سید رضا نریمانیFadaeian_Ramazan1400_Shab12_4.mp3
زمان:
حجم:
14.57M
°°•♥🎧'
#مداحے_تایم✨
🔊 شور دلتنگی حرم
🎶 [ مثلـاعاشوراڪربـلـاباشم]
#ترانه_عشق🌱
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
شب عرفه، شب دعا، عبادت، توبه و آمرزش الهی
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
همانا در شب عرفه هر دعای خیری مستجاب می شود.
پاداش کسی که در این شب به عبادت خداوند متعال بپردازد، معادل پاداش عبادت صد و هفتاد سال است. شب عرفه، شب مناجات است و در این شب، خداوند توبه توبه کننده را می پذیرد.
📕اقبال الاعمال، ص634
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
حاج آقا مجتبی تهرانی رحمة الله علیه4_5846006984473575859.mp3
زمان:
حجم:
2.49M
در شب عرفه
توبه مقبول است
دعا مستجاب است.
#عرفه_راازدست_ندهیم
#حاج_اقامجتبی_تهرانی
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
🕊💔🕊
✨ای امیر عرفـــه ناز مکن چهره نما
از پس پنجره ، درباز مکن چهره نما✨ای امیرعــــــرفه ذکر مدام است،بیا
🕊کاراین عاشق دل خسته تمام اســـــت بیا
اللّهمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج
التماس دعا
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
اونقدر تو تشییع جنازه #شهدا گریه کرد و بهشون #متوسل شد تا بالاخره برات شهادتشو گرفت.
خوشا به سعادتشون.😭
#شهید_سعید_بیاضی_زاده 🌷
#طلبه_شهید_مدافع_حرم
#عرفه
دراین شب پرفضلیت ازخدای منان
بخواهیم
اللهم ارزقنی شهادت فی سبیلک
التماس دعای ویژه
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
لحظهای باشهدا
برش هایی از کتاب 📚"پرواز بغداد - بهشت" کتاب منتخب بخش ویژه آثار شهید سلیمانی در سال ۱۳۹۹ 💎💎💎💎💎 حاج
برش هایی از کتاب 📚" پرواز بغداد بهشت"
عملیات طریق القدس
💎💎💎💎
حاج قاسم که براثر انفجار گلولۀ خمپاره از ناحیـۀ دست و شکم بهشدّت صدمهدیده بود، حاضر به ترک صحنۀ نبرد نشد. وی خودش را به کانال رساند. کمی بعد حمید ایرانمنش به او رسید.
حاج قاسم میگوید:
«خون زیادی از من رفته بود. نمیخواستم بگویم زخمی شدهام و روحیۀ بچّـهها را تضعیف کنم. حمید ایرانمنش خودش را به من رساند و اصرار داشت خودم را نزدیک معبر برسانم و بر کار آنها نظارت کنم. ولی گفتم: «نمیتوانم بیایم، خودت برو و هر کاری میتوانی بکن». فکر کنم فهمید که حالم خوب نیست. خداحافظی کرد و رفت. به او گفتم برو به اکبـر (محمّدحسینی) بگو شما باید کار بچّـههای اهـواز را تمام کنید.»
با روشن شدن هوا، حاج قاسم که براثر خونریزی دچار ضعف شده بود به پشت خط منتقل شد.
حاج قاسم در مورد نحوۀ مجروحیتش چنین میگوید:
«اول از ناحیۀ شکم زخمی شدم. بعد معلوم شد کبدم پاره شده است. در سهنقطه پارگی شدید در شکم داشتم. در شب، دیگر کسی مرا نتوانست پیدا کند چون در مسیر کانال نیفتاده بودم. تا صبح دو بار دیگر در همان محل پشت سیمخاردار زخمی شدم. یکبار از ناحیۀ دست و بار دیگر از ناحیۀ پا. نزدیک صبح که چند بار بیهوش شدم و به هوش آمدم، دیدم کسی مرا صدا میکند. هـوا روشنشده بود. اول فکر کردم در عالم رؤیاست. حال خوشی داشتم. آنوقتها من خیلی قوی بودم. اول مرا به پشت خط خودی، بعد به بیمارستان دهلاویه بردند.»
اکبر مهاجری میگوید:
«خبر رسید حاج قـاسم زخمی شده. پرسیدم: «کجاست؟» گفتند: «زیر یک پی.ام.پی». یک گروه برداشتم و حرکت کردم. وقتی رسیدیم، گفتند: «ایشان را منتقل کردند عقب». با سیمرغ آبی آمدم سوسنگـرد و سراغ حاجی را گرفتم. اعزام شده بود اهواز. خودم را به بیمارستـان نـادری رساندم. تعداد زیادی مجروح کف بیمارستـان خوابیده بودند. حـاج قـاسم را آنجا دیدم. ترکش به ناحیۀ چپ بدن و دستش خورده بود.»
حاج قاسم در مورد وضعیت مجروحان میگوید:
«مجروحان زیاد بودند. من هم خیلی آرام بودم و صدایی نمیکردم. تا بعدازظهر هیچ درمانی روی من نشد. اکبر مهاجری نزدیکم بود. خون همۀ شکمم را پرکرده بود. احساس خفگی میکردم. آنوقت نمیدانستم ریهام آسیبدیده است. به اکبر گفتم من دارم تمام میکنم و خداحافظی کردم.»
با توجه به شلوغی بیشازحد بیمارستان نادری و حضور دهها مجروح در اتاقها، راهرو و محوطۀ خارج بیمارستـان، مهاجری و محمّد گرامی بهسرعت حاج قاسم را به بیمارستان شرکت نفت اهواز بردند و او را خارج از نوبت وارد اتاق عمل کردند.
اکبر مهاجری:
«بیمارستـان نـادری شلوغ بود. معلوم نبود چه موقع فرصت رسیدگی به حـاجی را پیدا میکردند. وضع حاجی هم وخیـم بهنظر میرسید. بهاتفاق گـرامی که همراهم بود یک برانکارد از ماشیـن خودمان آوردیم و بدون آنکه باکسی هماهنگ کنیم، حـاجی را روی برانکارد گذاشتیم و کف ماشیـن خواباندیم و به بیمارستان شرکت نفت بردیم. آنجا لباسش را درآوردیم و لباس اتاق عمـل تنش کردیم و یکراست به اتاق عمـل بردیم. دکتر اتاق عمـل اول اعتراض کرد که شماها که هستید؟ ولی بعداً کوتاه آمد و بلافاصله حـاجی را عمل کرد. وقتی از اتاق عمل خارج شد در همان بیهوشی، عملیات را هدایت میکرد.»
ادامه دارد...