eitaa logo
مجموعه اشعار خادم زینب س
384 دنبال‌کننده
181 عکس
359 ویدیو
87 فایل
ارائه ی سبکهای پیشنهادی ارائه ی نظرات پیشنهادات و انتقادات👇 @khademozeinab
مشاهده در ایتا
دانلود
گمنام شدی تا که  به گمنامی تو زینب بشود میان ما نامی تر رسم ادب اینگونه بجا اوردی این است حکایت وفای خواهر سلام الله علیها
بوی سوسن بوی نرگس بوی مریم بوی عید تکیه بر دیوار کعبه ذالکَ یَومُ الوَعید چشم در راهیم و در اندیشه ی جاءَ البشیر ارزومندانِ باران و اسیرانِ کویر سوزِ اه و سوزِ سینه سوز دوری سوز درد هر غروب جمعه عالم پابه پایت گریه کرد در سبویِ عشق دریا ریخته ما تشنه کام شد دیار عشق پیدا اُخُلوها بِسلام گرمی دست نسیم و اشک شوقِ اسمان سجده برده ماهِ نو بر ساحتِ این استان میتکاند سَرو گَردِ استقامت از سرش کعبه سرمست از نزولِ ایه های اکبرش بسته بر قاموسِ رعنایت دخیل اُمُّ القری پرچمت را برده بالا پادشاهِ کربلا در حرم بانگِ اَنا المهدیِ تو پیچیده است کعبه هفتاد و دو نوبت دورِ تو چرخیده است در فروغِ چشمِ تو اِنّافَتَحنا ریخته در طلوعت نصر و‌نور و قدر و طه ریخته با اَلَیسَ الصبح امیدِ جهان در گردش است با اشارات شما کون و مکان در گردش است در شبِ میلاد تو چون قدر احیا میکنیم با تجلایت جهان را طور سَینا میکنیم درد دارد جمعه بیتو گریه هایم بیشتر بغض دارد نیمه ی شعبان صدایم بیشتر اتشین میخوانم و میسوزم از این ندبه ها اَینَ وجه الله ، بابُ الله ، عین الله را با بِنَفسی اَنتَ دریا میشود این چشمها جانِ زهرا جانِ زینب این بهار اقا بیا یوسف گمگشته کنعانت کجایِ عالم است عشق ما عشق زلیخاییست یعقوبت کم است چشمِ پر بارانِ ما کور از غمِ لیلا نشد بویِ پیراهن رسید و یوسفش پیدا نشد https://eitaa.com/joinchat/1448214528C1fcf13e198
امسال چه خوب بسته تقویم جهان نوروز و هوای عید و بوی رمضان
واژه ها در محضر مادر شد این گونه وزین مریم و اسیه در ملک خدیجه خوشه چین عاشقانه شعر میگویم برای مادرم آن که زیر پای او افتاده جنات برین جز صفای عشق و نور حق از این دنیا نخواست تا ابد مدیون  زحمت های  این زن مانده دین اولین و آخرین کفو رسول الله بود معدن رحمت برای رحمت للعالمین آنکه میگوید نبی اِنّی رُزِقتُ حُبَّها از غبار مقدمش برداشت رزقش را زمین هم نشین و هم نفس با اشرف پیغمبران دامنش هم میشود این گونه زهرا آفرین نسل نور آمد پدید از دامن طاهاییش هیچکس جز او نخواهد بود ام المومنین
بر چشمِ همه سایه ی این جنگ افتاد تزویر به جانِ روحِ فرهنگ افتاد برپنجره ی بصیرتِ ما کوبید انقدر که از نفس خودِ سنگ افتاد خون بود و حماسه بود و مردم بودند چون سَرو میانِ این تلاطم بودند آن عَربَده کش هایِ به خون تشنه ولی در سیلِ بصیرتِ وطن گُم بودند دلسوز و وطن سوز مشخص بودند در قائله چون روز مشخص بودند بر طبل مبارزه که میکوبیدند بازنده و پیروز مشخص بودند در سد مدافعان گرفتار شدند تیتر خبر اولِ اخبار شدند جان داد مدافع وطن خاک نداد شمران همه خاکستر بازار شدند سر میرود از ما و نجابت هرگز ناموس نه غیرت نه صلابت هرگز فریادِ مدافعان ملت این است از زن برود سایه ی عفت ، هرگز اهلِ حرمم ساکنِ ایرانِ قوی نبضِ دل من میزند اما عَلَوی گُل کرده و لاله داده هر قطره ی خون به کوریِ پهلوی ، مسیح و رجوی https://eitaa.com/joinchat/1448214528C1fcf13e198
سر میرود از ما و نجابت هرگز ناموس نه غیرت نه صلابت هرگز فریادِ مدافعان ملت این است از زن برود سایه ی عفت ، هرگز https://eitaa.com/joinchat/1448214528C1fcf13e198
