eitaa logo
یا علی
56 دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
17.2هزار ویدیو
149 فایل
labbaikyaali110
مشاهده در ایتا
دانلود
خادم الزهرا: نام:بابڪ‌نۅرۍ‌هریس ‌نام‌پدر:محمد محل‌تۅلد:‌رشټ ‌ولادت:𝟐𝟏'𝟕'𝟏𝟑𝟕𝟏 ‌شہادت:𝟐𝟕'𝟖'𝟏𝟑𝟗𝟔 ‌محل‌شہادت:بۅڪمال‌سۅریہ ‌مدت‌؏ـمر: ‌مزار:گلزار‌شہداۍ‌رشټ ‌قطعہ‌ۅردیف‌ۅشماره:----- ‌ڪتاب‌مربۅط‌بہ‌این‌شہید:𝟐𝟕رۅز‌لبخند‌ 𔓘🕊زندگینامہ↴ ''بابڪ‌‌دررشت‌بہ‌دنیا‌آمدۅچہارمین‌فرزند‌ خانۅاده‌بۅد. اۅ𝟐برادر‌ۅ𝟐خۅاهردارد. رشتہ‌بابڪ‌حقۅق‌بۅد‌ۅدر‌دانشگاه تہران‌در‌مقطع‌ڪار‌شناسۍ‌ارشد‌مشغۅل بہ‌تحصیل‌بود. اۅیڪ‌پسر‌درس‌خۅان‌ۅخۅش‌تیپ‌بۅد‌ڪہ دوست‌داشت‌همیشہ‌لباس‌هایش‌ست باشد. اۅاز‌هر‌قشرۍرفیق‌داشت. 𔓘🕊نحۅہ‌شہادت↴ ''این‌شہیدبزرگۅارازاعضاۍسپاه‌قدس بۅدڪہ‌براۍدفا؏‌ازحرم‌مقدس‌حضرټ زینب'س'بہ‌سۅریہ‌میرۅدۅدررۅزشہادټ امام‌رضا'؏'تۅسط‌نیرۅهاۍتڪفیرۍداعش‌بہ‌شہادټ‌میرسد. خبرشہادټ‌اۅدرشبڪہ‌هاۍ‌اجتماعۍبازتاب‌ گسترده‌اۍداشټ‌چراڪہ‌عڪس‌هاۍ اینستاگرامۍاوبسیارمتفاۅټ‌بۅده‌ۅهمہ‌ ڪاربران‌گمان‌‌میڪردندڪہ‌اۅیڪ‌مدلینگ‌ اسټ!‌درفضاۍمجازۍتصاۅیرۍازیڪ‌پسر جۅان‌خۅش‌تیپ‌ۅخۅش‌چہره‌منتشرشد ڪہ‌خبرازشہادت‌اۅدرسۅریہ‌رامیدادۅبسیارۍ ازڪاربران‌متعجب‌شده‌بۅدندڪہ‌این چهر‌ه‌جذاب‌ازمدافعان‌حرم‌درسۅریہ‌است. ـ ــ ـــ ـــــ᯽ـــــ ـــ ــ ـ ˼ ˹
شهادتی عاشقانه در کویر یزد 🔹شهید عباسعلی جوهری نعیمی از اوایل پیروزی انقلاب همواره در جریانات انقلاب بود و از بدو تاسیس پایگاه شهید آیت الله صدوقی تا هنگام شهادت در پایگاه فعالیت داشت. اخلاق وی با مردم و خانواده بسیار خوب و نمونه بود. هرگز ارتباط وی با خدا قطع نمی شد و همیشه به یاد خدا بود. 🔹 عباسعلی جوهری نعیمی معتقد بود که در ارگان های انقلابی بیشتر می‌تواند به انقلاب خدمت نماید، لذا در اردیبهشت ماه ۱۳۶۲ به عضویت کمیته انقلاب اسلامی یزد درآمد و به مسئولیت پاسگاه عملیاتی رباط گماشته شد؛ در آنجا نیز فعالیت‌های زیاد و موفقی داشت. 🌐اخبار فوری ومهم 👇 https://eitaa.com/joinchat/1958215808Cda596f920e
ماجرای مسلمان شدن پزشک معالج شهید مدنی 🔹شهید حمیدرضا مدنی قمصری، از طرف بنیاد جانبازان برای درمان ۳ بار به انگلیس و یک ‌بار به آلمان اعزام شد آن‌ هم برای دوره‌های ۶ ماهه، ۲ ماهه و ۱ ماهه. همیشه تنها می‌رفت. اجازه نمی‌دادند کسی با او برود. حتی دفعه آخر که تنها رفتن برایش مشکل بود، باز هم به همراه ویزا ندادند. البته تسلطش به زبان‌های خارجی بالا بود. به مترجم نیازی نداشت. 