AUD-20210823-WA0002.
686K
#تلاوت صحفه ۲۸۷ قرآن 👆
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈
🔸 @labbaika_yamahdi
فیض روز پنجم چله اربعین هدیه می شود به
شهید دشت کربلا
🌹عبدالله بن علی بن ابیطالب🌹
از دعای خیر این عاشق حسینی، خداوند در امر فرج تعجیل نماید و حوائج همه عزیزان خصوصاً
خانم ها محبوبه خواجه، ریحانه شاپوری، بتول محمد پور روا گرداند.
(الهی آمین)
#ستارگان_کربلا
11.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸مژده امام حسین به دوستدارانش
ببینید و منتشر کنید...التماس دعا
استاد پناهیان
#امام_حسین
#محرم
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈
🔸 @labbaika_yamahdi
⚫️ قاتل امام حسین علیه السلام الان کجاست؟
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈
🌷 از پیغمبر اعظم اسلام صلی الله علیه و آله روایت میکند که فرمود:
🔥قاتل حسین بن علی علیه السلام در تابوتی است از آتش و عذاب نصف اهل دنیا نصیب او خواهد بود.
♨️دست و پای او با زنجیرهای آتشین بسته میگردند و در جهنم سراشیب میشود تا اینکه به قعر جهنم میرسد.
📛وی دارای یک بوی متعفنی خواهد بود که اهل جهنم از تعفن آن به پروردگار خود پناهنده خواهند شد.
🔴او دائما با جمیع افرادی که در قتل امام حسین علیه السلام دخیل بودند و پشتیبانی و حمایت کردند،در جهنم دچار عذابی دردناک خواهند بود.
🔥 هرگاه پوست بدن آنان بریان شود خدای توانا پوست دیگری برای بدن ایشان میافریند تا این که همیشه عذاب دردناک را بچشند و یک ساعتی از آن آزاد نباشند.
💥آنان از آب جوش جهنم سیراب میشوند.
وای بر ایشان از عذاب آتش!!
🌺 پیامبر معظم اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
حضرت موسی بن عمران علیه السلام دعا کرد و گفت:
🌹پروردگارا! برادرم هارون از دنیا رفت، او را بیامرز!
🌼 خدا به آن حضرت وحی کرد:
یا موسی!اگر این دعا را درباره ی جمیع خلق اولین و آخرین میکردی من مستجاب مینمودم،غیر از قاتل حسین (علیه السلام)
⚡ زیرا من انتقام حسین را از او خواهم کشید..!
🌴عبدالله بن بکر ارجانى مىگوید: با امام صادق(علیه السلام) در مسافرت از مدینه به مکه همراه بودم، به توقفگاهى به نام «عسفان» رسیده و آنجا توقف کردیم،
آن گاه حرکت کرده و در راه کوه سیاه وحشتناکى دیدیم...
🔰عرض کردم: اى پسر رسول خدا! چقدر این کوه وحشتناک است! اولین بار است که در راه به چنین کوهى بر مىخوریم.
🌷آن حضرت فرمودند: مىدانى این چه کوهى است؟ این کوه «کمد» نام دارد و بر درهاى از درههاى جهنم که خداوند قاتلان امام حسین را در آن جاى داده است، قرار دارد.
🔥 زیر آن آبهاى جهنم جارى است؛ یعنى چرک و خون جهنمیان و آلودگىهاى آنان، آب جوش سوزان، چرکهایى که از فرج زناکاران خارج مىشود و آبهایى که از جهنم، لظى، حطمه، سقر، جحیم و هاویه و سعیر بیرون مىآید.
⚡هرگاه که از اینجا عبور مىکنم و این کوه را مىبینم، مىایستم و آن دو نفر را مىبینم که گریه و کمک مىخواهند، به قاتلان پدرم نگریسته و به آن دو مىگویم: بدون شک شما این کار آنان را پىریزى کردید، هنگامى که قدرت را به دست گرفتید، به ما رحم نکردید، خدا رحم نکند به کسى که به شما رحم کند! مجازات کار خود را بچشید که خدا به بندگان خود هیچ ظلمى نمىکند!
📕برگرفته از کتاب عیون اخبار رضا علیه السلام.
📙ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق
#خواندنی
#امام_حسین
#محرم
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈
🔸 @labbaika_yamahdi
@zekr_media - محمد حسین حدادیان_۲۰۲۱_۰۸_۱۶_۱۱_۰۳_۳۲_۷۲۷.mp3
11.38M
به نیزه دار، میگم بزار،
بغل کنم عزیزمو فقط یه بار 😔
مداحی بسیار زیبا و تاثیرگزار *حضرت علی اصغر* از کربلایی محمدحسین حدادیان 👆🏻
#سینه_زنی
#صدای_دلنشین
#محرم
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈
🔸 @labbaika_yamahdi
💢 سجده زیارت عاشورا
💠 سوال:
اگر هنگام خواندن زیارت عاشورا، مُهر برای سجده پیدا نشود، چه باید کرد؟
✍🏻 پاسخ:
❇️ به قصد رجا به هر صورت که می تواند، سجده کند.
🔸 نکته: قصد رجا یعنی: به امید ثواب کاری را انجام دادن.
#احکام
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈
🔸 @labbaika_yamahdi
روضه هایی که قبول نشدن😭
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈
✍ مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره )میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت : اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟
گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم . میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت : مگه ما دل نداریم!؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟
میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم . حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند .
سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاک های محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند . سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم
السلام علیک یاابا عبدالله...
دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان...
دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت : تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت ، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم...
شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم .
وجود نازنین حضرت زهرا ، صدیقه کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم
به من فرمود ؛ آسید علی اکبر مجالس روضه امروز قبول نیست. گفتم : چرا خانوم جان فرمود :
نیتت خالص برای ما نبود . برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم ، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه محله خواندی....
آسید علی اکبر ما از تو گله ای داریم !
گفتم جانم خانوم ، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟
خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند :اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟
میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس با اخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول می کردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم می شد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود.
بنازم به بزم محبت که در آن
گدایی و شاهی برابر نشیند...
منبع؛ برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری
#داستان
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈
🔸 @labbaika_yamahdi
سهم شما در سلامتی و فرج مولایمان چند صلوات است؟؟؟
تعداد صلوات مورد نظرتون به پیوی مدیر ارسال کنید...
#ختم_صلوات
⚫️بعد از کربلا چه گذشت...(قسمت 4)
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈
🔥عبیدالله ابن زیاد سرهای مقدس را به سمت شام و برای یزید فرستاد،یزید دستور داد که اسرا را هم به شام بفرستید.
⚡️کسانی که همراه سرهای مقدس سفر میکردند در اولین منزل فرود امدند تا غذا بخورند.
در حالیکه مامورین مشغول خوشحالی و خوردن غذا و شرب خمر بودند، ناگهان دستی روی دیوار پدیدار شد و نوشت:
📛"آیا امتی که حسین را میکشند امید شفاعت جدش را روز حساب و قیامت دارند؟"
🔰مامورین مضطرب و هراسان شدند و خواستند دست را بگیرند که دست ناپدید شد. دوباره مامورین مشغول خوردن غذا شدند که دوباره دست ظاهر شد و نوشت:
📛" نه این چنین نیست،بخدا قسم که اینها شفیعی ندارند و روز قیامت در عذاب خواهند بود."
🔴 مامورین دوباره سعی کردند دست را بگیرند و نتوانستند. دوباره مشغول غذا خوردن شدند که دوباره دست ظاهر شد و نوشت:
📛"حسین را به حکم حاکم جور کشتند و این خلاف حکم خدا است."
♨️ غذا خوردن برای همه ناگوار شد و از آنجا کوچ کردند.
♻️مامورین ابن زیاد در راه سر حسین علیه السلام را از صندوق در آوردند و روی نی قرار دادند تا به منزلی رسیدند که راهبی در انجا زندگی میکرد.
🌹نیمه شب راهب متوجه شد از بیرون نوری از زمین تا آسمان✨ میدرخشد.
بیرون امد و دید نور از سر حسین علیه السلام هست،نزد مامورین آمد و گفت: شماها کی هستید؟
🔹مامورین ابن زیاد.
🔸این سر کیست؟
🔹 سر حسین ابن علی
🔸کدام علی؟
🔹 علی ابن ابیطالب.
🔸 مادرش کیست؟
🔹فاطمه دختر رسول خدا.
🔸دختر پیامبرتان؟
🔹بلی!
