#ترمینولوژی_تایم 📄
📊 #واژگان_حقوقی
حاجب: منع کننده، پرده دار – حايل ، مانع ارث، وارثی که دیگری را از ارث محروم می کند.
حبس: نوعی از عقود احسان است.
حبس مطلق: در عقد حبس به معنی اعم. اگر حابس مدت معین نکند آن را حبس مطلق گویند.
حبه: واحد وزن است، برابر دو جو متوسط از دانه های جو.
حجب: حالت وارثی است که به واسطه بودن وارث دیگر از بردن ارث کلا یا جزئا محروم می شود.
حجر: در لغت به معنی بازداشت، منع – نداشتن صلاحیت در دارا شدن حق معین و نیز نداشتن صلاحیت برای اعمال حقی که شخص آنرا دارا شده است.
حرام مؤبد: ازدواج در عده غير.
حرمان: بی بهره بودن ، بی روزی ماندن – بی بهرگی ، بی نصیبی
حرمت: حرام بودن، آنچه که حفظ آن واجب بود. نهایت تعظیم و فروتنی در مقابل اوامر و نواحی است که موجب امتثال اوامر حق است. – آبرو ، عزت ، احترام.
#ترمینولوژی_تایم📄
🟪 #واژگان_حقوقی
سند: عبارت از نوشته ای است که در مقام دعوی یا دفاع قابل استناد باشد.
سهم: حصه شریک در مال الشرکه.
سهم الارث: حصه، نصیب و بهره شخص از ترکه مورث.
سهو: غفلت از چیزی بطوری که با کوچکترین یاد آوری متنبه گردد. هر سهوی اشتباه است ولی هر اشتباهی سهو نیست.
شارع: قانونگذار و مقنن
شاکی: کسی که از دست دیگری به یکی از مقامات رسمی مرجع شکایت، تظلم شفاهی یا کتبی می کند.
شاهد: کسی که شاهدت بر امری میدهد.
شبه عقد: عبارت است از یک عمل ارادی که قانون آن را منع ننموده و بدون اینکه عقدی منعقد گردد ایجاد تعهد در مقابل غیر نماید.
شخص: کسی که موضع حق قرار گیرد مانند انسان و شرکت تجاری
شخص حقوقی: عبارت است از گروهی از افراد انسان یا منفعتی از منافع عمومی
شخص حقیقی: به معنی شخص طبیعی است.
شخص طبیعی: اشخاص انسانی را گویند که موضوع حق و تکلیف می باشند.
🟥 #ترمینولوژی_تایم
🟧 #واژگان_حقوقی
لایحه: طرح
مأذون: مجاز و اذن داده شده – کسی که از طرف صاحب حق و یا از طرف حاکم و یا نماینده قانونی او اذن در فعل یا ترک معینی را دارا شده باشد
مافی الذمه: حقی که به نفع کسی در ذمه شخصی مستقر شده است آنچه بر عهده کسی است.
مالیت: مصدر مجعول از مال، مال بودن، دارای ارزش مالی
مانع: بازدارنده، حائل – هر چه که از تحقق یافتن اثر چیز دیگری جلو گیری کند.
ماهوی – ماهیت: بحث درباره ماهیت بحث درباره ذات و اصل و جوهر موضوع است در اصطلاح حقوقی، توجه به بنیان و شالوده اختلاف و دقت در اصل و اساس خصومت را مراد کرده اند.
مأخوذ: گرفته شده.
مأذونیت: مصدر جعلی ، مأذونين.
مأجور: به معنی عین مستأجره استعمال شده است.
مؤجل: تعهدی که انجام دادن مشروط به رسیدن اجل معین باشد.
مؤسس: کسی که سازمان یا کار یا گروهی را بوجود می آورد.
ماترک: مالی که با فوت مالک آن و بحکم قانون به وارث تعلق گیرد
🟪 #ترمینولوژی_تایم
🟨 #واژگان_حقوقی
اهل: غير محجور را اهل می گویند و در لغت به معنی شایسته آمده است
اهلیت: صفت کسی است که دارای جنون، سفه، صغر، ورشکستگی و سایر موانع محرومیت از حقوق باشد.
ایجاب: واجب کردن، اعلام تعهد یا اعلام تملیک (عقد تملیکی)؛ مقابل قبول
ايداع: نهادن مال نزد کسی به رسم ودیعه.
ایفاء: در مورد پرداخت دین به کار می رود.
ايقاع: عملی است تضایی و یكطرفی که به صرف قصد انشاء و رضای یكطرف منشأ اثر حقوقی شود.
بالسویه: برابر ، به نحو مساوی
بالمباشره: شخصا، بدون ارجاع به دیگری
بایع: فروشنده
باطل: هر عمل حقوقی که مخالف مقررات قانونی بوده باشد.
بدهکار: کسی که در ذمه او تعهدی به نفع غير وجود دارد
بذل مدت: اصطلاحی است در باب نکاح منقطع که به نفع زوج مدت محدود دارد؛ اگر زوج در اثناء مدت، از مانده زمان متعه چشم بپوشد رابطه زناشویی ساقط می گردد؛ این اسقاط مدت را بل مدت می گویند
🟨 #ترمینولوژی_تایم
🟩 #واژگان_حقوقی
استعمال: در حقوق اداری اسلام به معنی استخدام به کار می رود.
استقراء: بررسی جزئیات مربوط به یک کل بمنظور استخراج قاعده کلی که مشترک بین آن جزئیات باشد
استنابه: به نیابت خواستن کسی را. بر نیابت داشتن خواستن
استنطاق: تحقيق از متهم راجع به مورد اتهام از طرف مأمور صلاحیتدار قضایی.
استيفاء: استفاده از کار یا مال دیگری با رضای او
استیمان: مطالبه مالی بعنوان امانت
استیناف: پژوهش
استيلا: چیره شدن بر چیزی یا کسی
استعاط: از بین بردن حقی به توسط صاحب حق
استمتاع: برخورداری جستن ، بهره بر گرفتن، کام خواستن
اسقاط: فرود آمدن، مانند اسقاط جنین که بیرون انداختن آن حمل است پیش از وقت طبیعی
اسناد رسمی: اسنادی که در اداره ثبت اسناد و املاک یا دفاتر اسناد رسمی یا نزد سایر مأموران رسمی در حدود صلاحیت آنان و برابر مقررات قانونی تنظیم شده باشد.
اشاعه: اجتماع حقوق چند نفر بر مال معین
اشتراط: پیمان بستن، تعهد کردن در عقود یا ضمن عقود – در فقه به معنى التزام و تعهد کردن است.
اصله: یک درخت ، یک نهال
اصیل: در لغت به معنی نژاد – در حقوق یعنی ضد فضولی در عقود فضولی.
🟩 #ترمینولوژی_تایم
🟧 #واژگان_حقوقی
سند: عبارت از نوشته ای است که در مقام دعوی یا دفاع قابل استناد باشد.
سهم: حصه شریک در مال الشرکه.
سهم الارث: حصه، نصیب و بهره شخص از ترکه مورث.
سهو: غفلت از چیزی بطوری که با کوچکترین یاد آوری متنبه گردد. هر سهوی اشتباه است ولی هر اشتباهی سهو نیست
صداق: مهر زن، کابین.
صراف: بازرگانی که معاملات پولی می کند
صفقه: خرید و فروش، معامله، تعهد، بیع
صغیر: کسی که به سن بلوغ نرسیده باشد. در پسران ۱۵ سال قمری و در دختران ۹ سال قمری.
صلح: عقدی است که در آن طرفین توافق بر امری از امور کنند بدون اینکه توافق آنها معنون به عنوان یکی از عناوین معروف عقود باشد.
صیغه: در عقود وايقاعات تشریفاتی الفاظ معین را گویند که عقد یا ایقاع بدون آن الفاظ درست نیست.
🟧 #ترمینولوژی_تایم
🟪 #واژگان_حقوقی
رشید: کسی که دارای وصف رشد است در مقابل غیر رشید یا سفیه استعمال می شود هر رشیدی عاقل است ولی هر عاقلی رشید نیست.
رجعیه: زنی که به طلاق رجعی مطلقه شده باشد.
رجوع: انصراف، برگشتن، برگشت به حالت قبل از عقد معین یا قبل از ایقاع معين. در این صورت مرادف معنی فسخ است
رخوه: سست.
رقبه: عنوان املاک غیر منقول.
رد: در باب ارث مقابل فرض و قرابت قرار می گیرد یعنی از ترکه میت هر صاحب فرض حصه خود را می برد و بقیه به صاحبان قرابت می رسد و اگر صاحب قرابتی در آن طبقه مساوی با صاحب فرض در درجه نباشد باقی به صاحب فرض رد می شود.