🔹در سفر آخر، بدنش نیاز به خون پیدا کرد. پزشک معالجش هرچه خون به او تزریق می‌کرد وارد رگ نمی‌شد! کادر پزشکی انگلیسی متعجب مانده بودند. حمید آقا حسابی خندید و به آنها گفته بود «شفیعی یا علی... محال است خون غیرمسلمان به بدنم وارد شود... هر کاری می‌خواهید انجام دهید. این اتفاق محقق نمی‌شود...» یک مسلمان سیاه‌پوست را آوردند و خونش را به حمیدرضا تزریق کردند. خون به سرعت و به راحتی وارد بدنش شد... پزشک معالجش، دکتر گیلیکز، بلافاصله شهادتین را گفت و مسلمان شد. @AkhbareFori
📷بدن را شکافته و مجدداً دوخته بودند 🔹نقل قول از همرزمان شهید ابراهیم هندوزاده درباره وی می‌گوید: "جنازه‌ی شهید ابراهيم هندوزاده را از انگلستان آوردند. بايد او را غسل می‌داديم. وقتی لباس‌هايش را بيرون آوردند، خط باريکی روی بدنش به چشمم می‌خورد. جلو رفتم و با دقت نگاه کردم. بدن را شکافته و مجدداً دوخته بودند. جنازه را برگرداندم. آه از نهادم برآمد. سر تا سر پشتش را نيز شکافته بودند. کار از کار گذشته بود. در آن شرايط به خاطر آرامش دل داغدار پدر و به ويژه مادرم نمی‌توانستم حرفی بزنم. 🔹دانشمندان انگليسی به کمک پزشکان بيمارستان «ولينگتن‌لندن»، ابراهيم را کالبد شکافی کرده بودند تا نتيجه‌ی تاثير گازهای شيميایی را که خودشان ساخته و در اختيار صدام قرار داده بودند، بر روی اندام‌های داخلی او ببينند. من نمی‌دانم چند نفر از مجروحين بمباران‌های شيميایی عراق به اروپا اعزام شدند و چه تعداد از اين مجروحين وقتی در کشورهای سازنده‌‌ی سلاح‌های شيميایی به شهادت رسيدند، توسط سازندگان اين سلاح‌ها کالبد شکافی شدند! همين قدر می‌دانم دانشمندان و متخصصان سلاح‌های شيميایی در کشورهایی مثل آلمان و فرانسه و انگلستان با کالبد شکافی جنازه‌‌ی شهدای شيميایی ما و مشاهده‌ی تأثير گازهای مسموم کننده بر قلب و شش و کبد و کليه و ساير اعضای بدن شهدا، توانستند معايب و نواقص سلاح‌های خود را برطرف کنند. @AkhbareFori
شهید الوانی مردی از جنس اخلاص و عمل 🔹از خصوصیت اخلاقی بارز و مهم شهید محمدرضا الوانی اخلاص بود که در گمنامی وی تجلی یافت. بعد از شهادتش مشخص شد چقدر به مستمندان رسیدگی می‌کرد و برای رفع مشکلات مالی دوستانش خودش را زحمت می‌انداخت تا بلکه مشکل آنان را حل کند. برای خودش یک هشدار به صدقه طراحی کرده بود و آن را تلنگری برای خود می‌دانست. 🔹همسر شهید الوانی می‌گوید: " وقتی در سوریه ترکش به کتفش می‌خورد به من و مادرشان اطلاع ندادند تا اینکه روزی به بازار رفتیم و من دیدم همسرم از گرفتن بچه احساس سنگینی می‌کند. تعجب کردم که چرا بچه چند ماهه را به سختی بغل می‌کند، تا اینکه یکی از وی درباره بهبود کتفتش سؤال کرد و همسرم ناراحت شد که این راز را برملا کرد." @AkhbareFori