🔸وای بر شما که چه بد مردمی هستید! اگر مسیح فرزندی داشت او را روی مژه ی چشمانمان نگه میداشتیم...
♦️ممکن است ده هزار دینار به شما بدهم و این سر را تا صبح به من بسپارید؟
مانعی ندارد.
🔴ده هزار دینار را گرفتند و سر را به راهب دادند.
🌸راهب سر را شستشو داد و معطر گردانید و روی زانو گذاشت و تمام شب گریه میکرد تا صبح سر حسین را مخاطب قرار داد و گفت: ای سر مقدس من گواهی میدهم که جز خدای یکتا خدایی نیست و گواهی میدهم که محمد جد تو رسول خداست و من بر دین جد تو هستم.. 🌷
💥فردا صبح نزدیک شام که رسیدند،ماموران سر ابی عبدالله گفتند: بیایید دینارها را تقسیم کنیم مبادا یزید از ما بستاند،
وقتی کیسه های زر را گشودند دیدند که دینارهای طلا به خزف تبدیل شده بود که یک طرف آن مکتوب بود:
🔴"و لا تحسبن الله غافلا عمّا یعمل الظالمون.
و در طرف دیگر:
🔴 "و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون"
🌺اسرای اهل بیت چون نزدیک شام رسیدند ،تمام مردمان شام از کوچک و بزرگ برای تماشای اهل بیت و اظهار شادمانی از پیروزی یزید به استقبال شتافتند.
⚡️به منظور تکمیل تزیین شهر سه روز اهل بیت را در خارج شهر متوقف ساختند و شهر را با انواع تزیینات اراستند.
🔥مردم مشغول لهو و لعب و رقص و پایکوبی شدند . اهل بیت وارد دمشق شدند...
📙 نفس المهموم ص423،
📔 صواعق المحرقه ص197.
📘مناقب ابن شهراشوب ج4 ص 82
📕نفس الهموم ص 429
📓 کامل بهایی ج2،ص186
#محرم
#بعد_از_عاشورا
#امام_حسین
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈
🔸 @labbaika_yamahdi
🔸پاداش اطاعت زن از شوهر
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈
💠 زنی با شوهر مسافرش عهد بست که از خانه بیرون نرود در همین عهدش پدرش بیمار شد و از دنیا رفت و این زن عهدش را نشکست.
👈 رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله خطاب به این زن فرمودند:
💠 اِنَّ اللهَ قَد غَفَرَ لَکِ وَ لِابِیکِ بِطَاعَتِکِ لِزَوجِکِ
خداوند بخاطر اطاعت تو از شوهرت، هم تو و هم پدرت را بخشید.
📙وسائل الشیعه؛ ج۲۰؛ ص ۱۷۵
#خانواده_مهدوی
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈
🔸 @labbaika_yamahdi
🔸سه دقیقه در قیامت(قسمت ۱۹)
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈
☘به جوانی که پشت میز بود گفتم: دستم خالی است نمیشود کاری کنی که من برگردم؟
♦️ نمیشود از مادرمان حضرت زهرا بخواهی مرا شفاعت کنند،شاید اجازه دهند تا برگردم و حق الناس را جبران کنم یا کارهای خطای گذشته را اصلاح کنم... جوابش منفی بود.
اصرار کردم...
🔆لحظاتی بعد جوان پشت میز نگاهی به من کرد و گفت: به خاطر اشک های این کودکان یتیم و به خاطر دعاهای همسر و دختری که در راه داری و دعای پدر و مادر،حضرت زهرا شمارا شفاعت نمود تا برگردی.
🍀 به محض اینکه به من گفته شد برگرد،یک بار دیدم که زیر پای من خالی شد.. تلویزیون های سیاه و سفید قدیمی وقتی خاموش می شود حالت خاصی داشت،چند لحظه طول می کشید تا تصویر محو شود.
💠 مثل همان حالت پیش آمد، به یکباره رها شدم کمتر از یک لحظه دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند.
دستگاه شوک چند بار به بدن من زدند تا به قول خودشان بیمار احیا شد.
♦️روح به جسم برگشته بود،حالت خاصی داشتم.
هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافتم و هم ناراحت که از آن وادی نور دوباره به این دنیای فانی برگشتم.
