eitaa logo
کوثر ولایت( #همه‌ماخادم‌الرضائیم )
54 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
48 فایل
حضرت امام رضا(ع): خدا رحمت كند كسى را كه امر ما را احياء كند، يكى از اصحاب سؤال كرد چگونه امر شما زنده میگردد؟ فرمود: دانش ما را میآموزد و به مردمان تعليم میدهد بدرستى اگر دانسته‏‌هاى زيباى ما را دريابند از ما پيروى میكنند. معانى الاخبار، ج 1، ص 174.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹یا لَیتَنا کُنّا مَعَک🔹 چه سِرّی‌ست؟ چه رازی‌ست؟ چه ناز و چه نیازی‌ست؟ غم هجر عجب قصۀ پر سوز و گدازی‌ست ببینید که این دهر عجب شعبده‌بازی‌ست که در روز و شب هر دل آشفته فرودی و فرازی‌ست یکی با من دلسوخته از صبر غریبانۀ ایوب سخن گفت یکی پیرهن صبر به تن داشت و از غربت و دلتنگی یعقوب به من گفت یکی بر لب او نام اویس آمد و از رایحۀ روشنی از سمت قَرَن گفت یکی محو علامات و... سخن از شام و یمن گفت یکی از غم آوارگی و داغ وطن گفت ولی هر چه که گفتند فقط تازه شده داغ من و این دل مشتاق من و این دل جا مانده‌ام از قافلۀ عشق چه شد آه دل از قافله جا ماند؟ از آن سیل خروشان چه شد این قطرۀ دلتنگ جدا ماند؟ دلم تشنۀ یک جرعه از آن آب بقا ماند چرا ماند؟ کجا ماند؟ اسیرانه ز پرواز رها ماند در این برزخ تردید چرا ماند؟ چه دلگیر شده لحظه به لحظه همۀ عمر برایم چه شد سعیِ صفایم؟ چه شد هروله‌هایم؟ بلند است به فریاد صدایم که من تشنۀ یک بوسه بر آن خاک بر آن حسرت افلاک بر آن تربتِ پاکِ حرم کرب‌وبلایم یکی با جگر سوخته از آتش هجران به من گفت بیا سر بگذاریم به صحرا و بیابان بگو راه کدام است؟ یکی با دل آشفته و با حسرت بسیار به من گفت دلم تشنۀ دیدار دلم تشنۀ دیدار امام است یکی گفت بیا عاشق مهجور از این فاصلۀ دور فقط مرهم زخم دل مجروح سلام است یکی گفت بیایید که موجیم که آسودگی ما عدم ماست که این حسرت جانکاه که این غربت ناگاه برای من و تو فیض مدام است بیایید که این شوق مضاعف قعودی است که ماقبل قیام است یکی گفت خدایا چه کنم چاره؟ که این داغ عظیم است یکی گفت بیا ای دل جا مانده خدای من و تو نیز کریم است بیا، بال سفر بال نسیم است بیا، بال و پری هست امید سفری هست که پرواز در این راه اگر چه شده دشوار ولی باز اگر عاشق و دلباخته باشی اگر از عطش و داغ دلت از نم اشکت پر پرواز و سفر ساخته باشی شود روزی تو لحظۀ دیدار شود رزق تو این‌بار طواف حرم یار طواف حرم همان صحن خدایی همان پنجرۀ صبح رهایی :: بیا همسفرِ عشق بیا دل بسپاریم به جاده بیا پای پیاده اگر شعله آهِ دل سوزان خود افروخته باشیم امید است که توفیق، رفیق دل ما باشد و این مرتبه ما همسفر جابر دلسوخته باشیم بیا زائر دلسوخته باشیم بیا، عشق در این جاده چراغ است «چراغی که فروزندۀ شب‌های فراق است» بیا دل بسپاریم به این راه به این سیر الی‌الله که یک‌روز از این جاده به سرمنزل عشاق رسیدند همان‌ها که دل از خویش بریدند همان‌ها که به جز دوست ندیدند همان‌ها که شنیدند در این راه صدای دل خود را بیا دل بسپاریم به این راه به این زمزمه‌هایی که به ناگاه به گوش دلمان می‌رسد از دور بیا گوش کن این زمزمه را زمزم جاری‌ست پر از عطر بهاری‌ست صدای سخن جابر انصاری اگر نیست صدای سخن کیست؟ که در حال سلام است به سالار شهیدان و به یاران شهیدش ببین دشت لبالب شده از عطر نویدش شده زنده دل هر کسی از گفت و شنیدش: «عطیه! عجب عطر نجیبی عجب رایحۀ روح‌فریبی عجب نفحۀ سیبی... رسیدیم به سرمنزل عشاق رسیدم به خاک حرم عشق به آن قبلۀ آفاق بیا دل بسپاریم به جاری فرات و بشوییم دل از غربت راه و بشتابیم به پابوسی خورشید نجات و شفیع عرصات و و بمیریم به پایش بگردیم فدایش که باشیم یکی از شُهدایش که ما نیز در این مقتل عشاق دگر هم‌قدم مسلم و جونیم دگر هم‌نفس حرّ و حبیبیم که ما نیز شهید غم مولای غریبیم شهید حرم کرب‌وبلاییم» :: به او همسفرش گفت: «اگر چه که پر از شوق و امیدیم ولی دیر رسیدیم در این معرکه تیغی نکشیدیم در این واقعه داغی نچشیدیم نه رزمی نه نبردی نه بر چهره نشسته‌ست غبار غم و دردی مگر می‌شود آخر که ما همدم این قافله باشیم؟» ولی جابر دلسوخته ناگاه به او داد جوابی که چنان تشنه‌لبی را برسانند به سرچشمۀ آبی به او گفت: «شنیدم که فرمود: حبیبم، رسول دوسرا حضرت خاتم اگر از عمل خیر گروهی دل تو شده مسرور همان اَجر برای تو هم ای عاشق صادق شده منظور تو دلدادۀ هر قوم که باشی شوی روز حساب از پی آن قافله محشور تو هم همدم آن طایفه در روز جزایی» :: عجب حُسن ختامی عجب لطف تمامی عجب فیض مدامی چه زیبا سخن و نیک کلامی عجب فوز عظیمی! چه مولای کریمی! بیا ای دل بی‌تاب که از کعبۀ احباب رسیده‌ست شمیمی که از سوی جنان باز وزیده‌ست نسیمی تو ای دل چه نشستی! اگر چون صدف اشک شکستی ولی لحظه‌ای از پا ننشستی که گفته‌ست که از قافلۀ عشق جدایی؟ تو اینجایی و در شور و نوایی تو از خاک جدایی تو در عرش رهایی کجایی مگر آخر تو کجایی؟ بیا چشم دلت را بگشا خوب نظر کن تو در یی تو لبریز صفایی تو همراه تمام شُهدایی تو در حال طواف حرم خون خدایی
🏴 محرم ماه نزدیک شدن به اهل بیت(ع) است چون با همدردی با آن حضرات(ع) از مسیر گریه بر امام حسین(ع) همانطور که امام زمان(عج) فرمودند: "هر روز، صبح و عصر برای جدم سیدالشهداء(ع) گریه می کنم"، و با این عزاداری ها، به امام مهدی(عج) تشبّه می یابیم. به فرموده مرحوم شیخ جعفر شوشتری، خیمه امام حسین(ع) عرفات است، به همان اندازه که در عرفات معرفت ما بالا رفته باشد در منا می توانیم آرزو کنیم. امام صادق(ع) فرمودند: در منا ببین چقدر توشه با خود برداشته‌ای و به همان اندازه آرزو کن. این یعنی آرزوی ما باید به اندازه استحقاق‌مان باشد. معرفت هم پلکانی است درست مثل ایمان؛ وقتی قرآن می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا ...» یعنی در ایمان رتبه هایی است که باید هر چه پیشتر میرویم درجه ایمان ما بالاتر برود در معرفت نیز چنین است و کلاسهای مختلفی وجود دارد، اگر در کلاس نخست آن راه یافتید باید پیشتر بروید معرفت امام به اینست که جایگاه امام را درست بشناسیم. امام صادق(ع) فرمودند: امامت را بشناس آنگاه دیگر مهم نیست ظهور نزدیک یا دور باشد. چرا که به امام معرفت و به او سنخیت یافته‌ای، از اینرو، خیمه امام حسین(ع) برای منتظران درسهای بسیار دارد.
می‌گوید از شکستن سرو تناورش این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش... درست مثل پدر حرف می‌زند میراث مادر است دل داغ پرورش! می‌گوید از مصیبت سرخی که دیده است از قتل عام چلچله‌ها در برابرش! می‌گوید از زمانه، زمین آه می‌کشد! خورشید ابر تیره کشیده‌ست بر سرش! این خطبه نیست! تیغه شمشیر این زن است وقتی خرابه‌های دمشق است سنگرش شمشیر از نیام سخن می‌کشد برون این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش... تفسیر «هل اتی» و گل باغ کوثر است با پنج نور ناب بهشتی برابر است
⚫ نقش 🏴 وقتی امام به کربلا رسیدند مسئولیت ها را تقسیم کردند. نقش آرامش بخشی و ایجاد انگیزه در مردان بر عهده بود.
🏴 انگیزه بخشیدن و تشویق کردن از ویژگیهای اصلی است. در میان همه زنان و فرزندانی که در کاروان حسین(ع) بودند کم نبودند شیرزنانی که برای جنگیدن و شهادت همسران و فرزندانشان در رکاب حسین(ع) لحظه شماری می‌کردند. زنانی که نامشان بخاطر سوق دادن و تشویق کردن همسرانشان برای جان فشانی و جانبازی در راه خدا و در کنار پسر پیامبر خدا بر جریده تاریخ ثبت شده است، مثل؛ دلهم همسر زهیر بن قین یا ام وهب همسر عبدالله بن عمیر کلبی.
🏴 (ع) 🖤 ⚘یحیای شهید 🏴یحیی حرّانیِ یهودی، با چشمان خود شاهد بود که راس مبارک اباعبدالله‌الحسین(ع) این آیه را تلاوت میکرد: وسیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون او وقتی از واقعه کربلا آگاه گشت بشدت گریست و گفت: سپاس خدای را که مرا به دین مصطفی هدایت کرد.آنگاه در حمایت از خاندان عترت شمشیر کشید و به شهادت رسید. 📗منتهی الامال،ص298.
🏴 انگیزه بخشی به مردها، تقویت مقاومت مردها برای با امام ماندن و آرامش بخشی به مردان از جمله نقش‌های در کربلا بود ضمن اینکه امورات معمول یک کاروان از جمله آشپزی و همچنین مدیریت بچه‌ها را نیز بر عهده داشتند.
⚫حضور در کربلا و اسارتشان، چقدر تکمیل کننده قیام امام حسین(ع) محسوب می شود؟ چرا؟ اسارت حدود ۸۴ زن و فرزندی که در مسیر ادامه رسالت امام حسین(ع) قدم برداشتند غیر قابل انکار است. در کوفه و بویژه شام کاروان با یک عده‌ای از افراد که عقلانیتشان ضربه دیده بود، مواجه بود. کانال ورود تاثیرگذاری بر افراد، یا عقل است یا احساس؛ عقل این دسته از افراد بسته شده بود، مال حرام، قساوت قلب و تبلیغات شدید دشمن  باعث شده بود که آنها پر از شبهه باشند و امام حسین(ع) و اهل بیتش را خارجی و شورشگر بدانند. طبیعتا در چنین فضایی نمی شد از راه استدلال وارد شد، چون زمینه برای استدلال، سخنرانی یا بحث کردن وجود نداشت. همه کانالهای تاثیرگذاری بر عقلانیت این مردم بسته شده بود و فرصتی هم برای در اختیار اهل بیت قرار نمی‌گرفت؛ بنابراین اگر نبودند کانال احساس نیز تاثرگذار نبود. وقتی از زنان و بچه ها صحبت به میان میآید حتی اگر مقصر هم باشند اولین حسّی که به مخاطب منتقل می‌شود مظلومیت است.
🏴 وقتی از و بچه‌ها صحبت به میان میآید حتی اگر مقصر هم باشند اولین حسّی که به مخاطب منتقل می‌شود مظلومیت است. لذا وقتی مردم با کانال احساس درگیر می‌شدند اهل بیت امام حسین(ع) فرصت پیدا می‌کردند تا سخنرانی کنند. اگر در یک جلسه‌ای مردی به صحبت بپردازد شاید کسی توجه نکند ولی وقتی یک دختر بچه شروع به صحبت کند، همه نظرات جلب می‌شود. در چنین حالتی فرصت‌سازی می‌شود یعنی با کمکِ احساس می‌شود به عقلانیت ورود پیدا کرد. 
ظرف زمان پر از اندوهی است که هر آینه کربلا و هر آدینه اش عاشورا را در ذهن تصویر میکند و تکرار دمادمی است برای شنیدن ندای«هل من ناصر ینصرنی....» حسین (ع) و غربت بی مثال زینب و سه ساله کربلا... 😥 ■صفر همان ادامه محرم و نیمه دیگر واقعه کربلاست که در شام تکرار می‌شود و ندای تنهایی حسین (ع) و اهل بیتش را نه در گوش شامیان که در جهانی طنین انداز میکند. 😪 ■صفر ادامه فصل عزاداری بر حسین (ع) و کاروان عاشورا است و تداوم پر از اندوه مقتل و سرهای به نیزه رفته ... 😫
🏴 سلام‌الله‌علیها🏴 دم دروازه ساعات خدا رحم كند به دلِ عمه سادات خدا رحم كند😭😭 محملم پرده ندارد مددي يا ستّار حاجتم وقت مناجات خدا رحم كند😭😭 چشم من تار شده ، يا تو به هم ريخته اي گريه دار است ملاقات خدا رحم كند😭😭 كو علمدار حرم؟ آبرويم در خطر است وسط اين همه الوات خدا رحم كند😭😭 سَرِ بازار به انگشتْ نشانم دادند رد شدم با چه مكافات خدا رحم كند😭😭 به همان خنجر كُنْدي كه تو را زَجْرَت داد مي كند شِمْر مُباهات خدا رحم كند😭😭 سرت از نيزه زمين خورد دلم ريخت حسين زير پا رفتي؟ به لبهات ْ خدا رحم كند😭😭 نيزه نيزه شده از بس گلويِ پاره تو گُم شدي بين جراحات خدا رحم كند😭😭 به حرم چون لبِ تو چوبِ حراجي زده اند تا نميرم ز بليّات خدا رحم كند😭😭 چشم يك شهر به دنبال كنيز است حسين تا كنم حفظ امانات خدا رحم كند😭😭 چانه مي زد سَرِ گهواره يكي پيش رباب بهر تسكين مصيبات خدا رحم كند.😭😭
🔹یا لَیتَنا کُنّا مَعَک🔹 چه سِرّی‌ست؟ چه رازی‌ست؟ چه ناز و چه نیازی‌ست؟ غم هجر عجب قصۀ پر سوز و گدازی‌ست ببینید که این دهر عجب شعبده‌بازی‌ست که در روز و شب هر دل آشفته فرودی و فرازی‌ست یکی با من دلسوخته از صبر غریبانۀ ایوب سخن گفت یکی پیرهن صبر به تن داشت و از غربت و دلتنگی یعقوب به من گفت یکی بر لب او نام اویس آمد و از رایحۀ روشنی از سمت قَرَن گفت یکی محو علامات و... سخن از شام و یمن گفت یکی از غم آوارگی و داغ وطن گفت ولی هر چه که گفتند فقط تازه شده داغ من و این دل مشتاق من و این دل جا مانده‌ام از قافلۀ عشق چه شد آه دل از قافله جا ماند؟ از آن سیل خروشان چه شد این قطرۀ دلتنگ جدا ماند؟ دلم تشنۀ یک جرعه از آن آب بقا ماند چرا ماند؟ کجا ماند؟ اسیرانه ز پرواز رها ماند در این برزخ تردید چرا ماند؟ چه دلگیر شده لحظه به لحظه همۀ عمر برایم چه شد سعیِ صفایم؟ چه شد هروله‌هایم؟ بلند است به فریاد صدایم که من تشنۀ یک بوسه بر آن خاک بر آن حسرت افلاک بر آن تربتِ پاکِ حرم کرب‌وبلایم یکی با جگر سوخته از آتش هجران به من گفت بیا سر بگذاریم به صحرا و بیابان بگو راه کدام است؟ یکی با دل آشفته و با حسرت بسیار به من گفت دلم تشنۀ دیدار دلم تشنۀ دیدار امام است یکی گفت بیا عاشق مهجور از این فاصلۀ دور فقط مرهم زخم دل مجروح سلام است یکی گفت بیایید که موجیم که آسودگی ما عدم ماست که این حسرت جانکاه که این غربت ناگاه برای من و تو فیض مدام است بیایید که این شوق مضاعف قعودی است که ماقبل قیام است یکی گفت خدایا چه کنم چاره؟ که این داغ عظیم است یکی گفت بیا ای دل جا مانده خدای من و تو نیز کریم است بیا، بال سفر بال نسیم است بیا، بال و پری هست امید سفری هست که پرواز در این راه اگر چه شده دشوار ولی باز اگر عاشق و دلباخته باشی اگر از عطش و داغ دلت از نم اشکت پر پرواز و سفر ساخته باشی شود روزی تو لحظۀ دیدار شود رزق تو این‌بار طواف حرم یار طواف حرم همان صحن خدایی همان پنجرۀ صبح رهایی :: بیا همسفرِ عشق بیا دل بسپاریم به جاده بیا پای پیاده اگر شعله آهِ دل سوزان خود افروخته باشیم امید است که توفیق، رفیق دل ما باشد و این مرتبه ما همسفر جابر دلسوخته باشیم بیا زائر دلسوخته باشیم بیا، عشق در این جاده چراغ است «چراغی که فروزندۀ شب‌های فراق است» بیا دل بسپاریم به این راه به این سیر الی‌الله که یک‌روز از این جاده به سرمنزل عشاق رسیدند همان‌ها که دل از خویش بریدند همان‌ها که به جز دوست ندیدند همان‌ها که شنیدند در این راه صدای دل خود را بیا دل بسپاریم به این راه به این زمزمه‌هایی که به ناگاه به گوش دلمان می‌رسد از دور بیا گوش کن این زمزمه را زمزم جاری‌ست پر از عطر بهاری‌ست صدای سخن جابر انصاری اگر نیست صدای سخن کیست؟ که در حال سلام است به سالار شهیدان و به یاران شهیدش ببین دشت لبالب شده از عطر نویدش شده زنده دل هر کسی از گفت و شنیدش: «عطیه! عجب عطر نجیبی عجب رایحۀ روح‌فریبی عجب نفحۀ سیبی... رسیدیم به سرمنزل عشاق رسیدم به خاک حرم عشق به آن قبلۀ آفاق بیا دل بسپاریم به جاری فرات و بشوییم دل از غربت راه و بشتابیم به پابوسی خورشید نجات و شفیع عرصات و و بمیریم به پایش بگردیم فدایش که باشیم یکی از شُهدایش که ما نیز در این مقتل عشاق دگر هم‌قدم مسلم و جونیم دگر هم‌نفس حرّ و حبیبیم که ما نیز شهید غم مولای غریبیم شهید حرم کرب‌وبلاییم» :: به او همسفرش گفت: «اگر چه که پر از شوق و امیدیم ولی دیر رسیدیم در این معرکه تیغی نکشیدیم در این واقعه داغی نچشیدیم نه رزمی نه نبردی نه بر چهره نشسته‌ست غبار غم و دردی مگر می‌شود آخر که ما همدم این قافله باشیم؟» ولی جابر دلسوخته ناگاه به او داد جوابی که چنان تشنه‌لبی را برسانند به سرچشمۀ آبی به او گفت: «شنیدم که فرمود: حبیبم، رسول دوسرا حضرت خاتم اگر از عمل خیر گروهی دل تو شده مسرور همان