رهن: عقدی است که به موجب آن، مدیون مالی را برای وثیقه به دائن می دهد.
رهن فک (فک رهن): خروج مال مورد رهن از حالت وثیقه بودن.
زیان: در معنی ضرر به کار می رود
زیان دیر کرد: به معنی خسارت تأخیر تأدیه است
🟩 #ترمینولوژی_تایم
🟪 #واژگان_حقوقی
📚#مدنی #مدنی۸
طلاق بائن: طلاق بائن آن است که زوج حق رجوع ندارد اعم از اینکه مطلقه عده داشته باشد یا نه 1- اطلاق قبل از دخول ۲-طلاق صغيره ۳-طلاق یائسه، این سه قسم از طلاق بائن عده ندارد.
طلاق خلع: طلاق گرفتن زن از شوهر با بخشیدن مهر خود یا با دادن مال. این نوع از طلاق قبل از رجوع زن به آنچه بخشیده بائن و زوج حق رجوع ندارد.
طلاق رجعی: طلاقی است که زوج با پرداخت مهر، زوجه خود را مطلقه کند. در این قسم از طلاق در مدت عده زوج حق رجوع دارد. در این نوع طلاق نفقه زوجه در ایام عده زوج است.
طلاق عدی: در رجوع و مواقعه طلاق شش مرتبه به آن کیفیت که عدی نامیده می شود پس از سه طلاق دیگر که بائن است زن بر آن مرد حرام مؤبد است.
طلاق مبارات: این نوع از طلاق صورتی است که طرفین از یکدیگر متنفر شده و اقدام به طلاق نمایند.
طهر مواقعه: زن که از حیض و نفاس پاک شود و سپس دخول رخ دهد این پاکی را طهر مواقعه ( یعنی طهری که در آن مواقعه صورت گرفته است) نامند
🟨 #ترمینولوژی_تایم
🟪 #واژگان_حقوقی
🔻امارات: نشانه ها ، دلالت ، اشعار – اماره عبارت از اوضاع و احوالی است که به حکم قانون یا در نظر قاضی دلیل بر امری شناخته می شود.
🔻امتزاج: آمیخته شدن، آمیختگی – آمیزش
🔻امور حسبی: اموری که دادگاه ها مکلف اند به آن امور اقدام نموده و تصمیمی اتخاذ کنند بدون این که رسیدگی به آنها متوقف بر وقوع اختلاف و منازعه بین اشخاص و اقامه دعوی از طرف آنها باشد
🔻امي: منسوب به ام، مادری ، از یک مادر، در مقابل ابی
🔻اناث: زنان ، مادگان
🔻انتزاع: کندن، برداشتن، در علم اصول و فقه نوعی تجرید مفهوم است از خاستگاه آن
🔻اناطه: حالت توقف رسیدگی و اظهار نظر یک دادگاه بر ثبوت امر دیگری در دادگاه دیگر
🔻انتقال:زوال مالكيت مالک نسبت به مال معین به نفع مالك جديد
🔻انتفاع: نفع گرفتن، حقی است که به موجب آن شخص می تواند از مالی که عین آن ملک دیگری است یا مالک خاصی ندارد استفاده کند.
🔻انتفاعات: جمع انتفاع حقی که به موجب آن می توان از ملک دیگری استفاده کرد، اما نمی توان آن را به شخص ثالث انتقال داد.
🔻انحلال: در معنی از بین رفتن یک موسسه رسمی
🔻انحصار وراثت: حصر وراثت، دعوایی است که به موجب آن وراث متوفی از دادگاه تقاضای صدور تصديق به منحصر بودن وراثت به عدد و اشخاص معين و معلوم می نمایند.
☑️پیوستن
🟨 #ترمینولوژی_تایم
🟪 #واژگان_حقوقی
🔻انفساخ: انحلال قهری عقد را گویند.
🔻انکار: در اصطلاح آئین دادرسی مدنی کسی که سندی علیه او ابراز شود و او مهر یا امضاء یا اثر انگشت منتسب به خود را نفی کند و آنها را از خود نداند این عمل را انکار گویند
🔻اهل: غير محجور را اهل می گویند و در لغت به معنی شایسته آمده است
🔻اهلیت: صفت کسی است که دارای جنون، سفه، صغر، ورشکستگی و سایر موانع محرومیت از حقوق باشد.
