#شهیدانه
در کوههای گلباف با قاچاقچیان در گیر شدیم. خیلی از آنها فرار کردند. اما موفق شدیم محموله شان را ضبط کنیم.
یکی از آنها کشته شد. بچه ها گفتند : جنازه اش را همین جا بیندازیم و برویم، اما حاج محمد گفت : او را سوار یکی از الاغ های خودشان بکنید و بفرستید برود. شاید چشم انتظاری داشته باشد.
همیشه قاچاقچیانی که دستگیر می کرد آن ها رانصیحت و به نماز خواندن تشویق می کرد.
می گفت : شما انسان های خلاف کاری نیستید ، اشتباه کرده اید و راه برگشت هم بسته نیست.
کافی است توبه کنید و خدا را مد نظر قرار دهید.
📚 : دل دریایی
راوی : سعید نمازیان
#شهید_حاج_محمد_گرامی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ما_ملت_امام_حسینیم
*﷽*
#شهیدانه
یک شب به اردویی در روستای سکُنج رفتیم. نیمه های شب بود که ناگهان آقای قاسمی آماده باش داد.
گفت : دشمن سپاه ماهان را محاصره کرده ، برادر گرامی و همرزمانش از سپاه ماهان فرار کردنده اند!
اشرار می خواهند افراد سپاه را قتل عام کنند!
ما باید آماده شویم و غسل شهادت کنیم!
تا گفت غسل شهادت بچه ها با آمادگی کامل خود را در جوی آب انداختند. آب آن روستا از سردی به آب زیر برف مشهور بود. بقیه بچه ها هم پریدند توی آب و غسل شهادت کردند.
بعد همه را سوار ماشین کردند و یک ساعت در بیابان چرخاندند ، و بعد گفتند : تمام شد ، دیگر نیازی به مبارزه نیست ، اشرار فرار کردند.
بعدها فهمیدیم که این نقشه حاج محمد بوده تا آمادگی نیروهایش را بسنجد.
📚 : دل دریایی
#شهید_حاج_محمد_گرامی
#یاد_عزیزش_با_صلوات