*﷽*
#عاشقانه_شهدا💞
زیاد #هیئت دونفری داشتیم. برای هم سخنرانی می ڪردیم و چاشنی اش چند خط #روضه هم می خواندیم،
بعد چای ، نسڪافه یا بستنی می خوردیم.
می گفت: این خوردنیا الآن مال هیئته!
هر وقت چای می ریختم می آوردم، می گفت: بیا دوسه خط روضه بخونیم
تا چاے #روضه خورده باشیم!
راوی: همسر شهید
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ما_ملت_امام_حسینیم
*﷽*
#عاشقانه_شهدا💞
میگفت:
بزرگ شدن و قدکشیدن بچه هامو و... همه چی رو دوست دارم ببینم ولی خب #اعتقاداتم اجازه نمیده.
منم از ته دل راضی بودم که تو این راه رفته، توی راه اهل بیت...
اگه بهش میگفتم بخاطر من نرو...
پس #خودش چی میشد...
لحظه آخر بهش پیامک زدم ، گفتم: راضی ام به رفتنت...
دوست دارم تمام تلاشت #دفاع باشه...
منم اینجا تاجایی که میتونم از بچه ها مراقبت میکنم.
تو فقط دعا کن...
کاش میدونستی چه #تکیه_گاه محکمی هستی...
#هدیه تولدم قابی بود باخط قشنگش که نوشت...
فاطمه ی عزیزم
مهرتان سنجیده ام
خوبان فراوان دیده ام
اما تو چیز دیگری... 💕💞💕
#شهید_حسن_غفاری
#یاد_عزیزش_با_صلوات
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#عاشقانه_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#محمودرضا_بیضایی
پیکر #محمودرضا سر تا پا غرق خون بود.
پیکر آمد بهشت زهرا(س) و لباسهای رزم از تنش خارج شد.
#بازوی_چپ از کتف جدا بود و با چند عضله به بدن بند بود.
روی بازو، در اثر ترکشها و موج انفجار، تا روی مچ بشدت آسیب دیده بود.
#پهلوی_چپ پر از جراحت بود.
بعدا شمردم، روی پیراهن طرف پهلوش ۲۵ جای اصابت ترکش بود.
سر یکی از ترکشهایی که اصابت کرده بود از زیر #کتف راست خارج شده بود.
ساق #پای_چپ شکسته بود و ترکش کوچکی هم به سرش گرفته بود.
با همه جراحاتی که جلوی چشمانم بر پیکرش میدیدم ...
زیبا بود ....
زیباتر از این نمىشد که بشود ....
#غبطه میخوردم به وضعی که پیکرش داشت.
توی دلم گذشت و زیر لب گفتم ماشاءالله داداش!
ای والله!
حقا شبیه #امام_حسین_ع شدهای.
اما نه !
شبیه #حضرت_زهرا_س بیشتر ...
چه میگویم ؟...
هیچکس نمیدانست حرف آخری داشته یا نه ؟!
آنهایی که بالای سرش رسیده بودند میگفتند :
نفسهای آخرش بود و حرف نمی زد.
نمىدانم ...
شاید وقتی با موج انفجار به دیوار کانال خورد، یا #زهرا گفته باشد.
#سالروز_شهادت
راوی :
#برادر_شهید. ✨🥀😭🇮🇷🌺Labaykayahosin@✨
#عـاشقانه_شهدا🌹
همسر شهید روح الله قربانی:
وقتی روح الله شهید شد،
چند وقت بعد که
خیلی دلم برای روح الله
تنگ شده بود به خونه خودمون رفتم
وقتی کتابی که روح الله
به من هدیه داده بود را باز کردم
دیدم که روح الله
روی برگ گل رُز برام نوشـته بود:
#با_شهدا_گم_نمی_شویم.
🌷🌼💝
#حلول_ماه_شعبان
#منتظر_می_مانیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌷@Labaykayahosin
نام: محمدرضا
نام خانوادگی: مهدیزاده طوسی
تاریخ تولد: 1341/02/04
محل تولد :مشهد
تاریخ شهادت :1364/03/22
مکان شهادت :شط علی
#عاشقانه_شهدا
روز تولد امام علی (علیهالسلام) بود🎉 که همراه محمدرضا و خانوادهاش به حرم امام رضا (علیهالسلام) رفتیم تا صیغهی عقد ما را آن جا جاری کنند. پس از انجام عقد، به یک زیارت دو نفره رفتیم.💑
اتفاقاً آن روز شهیدی را تشییع میکردند😔 روی جعبهی پیچیده در پرچم سه رنگ🇮🇷 که بر دست مشایعتکنندگان پیش میرفت، یک شکلات🍬 افتاده بود. محمدرضا از لا به لای جمعیت خود را به جعبه رساند، شکلات🍬 را برداشت و طرف من بازگشت. شکلات را نصف کرد و به سویم گرفت😍 گفت «این اولین شیرینی ازدواجمان است.» طعم شیرین شکلات در دهانم دوید😋 هنوز که هنوز است، گویی که شیرینتر از آن شکلات را نخوردهام!😭
خاطرهای از کلثوم درودگری، همسر شهید🌷محمدرضا مهدی زاده طوسی🌷
#یادشهداباذکرصلوات📿
#شهیدانه🥀
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
╭─┅🍃🌸💐🌸🇮🇷🌸🍃┅─╮
🍃🌹@Labaykayahosin
╰─┅🍃🌸❤️🌸🦋🌸🍃┅─╯
#عاشقانه_شهدا
همیشه باهـاش شـوخی می کردم ومیگفتم: اگه شربت شـهادت آوردندنخـوریا بریز دور😅
یادمه یه باربهم گفت: اینجـا شربـت شهادت پیدا نمیشه چیکارکنم؟😕
بهش گفتـم کاری نداره که خودت درست کـن بده بقیه هم بخورند!
خندید و گفـت: این طوری خودم شهید نمیشم که بقیه شهید میشن😐
شربـت شهادت یه جورایی رمز بیـن من وآقا ابوالفضل بود.
یک بـاردیدم توتلگرام یه پیام از یه مخاطب اومد که مـن نمیشناختم
متنش ایـن بود: ملازم!مدافع هستـــم😊
اگه کاری داشتی به این خط پیام بده. هنــوزهم شـربـت نخـوردم😃💚
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
#شهدایمدافعحرم🌸✨
#شهیدانه
╭─┅💐🌸🇮🇷🌸
🍃🌹@Labaykayahosin🕊🌸
╰─┅🦋🌸❤️🌸