اَجر برای تو هم ای عاشق صادق شده منظور تو دلدادۀ هر قوم که باشی شوی روز حساب از پی آن قافله محشور تو هم همدم آن طایفه در روز جزایی» :: عجب حُسن ختامی عجب لطف تمامی عجب فیض مدامی چه زیبا سخن و نیک کلامی عجب فوز عظیمی! چه مولای کریمی! بیا ای دل بی‌تاب که از کعبۀ احباب رسیده‌ست شمیمی که از سوی جنان باز وزیده‌ست نسیمی تو ای دل چه نشستی! اگر چون صدف اشک شکستی ولی لحظه‌ای از پا ننشستی که گفته‌ست که از قافلۀ عشق جدایی؟ تو اینجایی و در شور و نوایی تو از خاک جدایی تو در عرش رهایی کجایی مگر آخر تو کجایی؟ بیا چشم دلت را بگشا خوب نظر کن تو در یی تو لبریز صفایی تو همراه تمام شُهدایی تو در حال طواف حرم خون خدایی
🎬 👆 اولین گروه خادمین و برخی از کارهای فرهنگی ، 🔸️دوشنبه ۱۴۰۲/۰۶/۰۶ مصادف با ۱۴۴۵/۰۲/۱۱ تا روز جمعه ۱۴۰۲/۰۶/۱۰ مصادف با ۱۴۴۵/۰۲/۱۵
🔹یا لَیتَنا کُنّا مَعَک🔹 چه سِرّی‌ست؟ چه رازی‌ست؟ چه ناز و چه نیازی‌ست؟ غم هجر عجب قصۀ پر سوز و گدازی‌ست ببینید که این دهر عجب شعبده‌بازی‌ست که در روز و شب هر دل آشفته فرودی و فرازی‌ست یکی با من دلسوخته از صبر غریبانۀ ایوب سخن گفت یکی پیرهن صبر به تن داشت و از غربت و دلتنگی یعقوب به من گفت یکی بر لب او نام اویس آمد و از رایحۀ روشنی از سمت قَرَن گفت یکی محو علامات و... سخن از شام و یمن گفت یکی از غم آوارگی و داغ وطن گفت ولی هر چه که گفتند فقط تازه شده داغ من و این دل مشتاق من و این دل جا مانده‌ام از قافلۀ عشق چه شد آه دل از قافله جا ماند؟ از آن سیل خروشان چه شد این قطرۀ دلتنگ جدا ماند؟ دلم تشنۀ یک جرعه از آن آب بقا ماند چرا ماند؟ کجا ماند؟ اسیرانه ز پرواز رها ماند در این برزخ تردید چرا ماند؟ چه دلگیر شده لحظه به لحظه همۀ عمر برایم چه شد سعیِ صفایم؟ چه شد هروله‌هایم؟ بلند است به فریاد صدایم که من تشنۀ یک بوسه بر آن خاک بر آن حسرت افلاک بر آن تربتِ پاکِ حرم کرب‌وبلایم یکی با جگر سوخته از آتش هجران به من گفت بیا سر بگذاریم به صحرا و بیابان بگو راه کدام است؟ یکی با دل آشفته و با حسرت بسیار به من گفت دلم تشنۀ دیدار دلم تشنۀ دیدار امام است یکی گفت بیا عاشق مهجور از این فاصلۀ دور فقط مرهم زخم دل مجروح سلام است یکی گفت بیایید که موجیم که آسودگی ما عدم ماست که این حسرت جانکاه که این غربت ناگاه برای من و تو فیض مدام است بیایید که این شوق مضاعف قعودی است که ماقبل قیام است یکی گفت خدایا چه کنم چاره؟ که این داغ عظیم است یکی گفت بیا ای دل جا مانده خدای من و تو نیز کریم است بیا، بال سفر بال نسیم است بیا، بال و پری هست امید سفری هست که پرواز در این راه اگر چه شده دشوار ولی باز اگر عاشق و دلباخته باشی اگر از عطش و داغ دلت از نم اشکت پر پرواز و سفر ساخته باشی شود روزی تو لحظۀ دیدار شود رزق تو این‌بار طواف حرم یار طواف حرم همان صحن خدایی همان پنجرۀ صبح رهایی :: بیا همسفرِ عشق بیا دل بسپاریم به جاده بیا پای پیاده اگر شعله آهِ دل سوزان خود افروخته باشیم امید است که توفیق، رفیق دل ما باشد و این مرتبه ما همسفر جابر دلسوخته باشیم بیا زائر دلسوخته باشیم بیا، عشق در این جاده چراغ است «چراغی که فروزندۀ شب‌های فراق است» بیا دل بسپاریم به این راه به این سیر الی‌الله که یک‌روز از این جاده به سرمنزل عشاق رسیدند همان‌ها که دل از خویش بریدند همان‌ها که به جز دوست ندیدند همان‌ها که شنیدند در این راه صدای دل خود را بیا دل بسپاریم به این راه به این زمزمه‌هایی که به ناگاه به گوش دلمان می‌رسد از دور بیا گوش کن این زمزمه را زمزم جاری‌ست پر از عطر بهاری‌ست صدای سخن جابر انصاری اگر نیست صدای سخن کیست؟ که در حال سلام است به سالار شهیدان و به یاران شهیدش ببین دشت لبالب شده از عطر نویدش شده زنده دل هر کسی از گفت و شنیدش: «عطیه! عجب عطر نجیبی عجب رایحۀ روح‌فریبی عجب نفحۀ سیبی... رسیدیم به سرمنزل عشاق رسیدم به خاک حرم عشق به آن قبلۀ آفاق بیا دل بسپاریم به جاری فرات و بشوییم دل از غربت راه و بشتابیم به پابوسی خورشید نجات و شفیع عرصات و و بمیریم به پایش بگردیم فدایش که باشیم یکی از شُهدایش که ما نیز در این مقتل عشاق دگر هم‌قدم مسلم و جونیم دگر هم‌نفس حرّ و حبیبیم که ما نیز شهید غم مولای غریبیم شهید حرم کرب‌وبلاییم» :: به او همسفرش گفت: «اگر چه که پر از شوق و امیدیم ولی دیر رسیدیم در این معرکه تیغی نکشیدیم در این واقعه داغی نچشیدیم نه رزمی نه نبردی نه بر چهره نشسته‌ست غبار غم و دردی مگر می‌شود آخر که ما همدم این قافله باشیم؟» ولی جابر دلسوخته ناگاه به او داد جوابی که چنان تشنه‌لبی را برسانند به سرچشمۀ آبی به او گفت: «شنیدم که فرمود: حبیبم، رسول دوسرا حضرت خاتم اگر از عمل خیر گروهی دل تو شده مسرور همان اَجر برای تو هم ای عاشق صادق شده منظور تو دلدادۀ هر قوم که باشی شوی روز حساب از پی آن قافله محشور تو هم همدم آن طایفه در روز جزایی» :: عجب حُسن ختامی عجب لطف تمامی عجب فیض مدامی چه زیبا سخن و نیک کلامی عجب فوز عظیمی! چه مولای کریمی! بیا ای دل بی‌تاب که از کعبۀ احباب رسیده‌ست شمیمی که از سوی جنان باز وزیده‌ست نسیمی تو ای دل چه نشستی! اگر چون صدف اشک شکستی ولی لحظه‌ای از پا ننشستی که گفته‌ست که از قافلۀ عشق جدایی؟ تو اینجایی و در شور و نوایی تو از خاک جدایی تو در عرش رهایی کجایی مگر آخر تو کجایی؟ بیا چشم دلت را بگشا خوب نظر کن تو در یی تو لبریز صفایی تو همراه تمام شُهدایی تو در حال طواف حرم خون خدایی
🔰 سرخط دیدار | مروری بر بیانات رهبر معظم انقلاب در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی  ۱۴۰۲/۰۶/۱۵ ✨خوشا به حال شما جوانها! 💎دلهای روشن، آئینه‌های پاکیزه و آماده‌ی جذب و جلب عنایات الهی 👌توصیف واقعی شما جوانها است. 📍هر یک از این مجالس توسّل، از این حالات توسّلی که شما دارید، یک اتّصال و ارتباطی است با نور معنویّت لایزال حسینی (علیه الصّلاة و السّلام). 🕯شمع خاموش دل خودمان را در این توسّلات متّصل میکنیم به مشعل نورانی فراگیر انوار حسینی؛ و دلهایتان را روشن میکنید. ✨نام امام حسین، راه امام حسین، توجّه به امام حسین، توسّل به حسین‌بن‌علی سیّدالشّهدا (سلام الله علیه) راهگشا است. ✅به معنای واقعی کلمه «حُسَینٌ مِصباحُ الهُدیٰ»؛ حسین چراغ هدایت است. ☝️این هدایت را شما در ضمیر خودتان، در باطن خودتان هم حس میکنید. ❇️هر کسی در یک محفل حسینی بنشیند و برخیزد، بدون تردید بهره‌ی معنوی از این نشست و برخاست میبرد. ⭕️مهم این است که این نورانیّت را بتوانیم حفظ کنیم. ⚠️جاذبه‌ها برای زاویه ایجاد کردن از این صراط مستقیم... امروز بیشتر از همیشه است. 💪اراده‌ی قوی لازم است تا در مقابل این جاذبه‌های شیطانی بتوانید مقاومت کنید. 🛡اگر مقاومت کردید، آن وقت قلّه را فتح خواهید کرد؛ و به قلّه‌ی: 🗻حاکمیّت دین خدا 🗻حاکمیّت حق 🗻حاکمیّت عدل 🗻رسیدن به مقصود و غرض از خلقت انسانی 👈که عبارت از تکامل انسان و کمال بشری باشد👉 ✅خواهید رسید؛ 🔺کاری که از بعد از زمان رسول خدا تا امروز انجام نگرفته. ⬆️این کار، کار شما است. ❇️شما جوانهای امروز میتوانید مایه‌ی امید باشید، و مایه‌ی امیدید. 💡امروز هر کدام از شما میتوانید یک مشعل نورانی باشید بر سر راه پیرامون خودتان و محیط پیرامونی خودتان. 🔺تلاش کنید در این راه استقامت بورزید. ☑️این کار را شما میتوانید بکنید و ان‌شاءالله به برکت توجّه و توسّل به حسین‌بن‌علی (علیه السّلام) خواهید کرد. ♦️ان‌شاءالله همچنان که در این راه‌پیمایی‌های عظیمی که امروز و روزهای قبل بین نجف و کربلا و در راه کربلا وجود داشته یا در شهرستان‌ها به تبعیّت از آن راه‌پیمایی، راه‌پیمایی وجود داشته، 👏همچنانکه در این راه‌پیمایی‌ها با اراده و با استحکام حرکت کردید، جوانانه راه رفتید، 🔘در همه‌ی کارها، در راه معنویّت و حقیقت و حاکمیّت توحید ان‌شاءاللّه خواهید توانست با همین استحکام حرکت کنید. ❇️این، امیدی است که به شما جوانهای امروز هست، به شما جوانهای دنیای اسلام هست، و بخصوص به شما جوانهای ایرانی عزیزمان هست. 🍀من امیدوارم خدای متعال به شماها کمک کند، توفیقتان بدهد و در این راه استقامت بورزید و همیشه حسینی زندگی کنید و حسینی بمانید.
■امام باقر(ع) فرموده‌اند: «شیعیان در این روز به یکدیگر تسلیت بگویند و چه بهتر که با این جمله‌ها باشد: اَعظّمَ اللّهُ أُجُورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ، وَ جَعَلَنا وَ إِیاکُمْ مِنَ الطّالِبِینَ بِثارِهِ، مَعَ وَلِیهِ الاِْمامِ الْمَهْدِىِّ مِنْ آلِ مُحَمَّد عَلَیهِمُ السَّلامُ. بزرگ گرداند خدا پاداش ما را در سوگواریمان بر حسین(ع) و قرار دهد خداوند ما و شما را از خون خواهانش به همراه ولیش امام مهدى از خاندان محمّد(علیهم السلام).