در قامت شعرم نمیگنجد عطایت دست تو معنا کرد آقا جان کرم را هر رهگذر میبرد چیزی از بساطت گلدسته ها و گنبد ایوان و علم را در بهت ماند از حجم احسانت سلیمان چون تو کدام ارباب میبخشد حرم را؟ لطفت به این شاعر رسید ارباب جانم فضل تو امشب باز کرده دفترم را بر سفره ی مهر تو آقا قد کشیدم دارم از الطاف تو این نون و قلم را عمری میان اتش عشق تو بودم تا دست بارانت دهم خاکسترم را باران لطفت بوی سیب آورد با خود تا کربلایی کرد من را مادرم را من خاکسار خاکساران تو هستم پر کرده سوز عشق بیت آخرم را تا آسمانی تر شوم با دل بیایم باید بسوزانی خودت بال و پرم را (علیه السلام) (علیه السلام) (علیه السلام) https://eitaa.com/joinchat/1448214528C1fcf13e198
دارد او در چشمها رحمت ز دریا بیشتر دارد اعجاز فراوان از مسیحا بیشتر خُلقا و خَلقا شبیه احمد است و سیرتش از همه پیغمبران رفته به طه بیشتر حاصل بسم الله النور است توصیف خداست علقه ی نور است میلادش وَ حتی بیشتر میشود گهواره اش دستان پر مهر علی میشود آرام  در دستان زهرا بیشتر حیدری هست و نگاه او سراسر غیرت است دارد این احساس را بر مادر اما بیشتر ذره پرورتر از این باران بی اندازه هست ذوالکرم ذوالجود ذوالاحساس آیا بیشتر؟ در کرامت احسن الاوصاف تکریم خداست رحم دارد بر زمین از آسمان ها بیشتر معجزاتش را شنیدم سینه ام باران گرفت عاشقش بودم  من از طفلی و حالا بیشتر نام زیبای حسن در عرش غوغا میکند در زمین اما "سخایش"  کرده غوغا بیشتر میزند باران رحمانیتش این روزها روی بام شیعیان از کل دنیا بیشتر بی حرم مانده که با مادر مدارایی کند تا بسوزاند به این غربت دل از ما بیشتر دست و پا گم میکند شعری که می آید به لب شعر امشب را خود او کرده انشا بیشتر (علیه السلام) (علیه السلام) https://eitaa.com/joinchat/1448214528C1fcf13e198
در محضر کریم چه حاجت به خواستن؟ اصلا کریم منتظر التماس نیست جودش همیشگیست گدایش فراهم است در ساحتش ببار که جای هراس نیست محتاج و بی بضاعت و بی آبرو بیا در محضر کریم که جای خواص نیست گفتم حسن دوباره دلم رفت کربلا بین دوراه مانده که هوش و حواس نیست دل میرود مدینه میاید ز کربلا از روضه ی حسین دل من خلاص نیست نوری که بر حریره ی مهتاب خورده است بی حُسن روی دوست در این انعکاس نیست اصلا حسین فلسفه اش میشود حسن نامش مگر ز نام حسن اقتباس نیست؟ کرببلا تمام جمالش به روضه هاست جز پیرُهن سیاه برایم لباس نیست محروم کرده اند از این سوختن مرا بدتر از این برای گدایان تقاص نیست (علیه السلام) (علیه السلام) (علیه السلام) https://eitaa.com/joinchat/1448214528C1fcf13e198
تا سلسلت الذهب برایت شرط است ولله که ما صید همین سلسله اییم هرچند کشان کشان و ارام ارام اما به خدا اهل همین قافله اییم یک حلقه از این سلسله امروز شکست خونین جگر از داغ جوانیم همه مشروط به اینکه ضامن ما باشی ما امده اییم تا بمانیم همه این سلسله نرم نرم از هم پاشید نفرین شده ای ریشه ی قران را زد گوهر نشِناسهای بی دین کشتند یک امت نور را جد اندر جد پایان سیاهه بازیم شد روضه از سایه ی ان کبوتران ازلی ای وای از ان هلهله ی تکراری ای وای از این مصائب ال علی چون کرببلا بود عطش بود و لبت که سوخته جان غزلم را شب و روز حس میکنم از شدت غم بارگیم جسم تو به زیر افتاب است هنوز هم هلهله هم عطش لُهوف است انگار شعری که بنام توست باران دارد چون اکبر ارباب جوان مرگ شدی از داغ زیاد روضه طوفان دارد فرقیست میان تو و اکبر اما در کرببلا داغ جوان دید حسین بر دامن تو سر پدر بود اما بالای سرش شمر و سنان دید حسین سخت است که خواهر تو اواره شود از نیزه تماشا کنی و دم نزنی سخت است که دختر تو سیلی بخورد برصورت نانجیب محکم نزنی (علیه السلام)
**بند اخر شعر روضه سنگینه ، ان شاالله حقش ادا بشه بو میکشم از دور عطر لاله ها را گلبرگ های واژگون و جابجا را ناباورانه چشم هایم از همینجا تر میشود میبینم ایوان طلا را دریا میان چشم هایم میزند موج حس میکنم انگار اماج بلا را بی پرده باید بشنوم باید ببینم خون گریه های ساکنینِ کربلا را دنبال بوی سیب میگردم شنیدم این بو اجابت میکند حتما دعا را اینجا نفسهای غروبش فرق دارد تنگ است از بس خورده دود خیمه ها را خورشید ، مهتاب ، ابر ، مِه ، ناهید ، باران دارند بر گیسو غبار این بیابان هرکس میاید رنگ میبازد در این خاک سنگ بلا با گریه می اید در این خاک گاهی کبود و گاه سرخ و گاه زرد است هر لاله ی زخمی کشیده قد در این خاک در اصل اینجا طور سَیناء است  هرکس با السَّلامش میدهد اَشهد در این خاک هرکس بُرید از قِید خود در قِید عشق است پس با زُهیر و جُون میماند در این خاک کشتیِ نوحِ صاحب کرببلا را سقای او بی دست میرانَد در این خاک تنها مُجابانِ حسین این را شنیدند هر لحظه زینب خطبه میخواند در این خاک باید از این اعضاءِ خاکی دست برداشت از سر گذشت ان که تب لیلا به سر داشت دارد مسیحی میرسد روییده در خون او که شمیم عشق را بوییده در خون با پرچم سرخی به ذکر یا لثارات در انتقام عاشقی غلتیده در خون ذکر اَناالصَّمصامِ او در گوش دنیاست دُلدُل سواری که عَلَم کوبیده در خون خورشید در گودال بود و نور حقش بر چشمهایِ یوسفش تابیده در خون عمری غروب جمعه ها دنبال انگشت یا قطعه هایی از تنش چرخیده در خون یک عمر مقتل خوانده اییم اما بمیرم مولا تمام ماجرا را دیده در خون در دست او سُکّانِ کشتی نجات است ان یوسفِ دربند مِفتاح الحیات است باید بیاید روضه خوانِ کربلایش باید بخواند از سرِ از تن جدایش سنگینیِ قاتل نه تنها روی سینه پهلوش ، پایش ، حنجرش ، انگشتهایش گودال را دیده هیاهو را شنیده میگفت ذکر و در نمی امد صدایش داده زکاتِ این شهادت را در ان حال عَمّامه و پیراهن، انگشتر عبایش خنجر به روی گردنش بود از قفا و بر خیمه ها بود از مقابل چشمهایش چون نیزه زاری بود بعد از چند ساعت نه سر مشخص بود نه پایین پایش حیرانیِ زینب ، بمیرم ، اه زینب گم کرده بین پیکر و سر راه زینب
بین آیات آسمانی تو آیه ی سجده داری ای بانو نور میگیرم از تو بی منت لحظه لحظه بهاری ای بانو در سکوتت علی پدیدارست خطبه هایت صلابت کرار در درایت شبیه زهرایی سربسر نور سربسر مختار پنج تن مختصر شده در تو ای قیام  عجیب تاریخی بر سر مقتل حسینت بود خواندی امن یجیب تاریخی کربلا مبعثی مجدد بود صحنه ی انقلاب حیدریت نور جلوه کرد آسمان افتاد پای تدبیرهای مادریت ای حسینیه ی حسینی ها چادرت پادگان عاشق هاست آنقدر غرق در حسینی که از دمشق تو کربلا پیداست تو شکوه خدا شدی زینب تارو پودت تماما اعجازست هرکه در ساحتت زمین افتاد در سرش آرزوی پرواز است هرکه در کعبه ی تو مُحرم شد پیله را پاره کرد و راه افتاد هر سری که هوای زینب داشت آخرش کنج قتلگاه افتاد بس که در تو خدا تجلی یافت بارگاه تو طور سَینا شد در حرم نغمه ی "انا الله" است هرچه نورست در تو پیدا شد لَن تَرانی جواب موسی بود چشم زینب پر از خداوندست العجلهای ما به آمینِ عمه ی صاحب الزمان بندست تقدیم با عشق به ساحت مقدس عمه ی سادات سلام الله علیها