1_993633285_۱۱۹.mp3
3.19M
#کتاب_صوتی_وظایف
#وظایف_منتظران
🔴 قسمت ۲۹ وظایف منتظران
🔵 تسلیم بودن و عجله نکردن
🎙️#ابراهیم_افشاری
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
#صبحتبخیرمولایمن
🏝سلام پناه همیشگیام،
مهدی جان
بسان گیاه که به آسمان ...
بسان تشنه که به باران ...
بسان پرنده که به پرواز ...
بسان شب زده که به خورشید ...
بسان ساکنان زمستان که به بهار ...
هر صبح به تو سلام میکنم،
جان میگیرم،
زندگی در رگهایم جاری میشود
هر صبح به تو سلام میکنم
و در پناه یاد بهشتیات
آرام میشوم ...
بیچاره من که از دیدارت محرومم روزهایم به بیکسی میگذرد
و شبهایم به بیقراری والتهاب
در خاطرم هزار قاصدکِ سپید
با هزار سلام و دعا
به سویت روانه میکنم
و خودم همچون بوته خاری خشکیده اسیر بیابان تف زدهی انتظارم ...
بیا ای باران رحمت،
ای منجیِ دلها،
ای آخرین امید ...
بیا و سبزم کن ،
جانم ببخش ،
آرامم کن ...🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
🔴پرچم عزا بر فراز گنبد حرم رضوی🖤
در اقدامی بی سابقه و با دستور تولیت آستان قدس رضوی، امروز در واکنش به جنایات وحشیانه رژیم غاصب صهیونیستی به ویژه بمباران بیمارستان المعمدانی بود، پرچم گنبد منور و مطهر رضوی مشکی شد و نقاره خانه نواخته نمیشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ارتش کثیف صهیونیستی دومین حمله هوایی را به امدادگرانی که در حال بیرون آوردن زنان و کودکان از زیر آوار بیمارستان بودند، انجام داد.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
2_5235939835360839796.mp3
12.78M
🔷 داستان تشرف شماره 29
🔴 داستان تشرف ابن ابی البغل کاتب و نماز و دعایی مجرب که حضرت برای توسل به خود آموزش داد.
🎙️#ابراهیم_افشاری
#امام_زمان
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
◼️ اَللّهُم اِنّا نَشکُو اِلَیکَ فَقدَ نَبِیِّنا و غَیبَةَ اِمامِنا وَ قِلَّةَ عَدَدِنا وکَثرَةَ اَعدائِنا وَ تَظاهُرَ الاَعداءِ عَلَینا و وُقُوعَ الفِتَنِ بِنا، فَفَرِّج ذلِکَ اللّهُمَّ بِعَدلٍ تُظهِرُهُ وَ اِمامِ حَقٍّ نَعرِفُهُ، اِلهَ الحَقِّ. آمینَ رَبَّ العالَمینَ.
🟢 خدایا در فرج منتقم تعجیل کن....
#بیمارستان_المعمدانی
#امام_زمان
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعوت سیدرضا نریمانی به مشارکت و همراهی حداکثری مردم اصفهان علیه جنایت رژیم کودک کش اسرائیل
▪️در حمایت از مردم مظلوم #غزه و فلسطین
📆 امروز چهارشنبه ۲۶ مهرماه
⏰ از ساعت ۱۵:۳۰
📍میدان امام حسین(ع)
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
🔴عزیزان ممنون میشم
یه بچه مریضه
با قلبهای پاکتون
برا سلامتیش دعا کنید🙏
أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔 این حالِ منِ بی توست...
🔻اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبة ولینا...
#امام_زمان
💚 اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 💚
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
زمانی که گلویتان درد میگیرد، زیر زبانتان هل بگذارید !👌🏻
زمانی که گلویتان درد میگیرد و یا سینهتان خشک میشود، زیر زبانتان هل بگذارید. دمنوش این ادویه به همراه کمی عسل برای رفع گلودرد فوقالعاده است.
#هل
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
طرز تهیهی نوشیدنی برای سم زدایی بدن😳
👩🍳مواد لازم:
👈۱ لیوان آب داغ یا گرم
👈۲ قاشق غذاخوری سرکهی سیب
👈۲ قاشق غذاخوری آبِ لیمو
👈نصف قاشق چایخوری زنجبیل
👈یکچهارم قاشق چایخوری دارچین
👈فلفل قرمز بهمیزان دلخواه
👈۱ قاشق چایخوری عسل
●○ طرز تهیه:
✨ابتدا آب را گرم کنید و سپس همهی مواد را با هم مخلوط کنید.
✨بهتر است این نوشیدنی سم زدا را گرم میل کنید، اما اگر بگذارید سرد شود هم اشکالی ندارد.
#دمنوش
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
🍁دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شبهای جمعه نیست.
روز به روز و لحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم.
🍁آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان تپشهای قلب شماست.
گویی بی قراری دلهای ما از شوق دیدار شماست.
آقا بگو که آمدنت نزدیک است!
آقاجان دیگر از انتظار نگو از وصال بگو.
از پایان جمعههای بی تو بگو!
آقاجان بگو که به زودی هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید میدهد.
بگو که میآیی و مرهم دلهای شکسته و خستهی ما میشوی.
بگو که دیگر غریب نیستیم.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_یازدهم
دنبال آدم بی ادعایی می گشتم که به دلم بنشیند ☹️
در چار چوب در ، با روی ترش کرده نگاهم را انداختم به موکت کف اتاق بسیج و گفتم :«من دیگه از امروز به بعد ، مسئول روابط عمومی نیستم .خدافظ!»
فهمید کارد به استخوانم رسیده . خودم را برای اصرارش آماده کرده بودم . شاید هم دعوایی جانانه و مفصل
برعکس ، در حالی که پشت میزش نشسته بود ، آرام با اطمینانه، گونهٔ پرریشش را گذاشت روی مشتش و گفت :«یهنفر رو به جای خودتون مشخص کنید و برید !»✋🏻
نگذاشتم به شب بکشد . یکی از بچه ها را به خانم ابویی معرفی کردم . حس کسی که بعد از سال ها تنگی نفس ، یک دفعه نفسش آزاده می شود ، سینه ام سبک شد ...
چیزی روی مغزم ضرب گرفته بود :«آزاد شدم !»🙃
صدایی حس می کردم شبیه زنگ آخر مرشد وسط زورخانه.
به خیالم بازی تمام شده بود
اما زهی خیال باطل!😏
تازه اولش بود .
هر روز به هر نحوی پیغام می فرستاد و می خواست بیایید خواستگاری 😬
جواب سربالا می دادم . داخل دانشگاه جلویم سبز شد . و خیلی جدی و بی مقدمه پرسید :«چرا هرکی رو می فرستم جلو، جوابتون منفیه؟»
بدون مکث گفتم :«ما به درد هم نمیخوریم !»
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii