eitaa logo
داستان های زیبا 📚
1.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 ✍شاید ضرب المثل “ارزن عثمانی، خروس ایرانی” رو شنیده باشید. 🔸در جریان نبرد نادر شاه با عثمانی ها روزی فرستاده دولت عثمانی با دو گونی ارزن نزد نادرشاه شرفیاب میشود و آنها را در مقابل نادرشاه بر روی زمین میگذارد و میگوید : لشکر ما این تعداد است و از جنگ با ما صرفنظر بکنید. 🔹نادرشاه دستور میدهد دو خروس بیاورند و دو خروس را در برابر دو گونی ارزن قرار دهند و خروس ها شروع به خوردن ارزنها میکنند. در این هنگام نادرشاه رو به فرستاده عثمانی میکند و میگوید: برو به سلطانت بگو که دو خروس همه لشگریان ما را خوردند !
🔆مغرور نباش فضيل بن عياض يكى از جنايتكاران تاريخ بود، كه زندگيش غرق در گناه و انحراف بود و سپس توبه كرد. مى گويند: شخصى به او گفت : اگر در روز قيامت خداوند به تو بگويد: ما غرك بربك الكريم : چه چيز تو را به پروردگار كريم و بزرگت ، مغرور ساخت ؟ در پاسخ چه مى گوئى ؟ فضيل گفت : در پاسخ مى گويم : پوششها و پرده هاى فروگذاشته ات مرا مغرور كرد (از اينكه تو گناهان را مى پوشانى ، من مغرور شدم ). يكى از دانشمندان بنام محمد سماك در پاسخ او و افرادى كه چنين فكر مى كنند، دو شعر زير را گفته است : با كاتم الذنب اما تستحى الله فى الخلوة ياتيكا غرك من ربك امهاله وشره طول مساويكا يعنى : اى كه گناه را مى پوشانى ، آيا شرم ندارى ، خداوند در خلوت نزد تو است ، مهلت دادن خدا، تو را فريب داد، و پوشش او بر بديهاى تو، ترا مغرور كرد. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
🌷 🌷 ....؟!! 🌷ایام مهر ماه بود و شروع ترم دانشگاه. پيرمرد و پيرزن، دخترِ تنها پسر شهيدشون و به شهری غریب آوردند. یک هفته موندند و بالاخره ﺩﺧﺘﺮ شهيد تنها ماند!! گفت: روز اول که تنها شدم، خیلی گریه کردم و غربت شهر منو احاطه کرد. ترس هم کمی همراهم بود. شب که شد با خودم می‌گفتم: اگه بابام بود.... و با هق هق گریه خوابیدم.... تو خواب دیدم یه جوون با لباس رزمندگی اومد ايستاد پيشم و بهم گفت: توی این شهر مهمان ما شهدايى، هیچ غصه نخور. اگه بابات این‌جا پیشت نیست من هستم. گفتم: شما؟ گفت: محمدابراهیم موسی پسندی. صبح که شد پُرس و جو كردم و فهميدم کیه. 🌷بعد از شروع کلاسها.... یکی از اساتيد كه دید من محجبه‌ام و ولايى، خیلی بهم گیر داد و حرفهاى سیاسی رو خطاب به من می‌زد و با من به شدت بحث می‌کرد. تا اين‌كه در يكى از جلسات برگشت گفت: خانم فلانی دیگه حق نداری بیای سر اين کلاس. رفتم بیرون درحالی‌که فقط گریه می‌کردم، توی دلم با بابام حرف می‌زدم و اشك می‌ریختم.... دوباره شب دیدمش. همون شهید اومد بهم گفت: فردا برو سرِ كلاس بشین و كارى نداشته باش و به استادتون بگو: اگه ما و نسل بسیجی نبود؛ تو اين‌قدر راحت و آسوده نمی‌تونستی؛ حتی زندگی کنی!! از اين به بعد اگه خودتو اصلاح نکنی به شهدا بايد جواب پس بدی....!!! 🌷صبح رفتم سر كلاس. بچه‌های کلاس بهم گفتند: تو را به خدا خودت برو بيرون. این استاد از شماها و.... بدش میاد. استاد اومد يه نگاهی به کلاس و من انداخت. بعد روى تابلوی کلاس نوشت: ما هر چه آبرو و اعتبار و آسايش و امنيت داریم از شهدا داریم. و بعد سر كلاس رسماً از من معذرت خواهی کرد. از من پرسید: شما با شهيد محمدابراهیم موسی پسندی نسبتی دارید؟ من در جواب گفتم : بله.... ظاهراً عين خواب من رو استاد هم دیده بود. بعد از اون هم دیگه اون استاد با قبل فرق کرده بود....!! 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز محمدابراهیم موسی پسندی 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 حکایتی شنیدنی از حال و روز مردی که به وجود قیامت شک کرده بود! 🔰استاد 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
📚جایی نمی‌خوابه آب زیرش بره این مثل در مورد افراد زرنگ و محتاط به کار می‌رود. از گذشته تا حال کوچ یکی از کارهایی است که ایلات انجام می‌دهند. اصطلاحاً ییلاق قشلاق می‌کنند و برای اقامت چادر می زنند. محل زدن چادر برای خودش یک هنر محسوب می‌شود. باید مکانی را انتخاب کنند که موقع باران یا طغیان رودخانه نم به زمین نرسد و خوابیدن و زندگی را دشوار نکند. همین موضوع ضرب‌المثلی شده که به وسیله آن افراد با احتیاط را توصیف می‌کنند. البته در موارد بسیاری این ضرب‌المثل به صورت کنایه استفاده شده و در مورد افراد رِند و سودجو نیز به کار می‌رود.
💡 ✍اصطلاح "چنته اش خالی شد" کنایه از این است که شخصی تمام دانسته های خود را آشکار سازد و دیگر چیزی برای گفتن و عرضه کردن نداشته باشد. این ضرب المثل ریشه در یک حکایت دارد، اما قبل از بیان حکایت توضیح مختصری در مورد چنته می دهیم. 🔹"چنته" کیسه ی از جنس چرم یا قالیچه بود که در اندازه های مختلف ساخته شده و در گذشته برای نگهداری اشیاء در هنگام سفر مورد استفاده قرار می گرفت. ✍"عبدالرحمن جامی"، در ایام جوانی برای کسب دانش و کمال مسافرت های زیادی انجام داد، در یکی از این سفرها جامی به شهر هرات رسید و در آنجا با" سعد الدین کاشغری" و همچنین "علی قوشچی" که از مشاهیر و محققان زمان بودند دیدار کرد. گویند قوشچی به رسم ترکان با چنته ای که به همراه داشت به محضر جامی آمد و برای امتحان میزان دانش جامی، چندین سوال مشکل از او پرسید که جواب هر کدام از آنها بسیار طولانی بود. 🔹در مقابل جامی بدون تفکر و اندیشه زیاد با صبر و شکیبایی بسیار به تمام پرسش ها به طور کامل پاسخ داد. دانش و آگاهی جامی موجب شگفتی قوشچی شد و او در برابر این همه فضیلت چاره ی جز سکوت نداشت. جامی چون این سکوت را دید به چنته ی قوشچی اشاره می کند و به طنز می گوید": از قرار معلوم مولانا دیگر چیزی در چنته ندارند؟!" 🔸این حکایت به تدریج در میان عوام رایج شد و با گذشت زمان بخش انتهای آن به شکل مثل در آمد.