🔻ایجاب: واجب کردن، اعلام تعهد یا اعلام تملیک (عقد تملیکی)؛ مقابل قبول
🔻ايداع: نهادن مال نزد کسی به رسم ودیعه.
🔻ایفاء: در مورد پرداخت دین به کار می رود.
🔻ايقاع: عملی است تضایی و یكطرفی که به صرف قصد انشاء و رضای یكطرف منشأ اثر حقوقی شود.
🔻انفال: اموالی است که به موجب قانون متعلق به شخص اول اسلام می باشد.
☑️پیوستن
🟨 #ترمینولوژی_تایم
🟪 #واژگان_حقوقی
کفیل: متعهد در عقد کفالت، ضامن. کسی که اداره وزارتخانه، مؤسسه ای را بعهده گیرد.
کلاله: منظور از کلاله برادر و خواهر می باشد چنان که کسی بمیرد و دارای چند برادر یا چند خواهر و یا چند برادر و خواهر باشد، وی دارای کلاله است.
کلاله امی: برادر و خواهر امی میت.
کیل: واحد اندازه گیری در برابر وزن.
کیفر: عقوبت و مجازات برای کسی که خلاف قانون یا اخلاق یا عرف و عادت رفتار کرده و مرتکب عمل شده باشد.
گرو: مرادف رهن است و گرو دهنده راهن است و گروگیر مرتهن است و گروگان عین مرهونه را گویند.
لاحق: آن که از پس چیزی آید و بدو بپیوندد، رسنده – آینده، بعدی، متصل.
لعان: نسبت دادن زنا است از طرف مرد به زن خود و لعنت نمودن به خود اگر دروغ گفته باشد و تکذیب زن و لعنت بر خود اگر شوهر او راست گفته باشد.
.
🟪 # ترمینولوژی_تایم
🟩 #واژگان_حقوقی
🔹عین : اشیاء مادی مستقل.
🔸 غش : از جرایم مربوط به تقلب در کسب است.
🔹 غصب : تصرف در مال غیر به نحو عدوان.
🔸 غیر منقول : مالی که از جایی به جایی قابل انتقال نباشد مانند زمین و معدن.
🔹 قرض : عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین عقد مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک می کند و طرف او مثل آن را از حیث مقدار، جنس و وصف رد کند.
🔸شاهد : کسی که شهادت بر امری می دهد.
🔹 شبه عقد : عبارت است از یک عمل ارادی که قانون آن را منع نکرده و بدون اینکه عقدی منعقد شود، ایجاد تعهد در مقابل غیر کند.
🔸 شخص : کسی که موضع حق قرار گیرد، مانند انسان و شرکت تجاری
🔹 شرط : امری است محتمل الوقوع در آینده که طرفین عقد یا ایقاع کننده، حدوث اثر حقوقی عقد یا ایقاع را متوقف بر حدوث آن امر محتمل الوقوع کنند.
🔸 قسم : گواه گرفتن یکی از مقدسات بر صدق اظهار خود.
🔹 قصد : مصمم شدن به انجام یک عمل حقوقی از قبیل اقرار، بیع و غیره.
☑️پیوستن
🟥 #ترمینولوژی_حقوقی
🟨 #واژگان_حقوقی
🟣انحصار وراثت : حصر وراثت ، درمفهوم تصریق حصر وراثت ودعوی وراثت به کار میرود وآن دعوایی است که بموجب آن وراث متوفی از دادگاه تقاضای صدور تصدیق به منحسر بودن وراث به عدد واشخاص معین ومعلوم می نمایند .
🔴اهلیت : صفت کسی که دارای جنون ، سفه ، ورشکستگی وسایر موانع محرومیت از حقوق ( کلاً وبعضاً ) نباشد ، در مقابل حجر به کارمیرود .
🟠صلاحیت شخص برای دارا شدن حق وتحمل تکلیف وبه کار بردن حقوق که بموجب قانون دارا شده است.
🟡اهلیت استیفاء : صلاحیت شخص برای به کار بردن حقی که دارا شده است مانند صلاحیت کبیر برای معامله در اموال خود که در حال صغر آنها را ازپدر خود به ارث برده است .
🟢اعلام تعهد یا اعلام تملیک ( عقد تملیکی ) : مقابل قبول .
🔵بالسویه : برابر، به نحومساوی
🟣 تحریر ترکه : مقصود ازتحریر ترکه تعیین مقدار ترکه ودیون متوفی است.
🟥 #ترمینولوژی_تایم
🟪 #واژگان_حقوقی
🟩🟧تعلیق مجازات: تحت شرایطی محکوم به مجازات می تواند از امتیازات این تاسیس حقوقی استفاده کند ومجازات مقرر در حکم در مورد او به اجرا در نیاید.چنانچه در مدت ایام تعلیق که از دو تا ۵سال است مرتکب جرم شود علاوه بر مجازات جرم ارتکابی مجازات جرم قبلی که به اجرا در نیامده نیز در مورد اجرا خواهد شد(به ماده ۲۵قانون مجازات اسلامی رجوع شود)
🟩🟧تقصیر: از نظر حقوق به ترک عملی که شخص ملزم به انجام آن است یا ارتکاب عملی که شخص از انجام دادن آن منع شده گویند.برای مثال برابر قانون اشخاصی که دارای تخصص هستند وعلم ومهارت شان در کمک به مصدومین حادثه موثر است تکلیف دارند که به مصدومین کمک کنند ترک این عمل نوعی تفصیر است.(تعدی) ویا اینکه مستاجر نباید از ساختمان مسکونی برای راه اندازی کارگاه استفاده کند (تفرط)
🟩🟧تلف: ازبین رفتن مال بدون دخالت مستقیم یا غیر مستقیم مالک یا شخص دیگر.
🟩🟧تلف مبیع قبل از قبض: اگر مال مورد معامله قبل از تسلیم وبدون تقصیر و اهمال از سوی فروشنده،تلف شود معامله خود بخود فسخ می شود و بهای معامله باید به مشتری پس داده شود.
🟩🟧توقیف اجراء حکم :قطع موقت اجراء حکم یا قرار به دستور مقام صلاحیتدار پس از شروع به اجراء.
🟩🟧توقیف اجرایی : توقیف مال مدیون یا محکوم علیه از طریق اجرا<ثبت یا اجرای احکام دادگستری این توقیف مانع از تصرف مالک در مال خود می باشد.
🟩🟧توقیف دادرسی : در دعاوی مدنی پس از شروع به محاکمه در مواردی که قانون تصریح می کند مرجع رسیدگی می تواند برای مدتی دادرسی را متوقف سازد مانند هنگامی که یکی از اصحاب دعوی فوت می کند.
☑️ پیوستن
#واژگان_حقوقی
🟪شرط: امری است محتمل الوقوع در آینده که طرفین عقد یا ایقاع کننده، حدوث اثر حقوقی عقد یا ايقاع را متوقف بر حدوث آن امر محتمل الوقوع نماید.
🟩شرط صفت: هر گاه یکی از متعاقدین وجود صفت معینی را در موضوع معامله تعهد کرده باشد این تعهد را شرط صفت نامند. در این صورت حتما باید موضوع مورد معامله عین معین باشد.
🟦شرط فعل: شرطی که به موجب آن شخص (مشروط عليه) تعهد به فعل یا ترکی عملی کند.
🟨شرط نتیجه: تملک جبری ملک شریک با دفع ثمن به وی.
🟥شرع: به معنی قانون است.
⬛️شرکت: اجتماع حقوق چند مالک در شیئی معین به نحواشاعه
🟧شریک: کسی که با یک یا چند نفر دیگر در شیئی یا اشیاء معینی به نحو اشاعه ذی حق است.
🟫شفیع: صاحب حق شفعه.
⬜️شقاق: ناسازگاری، دشمنی ، نفاق.
🟪صحت: یک عمل حقوقی است و عبارت از مطابقت آن عمل با شرایط قانونی می باشد.
🟦صفقه: خرید و فروش، معامله، تعهد، بیع
🟩صلح: عقدی است که در آن طرفین توافق بر امری از امور کنند بدون اینکه توافق آنها معنون به عنوان یکی از عناوین معروف عقود باشد.
🟫صیغه: در عقود وايقاعات تشریفاتی الفاظ معین را گویند که عقد یا ایقاع بدون آن الفاظ درست نیست
🟧ضامن: متعهد در عقد ضمان را گویند. مسؤل خسارت مالی – مسول مدنی و جزائی.
🟥ضمان: به معنی عقد ضمان است و عبارت است از اینکه شخصی مالی را که بر ذمه دیگری است به عهده بگیرد.
🟨ضم: جمع قبض، جذب – گرد آوردن و جمع کردن چند چیز، ضمیمه کردن.