♨️امام زمانمان را ناظر بر اعمال خود ببینیم...
🔸گاهی اوقات یک مهمان برای ما میآید؛خیلی کنترل میکنیم، مؤدب و با احترام میشویم، هر کاری را انجام نمیدهیم، هر حرفی را نمیزنیم و حتی صدایمان را بلند نمیکنیم.
⁉️خب چه فرقی دارد، #امام_زمان ارواحنافداه همیشه با ماست.
🔅 «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ» (توبه/١٠۵) هر عملی که شما انجام میدهید، خدا، پیغمبر و امام زمان ارواحنافداه دارند میبینند.
🔸حالا ما حضورشان را حس نمیکنیم دلیل بر این نیست که حضور ندارند و ما تنها هستیم. نه، آنها با ما هستند و دارند میبینند.
🔸مثلا شما در یک مکانی قرار بگیرید که دوربین داشته باشد. خیلی خودتان را کنترل و رعایت میکنید.
👌فکر کنید دوربین الهی، چشم امام زمانتان که عین اللّه است، دارد شما را میبیند و بالای سر شماست.
🔸چقدر اعمال شما شکل و رنگ و بوی امام زمان ارواحنافداه میگیرد.
چقدر شما را از نظر ایمان بالا میآورد.
و انشاءاللّه برای ظهور امام زمان ارواحنافداه آماده میشوید و جزو یاران صدیق و وفادار امام زمان ارواحنافداه قرار میگیرید.
🖋 حاج آقا زعفری زاده
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_هفتاد_و_پنجم
دست کشیدم داخل موهایش
همان موهایی که تازه کاشته بود!😭
همان موهایی که وقتی با امیرحسین بازی می کرد ، می خندید :
« نکش! میدونی بابت هر تار اینا پونصد هزار تومن پول دادم!»
یک سال هم نشد..
مشمای دور بدن را باز کرده بودند.. بازتر کردم .
دوست داشتم با همان لباس رزم ببینمش .. کفن شده بود .
از من پرسیدند :
« کربلا ومکه که رفتید ، لباس آخرت نخریدید ؟ »
گفتم :
« اتفاقأ من چند بار گفتم ، ولی قبول نکرد!»
می گفت :
« من که شهید می شم ، شهید هم که نه غسل داره نه کفن!»
ناراحت بودم که چرا با لباس رزم دفنش نکردند😔
می خواستم بدنش را خوب ببینم!
سالم سالم بود ، فقط بالای گوشش یک تیر خورده بود..
وقتش رسیده بود ..
همه کارهایی را که دوست داشت ، انجام دادم .
همان وصیت هایی که هنگام بازی هایمان می گفت ..
راحت کنارش زانوزدم ، امیرحسین را نشاندم روی سینه اش😭
درست همان طور که خودش می خواست .
بچه دست انداخت به ریش های بلندش :
« یا زینب ، چیزی جز زیبایی نمی بینم! »
گفته بود :
« اگه جنازه ای بود و من رو دیدی ، اول از همه بگونوش جونت!»
بلند بلند می گفتم :
« نوش جونت! نوش جونت!»
می بوسیدمش ، می بوسیدمش ، می بوسیدمش ..💔
این نیم ساعت را فقط بوسیدمش . بهش گفتم :
« بی بی زینب علیهاالسلام هم بدن امام را وقتی از میان نیزه ها پیدا کرد ، در اولین لحظه بوسیدش ... سلام منو به ارباب برسون! »
به شانه هایش دست کشیدم ..
شانه های همیشه گرمش ، سرد سرد شده بود .
چشمش باز شد!
حاج آقا که آمد ، فکر کرد دستم خورده یا وقت بوسیدن و دولا راست شدن باز شده ...
آن قدر غرق بوسیدنش بودم که متوجه چشم بازکردنش نشدم ..
حاج آقا دست کشید روی چشمش ، اما کامل بسته نشد..!
آمدند که
« باید تابوت رو ببریم داخل حسینیه!»
نمی توانستم دل بکنم . بعد از 99 روز دوری ، نیم ساعت که چیزی نبود😭
باز دوباره گفتند :
« پیکر باید فریز بشه! »
داشتم دیوانه میشدم هی که می گفتند فریز ، فریز ، فریز ...
بلند شدن از بالای سر شهید ، قوت زانو می خواست که نداشتم!
حریف نشدم...
تابوت را بردند داخل حسینیه که رفقا و حاج خانم با او وداع کنند..
زیر لب گفتم :
یا زینب ، باز خداروشکر که جنازه رومیبرن نه من رو!💔💔
بعد از معراج ، تا خاکسپاری فقط تابوتش را دیدم .
موقع تشييع خیلی سریع حرکت می کردند .
پشت تابوتش که راه می رفتم ، زمزمه می کردم :
« ای کاروان آهسته ران ، آرام جانم می رود!»😭
این تک مصراع را تکرار می کردم و نمی توانستم به پای جمعیت برسم..
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
گروه فرهنگی راهیان جمکران
تقدیم میکند
🟥تور ویژه ریلی مشهد مقدس 🟥
🌸ویژه شب لیله الرغائب🌸
🔸قطار نور الرضا
5 ستاره ا?ونومي پلاس🔸🔸
‼️‼️ اسکان ۴ شب در هتل پرنده سفید (غذا منو انتخابی)‼️‼️
◀️ مدت سفر : ۶ روز
✅تاریخ حرکت:
( روز چهارشنبه۲۷ دیماه ماه از اصفهان )
✅تاریخ برگشت:
(یکشنبه ۲ بهمن ماه از مشهد)
❌ قیمت ۳۴۵۰۰۰۰ تومان ❌
❌ قابل توجه دوستان عزیز قیمت بلیط قطار نورالرضا رفت و برگشت برای هر نفر ۲۱۰۰۰۰۰تومان می باشد❌
نکات قابل توجه :👇👇
✅ به علت کمبود بلیط قطار در ایام ویژه ماه رجب جهت ثبت نام زودتر اقدام کنید
✅ ثبت نام محدود میباشد و جهت خرید بلیط قطار هزینه باید طی هفته واریز شود
✅ کوپه های قطار ۴ نفره میباشد
❌ غذا : سه وعده غذایی در مشهد ، صبحانه ، ناهار و شام با کاروان در هتل و بصورت منوی انتخابی میباشد❌
فقط با شماره تماس:
☎️ 09131948456
رضایی
❌در صورت پاسخگو نبودن در ایتا پیام دهید❌
🔹ثبت نام فقط بصورت قطعی میباشد
گروه کاروان زیارتی راهیان جمکران
هیئت شیفتگان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
با ما همراه باشید
گروه فرهنگی راهیان جمکران
تقدیم میکند
🟥تور ویژه زمینی مشهد مقدس 🟥
🌸ویژه شب لیله الرغائب🌸
‼️‼️ اسکان ۴ شب در هتل پرنده سفید (غذا منو انتخابی)‼️‼️
◀️ مدت سفر : ۶ روز
✅تاریخ حرکت:
( روز چهارشنبه۲۷ دیماه ماه از اصفهان )
✅تاریخ برگشت:
(یکشنبه ۲ بهمن ماه از مشهد)
❌ قیمت۲۲۰۰۰۰۰تومان ❌
❌ قابل توجه دوستان اتوبوس اعزامی 25نفره میباشد و اعزام ما فقط یک دستگاه میباشد❌
نکات قابل توجه :👇👇
✅ به علت کمبود بلیط اتوبوس در ایام ویژه ماه رجب جهت ثبت نام زودتر اقدام کنید
✅ ثبت نام محدود میباشد و جهت خرید بلیط اتوبوس هزینه باید طی هفته واریز شود
✅ اتوبوس ویژه vip
❌ غذا : سه وعده غذایی در مشهد ، صبحانه ، ناهار و شام با کاروان در هتل و بصورت منوی انتخابی میباشد❌
فقط با شماره تماس:
☎️ 09131948456
رضایی
❌در صورت پاسخگو نبودن در ایتا پیام دهید❌
🔹ثبت نام فقط بصورت قطعی میباشد
گروه کاروان زیارتی راهیان جمکران
هیئت شیفتگان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
با ما همراه باشید
#سلام_امام_زمانم
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ...
🌿سلام بر تو ای مولایی که هرکس تو را یافت به تمام خیر و خوبی ها رسیده.
سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت، زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد.
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
اي قبله ي نمازگزارانِ آسمان
هجر تو کرده قامتِ اسلام را کمان
خورشید تابه کی به پس ابرها نهان
عجِّل علي ظهورکَ ياصاحب الزمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سه عمل ویژه برای رسیدن به امام زمان ارواحنا فداه
#امام_زمان
#کلیپ_مهدوی
🎙 #ابراهیم_افشاری
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_هفتاد_و_ششم
فردا صبح ، در شهرک شهید محلاتی از مسجد نزدیک خانه مان تا مقبرة الشهدا تشییع شد .
همان جا کنار شهدا نمازش را خواندند .
یادشب عروسی افتادم ، قبل از اینکه از تالار برویم خانه ، رفتیم زیارت شهدای گمنام شهرک😢
مداح داشت روضه حضرت علی اصغر علیه السلام می خواند .
نمیدانستم آنجا چه خبر است ، شروع کرد به لالایی خواندن .
بعد هم گفت :همین دفعه آخر که داشت میرفت ، به من گفت :
« من دارم میرم و دیگه برنمیگردم! توی مراسمم برای بچه ام لالایی بخون!»😭
محمد حسین ، نوحه ی :
« رسیدی به کرب وبلا خیره شو / به گنبد به گلدسته ها خیره شو
اگه قطره اشکی چکید از چشات / به بارون این قطره ها خیره شو»
را خیلی می خواند و دوست داشت ...
نمیدانم کسی به گوش مداح رسانده بود یا خودش انتخاب کرده بود که آن را بخواند!😭
یکی از رفقای محمد حسین که جزو مدافعان هم بود ، آمد که
« اگه میخواین ، بیاین با آمبولانس همراه تابوت برین بهشت زهرا! »
خواهر و مادر محمدحسین هم بودند ، موقع سوارشدن به من گفت :
« محمدحسین خیلی سفارش شما رو پیش من کرده . اونجا باهم عهد کردیم هرکدوم زودتر شهید شد ، اون یکی هوای زن و بچه اش رو داشته باشه!»
گفتم :
« میتونین کاری کنین برم توی قبر؟؟»
خیلی همراهی و راهنمایی ام کرد ..
آبان ماه بود و خیلی سرد . باران هم نم نم میبارید .
وقتی رفتم پایین قبر ، تمام تنم مورمور شد و بدنم به لرزه افتاد ..
همه روضه هایی را که برایم خوانده بود ، زمزمه کردم .
خاک قبر خیس بود و سرد . گفته بود :
« داخل قبر برام روضه بخون ، زیارت عاشورا بخون ، اشک گریه بر امام حسین رو بریز توی قبر ، تاحدی که یه خرده از خاکش گل بشه!»💔
برایش خواندم . همان شعری که همیشه آخر هیئت گودال قتلگاه می خواندند ، خیلی دوستش داشت :
« دل من بسته به روضه هات
جونم فدات میمیرم برات
پدر و مادر من فدات
جونم فدات میمیرم برات
سر جدا بيام پایین پات
جونم فدات میمیرم برات »
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️شگفتانه #محسن_چاوشی
در وصف #حاج_قاسم_سلیمانی
🔘 موسیقی ، متن و تشبیه ها و تصویر سازی از سردار فوق العاده زیباست
آه از غمی که تازه شود با غمی دگر💔
حتی از زائرانت هم هراس دارند
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
🧡خاصیت سوره های قرآنی
خیلی جالبه👌
🔸سوره واقعه: مانع فقر
🔹سوره کوثر: مانع خصومت
🔸سوره ملک: مانع عذاب قبر
🔹سوره فاتحه: مانع خشم خدا
🔸سوره محمد برای اخلاق
🔹سوره جن برای وسوسه
🔸سوره حجر برای برکت مال
🔹سوره کافرون: مانع کفر وقت مرگ
🔸سوره دخان: مانع ترس روز قیامت
🔹سوره تغابن برای ادای قرض
🔸سوره کهف برای بیدار شدن
🔹سوره فتح برای گشایش کار
🔸سوره صف برای فتح و پیروزی
🔹سوره مزمل برای مهر و محبت
🔸سوره حج برای کامل شدن دین
🔹سوره مریم برای هدایت دختران
🔸سوره احزاب برای گشایش بخت
🔹سوره یونس برای بچه دار شدن
🔸سوره جمعه برای پیدا شدن مال
🔹سوره یاسین: مانع تشنگی روز قیامت
🔸سوره اعلی برای هدایت جوانان
🔹سوره حجرات برای زیاد شدن مال
🔸سوره یوسف برای عظمت و بزرگی
🔹سوره مومنون برای به راه راست رفتن
🔸سوره طور برای پایدار بودن و برگشت مال
🔹سوره انبیا برای رها شدن از بند و گرفتاری
🔸سوره اسرا برای شفای مریض و بهانه گیری
🔹سوره حدید برای محکم شدن و آرامش بدن
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
#سلام_امام_زمانم
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا غَوْثَ الْمُسْتَغيثينَ...
▫️سلام بر تو ای مولایی که دستگیر درماندگانی.
بشتاب ای پناه عالم که زمین و زمان درمانده شده!
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
هرراه به جزراهتوکجخواهدشد
بی لطفتوآسمانفلجخواهدشد
مامنتظراناگربخواهیمهمه
امسالهمانسالفرجخواهدشد...
انشاءالله
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_آخر
صدای
« این گل پرپر از کجا آمده » نزدیک تر می شد ...
سعی کردم احساساتم را کنترل کنم .
می خواستم واقعا آن اشکی که داخل قبر میریزم ، اشک بر روضه امام حسین علیه السلام باشد نه اشک از دست دادن محمدحسین!
هرچه روضه به ذهنم می رسید ، می خواندم و گریه می کردم ..
دست و پاهایم کرخت شده بود و نمی توانستم تکان بخورم 😭
یاد روز خواستگاری افتادم که پاهایم خواب رفته بود و به من می گفت :
« شما زودتر برو بیرون! »
نگاهی به قبر انداختم ، باید میرفتم .
فقط صداهای درهم و برهمی می شنیدم که از من می خواستند بروم بالا اما نمی توانستم ..
تازه داشت گرم میشد ، دایی ام آمد و به زور من را برد بیرون!😭
مو به مو همه وصیت هایش را انجام داده بودم ..
درست مثل همان بازی ها.
سخت بود در آن همه شلوغی و گریه زاری با کسی صحبت کنم ..
اقایی رفت پایین قبر ..
در تابوت را باز کردند . وداع برایم سخت بود ، ولی دل کندن سخت تر😭😭
چشم هایش کامل بسته نمیشد .
می بستند ، دوباره باز می شد!
وقتی بدن را فرستادند در سراشیبی قبر ، پاهایم بی حس شد.
کنار قبر زانو زدم ، همه جانم را آوردم در دهانم که به آن آقا حالی کنم که با او کار دارم ...
از داخل کیفم لباس مشکی اش را بیرون آوردم ، همان که محرم ها می پوشید . چفیه مشکی هم بود . صدایم می لرزید ، به آن آقا گفتم :
« این لباس و این چفیه رو قشنگ بکشید روی بدنش! »
خدا خیرش بدهد ، در آن قیامت ، با وسواس پیراهن را کشید روی تنش وچفیه را انداخت دور گردنش...
فقط مانده بود یک کار دیگر ..
به آن آقا گفتم :
« شهید می خواست براش سينه بزنم . شما میتونید ؟ »
بغضش ترکید . دست و پایش را گم کرده بود ، نمی توانست حرف بزند .
چند دفعه زد روی سینه اش ...
بهش گفتم :
« نوحه هم بخونید!»
برگشت نگاهم کرد ، صورتش خیس خیس بود ..
نمیدانم اشک بود یا آب باران . پرسید :
« چی بخونم؟! »
گفتم :
« هرچی به زبونتون اومد!»
گفت :
« خودت بگو!»
نفسم بالا نمی آمد .
انگار یکی دست انداخته بود و گلویم را فشار میداد😣
خیلی زور زدم تا نفس عمیق بکشم ، گفتم :
« از حرم تا قتلگه زینب صدامیزد حسین / دست و پا میزد حسین
زينب صدا میزد حسین!»
سینه میزد برای محمد حسین و شانه هایش تکان می خورد .
برگشت . با اشاره به من فهماند که: « همه را انجام دادم ! »
خیالم راحت شد که پیش پای ارباب ، تازه سینه زده بود ..😭😭
#به_پایان_آمد_این_دفتر_حکایت_همچنان_باقیست
#رمان_شهید_محمد_خانی✨
http://eitaa.com/labik_ya_mahdii