پزشکان کار خود را تمام کرده بودن،در مراحل پایانی عمل بود که من سه دقیقه دچار ایست قلبی شده بودم و بعد هم با ایجاد شک مرا احیا کردند.
🔰در تمام لحظات، شاهد کارهای ایشان بودم.
مرا به ریکاوری انتقال داده و پس از ساعتی اثر بیهوشی رفت و درد و رنج ها دوباره به بدن برگشت.
حالم بهتر شده بود، توانستم چشم راستم را باز کنم اما نمیخواستم حتی برای لحظهای از آن لحظات زیبا دور شوم.
🍃 من در این ساعات تمام خاطراتی که از آن سفر معنوی را داشتم را با خودم مرور میکردم.
چقدر سخت بود،چه شرایط سختی را طی کردم و بهشت برزخی را با تمام نعمت هایش دیدم.
افراد گرفتار را دیدم.
من تا چند قدمی بهشت رفتم.
مادرم حضرت زهرا با کمی فاصله مشاهده کردم و مشاهده کردم که مادر ما در دنیا و آخرت چه مقامی دارد...
🌸حالا برای من تحمل دنیا واقعا سخت بود.
دقایقی بعد دو خانم پرستار وارد سالن شدند. آنها میخواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند.
💠 همین که از دور آمدند از مشاهده چهره یکی از آن ها واقعا وحشت کردم من او را مانند یک گرگ می دیدم که به من نزدیک میشد...
💥مرا به بخش منتقل کردند برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند.
🔆 یکی دو نفر از بستگان میخواستم به دیدنم بیایند.. آنها از منزل خارج شده و به سمت بیمارستان در حال در راه بودند...
به خوبی اینها را متوجه شدم،اما یک باره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت زده شدم....
🔰بدنم لرزید و به همراهان گفتم: تماس بگیر و بگو فلانی برگرده تحمل هیچکس را ندارم.
💥احساس میکردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است، باطن اعمال و رفتار...
🔅به غذایی که برای آوردن نگاه نمیکردم میترسیدم باطن غذا را ببینم...
✔️ دوست نداشتم هیچ کس را نگاه کنم برخی از دوستان آمده بودند تا من تنها نباشم،اما وجود آنها مرا بیشتر تنها میکرد.
☘ بعد از آن تلاش کردم تا رویم را به سمت دیوار برگردانم. میخواستم هیچ کس نبینم.
⚠️ یکباره رنگ از چهره ام پرید! صدای تسبیح خدا را از در و دیوار می شنیدم...
♻️ دو سه نفری که همراه من بودند به توصیه پزشک اصرار می کردند که من چشمانم را باز کنم
اما نمی دانستند که من از دیدن چهره اطرافیان ترس دارم.
❎ آن روز در بیمارستان با دعا و التماس از خدا خواستم که این حالت برداشته شود نمیتوانستم ادامه دهم.
💠خدا را شکر این حالت برداشته شد اما دوست داشتم تنها باشم.دوست داشتم در خلوت خودمان را در مورد حسابرسی اعمال دیده بودم و مرور کنم.
چقدر لحظات زیبایی بود آنجا،زمان مطرح نبود،آنجا احتیاج به کلام نبود.
با یک نگاه آنچه میخواستیم منتقل میشد.حتی برخی اتفاقات را دیدم که هنوز واقع نشده بود.
✅ برخی مسائل را متوجه شدم که گفتنی نیست و در آخرین لحظات حضور در آن وادی برخی دوستان و همکاران را مشاهده کردم که شهید شده بودن!
🔷می خواستم بدانم این ماجرا رخ داده یا نه به همین خاطر از نزدیکانم خواستم از احوال آن چند نفر برایم خبر بگیرند تا بفهمم زنده اند یا شهید شده اند؟!
ادامه دارد...
#سه_دقیقه_در_قیامت
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈
🔸 @labbaika_yamahdi
دعای فرج امام زمان (عج) 👆🏻
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈
#جمع صلوات امروز هدیه به امام زمان
🌸 ۱۱۶،۷۹۶ ذکر صلوات 🌸
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈
🔸لطفا تعداد صلوات مورد نظر خود جهت تعجیل در ظهور را به پیوی مدیر ارسال کنید
🔸جهت شرکت در ختم قرآن ماه صفر، نام و فامیل و تعداد جز مورد نظرتون به پیوی مدیر اعلام کنید