ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد:
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه سوم
#فرمانده گردان بود و مجروح.از سینه تاشکم جراحی شده و بیش از یک ماه در بیمارستان مشهد زیر دست یک پزشک منافق بستری شد.
پزشک عمدا زخم را باز گذاشته بود .
زخم عفونتی وقاسمی که وخامت حالش اورا به #شهادت نزدیک می کرد .
کسی حواسش نبود جز یک پرستار کرمانی که قاسم را دزدید و در طبقه دیگری بستری کرد .
قاسم را خدا نگه داشت برای ماموریت های بزرگ!
🔹مردان خدا،#شهادت را مثل پرنده ای بالاسر خودشان همراه دارند.اگر زنده اند چون خدا محافظتشان می کند تا...
هرچند نفوذی ها،خائن ها،پول از آمریکا و انگلیس گرفته ها ،شرافت فروخته ها در هرلباسی آماده به #شهادت رساندن آن ها باشند!
مرگ برای همه هست !خوشا #شهادت..🌷
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
یک سینی گذاشته بودیم وسط ،
حلقه زده بودیم دورش.
داشتیم جمعیتی غذا می خوردیم ،
که حاجی #سلیمانی هم آمد!
جا باز کردیم نشست.
لقمه به لقمه با ما از همان سینی غذا
برداشت و خورد 😊
کنار سینی یک بطری کوچک آب معدنی بود.
تا نیمه آب داشت ؛ بطری را برداشت ،
درش را باز کرد و تا جرعه آخر خورد.
انگار نه انگار که یکی قبلا از آن خورده.
ما رزمنده #عراقی بودیم !
حاجی هم فرمانده #ایرانی مان ،
همه کنار هم یک نوع غذا خوردیم ؛
عرب و عجم ، رزمنده و فرمانده.
📚منبع : کتاب سلیمانی عزیز
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
لحظاتی باشهیدعزیزحاج #قاسم
🔹دوران جنگ در سوریه🔹
#شهید_پور_جعفری میگفت:
روزی درمنطقه ای در #سوریه،
حاجی خواست بادوربین دید بزنه،
خیلی محل خطرناکی بود،
من بلوکی راکه سوراخی داشت،
بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین #استتار بشه.
همینکه گذاشتمش بالا
تک تیرانداز بلوک رو طوری زد
که تکه تکه شد ریخت روی سروصورت ما‼️
حاجی کمی فاصله گرفت،
خواست دوباره بادوربین دیدبزنه
که این بار ،گلوله ای نشست کنار گوشش
روی دیوار😢
خلاصه شناسایی به #خیر گذشت....
بعد از شناسایی
داخل خانه ای شدیم
برای تجدید #وضو
احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست!!!
به اصرار زیاد
حاجی روسوار ماشین کردیم
وراه افتادیم.
هنوز زیاد دورنشده بودیم که
همون خونه درجا منفجر 💥شد
وحدود هفده تن #شهید شدند😢
بعداز این اتفاق حاجی به من گفت:
حسین امروز چندبار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف...😔
⬅️بیان خاطرات حاج قاسم
توسط سردار حسنی سعدی
در تاریخ ۸ بهمن۹۸
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_حسین_پورجعفری
عصر جمعه یادشان باذکر صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
#سردار_بی_مرز
خاطرات شهید (حاج قاسم سلیمانی
⚫️روایت شده از #حاج_قاسم
من رفتم بندرعباس صحبت کنم. چند تا دختر آمدند پیش من گفتند: "فلانی، ما هر کدام نامی برای خودمان گذاشته ایم."
ندیدند #همت را، ندیدند #باکری را، ندیدند #خرازی را...🍃
گفتند: "نام این خانم باکری است. ما او را به نام باکری صدا می کنیم. او متبرّک کرده خودش را به نام باکری... نام این خرازی است، نام این #کاظمی."
بعد این دختر به من گفت: "من وقتی سر سفره می نشینم، حس می کنم مهدی باکری سر سفره ی ما نشسته است."
کجا چنین چیزی وجود دارد؟ این، آن اتصال است...
یکی از برجستگی های #جنگ ما این بود که قله های آن، قله های مطهّر و مرتفعی بود. اگر قله مرتفع بود، دامنه زیبا می شود، دامنه سرسبز می شود، چشمه های جوشان از دامنه سرازیر می شود... این قله برجسته اثری جدی گذاشت.
نثار ارواح مطهرهمه شهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh