eitaa logo
🌍لبیک یا مهدی عج🌏
1.7هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
10.7هزار ویدیو
21 فایل
سلام برمهدی موعود‌(عج)،ودرود برشما منتظران ظهور🙏 خوش آمدید 🌹🌹🌹 ارتباط با ادمین : @rezazadeh_joybari تبلیغات: @tablighatch
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نــــوای دلــنشیــــن🎧🎶
🌹داستان آموزنده🌹 روزی حضرت ابراهيم علیه‌ااسلام در نزديكي بيت المقدس پيرمردی را ديد. حضرت با پیرمرد مشغول صحبت شدند و پرسیدند منزلت كجاست؟ پاسخ داد كه منزلم پای آن كوه است؛ حضرت ابراهيم فرمودند مهمان هم ميپذيری؟ پيرمرد تاملی كرد و گفت عيبی ندارد ولی مانعی در مسير هست كه آبی است كه عبور از آن مشكل است و قایق هم نداریم! حضرت پرسيدند خودت چطور عبور ميكنی؟ پيرمرد که حضرت ابراهيم را نميشناخت ، جواب داد از روی آب رد ميشوم! حضرت فرمودند شايد ما هم رد شديم! به همراه هم به سمت آنجا رفتند تا به آب رسیدند. پيرمرد عابد از روی آب رد شد ، ناگهان ديد كه آن مهمان هم از روی آب عبور كرد! پیرمرد تعجب کرد ومهمان را احترام کرد و به منزلش برد. صبح روزبعد حضرت به عابد فرمودند دعايی كن كه من آمين بگويم. پيرمرد درد دلش باز شد و خطاب به حضرت گفت: چه دعايی بكنم!؟ دعای من مستجاب نميشود! سی‌وپنج سال است حاجتی دارم اما مستجاب نمیشود! حضرت پرسیدند حاجتت چیست؟ عابد پاسخ داد سی وپنج سال است از خدا ديدار ابراهيم خليل را ميخواهم اما مستجاب نميشود! حضرت فرمودند ابراهيم خليل من هستم! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🦋نشر داستان صدقه جاریه👉 🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸 🌺🌸🌺🌸 @zibastory 🌸🌺🌸🌺 @zibastory 🌺🌸🌺🌸
هدایت شده از نــــوای دلــنشیــــن🎧🎶
1.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷جمله ی تکان دهنده از ایت الله طباطبایی... 🎙 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🦋نشر داستان صدقه جاریه👉 🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸 🌺🌸🌺🌸 @zibastory 🌸🌺🌸🌺 @zibastory 🌺🌸🌺🌸
هدایت شده از نــــوای دلــنشیــــن🎧🎶
مرحوم حجّة الاسلام ملاَّ اسد الله بافقی به نقل از برادرش مرحوم آیت الله محمّد تقی بافقی می‌گوید: «قصد داشتم از نجف اشرف پیاده، به مشهد مقدّس برای زیارت حضرت علیّ بن موسی الرّضا (ع) بروم. فصل زمستانی بود که حرکت کردم و وارد ایران شدم. کوه‌ها ودرّه‌های عظیمی سر راهم بود وبرف هم بسیار باریده بود. یک روز نزدیک غروب آفتاب که هوا هم سرد بود وسراسر دشت را برف پوشانده بود، به قهوه خانه‌ای رسیدم؛ که نزدیک گردنه‌ای بود، با خودم گفتم: «امشب در میان این قهوه خانه می‌مانم، صبح به راه ادامه می‌دهم». پس وارد قهوه خانه شدم، دیدم جمعی از کرد‌های ایزدی در میان قهوه خانه نشسته ومشغول لهو ولعب وقمار هستند، با خودم گفتم: «خدایا چه بکنم؟! این‌ها را که نمی‌شود نهی از منکر کرد، من هم که نمی‌توانم با آن‌ها مجالست نمایم، هوای بیرون هم که فوق العاده سرد است». همینطور که بیرون قهوه خانه ایستاده بودم وفکر می‌کردم و کم کم هوا تاریک می‌شد، صدائی شنیدم که می‌گفت: «محمّد تقی! بیا اینجا». بطرف آن صدا رفتم، دیدم شخصی باعظمت زیر درخت سبز وخرّمی نشسته ومرا بطرف خود می‌طلبد. نزدیک او رفتم واو سلام کرد وفرمود: «محمّد تقی آنجا جای تو نیست». من زیر آن درخت رفتم، دیدم، در حریم این درخت، هوا ملایم است وکاملاً می‌توان با استراحت در آنجا ماند وحتّی زمین زیر درخت، خشک وبدون رطوبت است، ولی بقیّه صحرا پُر از برف است وسرمای کُشنده‌ای دارد. به هر حال شب را خدمت حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) که با قرائنی متوجّه شدم او حضرت بقیّة الله (ع) است بیتوته کردم وآنچه لیاقت داشتم استفاده کنم از آن وجود مقدّس استفاده کردم. صبح که طالع شد ونماز صبح را با آن حضرت خواندم، آقا فرمودند: «هوا روشن شد، برویم». من گفتم: «اجازه بفرمائید من در خدمتتان همیشه باشم وبا شما بیایم». حضرت فرمود: «تو نمی‌توانی با من بیائی». گفتم: «پس بعد از این کجا خدمتتان برسم؟»   حضرت فرمود: «در این سفر دوبار تو را خواهم دید ومن نزد تو می‌آیم. بار اوّل قم خواهد بود ومرتبه دوّم نزدیک سبزوار تو را ملاقات می‌کنم».ناگهان آن حضرت از نظرم غائب شد. من به شوق دیدار آن حضرت، تا قم سر از پا نشناختم وبه راه ادامه دادم، تا آنکه پس از چند روز وارد قم شدم وسه روز برای زیارت حضرت معصومه (س) ووعده تشرّف به محضر آن حضرت در قم ماندم، ولی خدمت آن حضرت نرسیدم. از قم حرکت کردم وفوق العاده از این بی توفیقی وکم سعادتی متأثّر بودم، تا آنکه پس از یک ماه به نزدیک شهر سبزوار رسیدم. همین که شهر سبزوار از دور معلوم شد با خودم گفتم: «چرا خُلف وعده شد؟! من که در قم آن حضرت را ندیدم، این هم شهر سبزوار باز هم خدمتش نرسیدم». در همین فکر‌ها بودم، که صدای پای اسبی شنیدم، برگشتم دیدم حضرت ولیّ عصر (ارواحنا فداه) سوار بر اسبی هستند وبطرف من تشریف می‌آورند وبه مجرّد آنکه به ایشان چشمم افتاد ایستادند وبه من سلام کردند ومن به ایشان عرض ارادت وادب نمودم. گفتم: «آقا جان! وعده فرموده بودید که در قم هم خدمتتان برسم، ولی موفّق نشدم؟!» حضرت فرمود: «محمّد تقی! ما در فلان ساعت وفلان شب نزد تو آمدیم، تو از حرم عمّه ام حضرت معصومه (س) بیرون آمده بودی، زنی از اهل تهران از تو مسأله‌ای می‌پرسید، تو سرت را پائین انداخته بودی وجواب او را می‌دادی، من در کنارت ایستاده بودم وتو به من توجّه نکردی، من رفتم» . منبع : گنجینه دانشمندان 🦋نشر داستان صدقه جاریه👉 🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸 🌺🌸🌺🌸 @zibastory 🌸🌺🌸🌺 @zibastory 🌺🌸🌺🌸
238.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍁الهی به خواب ✨دوستـانم آرامـش، 🍁به بیداریشان آسایش، ✨به ‌زندگیشان عافیت، 🍁به ایمانشـان ثبـات، ✨به عمـرشـان عـزت، 🍁به رزقشـان برکـت، ✨وبه وجودشان سلامتی، 🍁عطا بفرما ✨شبتون زیبا و در پناه خدا 🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸 🌺🌸🌺🌸 @zibastory 🌸🌺🌸🌺 @zibastory 🌺🌸🌺🌸
هدایت شده از نــــوای دلــنشیــــن🎧🎶
2.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای خواب رسول ترک و عنایت امام حسین علیه السلام استاد عالی 🦋نشر داستان صدقه جاریه👉 🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸 🌺🌸🌺🌸 @zibastory 🌸🌺🌸🌺 @zibastory 🌺🌸🌺🌸
1.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷آدم ها رو چطور بشناسیم؟! 🔔بسیار شنیدنی زیبای امام_صادق_علیه_السلام 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰🎤📚 🎙[استاد مسعود عالی] 🦋نشر داستان صدقه جاریه👉 🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸 🌺🌸🌺🌸 @zibastory 🌸🌺🌸🌺 @zibastory 🌺🌸🌺🌸
خدایا سرآغازصبحمان را بایادو نام و امید تو میگشاییم پنجره های قلبمان را عاشقانه بسویت بازمیکنیم تانسیم رحمتت به آن بوزد 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🦋نشر داستان صدقه جاریه👉 🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸 🌺🌸🌺🌸 @zibastory 🌸🌺🌸🌺 @zibastory 🌺🌸🌺🌸
هدایت شده از نــــوای دلــنشیــــن🎧🎶
💠 • ° •🔸 ◎﷽◎ 🔸• ° • 💠 🌸🌿 نــیـــــایــــش             صـبـــح گــ☀️ــاهـی🌸🌿 🍃خدای من چه شوق آفرین است نگاه عاشقانه تو! چه تکان دهنده است توجه مهرآمیز تو! چه شیرین است زندگی در کنار تو و در زیر سایه لطف تو..... چه لذت بخش است ‌گرمای دست نوازشگر تو.. 🍃خدایا بحق رحمانیتت غم های ما را بزدای و عشق خودت را در دل ما جای ده، که عشق به غیر از تو درد است و درد است و درد! 🍃خدایا دلهای ما را در پناه خودت حفظ بفرما! آمین 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 🦋نشر داستان صدقه جاریه👉 🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸 🌺🌸🌺🌸 @zibastory 🌸🌺🌸🌺 @zibastory 🌺🌸🌺🌸
🔹️دنیا و آخرتم🔹️ ▪️سختی کار ما در این است که یا باید تو را انتخاب کنیم یا دنیا را. تو و دنیا در یک دل جا نمی‌گیری و ما هم تو را می‌خواهیم و هم دنیا را. ▪️ می‌خواهیم از دنیا دست بکشیم، ایمانمان به قدری نیست که دوری‌اش را تحمل کنیم. تو را می‌خواهیم کنار بگذاریم، آن قدرها بد نشده‌ایم که از تو چشم بپوشیم. ▪️و این چنین است که زندگی ما میان تو و دنیا در حال چرخش است. حیرت، نتیجۀ حتمی این چرخیدن است. به دادمان برس و حب دنیا را از دلمان بیرون کن. صبح بخیر دنیا و آخرتم! ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌ 🦋نشر داستان صدقه جاریه👉 🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸 🌺🌸🌺🌸 @zibastory 🌸🌺🌸🌺 @zibastory 🌺🌸🌺🌸
هدایت شده از نــــوای دلــنشیــــن🎧🎶
4.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جنس مخالف ❌ و روابط جنسی 🔞 🛖قصه ی کلاغ و خونه کاهگلی شنیدی ؟؟ 🐸از قصه قورباغه آب پز خبر داری ؟؟ این قصه ماجرای زندگی خیلی از آدم هاست 🦋نشر داستان صدقه جاریه👉 🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸 🌺🌸🌺🌸 @zibastory 🌸🌺🌸🌺 @zibastory 🌺🌸🌺🌸
🔴 اینجوری از امام زمان دور میشیم️ 🔵 شیخ عباس قمی می‌گوید یک مرتبه یک بنده خدای مؤمنی بود که من را به منزلش دعوت کرد، از باب این‌که دعوت او را رد نکنم، به خانه‌ی آن‌ها رفتم. خیلی نمی‌دانستم درآمد و حقوق او چیست و از کجاست. غذایی خوردم و بعدها فهمیدم که او یک جاهایی در معامله رعایت حلال و حرام را نمی‌کند. 🔺 بعد از این‌که از خانه‌ی آن شخص آمدم، تا چهل شب شب‌ها برای سحر بیدار نمی‌شدم یا اگر بلند می‌شدم حال نماز شب نداشتم. تاچهل شب وضع من این طور بود. 🌕 رعایت نکردن حلال و حرام الهی توفیقات رو از انسان سلب می‌کنه و ما رو از امام زمانمون دور میکنه. 🌸 داستانهای زیبا👇👇👇🌸 🌺🌸🌺🌸 @zibastory 🌸🌺🌸🌺 @zibastory 🌺🌸🌺🌸
40.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای محول الاحوال من .. صاحب الزمانم العجل 💚 از شما میخام روزی سالمو کانال حکایت ها و داستان های شیرین •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•