📘#داستانهایبحارالانوار
💠روش #دعا کردن
🔹حارث بن مغیره میگوید:
از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمودند:
اگر یکی از شما حاجتی از حاجتهای دنیا را داشت، قبل از هر چیز بسیار خداوند عزیز را حمد و ثناگوید.
سپس صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله و آل او بفرستد. آنگاه حاجات خود را بخواهد، حاجتش برآورده میشود.
🔹 سپس فرمودند:
شخصی داخل مسجد شد، دو رکعت نماز گزارد و بلافاصله از خداوند چیزی طلب نمود.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
این بنده در درگاه الهی عجله نمود، دعایش به این زودی قبول نمی شود.
🔹دیگری آمد و نماز خواند پس از اتمام نماز خداوند را مدح و ثناگفت و صلوات بر پیامبرش فرستاد.
در این وقت رسول خدا فرمودند:
اینک حاجتت را از خدا بخواه که برآورده خواهد شد.
📚 بحار: ج ۹۳، ص ۳۱۵.
بحار: ج ۹۳، ص ۳۱۸.
📘#داستانهایبحارالانوار
💠عاقبت قرآن خوانِ بی تقوا!
🔹در یکی از شبها امیرالمؤمنین علیه السلام از مسجد کوفه به سوی منزل خود حرکت کرد.
کمیل بن زیاد که از یاران خوب آن حضرت بود امام را همراهی مینمود. گذرشان از کنار خانه مردی افتاد که صدای قرآن خواندنش بلند بود و آیه ۹ سوره زمر را با صدای دلنشین و زیبا میخواند.
🔹کمیل از حال معنوی این مرد بسیار لذت برد و در دل بر او آفرین گفت. بدون آنکه سخنی در زبان بگوید.
حضرت به حال کمیل متوجه شد و رو به او کرد و فرمود:
«ای کمیل! صدای قرآن خواندن او تو را گول نزد زیرا او اهل دوزخ است (چه بسا قرآن خوانی هست که قرآن بر او لعنت میکند) و بزودی آنچه را که گفتم به تو آشکار خواهم کرد!»
کمیل از این مسئله متحیر ماند، نخست اینکه امام علیه السلام به زودی از فکر و نیت او آگاه گشت، دیگر اینکه فرمود: این مرد با آن حال روحانیش اهل دوزخ است.
🔹مدتی گذشت. حادثه گروه خوارج پیش آمد و کارشان به آنجا رسید که در مقابل امیرالمؤمنین ایستادند و علی علیه السلام با آنان جنگید در حالی که حافظ قرآن بودند.
پس از پایان جنگ که سرهای آن طغیان گران کافر بر زمین ریخته بود، امیرالمؤمنین علیه السلام به یکی از سرها اشاره کرد و فرمود:
«ای کمیل! این همان شخصی است که در آن شب قرآن میخواند و از حال او در تعجب فرو رفتی.» آنگاه کمیل حضرت را بوسید و استغفار کرد.
📚بحارالانوار ج ۳۳، ص ۳۹۹.
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@sisadodelltangnafar
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
📘#داستانهایبحارالانوار
💠از علی آموز اخلاص عمل
🔹در جنگ خندق هنگامی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام عمرو بن عبدود را بر زمین انداخت در کشتن او شتاب نشان نداد، مسلمانانی که میخواستند هر چه زودتر وی کشته شود از درنگ حضرت ناراحت بودند و سخنانی درباره ی آن بزرگوار میگفتند.
حذیفه یمانی، از امام علیه السلام حمایت میکرد و پاسخ آنان را میداد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به حذیفه فرمود:
آرام باش، علی علیه السلام علت درنگ کردن خود را بیان خواهد کرد.
🔹وقتی که امام علی علیه السلام خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید حضرت فرمود:
یا علی! چرا در کشتن عمرو درنگ نمودی؟
عرض کرد: هنگامی که خواستم سرش را از بدن جداکنم دشنام داد و آب دهان به صورتم انداخت، خشمگین شدم، ترسیدم که اگر او را در آن حال بکشم به خاطر تسلی خاطر و رضایت نفس خودم باشد. لذا درنگ کردم تا خشمم فرو نشست، آنگاه تنها در راه خدا سر او را از تن جداکردم.
📚 بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۵۱.
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@sisadodelltangnafar
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
📘#داستانهایبحارالانوار
💠شریک جرم
🔹محمد بن ارقط میگوید:
محضر امام صادق علیه السلام رسیدم، حضرت به من فرمود:
به کوفه رفت و آمد میکنی؟
عرض کردم: آری.
فرمود: آیا از قاتلان جدم حسین علیه السلام را در کوفه میبینی؟
عرض کردم: ازآنها کسی باقی نمانده است، همه مرده اند.
🔹حضرت فرمود: تو گمان میکنی قاتل فقط کسی است که شخصی را بکشد و یا در کشتن کسی همکاری کند؟ آیا سخن خدا را در قرآن نشنیده ای که به یهودیان زمان رسول خدا فرمود:
« بگو پیامبرانی پیش از من برای شما با دلایل روشن و به آنچه معتقد بودید آمدند، پس چرا آنها را کشتید اگر راست میگویید.»
در صورتی که یهودیان عصر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، پیغمبری را نکشته بودند.
چون از زمان حضرت عیسی تا زمان رسول خدا پیامبری نبود. اینکه قرآن یهودیان زمان پیامبر اسلام را قاتل معرفی کرده به این جهت است که راضی به عمل و رفتار آباء و اجداد خود بودند.
کوفیان نیز همین طور، چون راضی به عمل پدران و گذشتگان خود هستند، (درکشتن امام حسین علیه السلام، مانند پدران خود شریک هستند.)
📚بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۹۵.
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@sisadodelltangnafar
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