🏴 #طرح | در کربلا چه گذشت...
نهم محرم الحرام | درخواست تاخیرجنگ
🔳 "تاسوعای حسینی"
▪️ روز «تاسوعا»، نهمین روز ماه محرّم است که شمر بن ذیالجوشن با نامهای از طرف عبیدالله بن زیاد، وارد کربلا شد.
📨در آن نامه از عمر بن سعد خواسته شده بود که یا در برخورد و قتال با امام حسین علیهالسّلام جدّیت به خرج دهد یا فرماندهی لشکر را به شمر واگذار کند.
🔻عمر سعد از واگذاری فرماندهی به شمر خودداری کرد و عصر این روز، لشکریان خود را برای حمله به سمت خیمه سیّدالشّهدا علیهالسّلام روانه کرد.
🔹امام حسین علیهالسّلام برادرش حضرت عباس علیه السلام را به سوی آنها فرستاد و از آنان مهلت خواست تا شب عاشورا را با نماز و تلاوت قرآن به صبح برسانند.
🔺وقایع نگار روزانه محرم
#محرم🏴
#امام_حسین(علیهالسلام)
لبیک یاحسین🏴لبیک یامهدی🚩
🌸 " ذکر #یاشافی"🌸 《 یعنی ای شفا دهنده》 🌟توسل به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام باب الحوائج🌟 ذ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزیزان یکی از چله های محرم مون همین ذکر یا کاشِفَ الکَربِ عَن وَجهِ الحُسینِ.... تعداد ١٣٣ مرتبه به تعداد حروف ابجد نام عباس هست که از بعد از نماز صبح فردا شروع میشه
5.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طواف آب به دور قبر قمر بنی هاشم.... نشان دهید به مستان که دور قبر هنوز که هنوز هست آب میگردد
#روضه_مكتوب
🔳شب نهم محرم
📝حضرت قمر بنی ھاشم آقا ابالفضل العباس علیه السلام😭😭😭
💔|↫ #محرم
♥️|↫ #امام_حسین
#حضرت_عباس_علیه_السلام
◼️ مقتل حضرت عباس علیه السلام از کتاب شریف"بحارالانوار"
🏴علامه مجلسی "رحمه الله" مینویسد:
▪️وقتی كه حضرت اباالفضل علیه السلام، تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت امام حسین و عرضه داشت:
يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من میدهى؟
▪️امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد.
▪️بعد فرمود: اى برادر! تو علمدار منى، اگه تو شهيد بشوی لشكر من از هم می پاشد.
▪️حضرت عباس علیه السلام عرضه داشت: سينه ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.
▪️امام حسين عليه السلام فرمود: پس مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.
▪️اباالفضل العباس علیه السلام آمد و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد
▪️عباس به سوى امام حسين مراجعت کرد و آن حضرت را آگاه نمود.
▪️ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش!
▪️حضرت عباس عليه السلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد.
▪️تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.
▪️او را تير باران کردند ولى او لشكر را شكافت .
▪️و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.
▪️وقتى خواست مُشتى از آب بياشامد، بياد تشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت.
▪️پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و به دوش راست خود انداخت متوجه خيمه ها گرديد.
▪️دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.
▪️حضرت عباس عليه السلام با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد.
▪️آن بزرگوار مشك را به دوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.
▪️حضرت عباس عليه السلام به ناچار مشك را به دندان گرفت.
▪️ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت
▪️سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت!
▪️پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد
و صَاحَ إلىٰ أخيهِ الْحسينِ أدْرِكْني
▪️و فرياد زد: يا اخا ادركنى.
▪️وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد
▪️امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم شكست و بی چاره شدم.
📚بحارالانوار ج۴۵ص۴١
#شب_نهم #محرم💔🥀
☑️ سِرّی مخفی درباره شهادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)
⚫️ بعد از اینکه حضرت سیدالشهدا و قمر منیر بنی هاشم هر دو با هم به سمت آب رفتند (۱)، درگیری شدیدی بین این دو بزرگوار و یاران عمرسعد درگرفت و بین این دو جدایی افتاد تا اینکه حضرت ابوالفضل خود را به آب رساندند.
🔘 بعد از اینکه (در مسیر بازگشت،) دو دست مبارک قمر بنی هاشم را از بدن جدا کردند (و به علت تیرباران دشمن، مشک آب هم سوراخ شده بود)، در اینجا حضرت نه میتوانستند به خیمهها برگردند و نه دستی برای جنگ داشتند. اینجا تصمیم عجیبی گرفتند که کمتر در مرثیه خوانیها و مجالس به آن اشاره شده است.
💠 حضرت ابوالفضل سوار بر اسب و با سرعت زیاد، به سمت خیمه فرماندهی (عمر سعد) حرکت کردند.
▫️ حال سوال اینجاست چرا؟
💡 جواب سوال این هست که دشمنان در آن سمت، امام حسین (ع) را دوره و محاصره کرده بودند و با این حرکت حضرت ابوالفضل، همه فریاد زدند:
🔹 حسین را رها کنید؛ عباس به خیمه فرماندهی حمله کرده! بیایید این طرف.
▫️ و حضرت ابوالفضل با این رشادت امام حسین (ع) را از محاصره نجات دادند.
حضرت همچنان به سمت خیمه فرماندهی (عمر سعد) حرکت میکردند و با اینکه دست نداشتند، کسی جرات نداشت با ایشان بجنگد.
همه از چشمان قمر بنی هاشم میترسیدند که ناگهان عمر سعد دید اوضاع دارد خیلی خطرناک میشود. به حرمله گفت:
🔹 چشمان عباس را هدف بگیر او به هر کس نگاه میکند، همچون روباه به گوشه ای میگریزد.
🩸 بعد از اصابت تیر به چشم مبارک حضرت ابوالفضل، ایشان لحظه ای توقف کردند تا تیر را بیرون بکشند. هر چه سر را به طرفین تکان دادند، تیر در نیامد. خم شدند و تیر را بین دو زانو قرار دادند تا تیر را بیرون بکشند.
⚫️ سر را که به پایین آوردند، کلاه خود از سر مبارکشان افتاد و در این لحظه حکیم بن طفیل با گرزی آهنین فرق مبارک را نشانه گرفت و ضربتی وارد کرد.
📜 "فسقط مخ راسه علی کتفیه " (۲)
🔴 مغز سر حضرت ابوالفضل بر روی دو کتفشان ریخت.
🔳 و سیعلم الذین ظلمو ای منقلبا ینقلبون. (۳)
(و ستمکاران به زودی خواهند دانست که به چه مکانی باز میگردند.)
⬅️ (۱). در مورد اینکه امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) با هم برای تهیه آب به سمت فرات رفتند ولی بین آن دو بزگوار جدایی افتاد، رجوع شود به 《لهوف، صفحه ۱۰۳》 و 《 الارشاد، جلد ۲، صفحه ۱۶۳ 》 و 《 اعلام الوری صفحه ۳۴۸》
(۲). عین این جمله در کتابهای 《کلمات الامام الحسین (ع) صفحه ی ۴۷۲》، 《تاریخ امام حسین علیه السلام - موسوعه الامام الحسین علیه السلام جلد ۴، صفحه ۲۸۵ و جلد ۹، صفحه ۶۳۵》 و 《إکسیر العبادات فی أسرار الشهادات، جلد ۲، صفحه ۵۰۳》 آمده است.
(۳). آیه ۲۲۷ سوره شعراء
🏷 #حضرت_عباس #محرم #عاشورا
#شب_نهم #محرم💔🥀
#حضرت_عباس_علیه_السلام
◼️ آیا می دانی روزعاشورا با من چه کردند؟
مرحوم سـیدمحمـدابراهیم قزوینی(متوفی١٣۶٠ هجري قمري) درصـحن مطهرحضـرت ابوالفضل علیه السـلام امـام جماعت بودند و مرحوم آقا شـیخ محمدعلی خراسانی که واعظی بی نظیر بود، بعـداز نمـاز ایشان منـبر میرفت.
یک شب، مرحوم واعظ خراسانی مصـیبت حضـرت ابوالفضل علیه السلام راخوانده و از اصابت تیر به چشم مقدس آنحضرت یاد کرده بود.
مرحوم قزوینی،که سـخت متأثرشده و بسیار گریه کرده بود، به ایشان گفته بود:
چنین مصیبتها سخت را، که سند خیلی قوي هم ندارد چرا میخوانید؟!
شب در عالم رؤیا به محضـر مقدس حضـرت ابوالفضل علیه السلام مشرف شده بود، آقا خطاب به ایشان فرموده بود:
سیدابراهیم، آیا تو درکربلابودي که بدانی روز عاشورا با من چه کردند؟!
پس از آنکه دو دسـتم از بدن جداگردید،سـپاه دشـمن مرا تیر باران کردند، در این زمان تیري به چشم من رسید هرچه سـر را تکان دادم که تیر بیرون بیایـد، بیرون نیامد و کلاه خود (یا عمامه) از سـرم افتاد، زانوها را بالاآوردم و خم شدم که به وسیله دو زانو، تیر را ازچشم بیرون بکشم، که در همین حین بود دشمن با عمود آهنین بر سرم زد...
📚 چهره درخشان قمر بنی هاشم علیه السلام ج١ص٢٣۴
#شب_نهم #محرم💔🥀
💔|↫ #محرم
♥️|↫ #امام_حسین
•┈••✾▪️🍂🥀🍂▪️✾••┈•
✔️ڪپےباذڪر صلوات بہنیتظہوࢪ🌤#امام_زمان
ߊَܠܠّܣُــܩَّ ࡃَܥܼـِّـܠܙ ܠِࡐَܠࡅِّ࡙ــܭَ ߊܠܦَــــܝَܥܼܢ🌤
#حضرت_عباس_علیه_السلام
◼️ شرح مختصری از "ضربِ عمود"
در آن زمان که دست های قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس را قلم کرده بودند و آن حضرت با دندان مشک را گرفته بود و تمام تلاشش را میکرد تا آن را به خیمه ها برساند، نوشته اند:
فَضَرَبَهُ حَكيمُ بنُ الطُّفَيلِ مِن وَراءِ نَخلَةٍ بِعَمودٍ مِن حَديدٍ عَلىٰ رَأسِهِ الشَّريفِ، فَسَقَطَ مُخُّ رَأسَهُ عَلىٰ كَتِفِهِ
▪️حکیم بن طُفیل ملعون، پشت درخت نخلی کمین کرد و از پشت آمد و با عمود آهنین چنان ضربه ای بر فرق مبارک حضرت عباس علیه السلام زد که جمجمه حضرت بر روی کتف او افتاد.
فَهَوَىٰ عَن مَتنِ الْجَوادِ و هو يُنادِي:
▪️پس از بالای اسب، با صورت به زمین افتاد و فریاد برآورد:
*وا أخاه! وا حسيناه! وا أبتاه! وا عليّاه* .
📚اسرارالشهاده ص٣٣۴
#شب_نهم #محرم💔🥀
💔|↫ #محرم
♥️|↫ #امام_حسین
•┈••✾▪️🍂🥀🍂▪️✾••┈•
✔️ڪپےباذڪر صلوات بہنیتظہوࢪ🌤#امام_زمان
ߊَܠܠّܣُــܩَّ ࡃَܥܼـِّـܠܙ ܠِࡐَܠࡅِّ࡙ــܭَ ߊܠܦَ̇ــــܝَܥܼܢ🌤