eitaa logo
🌍لبیک یا مهدی عج🌏
1.8هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
9.5هزار ویدیو
21 فایل
سلام برمهدی موعود‌(عج)،ودرود برشما منتظران ظهور🙏 خوش آمدید 🌹🌹🌹 ارتباط با ادمین : @rezazadeh_joybari تبلیغات: @tablighatch
مشاهده در ایتا
دانلود
،پند و روایات زیبا پینه دوران امسال جملگی به زیارت کعبه رفتند. شاه عباس از وزیر خو پرسید"امسال اوضاع اقتصادی کشور چگونه است؟" وزیر گفت:"الحمد لله به گونه ای است که تمام پینه دوران توانستند به زیارت کعبه روند!!" شاه عباس گفت:نادان اگر اوضاع مالی مردم خوب بود کفاشان می بایست به مکه می رفتند نه پینه دوزان،چون که مردم نمی توانند کفش بخرند و ناچار به تعمیرش می پردازند،بررسی کن و علت آن را پیدا نما تا کار را صلاح کنیم."
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم لورفته انقلاب !!!! 🌍لبیک یامهدی (عج)🌏 🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021 🌸 @labeik_ya_mahdi *📛انتشار وکپی برداری مطالب گروه بادرج کامل لینک، مورد رضایت ماست به جمع مابپیوندید 👇 🌎مرکزگروههای نفوذسیاسی📛وبصیرت انقلابی🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/3587965022C526f837d0d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با گناه نمیشه؟؟؟ سخنرانی استاد راٸفی پور 🔴 بسیارتاثیرگذار *📛انتشار وکپی برداری مطالب گروه بادرج کامل لینک، مورد رضایت ماست به جمع مابپیوندید 👇 🌍لبیک یامهدی (عج)🌏 🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021 🌸 @labeik_ya_mahdi
✋ سلام حضرت آفتاب ،مهدی جان 💚🕊 🌤 هر صبح ، همچون گل های آفتابگردان ، رو به سمت یاد شما چشم می گشاییم و با سلام بر آستان پربرکتتان جان می گیریم ، این خورشید حضور شماست که گرممان می کند ،نوربارانمان می نماید و امیدمان می بخشد ، شکر خدا که شما را داریم 🤲🌼🍃 🕊💐 اللهم عجل لولیک الفرج 💐🕊 🌺🌹🌺 🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷 *📛انتشار وکپی برداری مطالب گروه بادرج کامل لینک، مورد رضایت ماست به جمع مابپیوندید 👇 🌍لبیک یامهدی (عج)🌏 🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021 🌸 @labeik_ya_mahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌼💛🕊🌼🕊💛🌼🕊 🕊🌼 درآخرین سه‌شنبه بهمن ماه 🕊💛 برای سلامتی و ظهور 🕊🌼 آقا امام زمان (عج) و سلامتی 🕊💛 خودتون صلواتی ختم کنیم 🕊🌼 اَللّهُمَّ صَلِّ 🌼🕊 🕊💛 عَلی مُحَمَّدٍ 💛🕊 🕊🌼 وَ آلِ مُحَمَّد ٍ🌼🕊 🕊💛 وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💛🕊 🌺 🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 *📛انتشار وکپی برداری مطالب گروه بادرج کامل لینک، مورد رضایت ماست به جمع مابپیوندید 👇 🌍لبیک یامهدی (عج)🌏 🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021 🌸 @labeik_ya_mahdi
👈سرمان شلوغ باشد مهم نیست، بلکه مهم این است هدف اصلی‌مان چیست. 🐝زنبور عسل و پشه هر دو همیشه مشغول هستند، 👈اما یکی ستوده می‌شود و دیگری له. 🌍لبیک یامهدی (عج)🌏 🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021 🌸 @labeik_ya_mahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️به خدا ایمان داشته باش💚♥️ 😍 *📛انتشار وکپی برداری مطالب گروه بادرج کامل لینک، مورد رضایت ماست به جمع مابپیوندید 👇 🌍لبیک یامهدی (عج)🌏 🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021 🌸 @labeik_ya_mahdi
🌎یمن 🔻درگیری بسیار سنگین میان نیروهای انصار الله یمن با ارتش منصور هادی در جبهات مختلف درگیری در مارب در جریان است. 🔻برخی از شخصیت های سیاسی شهر مارب از ائتلاف سعودی درخواست کمک فوری برای جلوگیری از سقوط مارب کردند 🔻با این وجود انصار الله یمن پس از تصرف منطقه ی الزور و روستاهای اطراف حمله ی سنگینی را به الطلعه الحمراء در شمال الزور را آغاز کردند و خبرها از پیشروی پر سرعت انصار الله یمن در الطلعه الحمراء حکایت دارد 🌍لبیک یامهدی (عج)🌏 🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021 🌸 @labeik_ya_mahdi *📛انتشار وکپی برداری مطالب گروه بادرج کامل لینک، مورد رضایت ماست به جمع مابپیوندید 👇 🌎مرکزگروههای نفوذسیاسی📛وبصیرت انقلابی🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/3587965022C526f837d0d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عقاب درحالی که یک کوسه را شکار کرده است در میان چشمان متعجب مردم در آسمان مشغول پرواز است!!! 🌙☆ ┈•★•۪̜۫•☀️•۪̜۫•★•┈ ☆🌙 ⚜کانال سیاره شگفت انگیزرا دنبال کنید ╔◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╗ @best_natur ╚◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╝
کرار: البقره فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُو اللَّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ ﭘﺲ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻃﺎﻟﻮﺕ ﺑﺎ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ] ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ ، ﮔﻔﺖ : ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻧﻬﺮ ﺁﺑﻲ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ; ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﻪ [ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﺗﺸﻨﮕﻲ ] ﺍﺯ ﺁﻥ [ ﺳﻴﺮ ] ﺑﻨﻮﺷﺪ ، ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺨﻮﺭﺩ ، ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﻣﮕﺮ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺶ ﻛﻔﻲ ﺁﺏ ﺑﺮﮔﻴﺮﺩ [ ﻛﻪ ﺍﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﻣﺮﺩﻭﺩ ﺍﺯ ﺳﭙﺎﻩ ] . ﭘﺲ ﺟﺰ ﺍﻧﺪﻛﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻤﮕﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻮﺷﻴﺪﻧﺪ . ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻭ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﻧﻬﺮ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ ، [ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ] ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺟﺎﻟﻮﺕ ﻭ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻧﺶ ﻧﻴﺴﺖ. ﻭﻟﻲ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﻳﺪﺍﺭﻛﻨﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍﻳﻨﺪ ، ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﻧﺪﻛﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﮔﺮﻭﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﭘﻴﺮﻭﺯ ﺷﺪﻧﺪ ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺷﻜﻴﺒﺎﻳﺎﻥ ﺍﺳﺖ .(٢٤٩) امام صادق علیه السلام میفرماید ان اصحاب طالوت ابتلوا بالنهر الذي قال الله تعالي (مبتليکم بنهر) و ان اصحاب القائم عليه السلام يبتلون بمثل ذلک: امام صادق علیه السلام میفرماید ياران طالوت به آن نهر امتحان شدند که خداي تعالي درباره اش فرمود: (شما را به نهر آبي آزمايش مي کند) و همانا اصحاب حضرت قائم عليه السلام نيز به مانند همين آزمايش مبتلا خواهند شد. 📚منبع: کتاب الغيبه، ص 316.
*📛انتشار وکپی برداری مطالب گروه بادرج کامل لینک، مورد رضایت ماست به جمع مابپیوندید 👇 🌍لبیک یامهدی (عج)🌏 🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021 🌸 @labeik_ya_mahdi
《📚مهمان ابراهیم وحکمت خدا》 روش حضرت ابراهیم(ع) این بود که هر روز باید عده ای در خانه اش مهمان باشند و اوازآنها پذیرایی کند. او سال ها با این عادت زيسته بود و چنانچه کسی به دیدنش نمیرفت. او نیز لب به طعام نمیزد. روزی می شد که هیچ بینوایی از راه نرسیده بود و هیچ مهمانی در خانه ی او را نزده بود؛ ابراهیم نیز پیوسته منتظر بود تا کسی از راه برسد؛ اما خبری نبود. این انتظار یک هفته به طول انجامید؛ سرانجام ابراهیم تصمیم گرفت سر و گوشی آب دهد تا ببیند اوضاع چگونه است. در نیمه های روز از خانه اش بیرون رفت، تا مگر فقیر و بینوایی پیدا کند و بر سفره ی خودش دعوت کند. پس از مدتی جست وجو در بیابان اطراف خانه اش، متوجه پیرمردی شد که در گوشه ای نشسته است. از سر و رویش کاملا آشکار بود که تهی دست است و از شدت گرسنگی به خود می لرزد. آهسته نزد او رفت و با مهربانی به او سلامی کرد و گفت: «پدرجان! اگر از تو درخواستی داشته باشم، حرف مرا زمین نمی اندازی؟» پیرمرد با تعجب به ابراهیم نگاهی کرد و گفت: «آخر من که چیزی ندارم که به دردتوبخورد...» ابراهیم گفت: من نمی خواهم چیزی از تو بگیرم؛ فقط می خواستم بگویم در خانه ی خود سفره ای پهن کرده ام و دوست دارم که تو امروز مهمان من باشی. پیر مرد که شاید در ابتدا این حرف را باور نمی کرد، وقتی مطمئن شد ابراهیم قصد دارد او را به خانه ی خود دعوت کند با خوشحالی گفت: «حتمأمعلوم است که می آیم؛ چه چیزی از این بهتر» ابراهیم دست پیرمرد را گرفت و او را بلند کرد و به سمت خانه ی خود برد خدمت کاران منزل نیز به پیروی از ابراهیم با این پیرمرد زار و نحیف به مهربانی رفتار کردند و با احترام در بالای سفره نشاندند، ابراهیم و خدمت کارانش "بسم الله" گفتند ولی در کمال تعجب آن پیرمرد کاملا خاموش بود و حرفی نزد. ابراهیم وقتی که این اوضاع را دید، خطاب به پیرمرد گفت: «ای پیرمرد! آیا گما نمی کنی وقتی که بر سفره ی الهی می نشینی باید نام خداوند جهان را بر زبان برانی » پیرمرد در حالی که بی خیال در جایش نشسته بود و چشم به غذاها دوخته بود گفت: «من خورشید پرست هستم و از پیشوای دینی خود چنین چیزی نشنیده ام!» ناگهان همه ی نگاهها به سوی پیرمرد خیره شد. ابراهیم وقتی فهمید که او خداپرست نیست، اجازه نداد که غذایش را بخورد؛ به او گفت: «در سفره ی من کافران حق خوردن غذا ندارند؛ یا باید به خدا ایمان بیاوری یا...». و قبل از اینکه حرفش تمام شود، پیرمرد از جایش بلند شد و گفت: «ادامه نده! من می روم و تو راحت غذایت را بخورا من به خدای تو ایمان نمی آورم.» آنگاه آرام از خانه خارج شد.. در این هنگام فرشته ی وحی از سوی خدا بر ابراهیم نازل شد و گفت: «ای ابراهیم من صد سال به این مرد روزی داده ام و اجازه می دهم که او به زندگی ادامه دهد؛ ولی توحتی یک لحظه هم نتوانستی اوراتحمل کنی... » ابراهیم که فهمید مرتکب چه اشتباهی شده ازجای برخاست وبه دنبال پیرمرد رفت تا ازاو عذرخواهی کند، واو رابرسرسفره ی احسان خود دعوت کند
📚دست و پای کسی را توی پوست گردو گذاشتن هنگامی که شخص زودباوری را به انجام کاری تشویق کنند و او بدون دوراندیشی و بررسی به آن اقدام کند و بدین ترتیب در بن‌بستی گرفتار آید، درباره‌ی او می‌گویند که: «دست و پایش را در پوست گردو گذاشتند». یعنی کاری دستش داده‌اند که نمی‌داند چه بکند. ضرب‌المثل "دست و پای کسی را در پوست گردو گذاشتن" در ابتدا درباره‌ی انسان نبوده و کاربردی برای او نداشته است، بلکه به جای واژه‌ی کسی در این اصطلاح، واژه‌ی گربه قرار داشته است. یعنی این دست و پای گربه بوده که توسط افرادی بی‌انصاف و حیوان‌آزار در پوست گردو قرار می‌گرفته است. « . . . سابقن افراد بی‌انصافی بودند که وقتی گربه ای دزدی زیادی از آذوقه منزلشان می‌کرد، گربه را گرفته و قیر را ذوب کرده در پوست گردو می‌ریختند و هر یک از چهار دست و پای او را در یک نصفه پوست گردوی پر از قیر فرو می‌بردند و سپس او را رها می‌کردند. گربه بینوا در این حال، هم به زحمت راه می‌رفت و هم چون حالا دیگر صدای پایش را همه‌ی اهل خانه می‌شنیدند، از انجام دزدی باز می‌ماند". این گربه با این حال روزگاری پیدا می‌کرد که نه تنها دزدی از یادش می‌رفت، بلکه چون کسی هم چیزی به او نمی‌داد از شدت درد و گرسنگی تلف می‌شد. این روش و ابتکار نابخردانه نسبت به این حیوان بی‌گناه که در نهایت بی‌انصافی بوده است، رفته رفته شکل ضرب‌المثل یافته و امروزه در مواردی به کار برده می‌شود که کسی را با مشکلی رو به رو کنند که "نه راه پیش داشته باشد و نه راه پس"
‍ 🍁 داستان گل بو مادران مادر دختری چوپان بود. روزها دختر کوچولویش را به پشتش می‌بست و به دنبال گوسفندها به دشت وکوه می‌رفت. یک روز گرگ به گوسفندان حمله می‌کند و یکی از بره ها را با خود می‌برد! چوپان، دختر کوچکش را از پشتش باز میکند و روی سنگی می‌گذارد و با چوبدستی دنبال گرگ می‌دود. از کوه بالا می‌رود تا در کوه گم می‌شود. دیگر مادر چوپان را کسی نمی‌بیند. دختر کوچک را چوپان‌های دیگری پیدا می‌کنند، دخترک بزرگ می‌شود، در کوه و دشت به دنبال مادر می‌گردد، تا اثری از او پیدا کند. روی زمین گل‌های ریز و زردی را می‌بیند که از جای پاهای مادر روییده، آنها را می‌چیند و بو می‌کند. گلها بوی مادرش را می‌دهند، دلش را به بوی مادر خوش می‌کند... آنها را می‌چیند و خشک می‌کند و به بازار می‌برد و به عطارها می‌فروشد. عطارها آنها را به بیماران می‌دهند، بیماران می‌خورند و خوب می‌شوند. روزی عطاری از او می‌پرسد: "دختر جان اسم این گل‌ها چیست؟" دختر بدون اینکه فکر کند می‌گوید: "گل بو مادران" ❤️ هوشنگ_مرادی_کرمانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
*عمامه عاریتی؟!* مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود. *میرودمحضر امیرالمؤمنین (ع)* در حرم زیارت و به آقا امیرالمؤمنین می‌گوید: *آقا ما داریم برمی‌گردیم به ایران و می‌دانم برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما می‌‌‌آید.آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آینده‌ی زندگی‌ام،این الگو بشود برای ما شاخص،این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند.* *حاج شیخ عبدالکریم حائری سه ماه نجف می ماند* و صبح و شام وقتی حرم مشرّف می‌شد، از امیر المؤمنین (ع) همین خواسته را تقاضا می‌کرد. *سه ماه هم ایشان کربلا می‌ماند.* جمعاً می‎شود شش ماه. دیگر ایشان داشته باز ناامید می‌شد که شاید آقا امام حسین (ع)هم مصلحت نمی‌دانند که معرفی کنند،آن شب با دل شکسته از حرم می‌‍‌رود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند، ایشان شب می‌خوابد، *خواب سیدالشهداء (ع) را می‌بیند. آقا می‌فرمایند:* "شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته می‌خواهی به عنوان الگو؟" می‌گوید: بله آقا. *می‌فرمایند:"فردا صبح وارد حرمِ ما که می‌خواهی بشوی طلوع فجر،کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان 18 ساله‌ای نشسته،* عمامه‌ای کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی ولباس کرباسی هم پوشیده.شما که وارد می‌شوی،این جوان بلند می‌شود وارد حرم می‌شود یک سلامی پایین پا به من می‌کند،یک سلام به علی اکبر،یک سلام به جمیع شهداء،از حرم خارج می‌شود بعدازطلوع فجر.این جوان را دریاب که یکی از انسان‌های بزرگ است ". حاج شیخ می‌فرماید:بیدار شدم.طلوع فجر،وقتی وارد حرم شدم،دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر،همان گوهری که امام حسین (ع) حواله کرده بود،نشسته بود. وارد شدم، این قیام کرد و آمد در حرم و یک سلام به حضرت سیدالشهداء(ع)،یک سلام به علی اکبر ویک سلام به جمیع شهداء،ازحرم خارج شد آمد به ایوان و از آنجا به صحن رفت. دنبالش دویدم. در صحن،صدایش زدم و گفتم:آقا،بایست من با تو کار دارم. برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: "آقا! عمامه‌ی من عاریتی است "و رفت. از صحن رفت بیرون،رفت در کوچه‌ پس‌کوچه‌های کربلا، دنبالش دویدم:آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دوباره درحال حرکت برگشت و گفت: "آقا! عبای من هم عاریتی است "؛ و رفت. آقای حاج شیخ عبدالکریم می‌گوید: دیدم دارد از دستم می‌رود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانه‌‌ی دو امام،بااین دو کلمه دارد می‌گذارد و می‌رود. دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم:بایست.عبای من عاریتی است؛ عمامه‌ی من عاریتی است یعنی چه؟ *شش ماه التماس کرده‌ام تا شما را معرفی کرده‌اند، کار داریم با شما*. یک نگاهی به حاج شیخ می‌کند و می‌گوید: "چه کسی من را به شما معرفی کرد؟". آقا شیخ عبدالکریم می‌گوید: صاحب این بقعه و بارگاه، سیدالشهداء(ع). به حاج شیخ عبدالکریم می‌گوید: "امروز چندمِ ماه است؟" حاج شیخ عبدالکریم روز را می‌گویند. می‌گوید: "دنبال من بیا ". در کوچه‌پس‌کوچه‌های کربلا می‌روند تا به خارج از کربلا می‌رسند.یک تلّی بود که روی آن تل،یک اتاقکی بود.میرسد به درِ آن اتاق و می‌گوید: "اینجا خانه‌ی من است،فردا طلوع فجر،وعده‌ی دیدار من و شما همین جا ". می‌رود داخل و دررا می‌بندد. مرحوم حاج شیخ فرموده بود: من در عجب بودم؛ خدایا،این چه مطلبی می‌خواهد به من بگوید که موکول کردبه فردا.چرا امروز نگفت؟! آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آینده‌ی من راتضمین کنددر معنویت؛ بشود درس؛ بشود پیام. ایشان می‌فرماید: لحظه‌شماری می‌کردم.آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا،روی همان تل.پشتِ همان اتاقک.آمدم در بزنم،صدای ناله‌ی پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا می‌زد: وَلَدی! وَلَدی.پسرم، پسرم. در زدم، دیدم پیرزنی با چشمان اشک¬آلود در را گشود. گفتم:خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر، وارد این خانه شد و گفت اینجا خانه‌ی من است و با من وقت ملاقات گذاشته.این آقا کجاست؟ گفت: این پسرِ من بود،الآن پیشِ پای شمااز دنیا رفت.وارد شدم. دیدم پاهای این جوان به قبله دراز، هنوز بدن گرم. گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم..یک روز حاج شیخ بر فراز تدریس کرسی درس خارج در قم،این خاطره را نقل کرده بود ازدوران جوانی و بعد فرموده بود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع)به من آموخت، درسِ عملی بود. روز قبل به من گفت: آقا عمامه‌ی من عاریتی است، عبای من عاریتی است.فردا جلوی چشمانِ من،عبا و عمامه را گذاشت و رفت. می‌خواست به من بگوید: *شیخ عبدالکریم حائری! مرجعیت،عاریتی است؛ ریاست،عاریتی است؛ خانه‌هایتان،عاریتی است؛ پول‌های حسابتان،عاریتی است؛وجودتان،عاریتی است؛سلامتی‌تان،عاریتی است.هر چه می‌بینید،عاریه است و امانت است؛ دل به این عاریه‌ها نبندید.این‌ها را یاازشمامی‌گیرند.یا حوادث، یا وارث می‌برد.*
🔸زبان گرسنگي قيامت 🔹روزی لقمان حكيم پسر را گفت: امروز طعام مخور و روزه دار، و هر چه بر زبان راندى، بنويس. شبانگاه همه آنچه را كه نوشتى، بر من بخوان؛ آنگاه روزه‏ات را بگشا و طعام خور. شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. ديروقت شد و طعام نتوانست خورد. روز دوم نيز چنين شد و پسر هيچ طعام نخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هيچ طعام نخورد. روز چهارم، هيچ نگفت. شب، پدر از او خواست كه كاغذها بياورد ونوشته‏ها بخواند. پسر گفت: امروز هيچ نگفته‏ام تا برخوانم. لقمان گفت: پس بيا و از اين نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قيامت، آنان كه كم گفته‏اند، چنان حال خوشى دارند كه اكنون تو دارى ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✨﷽✨ ✅میزان اهمیت ✍از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند:که چرا کسانی که در آخر زمان زندگی می کنند رزق و روزیشان تنگ است؟ فرمودند : به این دلیل که غالبا نمازهایشان قضا است. مردی به خدمت امام صادق(علیه السلام) آمد و عرضه داشت : من مرتکب گناهی شده ام. امام صادق (ع) فرمود :خدا می بخشد. آن شخص عرضه داشت :گناهی که مرتکب شده ام خیلی بزرگ است. امام فرمود: اگر به اندازه ی کوه باشد خدا می بخشد. آن شخص عرضه داشت: گناهی که مرتکب شده ام خیلی بزرگتر است. امام فرمود : مگر چه گناهی مرتکب شده ای؟ وآن شخص به شرح ماجرا پرداخت. پس از اتمام سخن امام رو به آن مرد کرد و فرمود: خدا می بخشد ، من ترسیدم که نماز صبح را قضا کرده باشی! 💥همچنین مرحوم آیت الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (معروف به نخودکی) در وصیت خود به فرزندش می گوید:اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش (نابود) خواهد شد. 📕جهاد با نفس/ج۱/ص۶۶ 📒وسایل شیعه/ج۳/ص۱۵۶ 📗بحار/ج۸/ص۷۳
یکی دیگر از شهرهای کور خمس « » است که در منطقه شام قرار دارد و گفته شده که در کوهستان اطراف آن قبر صالح پیغمبر(ع) قرار دارد و در آن جای پای شتر (ناقه صالح) نیز موجود است و البته این را هم داریم که می گویند قبر صالح در یمن است. در منابع آمده که مردم در جنگ صفین، از معاویه در برابر حضرت علی(ع) حمایت کردند. آنها در جنگ صفین با شور جنگیدند، سپس مذهب تشیع را پذیرفتند. در زمان جنگ های صلیبی این شهر متحمل ضررهای بسیاری شد و به ویرانه مبدل گردید. این استان در وسط سوریه واقع و مرکز آن شهر حمص است. رودخانه معروف«عاصی» که از لبنان سرچشمه می گیرد و به ترکیه می رود از این استان عبور می کند. این استان با 41 هزار کیلومتر وسعت، بزرگترین استان سوریه از نظر مساحت می باشد و سومین استان سوریه از نظر جمعیت به حساب می آید. این استان از غرب با لبنان  و از شرق با عراق و اردن همسایه است. مقبره و مسجد خالد بن ولید در این شهر قرار دارد. هر چند اکثریت مردم این استان را اهل سنت تشکیل می دهند؛ اما تعداد قابل توجهی از پیروان مذاهب دیگر از جمله شیعیان، ارامنه و مسیحیان ارتدکس نیز در این استان و در کنار یکدیگر با صلح و دوستی زندگی می کنند. با توجه به این ویژگی های جغرافیایی، به قدرتی عظیم دست یافته و بر مناطق خوش آب و هوا و دارای منابع آب و غذا مسلط می شود؛ اما با این وجود باز هم به دنبال نفوذ در مناطق دیگر خواهد بود. با توجه به روایات، وقتی سفیانی به مناطق پنج گانه تسلط می یابد، به جز تعداد کمی از خدا پرستان واقعی، بقیه مردم پیرو سفیانی می شوند. پس در روایات هم پیش بینی شده که مردم این منطقه دوباره به خاندان محمد(ص) خیانت خواهند کرد.   📚کتاب دانشنامه سرزمین های درگیر، به کوشش اسماعیل شفیعی سروستانی، ص508 📣 🔺 👌ارائه مباحث آخرالزمانی کاربردی 🔸چقدر ظهور را نزدیک حس می کنید؟ 🔸آیا تا به حال از تقویم حوادث ۶ ماه پایانی پیش از ظهور شنیده اید❓ 🔸از سفیانی، یمانی و نشانه ها و پرچم های آنان اطلاعی دارید❓ 🔸آیا ما هم میتوانیم در جبهه یاران امام زمان باشیم❓ 💟 با به روزترین و تاثیرگذارترین و همراه باشید💯 🌍لبیک یامهدی (عج)🌏 🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021 🌸 @labeik_ya_mahdi
🔴 در آخرالزمان چه دعایی بخوانیم تا از فتنه ها و حوادث آخرالزمانی مصون بمانیم؟ 🔸 جواب: 🔹 از وظايف بسيارمهم هرشيعه مداومت به خواندن دعاي غريق است. امام صادق(ع):زماني ميرسد که امام هدايتگر ونشانه آشکاري نباشد ازحيرت وسرگرداني آن دوره کسي نجات پيدا نميکند مگر کسي که به خواندن دعاي غريق مداومت کند: 🔴 یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ 📚 منبع: کمال الدین جلد 2 ص 351 🔹 همچنین از وظايف بسيار مهم هرشيعه درآخرالزمان اين است که به صورت مداوم معرفت امام عصر را از خداوند طلب نمايد امام صادق(ع):بامداومت بر اين دعا معرفت امام عصر را از خداوند طلب نماييد: 🔴 اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى 📚 منبع: اصول کافی جلد 1 ص 337
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا