💫شهیدی که سنگ مزارش همیشه معطر است .
او فرمانده آر پیچیزنهای گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود.
در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد.
خدمت به رزمنده ها را دوست داشت... مثل همیشه برای سرکوبی و مبارزه با نفس داوطلبانه مشغول نظافت دستشویی ها بود...
برایش مهم نبود که بدنش همیشه بوی بد توالتها را بدهد.... او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.
بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند، متوجه میشوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود. هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران، در قطعه 26 به خاک میسپارند، همیشه سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بهطوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از گلاب مرطوب می شود.
شھید پلارک ما،شبیه به یکی از سربازان پیامبر در صدراسلام
دراین لحظات معنوی نگاهی به شهدایی که کمتر بیادشون هستیم باذکر صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
التماس دعا
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آداب افطار از زبان آیتالله ناصری:
پانزده شانزده ساعت روزه بودی، دو دقیقه هم قبل از افطار صبر کن برای فرج امام زمان(عج) دعا کن...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
گفتم:دعاچیست؟🌸
گفتند:طلب نیازازبی نیاز
گفتم:التماس دعاچیست؟
گفتند:خوبان رادردرگاه خدا
واسطه قراردادن
پس باافتخارمیگویم🌸
ای خوبان خدا
افطار نزدیک است
درلحظات ملکوتی افطار🌸
#التمـاس_دعـای شهادت
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
4_5996852008345142963.mp3
8.65M
#بهترین_عمل_شب_قدر_چیست؟
جوشن و نماز و قران و...را در شب قدر چگونه بخوانیم
📖
امشب چه تصمیماتی بگیریم؟
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
سال بعد ..
این ایام ..
یک عده را با نام
#شهید میشناسند !
همان هایی که می دانستند
چگونه بخواهند و بگیرند ..
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادت
@lahzaei_da_sh
💚باز امشب "ليله القدر" خداست
ذکر يارب يارب و ورد دعاست
💚گاه استغفار و دل لرزيدن است
گاه توبه گاه "آمرزيدن" است
💚گاه عجز و التماس و هم نياز
رو به درگاه کريم چاره ساز
💚گاه جوشن خواني شب تا سحر
بارش باران اشک ازچشم تر
💚پس به وقت ابتهال وحال زار
ياد کن از اين "حقير بيقرار"
شب قدر رسید
قدر بدانیم
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌳 تصاویر کمتر دیده شده از غبار روبی مضجع مطهر حرم رضوی توسط سردار رشید اسلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی(رض)
✅ترک هرگناه قدمی برای ظهور ! ! !
💠ألـلَّـهُـمَــم عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج💠
بیاد عزیز دل، سرداردلها
نمیدانم چه رازونیازی باامام رئوف داشتی که اینطور پرواز کردی
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب زیاراتی اقا امام حسین علیه السلام
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
مومنین التماس دعا
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
هدایت شده از لحظهای باشهدا
#شب_قدر
باید شب قَدرَت مرا آدم بسازد
حر و زهیر و عابس و اسلم بسازد
باید مفاتیح الجنان “شیخ عباس”
دل را که شد ویرانه دست کم بسازد
یارب به من اشکی بده سازنده باشد
اشکی بده از بنده ات میثم بسازد
چشمی بده تا خوب را بشناسم از بد
تنها نگاهم را بدوزم سمت گنبد
دستی بده دست از تهیدستان بگیرم
دستی بده تا راه بر شیطان بگیرم
پایی بده جز در ره مولا نکوبم
پا جای پایی چون “ابوموسی” نکوبم
دل می کند وابسته از دنیا به سختی
دنیا بده اما نه دیگر تاج و تختی
میلی بده از جام همدردی بنوشم
در سیل ماتم نذر هم نوعم بکوشم
عزمی بده آماده ی ایثار باشم
وقت ضرورت راهی پیکار باشم
نسلی بده عشق شهادت در دل آن
نسلی بده “فهمیده” باشد حاصل آن
جانی بده سرشار از نور ولایت
لب تر کند مهدی کنم تقدیم حضرت
هر کس به نوعی میکند نجوا شبانه
من هم بخوانم از شهادت عاشقانه
زیباترین نثر مناجاتم جهاد است
امروزه وقتی صحبت از “جنگ اراده “ست
جزو مجاهدهای در راه خدایم
سجاده ام حکم کفن دارد برایم
بر نفس سرکش راه طغیان را ببندم
با معنویت در دو عالم سربلندم
بیش از چهل سال گذشته پای کاریم
وقتی که خرمشهر ها در پیش داریم
رمز بقا قطعا به دست مردم ماست
این اولین تحلیل گام دوم ماست
ما را سفارش می کند آقا به تقوا
لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا
درس دبستان امیرالمومنین است
گوشم به فرمان امیرالمومنین است
نص اشداء علی الکفار یعنی
منشور قرآن امیرالمونین است
حکم پدر دارد برای خاک یعنی
ایران هم ایران امیرالمونین است
دنیا گرفت از هرکسی روزی ولی ما
در سفره مان نان امیرالمونین است
هرکس به هر جایی رسید از دار دنیا
مدیون احسان امیرالمومنین است
عمری محدث بودن و از غیب گفتن
این کار سلمان امیرالمونین است
در کعبه مولایم علی آمد به دنیا
پس صاحب خانه امیرالمومنین است
ساعات خوب زندگی ما همیشه
در زیر ایوان امیرالمومنین است
حبل المتینم هست و فردای قیامت
دستم به دامان امیرالمومنین است
با دست او حق سفره اش را پهن کرده
هر بنده مهمان امیرالمومنین است
زهرای مرضیه همیشه دوست دارد
چشمی که گریان امیرالمومنین است
شخص پیمبر بانی بزم عزایش
چشمان زهرا نیز می بارد برایش
مرغ دلم پر می زند بر بام کوفه
حلوای ختم مرتضی در کام کوفه
می ریزد از غم های خود در جان دختر
وقتی که بابا می شود مهمان دختر
از غصه دیوار دل دختر ترک خورد
وقتی که بابایش فقط نان و نمک خورد
اماده دارد میشود بر قتل حیدر
قومی که هر شب میوه از باغ فدک خورد
سی سال پیش از پا در آمد مرد خیبر
وقتی میان کوچه ناموسش کتک خورد
دلواپس فردای بابا ام کلثوم
باید بخواند روضه ها را ام کلثوم
از خانه که بابای از گل بهترم رفت
گفتم که دیگر سایه ی روی سرم رفت
دیدم به چشمم گوییا تا مسجد شهر
پشت سر بابا دوباره مادرم رفت
دیدم از این کوچه شروع کربلا را
هجده سر بر روی نیزه از حرم رفت
زیر سر سیلی سنگین سنان بود
از بعد غارت سوی چشم خواهرم رفت
چشم علی مرتضی را دور دیدند
در راه اگر دستی به سمت معجرم رفت
#علیرضاخاکساری
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
سبْحانَكَ يا لا اِلـهَ إلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَب
چه زود میگذرد،شبهای عاشقی،
تاامدیم شروعی برای عشق بازی داشته باشیم
اعلام نمودندخودتان راجمع جور کنید دیگرفرصت تمام شده وباید بامهمانی خداحافظی کنید،
اری عزیزدلم،دیگر هرشب که میگذرد
بایددعای وداع بخوانیم، ومی ماند که چقدرازصاحب خانه
هدیه گرفتیم،
امشب شب خاص وارزشمندی ست
قصدمزاحمت برای شما عابدان شب زنده دارراندارم،
ولی به رسم ادب،امشب هم باشهداهم نوا میشویم، به امید انکه،
اگر گفتند شب قدر راچکار کردی
فقط بگویم،
لحظاتی را با شهدا گذراندم
شماخوبان دراین شب عزیز همه را دعاکنید،
درلابلای دعایتان،
دعای اللهم ارزقنی.... هم یادتان نرود
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
امشب سالگردشهادت(قمری)
جلال افشار می باشد
نقل است ایت الله بهاي الدینی فرمودند از من سربازامام زمان خواستند ومن شهیدافشار را معرفی کردم،
همچنین ایه الله بهجت
به شهید عبدالمهدی کاظمی می فرمایند شماازسربازان امام زمان علیه السلام هستید
امشب لحظاتی رابا این دو شهید می گذارنیم
💐 اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجْ 💐
اَللّٰهُمَّ ٱرْزُقْني تَوْفيقَ ٱلشَّهٰادَةَ في سَبِیلِکْ
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_shدعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ پیشنهاد ویژه و مهم استاد #پناهیان برای سومین شب قدر ➕ هشدار جدی آیت الله بهجت(ره)
🔻مجلس اضطراربگیرید
🔻امشب اگر وعدۀ ظهور به ما داده نشود برای امام زمان (عج) کم گذاشتهایم
#من_فقط_یک_حاجت_دارم
#شب_قدر
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
ذاکر قریب البکا و سرباز امام زمان (عج)
روایت میکنند، آیتالله بهاءالدینی (ره)، استاد این شهید بزرگوار که خود تندیس عرفان و آیینه بصیرت و سالک واصل است، او را «ذاکر قریب البکا» نامید.
زمانی که آیتالله بهاءالدینی (ره) بعد از شهادت جلال از اصفهان میگذشتند، به همراهان گفتند: «من ستون نوری میبینم که از یکگوشه اصفهان تا عرش اعلی امتداد یافته است» زمانی که همراهان اتومبیل را تا محل موردنظر هدایت کردند، به گلستان شهدای اصفهان رسیدند و آن زمان آیتالله بهاءالدینی گوشهای از گلستان شهدا را با دست نشان دادند و گفتند: این ستون نور از اینجا برمیخیزد و زمانی که همراهان به محل موردنظر رفتند، سنگ مزار شهید روحانی جلال افشار را مشاهده کردند.
حضرت آیتاللهالعظمی بهاءالدینی مکرر میفرمودند «آنکه اذان را بامعنا میگوید، اذان بگوید» و منظور ایشان جلال افشار بود.
وقتی هم پس از شهادت او، عکسش را به محضر آیتالله بهاءالدینی عرضه کردند، بیاختیار اشک از چشمان ایشان جاری شد، بهطوریکه قطرات اشک روی عکس جلال افتاد، در همین حین ایشان گفتند: «امام زمان (عج) از من یک سرباز خواست، من هم صاحب این عکس را معرفی کردم. اشک من، اشک شوق است.»
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
خداوندا! مشتاق دیدار تو هستم ولی چه کنم که حجاب ها مرا پوشانده و چشم و قلب را از من گرفته است. خداوندا با دست خالی به سوی تو می آیم و از تو طلب بسیار دارم. بر منِ مسکین رحم کن که بر درگاهت آمده ام. خداوندا! خجالت می کشم که با تو سخن بگویم اما کرامت تو و رأفت و رحمتت، مرا به اینجا کشانده است که چنین در پیشگاهت جسورانه مسئلت نمایم.
وصیت نامه 1361/04/29
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
مناجات شهیدافشار
خدایا تمام دوستانم عاشقانه به سوی تو پر کشیدند و من بی ثمر مانده ام !
خجالت می کشم با تو سخن بگویم ،اما راًفت ومهربانی تو مرا به اینجا کشانده است
آخر تو به من همه چیز داده ای ومن برای تو کاری نکرده ام.
خدایا نمی دانم چگونه از بندگانت عذر خواهی کنم ؟آیا آنان عذر مرا می پذیرند ؟
آخر آنان گمان می کردند من بنده صالح تو هستم و به همین منوال مرا شرمنده ساختند .
اگر حال مرا بنگرند چه می گویند؟
خدایا تو که ظاهرم را نیکو ساختی خباثت باطنم را اصلاح کن .
خدایا به بندگانت چه بگویم که هر کدامشان کتاب بزرگی هستند از اندرز و پند.
با این حال با زبان قاصر خود می گویم :ای امت بپا خواسته ،قیام خود را حفظ کنید تا قاِِئم دین حق ،فرزند امیرالمومنین(علیه السلام)حجت الله الاعظم (عج الله )بیاید و پرچم توحید را بر فراز قله های جهان به اهتزاز در آورد . به نصیحت ها ،پند هاو فریاد های نائب بر حقش ، این پیرمرد موحد که قلبش برای اسلام می تپد ،گوش فرا دهیدو مو به مو اجرا کنید تا رضایت خدا حاصل شود .
مسؤلان محترم مملکت هر کس به تناسب با ظرفیتش به کارهای اجرایی بگمارند ،به فرهنگ جامعه بیش از هر چیز توجه شود به سپاه این بازوی مسلح امام بیش ازیش برسید و بر رشد معنوی فرهنگی آن بیشتر تکیه کنید .
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
🌹 #امام_خامنہ_ای
ما در این شبهاے ماه رمضان اگر میخواهیم #توسل بجوییم ،
#تضرع ڪنیم ،
دعاے مستجاب داشتہ باشیم ،
بایستـے ارواح متعالـے #شهیدان را #شفیع قرار دهیم .
❣ التماس دعا
💐 اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجْ 💐
اَللّٰهُمَّ ٱرْزُقْني تَوْفيقَ ٱلشَّهٰادَةَ في سَبِیلِکْ
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
الگو گرفتن از سیره عملی آنهاست.
عبدالمهدی کاظمی / حوزه فعالیت: مستشار نظامی / محل شهادت: دمشق
«مرضیه بدیهی»، همسر شهید مدافع حرم «عبدالمهدی کاظمی»، دبیرستانی بود که با شهید علمدار آشنا و به این شهید و زندگیاش علاقهمند میشود؛ آنقدر که حتی از خداوند، تقاضای همسری میکند که در تقوا و انقلابیگری همچون او باشد. «خواب دیدم شهید علمدار با جوانی دیگر وارد کوچهی ما شدند. وقتی به من رسیدند دست روی شانهی آن جوان زدند و گفتند: این جوان همان کسی است که شما از ما درخواست کردید و متوسل به امام زمان(عج) شدید.»

یک سرباز سادهام
روزی که عبدالمهدی به خواستگاریاش میآید، مرضیه همان کسی را میبیند که در آن خواب شهیدعلمدار به او نشان داده بود. البته این ارادت تنها منحصر به او نبود. در همان جلسهی اول صحبت با شهید کاظمی متوجه میشود که عبدالمهدی نیز همین چندروز پیش خانهی شهید علمدار بوده و با بچههای بسیجشان به دیدار مادر شهید رفته است.
گفتههایش به آنجا میرسد که عبدالمهدی روز خواستگاری به او میگوید: «من یک سرباز سادهام. دوست دارم همسرم هم ساده باشد و ساده زندگی کند و انتظار و توقع بیجایی از من نداشته باشد.» مرضیه هم در جوابش میگوید: «من ایمان تو و تقوایت را میخواهم. همینها کافی هستند. مال دنیا برای من هیچ است! خیالتان راحت باشد.»
نوید شهادت
یک روز بعد از عقدمان رفته بودیم گلستان شهدا که آنجا به من گفت: «حرف مهمی با شما دارم که در مراسم خواستگاری عنوان نکردم، چون میترسیدم اگر بگویم حتما جوابتان منفی می شود.» گفتم: «چه حرفی؟» گفت: «شما در جوانی مرا از دست میدهید و من شهید میشوم.» نگاهی به عبدالمهدی کردم و گفتم: «با چه سندی این حرف را میزنید؟ مگر کسی از آینده خودش خبر دارد؟» عبدالمهدی گفت: «من قبل از ازدواج، زمانی که درس طلبگی میخواندم، خواب عجیبی دیدم. رفتم خدمت آیتالله ناصری و خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان از من خواستند که در محضر آیتالله بهجت حاضر شوم و خواب را برای وی تعریف کنم. وقتی به حضور آیتالله بهجت رسیدم، نوید شهادتم را از ایشان گرفتم.»
خوابی که هیچوقت تعریف نشد
تغییر نام شهید کاظمی دیگر خواستهی آیتالله بهجت در این دیدار بود که مرضیه بدیهی به آن اشاره میکند؛ «اسم کوچک شهید کاظمی ابتدا فرهاد بود. آیتالله بهجت از او میخواهند که نامشان را به عبدالمهدی یا عبدالصالح تغییر دهند که همسرم، نام عبدالمهدی را انتخاب میکند.» سالها از ازدواجشان میگذرد و عبدالمهدی که دیگر صاحب دو فرزند به نامهای فاطمه و ریحانه شده، کمکم هوای سوریه به سرش میزند؛ هوای دفاع از حرم همسر شهید میگوید: «سه روز قبل از آمدنش از سوریه خواب دیدم رفتهام به حرم حضرت زینب(س). عکس همهی شهدا به دیوارهای حرم بود. همانطور که نگاه میکردم، دیدم عکس عبدالمهدی هم بین آنهاست. از شوکی که به من وارد شد، داد زدم «وای، عبدالمهدی شهید شد.» از خواب پریدم. دستانم خیلی میلرزید. اتفاقا دو، سه ساعت بعدش، زنگ زد. خواستم خوابم را تعریف کنم، ولی گفتم نگرانش نکنم. فقط گفتم: «عبدالمهدی، خوابت را دیدم.» گفت: «چه خوابی؟» گفتم: «وقتی آمدی، تعریف میکنم.»
و حالا مرضیه مانده است و جای خالی عبدالمهدی و خوابی که هیچگاه نتوانست برای او تعریف کند…

اینجا آرامشی دیگر دارد
تفریح ما گلستان شهدا بود، چه قبل از اینکه بچهدار شویم و چه بعدازآن. همیشه وقتی میخواست بچهها را جایی ببرد، گلستان شهدا را انتخاب میکرد. به او میگفتم، یکبار هم این بچهها را به پارک ببر، میگفت: «آرامشی که گلزار شهدا به آدم میدهد، پارک نمیدهد. اینجا پر از یاد خداست.»
منتظرت هستم
یک روز بعد از شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود. گفتم بروم سراغ آن دفتری که خاطرات مشترکمان را در آن مینوشتیم. بهمحض بازکردن دفتر، دیدم برایم یک نامه نوشته با این مضمون که «همسر عزیزم! من به شما افتخار میکنم که مرا سربلند و عاقبت بهخیر کردی و باعث شدی اسم من هم در فهرست شهدای کربلا نوشته شود. آن دنیا منتظرت هستم!»
تا شهدا
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظاتی با دختر شهیدی که همه رو به گریه انداخت
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم لحظه شهادت شهید عبدالمهدی کاظمی 😭😭😭
لعنت الله علی القوم الظالمین
🍃🌹🍃🌹
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh