارالانوار نام ابوبکر بن علی در یکی از زیارت‌های مطلقه امام حسین(ع)، در قسمت زیارت شهدا آمده است: «السَّلَامُ عَلَیک یا أَبَابَکرٍ بْنَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ مَا أَحْسَنَ بَلَاءَک وَ أَزْکی سَعْیک وَ أَسْعَدَک بِمَا نِلْتَ مِنَ الشَّرَفِ وَ فُزْتَ بِهِ مِنَ الشَّهَادَةِ فَوَاسَیتَ أَخَاک وَ إِمَامَک وَ مَضَیتَ عَلَی یقِینِک حَتَّی لَقِیتَ رَبَّک صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیک وَ ضَاعَفَ الله مَا أَحْسَنَ بِهِ إِلَیک»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴هرکس کار را با سید الشهدا بست عاقبت بخیر میشود؛ 🔻این پیام بزرگ قهرمانی است که فرمود : ...
🏴شعر عاشورایی علیه‌السلام🖤 و 😪 🌴می‌آیم از رهی که خطرها در او گم است از هفت‌منزلی که سفرها در او گم است از لا‌به‌لای آتش و خون جمع کرده‌ام اوراق مقتلی که خبرها در او گم است دردی کشیده‌ام که دلم داغدار اوست داغی چشیده‌ام که جگرها در او گم است با تشنگان چشمۀ اَحلی مِن العسل نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است این سرخی غروب که همرنگ آتش است توفان کربلاست که سرها در او گم است یاقوت و دُرّ صیرفیان را رها کنید اشک است جوهری که گهرها در او گم است هفتاد و دو ستاره غریبانه سوختند این است آن شبی که سحرها در او گم است باران نیزه بود و سر شهسوارها جز تشنگی نکرد علاج خمارها 🌴جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر نشنید کس مصیبت از این جانگدازتر صبحی دمید از شب عاصی سیاه‌تر وز پی شبی ز روز قیامت درازتر بر نیزه‌ها تلاوت خورشید، دیدنی‌ست قرآن کسی شنیده از این دلنوازتر؟ قرآن منم چه غم که شود نیزه، رحل من امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر عشق توام کشاند بدین‌جا، نه کوفیان من بی‌نیازم از همه، تو بی‌نیازتر قنداق اصغر است مرا تیر آخرین در عاشقی نبوده ز من پاکبازتر با کاروان نیزه شبی را سحر کنید باران شوید و با همه تن گریه سر کنید 🌴فرصت دهید گریه کند بی‌صدا، فرات با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا باور مکن که بگذرد از کربلا، فرات با چشم اهل راز نگاهی اگر کنید در بر گرفته مویه‌کنان مشک را فرات چشم فرات در ره او اشک بود و اشک زآن گونه اشک‌ها که مرا هست با فرات حالی به داغ تازۀ خود گریه می‌کنی تا می‌رسی به مرقد عباس، یا فرات از بس که تیر بود و سنان بود و نیزه بود هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات از طفل آب، خجلت بسیار می‌کشم آن یوسفم که ناز خریدار می‌کشم 🌴بعد از شما به سایۀ ما تیر می‌زدند زخم زبان به بغض گلوگیر می‌زدند پیشانی تمامی‌شان داغ سجده داشت آنان که خیمه‌گاه مرا تیر می‌زدند این مردمان غریبه نبودند، ای پدر دیروز در رکاب تو شمشیر می‌زدند غوغای فتنه بود که با تیغ آبدار آتش به جان کودک بی‌شیر می‌زدند ماندند در بطالت اعمال حجشان محرم نگشته تیغ به تقصیر می‌زدند در پنج نوبتی که هبا شد نمازشان بر عشق، چار مرتبه تکبیر می‌زدند هم روز و شب به گرد تو بودند سینه‌زن هم ماه و سال، بعد تو زنجیر می‌زدند از حلق‌های تشنه، صدای اذان رسید در آن غروب، تا که سرت بر سنان رسید... 🌴ای زلف خون فشان توام لیلة البرات وقت نماز شب شده، حی علی الصلات از منظر بلند، ببین صف کشیده‌اند پشت سرت تمامی ذرات کائنات خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق از مشک‌های تشنه وضو می‌کند، فرات توفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟ خاک تو نوح حادثه را می‌دهد نجات! بین دو نهر، خضر شهادت به جستجوست تا آب نوشد از لبت، ای چشمۀ حیات ما را حیات لم یزلی، جز رخ تو نیست ما بی‌تو چشم بسته و ماتیم و در ممات عشقت نشاند، باز به دریای خون، مرا وقت است تیغت آورد از خود، برون، مرا... 🌴خون می‌رود هنوز ز چشم تر شما خرمن زده‌ست ماه، به گرد سر شما آن زخم‌های شعله‌فشان، هفت اخترند یا زخم‌های نعش علی اکبر شما؟ آن کهکشان شعله‌ور راه شیری است یا روشنانِ خون علی اصغر شما؟ دیوان کوفه از پی تاراج آمدند گم شد نگین آبی انگشتر شما از مکه و مدینه، نشان داشت کربلا گل داد «نور» و «واقعه» در حنجر شما با زخم خویش، بوسه به محراب می‌زدید زان پیشتر که نیزه شود منبر شما گاهی به غمزه، یاد ز اصحاب می‌کنی بر نیزه، شرح سورۀ احزاب می‌کنی... 🌴قربان آن نی‌ای که دمندش سحر، مدام قربان آن می‌ای که دهندش علی الدوام قربان آن پری که رساند تو را به عرش قربان آن سری که سجودش شود قیام هنگامۀ برون شدن از خویش، چون راهی برو که بگذرد از مسجدالحرام این خطی از حکایت مستان ست: ساقی فتاد، باده نگون شد، شکست جام! تسبیح گریه بود و مصیبت، دو چشم ما یک الامان ز و صد الامان ز اشکم تمام گشت و نشد گریه‌ام خموش مجلس به سر رسید و نشد ام تمام با نیزه به دنبال، می‌رویم در منزل نخستِ تو، از حال می‌رویم
🏴 (ع) 🖤 ⚘القتل لنا عاده 🏴جرات و شجاعت امام سجاد(ع) در برابر بی‌احترامی‌ها، خشم ابن زیاد را برانگیخت و حضرت را تهدید به قتل کرد.امام در پاسخ به این تهدید فرمود: ای پسر زیاد آیا ما را به قتل تهدید می‌کنی؟! مگر نمی‌دانی که کشته شدن در راه خدا عادت دیرین ما و شهادت مایه‌ی کرامت و افتخار ماست.
🏴 (ع) 🖤  ⚘قاری روی نیزه ها 🏴کوفیان شهادت داده‌اند که راس مبارک امام حسین(ع) در کوچه‌های کوفه بر روی نی این آیه را می‌خواند: آیا گمان کردید اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟ یکی از کوفیان در این هنگام فریاد برآورد: ای پسر رسول خدا! به خدا قرآن خواندن تو بر روی نیزه عجیب‌تر است از ماجرای اصحاب کهف. 📗ارشاد مفید،ص475.
🥀 🥀 ⚘روز دهم با پسر برادر امام حسین علیه‌السلام، (سلام الله عليه)  ■تاریخ ولادت ثبت نشده است. با این حال در مقتل خوارزمی آمده است که وی به سن بلوغ نرسیده بود، و در لباب الانساب سن وی بهنگام شهادت ۱۶ سال ثبت شده است. شیخ مفید، مادر قاسم و عبدالله و عمرو بن حسن را یک کنیز دانسته‌‌، که اسم او نفیله یا رمله است؛  اما در مقاتل الطالبین، مادر او و ابوبکر بن حسن، مشترک دانسته شده است.
🥀 🥀 ⚘روز دهم با پسر برادر امام حسین علیه‌السلام، (سلام الله عليه)  ■در شب عاشورای سال ۶۱ق هنگامی که امام حسین(ع) به یارانش خبر داد که روز بعد کشته می شوند، از او پرسید: آیا من هم کشته می‌شوم؟ امام حسین از او پرسید: مرگ در نزد تو چگونه است؟ قاسم مرگ را در نزد خود شیرین‌تر از عسل توصیف کرد. ■قاسم بن حسن روز عاشورا به حضور امام حسین(ع) آمد تا اجازه‌ی جنگیدن با دشمنان را بگیرد. امام حسین او را در آغوش گرفت و مدتی گریه کرد. قاسم اصرار می‌کرد و دست امام حسین(ع) را می‌بوسید تا این‌که امام به او اجازه داد.
🥀 🥀 ⚘روز دهم با پسر برادر امام حسین علیه‌السلام، (سلام الله عليه)  ■قاسم درحالیکه اشک از چشمانش میریخت بسمت میدان رفت و چنین رجز میخواند: إن تُنكِروني فَأَنَا فَرعُ الحَسَن‏‌ سِبطُ النَّبِيِّ المُصطَفى وَالمُؤتَمَن‏‏‌هذا حُسَينٌ كَالأَسيرِ المُرتَهَن‏‌ بَينَ اناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَن‏‏ اگر مرا نمی‌‏شناسيد، من شاخه حسن‏، نواده پيامبرِ برگزيده و امين هستم. اين حسين، همانند اسيرِ به گروگان گرفته شده در ميان مردمی است كه خدا آنان را از آب باران سیراب نسازد.
🥀 🥀 ⚘روز دهم با پسر برادر امام حسین علیه‌السلام، (سلام الله عليه)  ■ابوالفرج اصفهانی قاتل را عمرو بن سعید بن نفیل ازدی معرفی کرده است.بنابر آنچه که ابومخنف از حمیدبن مسلم نقل کرده، نوجوانی که چهره‌اش همانند نیمه‌ی ماه می‌درخشید، شمشیری در دست داشت و پیراهنی بلند پوشیده بود، وارد میدان شد و ایستاد تا بند کفش خود را ببندد. افراد زیادی او را محاصره کرده بودند، اما او به همه چیز بی‌اعتنا بود. دراین هنگام‌ابن نفیل ازدی گفت: بر این نوجوان سخت حمله می‌کنم. حمید گفت: «آنهایی که او را محاصره کردند کفایت می‌کند، بخدا سوگند! اگر او بر من حمله کند بسوی او دست دراز نخواهم کرد.» اما ابن نفیل گفت: «اما من براین نوجوان سخت حمله می‌کنم.» قاسم بن حسن با آن جماعت درگیر شد و ابن نفیل ازدی که در کمین قاسم بود، با شمشیر بر سر وی زد و سرش شکافته شد.
🥀 🥀 ⚘روز دهم با پسر برادر امام حسین علیه‌السلام، (سلام الله عليه)  🌴ای که از داغ حسن گرد یتیمی بر سرت 🌴دیدن اندر خاک و خون، رخسار و مویت، مشکل است 😪
🥀 🥀 ⚘روز دهم با پسر برادر امام حسین علیه‌السلام، (سلام الله عليه)  ■سید بن طاووس در لهوف شهادت وی را چنین نقل کرده است: پس از آنکه ابن فضیل ازدی ضربه‌ای بر سر قاسم زد، سرش شکافته شد و بر صورت به زمین افتاد و فریاد زد یا عمّاه! حسین(ع) مانند باز شکاری خود را به او رساند و مانند شیری خشمگین حمله برده، ابن فضیل را با شمشیر زد، او دستش را سپر کرد، دستش از آرنج قطع شد. فریادی زد که همه لشکریان صدای او را شنیدند و لشکر کوفه برای نجات او حمله آوردند، اما زیر دست و پای آنان به هلاکت رسید. همچنین از راوی نقل کرده، وقتیکه گرد و غبار که فرو نشست، حسین(ع) را دیدم که بالای سر آن جوان ایستاده است و او در حال جان دادن بود. حسین(ع) گفت: لعنت خدا بر گروهی که تو را کشتند، در روز قیامت پدرت و جدت از آنها خونخواهی خواهند کرد. سپس فرمود: بخدا قسم بر عمویت سخت است که او را صدا بزنی اما او اجابت نکند یا اگر اجابت کند، سودی نداشته باشد؛ بخدا قسم امروز روزی است که دشمنان عمویت فراوان و یارانش اندکند! سپس آن جوان را بر سینه گرفت و او را نزد دیگر کشته‌شدگان بنی هاشم در کنار علی اکبر فرزندش خواباند. آنگاه رو به آسمان کرد و گفت: «پروردگارا! اینان را نابود کن به طوری که یک نفرشان رها نگردد و آمرزش و مغفرتت را برای همیشه از آنان بگیر. ای پسرعموهایم و ای بستگانم صبر پیشه کنید، سوگند بخدا بعد از امروز هرگز ناگواری و ناراحتی نخواهید دید.»