eitaa logo
لحظات طلایی کتابخوانی
119 دنبال‌کننده
138 عکس
43 ویدیو
12 فایل
#لیست_کتب_کانال: http://eitaa.com/lahazate_talaei_ketabkhani/435 #قوانین_امانت_کتاب: http://eitaa.com/lahazate_talaei_ketabkhani/14 فهرست تفسیر قرآن: http://eitaa.com/lahazate_talaei_ketabkhani/349 ارتباط با ادمین: @lahazate_talaei_ketabkhani_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
✂️ #برش_کتاب📚 #نگاهی_به_رابطه_عبد_و_مولا #علیرضا_پناهیان جوانی میگفت زمانی که به عمره مشرف شده بودم، تصمیم گرفتم در مدتی که در سرزمین وحی هستم یک دور قرآن را ختم کنم. شب آخر بود.... گفتم امشب کنار خانه کعبه قرآن را می خوانم تا تمام شود. مشغول خواندن #قرآن در کنار #کعبه بودم که #یکباره #حس_عجیبی از قرآن به من دست داد، حالم خراب شد، داشتم سکته میکردم. به گونه ای بودم که گویی داشتم جان میدادم که ناگهان فریاد زدم. یکباره احساس کردم که #خدا به #پیغمبرش می فرماید: " پیغمبر من! این آیه رو هم به بنده من بگو، این مطلب را هم به او بگو، این نکته را هم به او بگو...." خیلی بر من سنگین آمد، با خودم گفتم: " وای خدا چقدر برای من پیغام داده است، چقدر من برای خدا #مهم بوده ام، چقدر اصرار داشته با من حرف بزنه" @lahazate_talaei_ketabkhani
✂️ 📚 ⃣ یکی از مشهورترین آموزه های دینی ما در زمینه روایت زیبای است که هرکس خود را بشناسد، خدا را خواهد شناخت. ما نیز سخن را با توجه به این روایت نورانی، با این پرسش آغاز میکنیم که کدام معرفت و شناخت نسبت به نفس زمینه ساز شناخت خدا می شود؟ @lahazate_talaei_ketabkhani
✂️ 📚 ⃣ ... اما در عالم یک ارتباط هست که اگر بخواهی به صورت طبیعی سرت را پایین بندازی و زندگیت رو بکنی آن ارتباط به صورت تصادفی شکل نمیگیرد. پیدا کردن و تجربه این ارتباط خیلی سخت است. باید برایش ریاضت کشید. شما به سادگی پس از مقداری رشد کردن، احساس کردی که به رفیق نیاز داری، اما اگر بخواهی به صورت طبیعی خودت را رها کنی، هیچگاه نیاز به یک نوع ارتباط رادر خودت احساس نمیکنی؛ آن هم . @lahazate_talaei_ketabkhani
✂️ 📚 ⃣ به طور کلی در هر ارتباطی با خدا و به صورت جزئی و خاص در عبادت، باید خداوند متعال اذن و اجازه داده باشد. این چنین نیست که هرلحظه بتوانی هر اراده ای را اعمال کنی. فرقی نمیکند چه برای خوب شدن و چه برای بد شدن. ممکن است تعجب کنید ولی خدا به هرکسی اجازه سقوط را هم نمی دهد. اگر به رابطه با خدا اینگونه نگاه کنیم، ارتباط و گفتگو با خدا خیلی جذاب میشود. قبل از نماز درباره نماز با خدا گفتگو کنیم و از او بخواهیم که مارا بپذیرد و اذن ورود به حریم کبریایی اش را بدهد، بعد از نماز درباره نماز با خدا گفتگو کنیم. @lahazate_talaei_ketabkhani
✂️ 📚 ⃣ اگر کسی پیدا کند، به حقیقت وجودش که همان است نزدیک میشود. ما هم باید تمام تلاشمان این باشد که به عبد بودن خود واقف شویم و آن را لمس کنیم. باید عبد را بی تعارف برای خودمان معنا کنیم و لوازم عبد بودن را در وجود خودمان دقیق ملاحظه کنیم. لوازم عبد بودن هم همان مملوک بودن، بی اختیار بودن، وابسته بودن محض و لوازم دیگری از این دست، است. اگر معنای عبد را فهمیدیم و هویت خود را به این ترتیب پیدا کردیم، از اینجا به بعد می شود سخن را آغاز کرد. @lahazate_talaei_ketabkhani
✂️ 📚 ⃣ سخن عبد بودن با کرامت انسان که خدای متعال در آیه قرآن هم به آن اشاره کرده، منافاتی ندارد. اینکه انسان اشرف مخلوقات است هیچ مغایرتی با عبد بودن انسان ندارد. همین که انسان عبد خداست، بالاترین امتیاز برای اوست. همانطور که امیرالمومنین در مقام مناجات با خدا میفرماید: خدایا این عزت برای من کافیست که بنده تو هستم. @lahazate_talaei_ketabkhani
✂️ 📚 ⃣ وقتی ما این تواضع را در مقابل مقام ربوبی پروردگار داشتیم و باور کردیم که عبد خدا هستیم و برای ارتباط با مولای خود باید مولا به ما اذن دهد و این اذن برای ما محترم باشد، آن وقت از خدا خواهیم پرسید که خدایا ما تو را کجا و چگونه عبادت کنیم؟ چگونه به تو برسیم؟ چگونه با تو سخن بگوییم؟... این چنین نیست که هر ساعتی خواستی شروع کنی به خودت گرسنگی بدهی!!! به قدری اهمیت دارد که از عدم توجه به آن، مفهومی به نام پدید می آید. و بدعت اینقدر وحشتناک است که در روایات داریم که اگر کسی بدعتی در دین بگذارد، گریه و خشوعش هنگام عبادت بیشتر می شود😱. چرا؟! چون شیطان دیگر خیالش راحت می شود. می گوید: هرچقدر میخواهی گریه کن، دیگر تو به طرف خدا نمی روی. بدعت در حقیقت نوعی بی احترامی به اذن خداست. تو اگر عبد هستی چرا به خودت اجازه دادی بدون اینکه خدا به تو اذن داده باشد، برای خودت روشی را برای نزدیک شدن به او برگزینی؟! @lahazate_talaei_ketabkhani
✂️ 📚 ⃣ پیدا کردن و تجربه این رابطه (رابطه با خدا) کار دشواری است. او نه دیدنی است و نه ما میتوانیم به سهولت با عاطفه خود او را لمس کنیم. البته گاهی درخششی موضعی به شکل جرقه ای زودگذر در روح ما پدید می آید. گویی کسی پشت پرده است که است، ولی این جرقه آن رابطه ای نیست که من باید با او داشته باشم. من باید از رابطه داشتن با او تغذیه شوم و امنیت پیدا کنم. وجودم باید از رابطه با او گرم شود. من باید به جایی برسم که در رابطه با او احساس خودم را تعریف کنم. باید به جایی برسم که بگویم: من چون با او رابطه دارم، پس هستم. @lahazate_talaei_ketabkhani
✂️ 📚 ⃣ ما خدا را برای اینکه آدم های خوبی بشیم نمی خواهیم! اصلا مگر تو آفریده شده ای برای اینکه آدم خوبی بشی؟ خدا که فرشته ها را داشت، فرشته ها از تو خوب تر بودند. ... خوبی یکی از نتایج ارتباط با خداست، نه هدف ارتباط با خدا. اگر کسی با خدا ارتباط برقرار کرد خود به خود خوب می شود. .... اگر گفته اند خوب بودن و اخلاق خوب داشتن مهم است، به این دلیل نبوده که خوب بودن هدف است، بلکه برای این است که خوب بودن مقدمه ای است برای کشف رابطه تو با خدا. در میان همه روابطی که در عالم برای انسان قابل تصور است، اصلی ترین رابطه همین رابطه است. بعضی وقت ها برای کشف این رابطه حادثه ها به ما کمک میکند. قرآن میفرماید ناگهان دریا طوفانی میشود و او میخواهد غرق شود، در این هنگام آن شخص مخلصانه خدا را صدا میزند. @lahazate_talaei_ketabkhani
✂️ 📚 ⃣ می ارزد انسان کلا گناه را کنار بگذارد تا این رابطه را کشف کند. بی خیال گناه شو، ولش کن بگو: می خواهم این رابطه را کشف کنم. می دانم این رابطه دل می برد. اجازه دهید برای ملموس شدن بحث، یک مثال زمینی بزنم. جوانی که یک نیاز طبیعی اش سبب شده که رابطه با جنس مخالف برای او اهمیت پیدا کند. چنین شخصی وجودش یک باره سرشار میشود. جا دارد این جوان یک لحظه فکر کند، اگر با خالق این ارتباط ها ارتباط برقرار کند وجودش چگونه لبریز خواهدشد؟ چگونه لرزه به اندامش خواهد افتاد؟ چگونه هنگام ذکر، تمام وجودش حرارت پیدا میکند، این حرارت از لب هایش بیرون خواهد زد و روی پوست لب خودش این حرارت را خواهد دید؟ اگر به خالق محبت های زمینی برسد چه می شود؟ ... اگر میشنویم که امیرالمومنین(ع) هنگام نماز لرزه به اندامش می افتاد و رنگ از رخسار مبارکشان می پرید، اصلا نباید تعجب کنیم. امیرالمومنین(ع) درک میکند که با و لازمه چنین ملاقات بزرگی تپش قلب و رنگ از رخساره پریدن است. رابطه با خدا است‌. اگر کسی با خدا رابطه داشته باشد، دلش هم برای خدا تنگ می شود. @lahazate_talaei_ketabkhani
✂️ #برش_کتاب 📚 #دختر_شینا قرار گذاشتیم وقتی خاطرات آماده شد، مطالب را تمام و کمال بدهم بخوانی، اگر چیزی از قلم افتاده بود، اصلاح کنم؛ اما وقتی آن اتفاق افتاد، همه چیز به هم ریخت😱.           تا شنیدم، سراسیمه آمدم سراغت....     می‌گفتی: «وقتی با شما از حاجی می‌گویم، تازه یادم می‌آید چقدر دلم برایش تنگ شده. هشت سال با او زندگی کردم؛ اما یک دلِ سیر ندیدمش. عاشق هم بودیم؛ اما همیشه دور از هم. حاجی شوهر من بود و مال من نبود. بچه‌هایم همیشه بهانه‌اش را می‌گرفتند؛ چه آن‌وقت‌هایی که زنده بود، چه بعد از شهادتش. می‌گفتند مامان، همه باباهایشان می‌آید مدرسه دنبالشان، ما چرا بابا نداریم؟! می‌گفتم مامان که دارید. پنج‌تا بچه را می‌انداختم پشت سرم، می‌رفتیم خدیجه را به مدرسه برسانیم. معصومه شیفت بعدازظهر بود، ظهر که می‌شد، می‌رفتیم او را می‌رساندیم...» ای دوست نازنیم! بلند شو قصه‌ات هنوز تمام نشده. چرا حرف نمی‌زنی؟! چرا این‌طور تهی نگاهم می‌کنی؟! قدم جان! این طوری قبول نیست. باید قصه زندگی‌ات را تمام کنی. همه چیز را درباره حاجیگفتی. حالا که نوبت قصه صبوری و شجاعت و حوصله و فداکاری‌های خودت رسیده، این‌طور مریض شده‌ای و سکوت کرده‌ای...😭 @lahazate_talaei_ketabkhani