eitaa logo
کوثر ولایت( #همه‌ماخادم‌الرضائیم )
48 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
48 فایل
حضرت امام رضا(ع): خدا رحمت كند كسى را كه امر ما را احياء كند، يكى از اصحاب سؤال كرد چگونه امر شما زنده میگردد؟ فرمود: دانش ما را میآموزد و به مردمان تعليم میدهد بدرستى اگر دانسته‏‌هاى زيباى ما را دريابند از ما پيروى میكنند. معانى الاخبار، ج 1، ص 174.
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ یک خبر یک تحلیل 🌀 خبر: در دیدار تصویری مقام معظم رهبری با حضوری جمعی از نمایندگان هیئت‌های دانشجویی در دانشگاه تهران به مناسبت اربعین حسینی، ایشان خطاب به حضار فرمودند: به مسأله تبیین اهمیت بدهید خیلی از حقایق هست که باید تبیین بشود ... حرکت تبیین خنثی کننده توطئه دشمنان که می تواند باعث گمراه شدن افکار عمومی شود. ❌ گزاره‌ تحلیلی: حضرت آقا در جایی اشاره می کنند: هم اکنون هم ابرقدرت‌ها و دشمنان اسلام صدا در صدا انداخته‌اند تا صدای ما بلند نشود و در این راه پول‌های گزافی خرج می کنند تا دنیا نفهمد که وقایعی همچون جنگ تحمیلی و... با چه انگیزه ای، با دست چه کسی و با تحریک چه کسی بوجود آمده است. 🔹 همین اتفاق بعد از واقعه کربلا توسط دشمنان اهل بیت صورت گرفت که دستگاه ظالم و جبار یزیدی با تبلیغات خود می خواست حرکت امام حسین (ع) را محکوم نماید و در نزد افکار عمومی امام حسین را کسی معرفی کند که بر ضد دستگاه عدل و حکومت اسلامی و برای دنیا قیام نموده، و از طرفی تبیینی از واقعه عاشورا بین مردم صورت نگیرد. 🌀 نکته پایانی: مقام معظم رهبری با اشاره به مسأله تبیین در روز اربعین حسینی این نکته را می خواهند بفهمانند، مهمترین درس در این است که اگر صورت نگیرد دشمن در میدان غالب خواهد شد و این بسیار خطرناک خواهد بود و می تواند در تغییر باورها و ارزشها اثر گذار باشد. ✍ حسين رحیمی
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت سقوط هواپیما C-130 هرکولس ارتش در ۷ مهر ۱۳۶۰؛ سانحه‌ای که منجر به شهادت ۵ فرمانده اثرگذار در حساس‌ترین روزهای جنگ تحمیلی شد. راه شهیدان ادامه دارد ...✌🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌺 ۷ مهرماه و شهادت سرداران اسلام: فلاحی، فکوری، نامجو، کلاهدوز و جهان آرا ( ۱۳۶۰ ه.ش) گرامی و راهشان پر رهرو باد.
🔹یا لَیتَنا کُنّا مَعَک🔹 چه سِرّی‌ست؟ چه رازی‌ست؟ چه ناز و چه نیازی‌ست؟ غم هجر عجب قصۀ پر سوز و گدازی‌ست ببینید که این دهر عجب شعبده‌بازی‌ست که در روز و شب هر دل آشفته فرودی و فرازی‌ست یکی با من دلسوخته از صبر غریبانۀ ایوب سخن گفت یکی پیرهن صبر به تن داشت و از غربت و دلتنگی یعقوب به من گفت یکی بر لب او نام اویس آمد و از رایحۀ روشنی از سمت قَرَن گفت یکی محو علامات و... سخن از شام و یمن گفت یکی از غم آوارگی و داغ وطن گفت ولی هر چه که گفتند فقط تازه شده داغ من و این دل مشتاق من و این دل جا مانده‌ام از قافلۀ عشق چه شد آه دل از قافله جا ماند؟ از آن سیل خروشان چه شد این قطرۀ دلتنگ جدا ماند؟ دلم تشنۀ یک جرعه از آن آب بقا ماند چرا ماند؟ کجا ماند؟ اسیرانه ز پرواز رها ماند در این برزخ تردید چرا ماند؟ چه دلگیر شده لحظه به لحظه همۀ عمر برایم چه شد سعیِ صفایم؟ چه شد هروله‌هایم؟ بلند است به فریاد صدایم که من تشنۀ یک بوسه بر آن خاک بر آن حسرت افلاک بر آن تربتِ پاکِ حرم کرب‌وبلایم یکی با جگر سوخته از آتش هجران به من گفت بیا سر بگذاریم به صحرا و بیابان بگو راه کدام است؟ یکی با دل آشفته و با حسرت بسیار به من گفت دلم تشنۀ دیدار دلم تشنۀ دیدار امام است یکی گفت بیا عاشق مهجور از این فاصلۀ دور فقط مرهم زخم دل مجروح سلام است یکی گفت بیایید که موجیم که آسودگی ما عدم ماست که این حسرت جانکاه که این غربت ناگاه برای من و تو فیض مدام است بیایید که این شوق مضاعف قعودی است که ماقبل قیام است یکی گفت خدایا چه کنم چاره؟ که این داغ عظیم است یکی گفت بیا ای دل جا مانده خدای من و تو نیز کریم است بیا، بال سفر بال نسیم است بیا، بال و پری هست امید سفری هست که پرواز در این راه اگر چه شده دشوار ولی باز اگر عاشق و دلباخته باشی اگر از عطش و داغ دلت از نم اشکت پر پرواز و سفر ساخته باشی شود روزی تو لحظۀ دیدار شود رزق تو این‌بار طواف حرم یار طواف حرم همان صحن خدایی همان پنجرۀ صبح رهایی :: بیا همسفرِ عشق بیا دل بسپاریم به جاده بیا پای پیاده اگر شعله آهِ دل سوزان خود افروخته باشیم امید است که توفیق، رفیق دل ما باشد و این مرتبه ما همسفر جابر دلسوخته باشیم بیا زائر دلسوخته باشیم بیا، عشق در این جاده چراغ است «چراغی که فروزندۀ شب‌های فراق است» بیا دل بسپاریم به این راه به این سیر الی‌الله که یک‌روز از این جاده به سرمنزل عشاق رسیدند همان‌ها که دل از خویش بریدند همان‌ها که به جز دوست ندیدند همان‌ها که شنیدند در این راه صدای دل خود را بیا دل بسپاریم به این راه به این زمزمه‌هایی که به ناگاه به گوش دلمان می‌رسد از دور بیا گوش کن این زمزمه را زمزم جاری‌ست پر از عطر بهاری‌ست صدای سخن جابر انصاری اگر نیست صدای سخن کیست؟ که در حال سلام است به سالار شهیدان و به یاران شهیدش ببین دشت لبالب شده از عطر نویدش شده زنده دل هر کسی از گفت و شنیدش: «عطیه! عجب عطر نجیبی عجب رایحۀ روح‌فریبی عجب نفحۀ سیبی... رسیدیم به سرمنزل عشاق رسیدم به خاک حرم عشق به آن قبلۀ آفاق بیا دل بسپاریم به جاری فرات و بشوییم دل از غربت راه و بشتابیم به پابوسی خورشید نجات و شفیع عرصات و و بمیریم به پایش بگردیم فدایش که باشیم یکی از شُهدایش که ما نیز در این مقتل عشاق دگر هم‌قدم مسلم و جونیم دگر هم‌نفس حرّ و حبیبیم که ما نیز شهید غم مولای غریبیم شهید حرم کرب‌وبلاییم» :: به او همسفرش گفت: «اگر چه که پر از شوق و امیدیم ولی دیر رسیدیم در این معرکه تیغی نکشیدیم در این واقعه داغی نچشیدیم نه رزمی نه نبردی نه بر چهره نشسته‌ست غبار غم و دردی مگر می‌شود آخر که ما همدم این قافله باشیم؟» ولی جابر دلسوخته ناگاه به او داد جوابی که چنان تشنه‌لبی را برسانند به سرچشمۀ آبی به او گفت: «شنیدم که فرمود: حبیبم، رسول دوسرا حضرت خاتم اگر از عمل خیر گروهی دل تو شده مسرور همان اَجر برای تو هم ای عاشق صادق شده منظور تو دلدادۀ هر قوم که باشی شوی روز حساب از پی آن قافله محشور تو هم همدم آن طایفه در روز جزایی» :: عجب حُسن ختامی عجب لطف تمامی عجب فیض مدامی چه زیبا سخن و نیک کلامی عجب فوز عظیمی! چه مولای کریمی! بیا ای دل بی‌تاب که از کعبۀ احباب رسیده‌ست شمیمی که از سوی جنان باز وزیده‌ست نسیمی تو ای دل چه نشستی! اگر چون صدف اشک شکستی ولی لحظه‌ای از پا ننشستی که گفته‌ست که از قافلۀ عشق جدایی؟ تو اینجایی و در شور و نوایی تو از خاک جدایی تو در عرش رهایی کجایی مگر آخر تو کجایی؟ بیا چشم دلت را بگشا خوب نظر کن تو در یی تو لبریز صفایی تو همراه تمام شُهدایی تو در حال طواف حرم خون خدایی
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شب های پرستاره، روایتگری از بچه‌هایی که به فکر مردم و الگو بودند.
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شب های پرستاره، روایتگری از بچه‌هایی که به فکر مردم و الگو بودند.
4_6005876520613054590.docx
حجم: 1.7M
🔸️بروشور خاطرات رهبر معظم انقلاب در جنگ تحمیلی 🌸 گرامیباد.🇮🇷✌🇮🇷
🌺 گرامیباد چهل سال مثل برق گذشت چهل سال از نیامدنت کوچه مشتاق گام‌هایت ماند خانه چشم‌انتظار در زدنت مثل این‌که همین پریشب بود آمدی با پسرعموهایت خنده‌هایت درست یادم هست بس‌که آشفته بود موهایت رو به من... رو به دوربین با شوق ایستادید سر به زیر و نجیب آخرین عکس یادگاری‌تان بین این قاب‌ها چقدر غریب... هیچ عکاس عاقلی جز من دل به این عکس‌ها نمی‌بندد تازه آن هم به عکس سادۀ تو که سیاه و سفید می‌خندد دور تا دور این مغازه پُر است از هزاران هزار عکس جدید تو کجایی؟ کجا؟ نمی‌دانم! آه ای خندۀ سیاه و سفید تو از این قاب‌ها رها شده‌ای دوستانت اسیرتر شده‌اند تو جوان مانده‌ای، رفیقانت چهل سال پیرتر شده‌اند صبح شنبه، چه صبح تلخی بود از خودم پاک ناامید شدم قاب عکس تو بر زمین افتاد به همین سادگی شهید شدم 🌸 گرامیباد.🇮🇷✌🇮🇷