eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.2هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 https://eitaa.com/joinchat/4221632789C0d32769a76
مشاهده در ایتا
دانلود
😭🤲مادر بزرگوارش با حالتی مادرانه و متضرّعانه رو به درگاه خداوند متعال می آورند؛ و خواستار شفا یافتن فرزندشان میشوند. ▪️شبی در خواب مشاهده میکنند که شخص بزرگواری تشریف می آورند و می فرمایند: «پسرتو ببر پیش پسرم تو قم». مادرش بعد از بیداری پرس و جو میکند که آیا زیارتگاهی در قم داریم؟ میگویند: بله. حرم حضرت معصومه (س). مادرش میگوید: خانم نه. آقا. جواب میدهند: نه کسی نیست. (در ذهن مخاطبان چنین چیزی بود که مادرش حتما دنبال مقبره ای می گردد که کسی آنجا دفن شده است.) ▪️مادر بزرگوار سعید، وارد نمازخانه می شود. مشغول عبادت بود که خانمی از پشت سر تشریف می آورند و فقط می فرمایند: «جمکران» و سپس می روند. مادرش متوجه میشود که جمکران دوای درد سعید است. به سرعت می رود بالا و به دکتر می گوید: « آقای دکتر؛ اگه جمکران قرصه، به من بده. اگه شربته، به من بده. اگه دارویی، پوشیدنی ای، نوشیدنی ای هست، به من بده… »😭 . 👇👇👇👇
▪️ایشان را راهنمایی میکنند به مسجد مقدّس جمکران. وقتی به قم رسیدند، مادر سعید، رو به حضرت معصومه (س) میکند و می گوید که: « خانم جان؛ سعید جان مریضه. بی حاله. من میرم و شفای سعید جان رو میگیرم و میام. » وقتی به مسجد میرسند، در اتاقی ساکن میشوند…. … … ▪️شب شهادت حضرت زهرا (س) بود. دو نفر وارد اتاق می شوند و درکنار سعید قرار میگیرند. ▪️سعید خودش تعریف می کرد: « خوابیدم. بین خواب و بیداری دو نفر اومدن توی اتاقم. یه خانوم و یه آقا. با هم عربی حرف میزدن. من به اونا اعتنایی نکردم. آقا کنارم نشست و سلام کرد. پتو رو از روی سرم ورداشتم و از روی اجبار جواب دادم. آقا به نظرم آشنا اومد. خانومه، روبند و چادر سیاه داشت. چند دقیقه ای با هم صحبت کردیم راجع به یه موضوعی و با زبان عربی در صورتی که من عربی اصلا بلد نیستم ولی زبانشان را می فهمیدم.اون خانومه خودشو معرفی کرد و گفت: فاطمه زهراست (سلام الله علیها). 😭و گفت که چون مادرت خیلی گریه و التماس میکنه، من سفارش شما رو به فرزندم مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کردم». ◾️با دستی که امام زمان (عج) بر بدن سعید میکشند، او شفا پیدا میکند و دیگر هیچ یک از علائم بیماری در او وجود ندارد… مادرش در بدو ورود به مسجد، یک عهدی بسته بود: « اگه سعید شفا پیدا کنه، من پیرو شما میشم. » 🍃تولّد سعید چندانی، مصادف بود با میلاد حضرت عیسی علیه السّلام. 🍃شفا یافتن و تولّد دوباره ایشون، مصادف بود با شهادت بی بی فاطمه الزّهراء علیها السّلام. 🍃شهادت این بزرگوار، مصادف شد با شهادت امیرالمؤمین علی علیه السلام 🕊♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
🟩 موجی از شیعه گری.... ◼️◻️◾️آنها به عهد خود وفا کردند و شدند از شیعیان و پیروان راستین مولا علی علیه السّلام و ائمه ی بعد از ایشان. 👈بعد از بررسی های پزشکان، به سیستان و بلوچستان بر می گردند. جریان شفا یافتن سعید و شیعه شدنش، باعث شد موجی در آن منطقه پدید بیاید. موجی از شیعه گری.👈 خیلی ها بواسطه ی این اتفاق شیعه شده بودند. و همین باعث شد که این اتفاق، به مذاق وهابیت ملعون خوش نیاید. یک روز به طرف او تیراندازی کردند که تیر، به گوشش اصابت می کند و گوشش آسیب می بیند. ⚠️خانواده ی چندانی که جان سعید را در خطر میبینند، برای ادامه تحصیل او را به مشهد می فرستند. ▪️ سعید به خانواده گفته بود که من مدت کمی میهمان شما هستم و باید بروم… سعید چندانی به یکی از خادمین مسجد جمکران گفته بود که: « سیّد؛ من رفتنی هستم و آقا علی بن موسی الرّضا (ع) فرمودند که بیا که جایگاه تو پیش ماست… و دیدار ما تا زمان ظهور ولیّ الله أعظم أرواحنا فداه… »🤚 👈آری. او خود، قبل از شهادتش، خبر شهادتش و اینکه در کجا آرام می گیرد را به نزدیکانش گفته بود. 🕊پس از مدتی، وهابیت ملعون، این شخص بزرگوار و عنایت شده را مسموم و مضروب کرد، و روح او در شب ۲۱ رمضان سال ۱۳۷۵ به ملکوت اعلا پیوست. ▪️آرامگاه او، همانطور که خودش هم قبل از شهادتش گفته بود، در حرم مطهر امام رضا علیه السّلام، بهشت ثامن صحن جمهوری، بلوک۹۳ قرار دارد. . 📽برای مشاهده مستند شهید سعید چندانی شفا یافته امام زمان (ع) میتونید وارد لینک زیر بشد↙️ https://www.aparat.com/v/o79b73v
طرف توی حــرم امام رضا علیه‌السلام قدم می‌زد، دید لبه‌ی قالـــی برگشته، با خودش گفت: با پا برش گردون، بعد گفت: نه!حرم اربابه! بزار دولا شم با دست برگردونـــم! شب توی عالم رویا، امام رضا رو توی خواب دید گفتن: "ما ادبت رو دیدیم که قالی رو با پا برنگردوندی.." می‌خوام بگم مــکتب، مکتبِ دقیقیه! اگه کاری برای اهل بیت کردی، مطمئن باش می‌بینـــن..! [‌ حاج‌حسـین‌‌ یکتـا ] •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
CQACAgQAAx0CVc35HwABAUGwZ911925LVXPV1qPc8t7i7oLWnQQAAtcNAALDz8lQmCzidiDSB_w2BA.mp3
3.54M
💠 دعای فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف (الهی عظم البلاء) وقتی بیایی زمین سبز می‌شود سبزه‌ها می‌رویند گل‌ها می‌شکفند و شاخه‌های خشک شکوفه می‌دهند آری، تو بیایی بهار می‌آید، مهدی جان... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سالهاست که عاشقت بوده‌ام.. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
🔸مناجات زیبای خواجه عبدالله: بارالها… از كوي تو بيرون نشود پاي خيالم، نكند فرق به حالم .... چه براني، چه بخواني، چه به اوجم برساني چه به خاكم بكشاني… نه من آنم كه برنجم، نه تو آني كه براني... نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم، نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي، در اگر باز نگردد، نروم باز به جايي پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي كس به غير از تو نخواهم چه بخواهي چه نخواهي...💔 باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهي..😔 🧡 ‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
6.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖌 لقمان حكیم پسر را گفت: "امروز طعام مخور و روزه دار، و هر چه بر زبان راندى، بنویس . شبانگاه همه آنچه را كه نوشتى، بر من بخوان؛ آن گاه روزه‏ات را بگشا و طعام خور ." شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند . دیر وقت شد و طعام نتوانست خورد . روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هیچ طعام نخورد . روز چهارم، هیچ نگفت . شب، پدر از او خواست كه كاغذها بیاورد و نوشته‏ها بخواند. پسر گفت: امروز هیچ نگفته‏ام تا برخوانم. لقمان گفت: " پس بیا و از این نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قیامت، آنان كه كم گفته‏اند، چنان حال خوشى دارند كه اكنون تو دارى ." 📙حكایت پارسایان •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍داستان عجیب سید شفتی... ‌🎙 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
CQACAgQAAx0CVc35HwABAUIVZ-CZVYOk4LoBym39_5exrIH1XRYAAiANAALGKblTRo094xpDjEo2BA.mp3
2.84M
🔉 🎧 جریان توسل به امام زمان و شفا گرفتن پسربچه ای از هندوستان کوری من اثر بردگی شیطان است چشم بیمار بگیرد چو شفا عیبی نیست •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
⚠️ تلنگر ✍🏻اربابِ لقمان به او دستور داد که در زمینش ، برای او کنجد بکارد. ولی او جُو کاشت. وقتِ درو ، ارباب گفت : چرا جُو کاشتی؟ لقمان گفت : از خدا امید داشتم که برای تو کنجد برویاند. اربابش گفت : مگر این ممکن است؟! لقمان گفت : تو را می بینم که خدای تعالی را نافرمانی می کنی و در حالی که از او امید بهشت داری. لذا گفتم شاید آن هم بشود. آنگاه اربابش گریست و او را آزاد ساخت. ✨امام صادق عليه‏ السلام : ✍🏻هر كس خوبى بكارد، خشنودى درو میكند و هر كس بدى بكارد،پشيمانى می ‏چيند، هر كس هر چه بكارد، همان را دِرو مى‏ كند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالاخره در باز میشه...✨🌱 🎤 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