❤️ داستان کوتاه روزي روزگاري سنگ شکن فقیري بود که زیرآفتاب و باران، روزگار را به خرد کردن سنگ هاي کنار جاده می گذرانید. روزي با خود گفت:"آه!اگر می توانستم ثروتمند شوم،آن وقت می توانستم استراحت کنم." فرشته اي در آسمان پرسه می زد. صدایش را شنید و به او گفت:" آرزویت اجابت باد"همین طور هم شد. سنگ شکن فقیر ناگهان خود را در قصري زیبا یافت که تعداد زیادي خدمتکار به اوخدمت می کردند. حالا می توانست هرچقدر که می خواست استراحت کند. اما روزي آمد که سنگ شکن به این فکر افتاد که تا نگاهی به آسمان بیندازد. آن وقت چیزي را دید که هرگزبه عمرش ندیده بود:خورشید را! آهی کشید و گفت:"آه! اگر می توانستم خورشید شوم، دیگر این همه خدمتکار موي دماغم نبودند!" این بار هم فرشته ي مهربان خواست او را خوشحال کند. به او گفت:"خواسته ات اجابت باد!"اما وقتی آن مرد خورشید شد، ابري از برابر او گذشت و درخشش او را تیره و تار کرد. با خود فکر کرد:" اي کاش ابر بودم! ابر از خورشید هم نیرومندتر است!"اما این خواسته اش هم که اجابت شد، باد وزید و ابر را در آسمان پراکند."دلم می خواهد باد باشم که هر چیزي را با خود می برد. " فرشته با کمال میل خواسته اش را اجابت کرد. اما به باد بی پروا و خشمگین که تبدیل شد، به کوه برخورد که در مقابل باد هم تکان نخورد. کوه که شد، متوجه شد که کسی با کلنگ پایه اش را خرد می کند. گفت:" کاش می توانستم آن کسی باشم که کوه ها را خرد می کند." فرشته براي آخرین بار خواسته اش را اجابت کرد. چنین شد که سنگ شکن دوباره خود را کنار جاده و در همان قالب پیشین کارگر ساده اي که بود ، یافت و دیگر پس از آن زبان به شکوه نگشود.
📚نانش توی روغن است درزمان های گذشته به خاطرفعالیت های زیادبدنی ونوع کارمردم،روغن های حیوانی نقش مهمی را درتغذیه وتامین انرژی لازم برعهده داشتند. میزان ونوع روغن مصرفی باتوجه به وضع مالی مردم متفاوت بود.خانواده هایی که وضع مالی خوبی داشتندازبهترین ومرغوبترین روغن حیوانی به مقدارکافی استفاده می کردند وخانواده های بی بضاعت ازروغن های کم ارزش تری مانندروغن پیه ودنبه وغیره به مقدارکم تری بهره می بردند. یکی ازخوراکی های بسیارخوشمزه ومقوی که مخصوصا دراستان کرمانشاه ومنطقه غرب درمیان وعده ها بویژه عصرانه مصرف می شدوهنوز هم تهیه ومصرف می شود"چنگال"نام دارد.این غذادرسایرنقاط ایران وبا نام های محلی بااندکی تفاوت تهیه ومصرف می شود. مواد لازم وطرزتهیه این غذابه صورت زیراست: مواد لازم : نان ساجی (یک نوع نان محلی کرمانشاه )،روغن حیوانی،شهدیاعسل یاشکروگاهی زعفران دم کرده. نان به قطعات کوچک تکه تکه می شود و روغن حیوانی را گرم کرده و به همراه شکر یا شهد یاعسل و زعفران دم کرده مخلوط کرده ومصرف می کنند . عطر نان محلی و روغن حیوانی این غذای مقوی را بسیارمعطر و خوشمزه می کند . لذابه کسانی که وضع مالی خوبی داشتند وبه راحتی ازاین غذای ارزشمندبه وفوراستفاده می کردندمی گفتند که فلانی "نانش توی روغن است". .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 فوری ▪️حالا با این نتیجه انتخابات چیکار کنیم؟ ▪️چطور سعید جلیلی دور دوم تبدیل بشه به پیروز قطعی انتخابات؟ سخنانی ارزشمند حجت الاسلام مجتهدزاده (شیخ قمی) 1403/04/09 حاج آقا مجتهدزاده از حامیان دکتر قالیباف در مرحله اول بوده و تواین صوت ارزشمند تحلیل خوبی از چگونگی اقدام تا انتخابات دور دوم بیان و راهکار های دقیق برای پیروزی آقای جلیلی‌ در دور دوم ارائه میده. هم طرفداران آقای ‌جلیلی و هم آقای قالبباف اگه دغدغه انقلاب دارند حتما وقت بزارید و این چند دقیقه رو گوش بدین و تا می تونید منتشر کنید.
🌸 بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ 🌸خـدایا ✨نفس کشیدنم همراه 🌸با عطر حضور ناب توست ✨و آغاز روزم توکل با نام زیبای تو 🌸خـدای من ✨ذکـر و یاد تو 🌸آرامشی است برای دل بیقرارم 🌸 برای یک شروع تازه ✨ توام با موفقیت 🌸 الــهــی بــه امــیـد تــو
🌷"صلوات" 🌼مداد است و پاک کن .... 🌷یعنی هم حسنه می نویسد... 🌼هم گناه را پاک میکند.... 🌷صبحتون معطر به عطر 🌼صلوات بر حضرت محمد (ص) 🌷و خاندان مطهرش 🌷اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم🌷 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
🍃🌷ســــلام 🍃🌷صبح یکشنبه تون بخیر 🍃🌷امروزتان پراز زیبـایی 🍃🌷روزتـان پرانرژی 🍃🌷چهره تون شاد و خندان 🍃🌷لبتون پراز تبسم 🍃🌷قلب تون پراز نورالهی 🍃🌷و زندگیتون پراز 🍃🌷رحمت و نعمتهای خـدا 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
‼ رفیقی که از هم لازم تر است! 🌸 امام صادق(ع): 🔹«معاشران سه گروهند؛ گروهي مانند غذايي هستند كه پيوسته و در هر زمان مورد نياز انسان است».ما به رفيق خیرخواه نصیحت کننده و مشفق، پيوسته نيازمنديم، تا علي‌الدّوام ما را تكان بدهد و ما را از خواب غفلت بيدار كند. ☝اين چنين رفيقی از آب و نان براي ما لازم تر است. اگر نباشد به مرگ ابدي مي‌افتيم! 🔹«گروه دوّم كساني هستند كه معاشرت با آنها مانند درد و بيماري است» كه عارض انسان مي‌شود و مايه‌ي ناراحتي مي‌گردد و راه تخلّص از آن را نمي ‌يابد. 🔹«گروه سوّم مانند دارو و درمان دردند { كه انسان گاهي به آن نيازمند مي‌شود ، نه هميشه } » 🔹پس گروه اوّل هميشه مورد نياز انسانند و گروه دوّم هيچ گاه مورد نياز نيستند و گروه سوّم گاهي مورد نياز واقع مي‌شوند. 📚 تحف العقول صفحه 239 ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 فوری ▪️حالا با این نتیجه انتخابات چیکار کنیم؟ ▪️چطور سعید جلیلی دور دوم تبدیل بشه به پیروز قطعی انتخابات؟ سخنانی ارزشمند حجت الاسلام مجتهدزاده (شیخ قمی) 1403/04/09 حاج آقا مجتهدزاده از حامیان دکتر قالیباف در مرحله اول بوده و تواین صوت ارزشمند تحلیل خوبی از چگونگی اقدام تا انتخابات دور دوم بیان و راهکار های دقیق برای پیروزی آقای جلیلی‌ در دور دوم ارائه میده. هم طرفداران آقای ‌جلیلی و هم آقای قالبباف اگه دغدغه انقلاب دارند حتما وقت بزارید و این چند دقیقه رو گوش بدین و تا می تونید منتشر کنید. 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
بیانیه سعید جلیلی خطاب به مردم ایران 🔹مردم پرمهر ایران! انتخابات هشتم تیر یک جلوۀ دیگر از مردم‌سالاری دینی بود که نشان داد در جمهوری اسلامی اختیار با مردم ایران است. حضور معنادار شما در پای صندوق‌های رأی را ارج می‌نهم و به همۀ هم‌میهنانی که با حضور خود جمهوریت نظام و مردم‌سالاری دینی را پاس داشتند، درود می‌فرستم. 🔹باید از همۀ مردم، از نامزدهای محترم و از هواداران آن‌ها، با هر سلیقه و گرایشی، تشکر کرد که در فرایند انتخابات فعالانه حضور داشتند و بر شور و نشاط انتخابات افزودند. 🔹همۀ کسانی که مسئولانه در این ایام نقشی آفریدند، چه به اینجانب رأی داده باشند و چه به دیگران گرایش داشتند، نزد خدا مأجورند و بر هیچ کس سرزنشی روا نیست. 🔹در همین راستا، از آقایان پورمحمدی، پزشکیان، زاکانی، قاضی‌زاده و قالیباف قدردانی می‌کنم که با حضور خود این انتخابات را به صحنۀ انتخاب و اختیار مردم ایران بدل کردند. 🔹اکنون، مردم ایران هستند که باید انتخاب کنند. دور دوم انتخابات فرصت دوباره‌ای است تا مردم در فضایی پرنشاط ولی به‌دور از هیاهو به گفت‌وگو پیرامون آیندۀ ایران بپردازند؛ بشنوند، بیندیشند، مقایسه کنند و انتخاب کنند. 🔹ازاین‌رو، هفتۀ پیش رو را یک فرصت بزرگ کم‌نظیر در تاریخ انقلاب اسلامی ایران می‌بینم: هفتۀ گفت‌وگو و مناظره پیرامون تصمیم برای آیندۀ ایران. من همه را، همۀ مردم ایران را به نقش‌آفرینی بیشتر فرامی‌خوانم تا فعالانه در این امر که به سرافرازی ایران می‌تواند بینجامد مشارکت کنند. 🔹زن و مرد، پیر و جوان، شهری و روستایی، رفیق یا رقیب، اهل این جبهه یا دل‌بسته به آن جناح، همه و همه، باید حتی رقابتمان هم به قوی‌تر شدن ایران عزیز، به سرافرازی هر چه بیشتر پرچم بلند سه‌رنگ، به احیای شکوه تمدنی و فرهنگی ایران بزرگ اسلامی بینجامد. 🔹در همین راستا، وظیفۀ خود می‌دانم تا برای این مردم عزیز بیش از گذشته به تبیین نگاه و رویکردی بپردازم که باور دارم در این بزنگاه تاریخی برای جهش این میهن و سرافرازی مردم ایران ضروری است. 🔹فاصلۀ هشتم تا پانزده تیرماه فاصله‌ای کوتاه برای برداشتن گامی بلند و تاریخی است. شما نشان دادید در هجوم تردیدافکنی‌ها و یاس‌پراکنی‌ها، در میان انبوه آسیب‌شناسی‌ها و عیب‌جویی‌ها، ایرانی‌ها همچنان به افق‌های بلند می‌اندیشند و در خاطرۀ ملی‌شان، «جهش» یک گزینۀ جذاب و برجسته است. 🔹خوشحالم که نمایندۀ شما بودم تا این تمنای تاریخی و این آرزوی ملی شما آشکار شود. هشت تیر نشان داد، شوق جهش و ذوق ساختن آینده، نیرویی قوی‌تر از ترس و طمع است.نیرویی که می‌تواند نزدیک ده میلیون نفر را، تا رسیدن به قله، بر سر یک هدف بلند، به اتفاق برساند. 🔹باید تشکر کنم، از زنان و مردانی که با رأی معنادار خود نشان دادند به یک جهان فرصت برای جهش ایران باور دارند. شما در هشتم تیر نشان دادید جهش ایران با نقش‌آفرینی پرشکوه هر ایرانی دست‌یافتنی است. حالا وقت آن است تا همۀ مردم ایران را با این راه پرافتخار همراه کرد. 🔹من باور دارم، آن چه شما در هشت تیر بر سر آن به اتفاق رسیدید، حرف همۀ ایرانی‌هاست که می‌توان یک ایران را حول آن متفق کرد! دیگران را قانع کنید، با این مسیر همراه کنید، همه را به این راه دعوت کنید، همه را از راه و رسم جهاد و جهش، آگاه کنید. 🔹هرچه این حضور گسترده تر باشد، دولت چهاردهم پشتوانۀ قوی‌تر خواهد داشت تا نه‌تنها با مشکلات واقعی و روزمره مردم در داخل و خارج، روبه‌رو شود، بلکه به هدف‌های بلندی که نشانه گرفته است، دست یابد. اکنون وقت درنگ نیست. 🔹به روستاها بروید و صدای ما را به آن‌ها برسانید، به حاشیۀ شهرها بروید و حرف ما را به آن‌ها بگویید! سراغ گروه‌هایی بروید که سانسور می‌شوند، دیده نمی‌شوند، گویی کسی روی رأی و نظر و انتخاب آن‌ها حساب باز نکرده است... بروید و آنان را از این انتخاب، از این چشم‌انداز، از این دوراهی که پیش رو ی ملت ایران قرار گرفته است، آگاه کنید. 🔹چون من روی آن‌ها حساب باز کرده‌ام؛ روی همۀ آن‌ها، «همۀ» مردم ایران. 🔹ما در این مسیر، به همدلی و همبستگی و هماهنگی و هم‌افزایی همه نیاز داریم. همۀ کسانی که ایران را دوست دارند نقشی در این نقشۀ سه رنگ پرشکوه خواهند داشت؛ جز با نقش‌آفرینی همۀ مردم، جهش به دست نمی‌آید. 🔹ما برای این هدف بزرگ، به اتفاق نیاز داریم! از برادران عزیزم، آقایان قالیباف، زاکانی و قاضی‌زاده که با ابراز محبت بر اهمیت این اتفاق تأکید نموده‌اند، صمیمانه سپاسگزارم. پانزده تیرماه برای جهش ایران، به اتفاق، یک جهان فرصت می‌توان گرفت. 🔹«به پا خیزید برای خدا، دوتا دوتا و تنها!» آن گاه، اتفاق بزرگ، نزدیک است. 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دست مریزاد به این کار تمیز رسانه ای 👌🏼 انتشارش با شما وقت تنگ است🙏🥰 انشالله جشن پیروزیشون 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺صحبتهای تکان دهنده همسر شهید مدافع حرم وقولی که به شهید داد❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐هرگز از حکمت کار خدا در لحظه نمی‌توان سردرآورد اما روزی خواهی دانست شاید امروز نه ، شاید فردا و پس فرداهای دیگر... پس نه مقاومت کن، نه مخالفت؛ شاید هیچکس در پس خنده‌های بظاهر بی‌خیال تو، اندوه غمت را نفهمد، و در آن لحظه است که هیچ پناهی جز خدا نخواهی یافت... خداوند در عمق باور آدمی جای دارد و تو همیشه با وجود تمام دل‌مشغولی‌ها جایی در دل داری که در انتها، آنجا به سراغ خدا میروی. هرکس به خدا توکل کرد، آسوده خاطر شد... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
🌹عکس نوشته قرآنی 🌹 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط خداست که … میشود با دهان بسته صدایش کرد… میشود با پای شکسته هم به سراغش رفت… تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد… تنهاکسی است که وقتی همه رفتند میماند… وقتی همه پشت کردند آغوش میگشاید… وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود… و تنها سلطانیست که … دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه کردن…! همیشه و همه جا … •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
حواسمان باشد هیچگاه از اطرافیان خود نپرسیم: پدر یا مادرت، چگونه از دنیا رفت؟ هیچگاه از پدر یا مادری نپرسیم که فرزندتون چطوری درگذشت؟ هیچگاه از كسیكه هنوز كاری واسه خودش پیدا نكرده (خصوصا در جمع) نپرسیم؛ هنوز بیكاری؟ اگر هم کاری از دستمون بر میاد، تو جمع اینکار رو نکنیم. هیچگاه از فقیر و تنگدست نپرسیم؛ پول احتیاج داری؟ بدون اینكه بخواد، بهش بدیم تا همیشه براش عزیز بمونیم و حرمت و احترام رو حفظ کنیم. شما خواهرم... هیچگاه از زنـے كه بچه دار نمیشه نپرسید؛ هنوز بچه دار نشدین؟ بلكه از یزدان پاک بخواهید بهشون فرزندی نیکو عطا كنه. هیچگاه از میهمان نپرسیم؛ آب یا خوراکـے میل دارید؟ بلكه بدون چون و چرا ازش پذیرایـے كنیم. به این میگن میهمان نوازی. هیچگاه از مجردی نپرسیم؛ چرا هنوز ازدواج نکردی؟ بلكه از یزدان پاک بخواهیم، همسری شایسته نصیبش گرداند. هیچگاه بخاطر خنداندن دیگران کسـے را مسخره نكنیم، همیشه آنچه برای خود نمـے‌پسندیم برای دیگران هم نپسندیم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
✨﷽✨ 🔴 چرا آدم‌ها عیب‌های خودشان را نمی‌بینند؟ چه ارتباطی با دوران بچگی دارد؟ ✍ محاسبه نفس یعنی بنشین به عیب‌هایت نگاه کن، آن‌ها را بشمار. می‌فرماید: «عاقل باید بدی‌های خودش را بشمارد، طبقه‌بندی کند، بنویسد یا در ذهن داشته باشد؛ ...يُحْصِيَ عَلَى نَفْسِهِ مَسَاوِيَهَا‏»(غرر/453) ➖ اما چرا فرمود: «بدی‌هایت را بشمار و ببین؟» آدم‌ها دوست ندارند به بدی‌های خودشان نگاه کنند، آدم‌ها دوست ندارند کسی مدام به بدی‌هایشان گیر بدهد، چیز بدی هم نیست. مثلاً در خانواده‌ها پدر مادرها خیلی عادت دارند بدی‌های بچه‌هایشان را می‌شمارند این خیلی بد است. ➖ یکی از ریشه‌های اینکه آدم عیب خودش را نمی‌گیرد این است که در خانه‌ای بزرگ‌شده که خیلی عیبش را گرفتند، دیگر حاضر نیست عیب خودش را بگیرد همه‌جا می‌خواهد از خودش دفاع کند. ➖ هرچقدر که عیب‌جویی از دیگران بد است و انسان را تاریک می‌کند، عیب‌جویی از خودتان خوب است و انسان را نورانی و لطیف و معطر می‌کند. ➖ برخی فکر می‌کنند اگر از خودشان عیب بگیرند، افسرده می‌شوند. بله اگر تنها هستی، افسرده می‌شوی، ولی اگر پیش خدا بروی و عیب‌هایت را بازگو کنی، خدا تحویلت می‌گیرد؛ برو بنشین بغل خدا بگو خدایا ببین خدایا من چه بلایی سر خودم آوردم، مثل بچه‌ای که در بغل پدرش می‌نشیند و می‌گوید ببین بابا دستم اوخ شده مفصل آنجا گریه می‌کند. 📚استاد پناهیان ‌‌‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
📚حکایت کوزه خیاط 💠در روزگار قدیم در شهر ری خیاطی بود که دکانش سر راه گورستان بود. وقتی کسی می مرد و او را به گورستان می بردند از جلوی دکان خیاط می گذشتند. یک روز خیاط فکر کرد که هر ماه تعداد مردگان را بشمارد و چون سواد نداشت کوزه ای به دیوار آویزان کرد و یک مشت سنگ ریزه پهلوی آن گذاشت. هر وقت از جلوی دکانش جنازه ای را به گورستان می بردند یک سنگ داخل کوزه می انداخت و آخر ماه کوزه را خالی می کرد و سنگها را می شمرد. کم کم بقیه دوستانش این موضوع را فهمیدند و برایشان یک سرگرمی شده بود و هر وقت خیاط را می دیدند از او می پرسیدند چه خبر؟ خیاط می گفت امروز چند نفر تو کوزه افتادند. روزها گذشت و خیاط هم مرد. یک روز مردی که از فوت خیاط اطلاعی نداشت به دکان او رفت و مغازه را بسته یافت. از یکی از همسایگان پرسید: «خیاط کجاست؟» همسایه به او گفت: «‌خیاط هم در کوزه افتاد.» و این حرف ضرب المثل شده و وقتی کسی به یک بلائی دچار می شود که پیش از آن درباره حرف می زده، می گویند: «خیاط در کوزه افتاد.» 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
🔴 درخت ریا در بنی اسرائیل عابدی بود، به او گفتند: در فلان مکان درختی است که قومی آن را می‌پرستند. عابد خشمناک شد و تبر بر دوش گرفت تا آن درخت را قطع کند. ابلیس به صورت پیرمردی در راه وی آمد و گفت: دست بدار تا سخنی بازگویم. گفت: بگو، گفت: خدا رسولانی دارد که اگر قطع این درخت لازم بود، آنان را برای این کار می‌فرستاد. عابد گفت: حتما باید این کار را انجام دهم. ابلیس گفت: نمیگذارم، سپس با وی گلاویز شد، عابد وی را بر زمین زد. ابلیس گفت: مرا رها کن تا سخن دیگری برایت گویم و آن این است که تو مردی مستمندی، اگر مالی داشته باشی که بر عابدان انفاق کنی بهتر از قطع آن درخت است، دست از این درخت بردار تا هر روز دو دینار زیر بالش تو بگذارم. عابد گفت: راست میگویی! یک دینار صدقه میدهم و یک دینار را به کار می‌برم، مرا به قطع درخت امر نکرده اند و من دارای مقام پیامبری نیستم که غم بیهوده بخورم. عابد دو روز زیر بستر خود دو دینار دید و خرج کرد؛ ولی روز سوم چیزی ندید و ناراحت شد و تبر برگرفت که درخت را قطع کند ابلیس در راهش آمد و گفت: کجا میروی؟ گفت: می‌روم درخت را قطع کنم، گفت: هرگز نمی توانی و با عابد گلاویز شد و وی را بر زمین زد و گفت: بازگرد و گرنه سرت را از تن جدا میکنم. عابد گفت: مرا رها کن تا بروم؛ اما بگو چرا آن دفعه من نیرومندتر بودم؟ ابلیس گفت: تو قصد داشتی درخت را برای خدا و با اخلاص قطع کنی؛ از این رو خدا تو را بر من مسلط ساخت؛ ولی این بار برای خود و دینار خشمگین شدی و من بر تو مسلط شدم. 📙پند تاریخ ۲۰۱/۵-۲۰۲ ؛ به نقل از: المستطرف ۲/ ۱۵۴؛ احیاء العلوم ۳۸۰
📚قمار_بردش_هم_باخت_است! حکیمی در وقت مردن به پسرش وصیت کرد که: "هرگاه به قماربازی میل نمودی، اول برو پیش «لیلاج» [1] که استاد و سرآمد همه قماربازان است و با او قماربازی کن." روزی فرزند، بعد از وفات پدرش، هوس قمار بازی کرد. به یاد نصیحت پدرش افتاد و با خود گفت: "خوب است اول به سراغ ليلاج معروف بروم." پُرسان، پُرسان، سراغ خانه لیلاج را از مردم گرفت. گفتند: در گُلخُنِ حمام، منزل دارد. به گلخن رفت. دید لیلاج تا کمر در خاکستر نشسته است. پیش رفت و سلام کرد و از او درخواست بازی نمود. لیلاج، قاب را از کنار دست خود برداشت و به هوا پرتاب کرد و گفت: "انداختم پشت بام، برو بردار جفت آمد!" فرزند حکیم رفت پشت بام، دید لیلاج راست می گوید. از بام به زیر آمد و رو کرد به لیلاج و گفت: "تو که در قمار این چنین استادی، چرا گلخن تابی می کنی و برهنه هستی؟" لیلاج گفت: "برای این که قمار، بردش هم باخت است!" پسر حکیم، پس از شنیدن این سخن، سر را میان دو دست گرفت و از آنجا دور شد و بر روان پدر، رحمت فرستاد. 1 [ ليلاج: نام قمارباز معروف در زمان قديم] 2 [گُلخن حمام: محل داغ نمودن آب حمام‌ها] 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