‹🕌✨› 🎙حجت‌الاسلام عالی 🔸نقش ایرانی‌ها در آخرالزمان برای ظهور #امام_زمان علیه السلام http://eitaa.com/labik_ya_mahdii

⌛️#آخـرالـزمان (صوتی) ⬅️ بخش ششم 🔴بلاهای وحشتناک در انتظار ماست، اگر همه باهم، حرکت جدی رو شروع نکنیم! http://eitaa.com/labik_ya_mahdii

▪️ خدایا ما را زیر پرچم امیرالمؤمنین جمع کن 🎙#استاد_حامد_کاشانی http://eitaa.com/labik_ya_mahdii

#سلام_امام_زمانم 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ... ▫️سلام بر تو ای چشم بینای پروردگار، که همه عالم در نظر توست و نظر همه عالم به سوی تو... چشم هامان سبد نور خدا می‌خواهند بهر دیدار خـدا مهر و صفا می‌خواهند یک کلام ‌یابن‌الحسـن‌ در دو جهـــان‌.. دیدن‌ روی‌ تو را روی‌تو‌را می‌خواهند #الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج http://eitaa.com/labik_ya_mahdii

💥 محمدرضا رنجبر 🌒 قسمت هفتاد و نهم #نساء #صفحه_۷۹ http://eitaa.com/labik_ya_mahdii

💢 جایی که حدیث کساء خونده میشه خود پنج تن علیهم السلام حضور پیدا می کنند! 🔺حجت‌الاسلام عالی الهی🤲 یاحَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یاعالی بِحَقِّ علی یافاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یاقدیمَ الاِحسان بِحَقِّ الحُسَیْن عجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصر http://eitaa.com/labik_ya_mahdii

⌛️#آخـرالـزمان (صوتی) ⬅️ بخش هفتم 🔴 بلاهای وحشتناک در انتظار ماست، اگر همه باهم، حرکت جدی رو شروع نکنیم! http://eitaa.com/labik_ya_mahdii

🔖منبر کوتاه 🔖 🎥#تصویری 🔅اثرات خواندن سوره یس بعد از نماز صبح و هدیه به مادر #امام_زمان عج 🤲اللهم عجل لولیک الفرج 🔰#استاد_مؤمنی http://eitaa.com/labik_ya_mahdii

💥 محمدرضا رنجبر 🌒قسمت هشتادم #نساء #صفحه_۸۰ http://eitaa.com/labik_ya_mahdii

🔖منبر کوتاه 🔖 🎥#تصویری 🔅هضم کردن نعمت خدا !!! 🔰#استاد_عالی http://eitaa.com/labik_ya_mahdii

💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_پنجاه‌_و_چهارم می گفت:((افغانستانیا شیعه واقعی هستن!)) و از مردانگی هایشان تعریف می کرد😍 از لابه لای صحبت هایش دستگیرم می شد پاکستانی ها وعراقی ها خیلی دوستش دارند.. برایش نامه نوشته بودند وعطر وانگشتر وتسبیح بهش هدیه داده بودند.. خودش هم اگر در محرم وصفر ماموریت می رفت ، یک عالمه کتیبه وپرچم واین طور چیزها می خرید و می برد. می گفت:((حتی سنی هاهم اونجا باما عزاداری می کنن!)) یا می گفت:((من عربی خوندم و اونا بامن سینه زدن!)) جو هیئت خیلی بهش چسبیده بود. از این روحیه اش خیلی خوشم می آمد که در هر موقعیتی برای خودش هیئت راه می انداخت. کم می خوابید ، من هم شب ها بیدار بودم. اگر می دانستم مثلا برای کاری رفته ، تا برگردد بیدار می ماندم تا از نتیجه کارش مطلع شوم... وقتی می گفت:((می خواهیم بریم کاری بکنیم و برگردیم))‌ می دانستم که یعنی در تدارک عملیات هستند😬 زمانی که برای عملیات می رفتند ، پیش می آمد تا۴۸ ساعت هیچ ارتباط وخبری نداشتم. یک دفعه که دیر انلاین شد ، شاکی شدم که: ((چرا در دسترس نیستی؟دلم هزار راه رفت!)) نوشت:((گیر افتاده بودم!))👌 بعداز شهادتش فهمیدم منظورش این بوده که در محاصره افتادیم. فکر می کردم لنگ لوازم شده است.. یادم نمی رود که نوشت: ((تایم من با تایم هیئت رفتن تو یکی شده. اون جا رفتی برای ما دعاکن!))🖤 گاهی که سرش خلوت می شد ، طولانی هم باهم چت می کردیم.. #رمان_شهید_محمد_خانی ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/labik_ya_mahdii