eitaa logo
لاله های سرخ 72
245 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
33 فایل
زندگینامه، خاطرات، وصیت نامه شهدا، جانبازان ارتباط با ادمین @lalehayesorkh72 Instagram.com/lalehaye_sorkh72 Instagram.com/lalehaye__sorkh72
مشاهده در ایتا
دانلود
لاله های سرخ 72
شهید دفاع مقدس مرحمت بالازاده آقای خامنه‌ای بگویید دیگر روضه حضرت قاسم نخوانند #شهادت_روزیتون
السلام علیک یا قاسم بن الحسن 🌹🥺 روایتی از شهید نوجوان مرحمت بالازاده: در یکی از روزهای سال ۱۳۶۲، زمانی که حضرت آیت الله خامنه‌ای، رییس جمهور وقت، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری، واقع در خیابان پاستور خارج میشدند، در مسیر حرکتش تا خودرو، متوجه سر و صدایی شدند که از‌‌ همان نزدیکی شنیده میشد. محا فظ آقا رفت و کمتر از ۱ دقیقه طول کشید تا برگردد و میگوید حاج آقا یه بچه است.میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره.بچه‌ها میگن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا.گفته فقط میخوام قیافه آقای خامنه‌ای رو ببینم، حالا میگه میخوام باهاش حرف هم بزنم. آقا میفرمایند بذار بیاد حرفش رو بزنه وقت هست. شه ید بالازاده می آید و میگوید آقا جان من از ادربیل آمدم تا اینجا که یک خواهشی از شما بکنم. آقا عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرده و میفرمایند بگو پسرم.چه خواهشی؟ شهید بالازاده میگوید آقا خواهش میکنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند.آقا میفرمایند چرا پسرم؟ شهید بالازاده به یک باره بغضش ترکیده و سرش را پایین انداخته و با کلماتی بریده بریده میگوید آقا جان حضرت قاسم (ع) ۱۳ ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجن گد، من هم ۱۳ ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم هر چه التماسش میکنم میگوید ۱۳ ساله‌ ها را نمیفرستیم. اگر رفتن ۱۳ ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا میخوانند؟شانه‌های شهید بالازاده آشکارا میلرزد. آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و میفرمایند پسرم شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است. شهید بالازاده هیچ چیز نمیگوید، فقط گریه میکند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش میرسد. آقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش میگیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و میفرمایند آقای... یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی امام جمعه وقت تبریز تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است.هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش.بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل.نتیجه را هم به من بگویید. آقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و میفرمایند ما را دعا کن. تولد: ۱۳۴۹/۳/۱۷ یك كیلومتری تازه كند انگوت در روستای چای گرم شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۱ جزیره مجنون، عملیات بدر مزار: اردبیل، گلزار بهشت فاطمه @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری نحوه شهادت شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی ۱⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری نحوه شهادت شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی ۲⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری نحوه شهادت شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی ۳⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری نحوه شهادت شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی ۴⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری نحوه شهادت شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی ۵⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری نحوه شهادت شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی ۶⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری نحوه شهادت شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی ۷⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیده ای که هر روز اعضای بدن خود را مؤاخذه میکرد شهیده مریم فرهانیان 🌹🥺 @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
لاله های سرخ 72
شهیده ای که هر روز اعضای بدن خود را مؤاخذه میکرد شهیده مریم فرهانیان 🌹🥺 #شهادت_روزیتون @lalehay
سی و هشتمین سالگرد شهادتت مبارک 🌹🥺 شهیده مریم فرهانیان به روایت دوستش: روزي وارد خانه شدم و مريم را رو به قبله ديدم وقتي جلوتر رفتم، ديدم مريم روي دستانش ميزند و از او سؤال كردم كه مشكلي پيش آمده؟ چيزي نگفت اما بعدها براي من تعريف كرد كه من هر روز اعضاي بدنم را مواخذه ميکنم و از آنها ميپرسم كه امروز براي خدا چه كاري انجام داد‌ه‌ايد. در ايام فاطميه روزي سرزده وارد خانه شدم و ديدم مريم به پهناي صورت اشك ميريزد و نام حضرت زهرا را صدا ميزند. به او گفتم كه چرا اينقدر اشك ميريزي؟ گفت شما اگر مادرتان فوت كند چه كار ميكنيد، شادي ميکنيد يا گريه؟ مریم عليرغم فعاليت زيادي كه داشت روزه ميگرفت و تنها با نان و آب افطار ميكرد. هيچ چيز او را راضي نميكرد و همين موجب شده بود كه يك لحظه آرامش نداشته باشد تا اينكه در بهار عمر خود با رسيدن به مقام شهادت به آرامش هميشگي رسيد. مريم هنگام نماز خواندن به گونه‌اي بود كه اطرافيان به خوبي متوجه خشوع و خضوع ايشان بودند. گذشت و فداكاري، مهرباني و ايثار و گذشتن از حق خود در زماني كه حق با اوست از جمله ديگر ويژگيهاي شخصيتي شه یده مريم بود. او همواره گناهان كوچك را زمينه‌اي براي انجام گناهان بزرگ ميدانست ابراز داشت بايد از گناهان كوچك ترسيد چرا كه كوچك شمردن گناهان صغيره باعث بروز بسياري از مشكلات و گناهان كبيره ميشود. بسيار تقيد داشت كه پدر و مادرش از او راضي باشند همچنين خيلي به خواندن نماز اول وقت تقيد داشت. بسيار اهل مطالعه بود، كم ميخوابيد و بيشتر به خودسازي ميپرداخت. مريم استثنايي نبود اما خيلي خودساخته بود، نفرت از غيبت، محبت خالصانه‌اش به ديگران، هيچ چيز را براي خود نخواستن از شاخصه‌ هاي اخلاقي او بود. شهيده مريم فرهانيان همواره ميگفت برخي سكوتها و حرف‌هاي نابجا، گناهان كوچكي هستند كه تكرار ميكنيم و برايمان عادت ميشود، گناهان بزرگ را اگر انسان خيلي آلوده نشده باشد متوجه ميشود، اين گناهان كوچك هستند كه متوجه نميشويم. این شهیده بزرگوار در غروب ۱۳ مرداد ۱۳۶۳ در حالی که همراه با ۲ تن از خواهران همکار خود بر مزار شه یدی که بنا به وصیت مادر شهید که از آنان قول گرفته بود هر سال به جای او بر سر مزار پسر شهیدش حاضر شوند. در حالی که راهی گلستان شهداي آبادان شده بودند مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن بعثی قرار گرفتند و دو خواهر همراه او زخمی شدند و مريم فرهانيان نماد رشادت و مجاهدت زن‌ ايراني به فیض شهادت نایل شد. تولد: ۱۳۴۲/۵/۲۴ آبادان شهادت: ۱۳۶۳/۵/۱۳ گلستان شهدای آبادان، در اثر اصابت خمپاره دشمن مزار: گلزار شهدای آبادان @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
استوری سالگرد شهادت شهیده مریم فرهانیان 🌹 @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با توسل به حضرت علی اصغر مثل او به شهادت رسید شهید دفاع مقدس محمد تقی غیور انزله 🌹 @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
لاله های سرخ 72
با توسل به حضرت علی اصغر مثل او به شهادت رسید شهید دفاع مقدس محمد تقی غیور انزله 🌹 #شهادت_روزیتون
یا باب الحوائج یا علی اصغر مدد🌷🥺 نحوه شهادت شهید محمد تقی غیور انزله به روایت آقای خرسند همرزم شهید: محمد تقی ۱۸ ساله بود و از یک خانواده روحانی. اطلاعات مذهبی فراوانی داشت.بچه‌ها او را عارف کوچولو صدا میکردند. در خط سوم، جایی که قبضه‌ های خمپاره مستقر بودند، قرار داشتیم.میخواستم با او خداحافظی کنم. هر چه دنبالش گشتم نبود.عاقبت کنار رودخانه پیدایش کردم.نشسته بود با خودش زمزمه‌ هایی داشت و آهسته گریه میکرد. به شوخی گفتم چیه؟ خلوت کردی، التماس دعا. گفت روضه علی‌ اصغر میخوانم. پرسیدم چرا علی‌ اصغر؟ گفت من هم مثل علی‌ اصغر به شهادت خواهم رسید. بعد اضافه کرد اگر قول بدهی به کسی نگویی برایت تعریف خواهم کرد. گفتم قول میدهم، ولی تو را که به خط نمیبرند، چطور شهید میشوی؟ گفت همین‌ جا، کنار قبضه‌ های خمپاره، ۳ روز دیگر من به همراه برادران توکلی و عزیزی به کمک قبضه‌ های خمپاره میرویم، یک ناشناس با ماست. ناگهان گلوله‌ ای از آسمان می‌ آید، من گلوله را میبینم.عزیزی و توکلی از ما جدا میشوند و گلوله کنار ما به زمین میخورد، ترکش بزرگی گلوی مرا میبرد. من و آن فرد ناشناس شهید میشویم و دقیقا همان شد که گفته بود. تولد: ۱۳۴۸/۰۶/۰۴ مشهد شهادت: ۱۳۴۸/۰۶/۰۴ عملیات کربلای ۱۰، منطقه ماووت عراق مزار: مشهد، حرم امام رضا @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری نحوه شهادت شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی ۱⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری نحوه شهادت شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی ۲⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری نحوه شهادت شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی ۴⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری نحوه شهادت شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی ۳⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری نحوه شهادت شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی ۶⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری نحوه شهادت شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی ۵⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری نحوه شهادت شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی ۷⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
استوری سالگرد شهادت شهید مدافع حرم حبیب الله ولایی⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
استوری سالگرد شهادت شهید سید حسن آیت⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
استوری سالگرد شه ادت شهید عباس بابایی ⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
استوری سالگرد شه ادت شهید محسن دین شعاری ⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
استوری سالگرد شه ادت شهید مصطفی ردانی پور⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
استوری سالگرد قمری شه ادت شهید مدافع حرم عبدالله باقری نیارکی⚘️ @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر و پسری که در آغوش هم به شهادت رسیدند 🌹 شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده شهید سید حسین اسماعیل زاده @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
لاله های سرخ 72
پدر و پسری که در آغوش هم به شهادت رسیدند 🌹 شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده شهید سید حسین اسماعیل زاده
السلام علیک یا علی اکبر 🥺🌹 روایت سردار باقرزاده و برادر ۲ شهیدی که تفحص شدند از ماجرای تفحص ۲ شهید ۱ ساعت قبل از سال تحویل ۸۹ در معراج شهدای اهواز : قرار بود نقطه صفر مرزی جاده بکشند.طی عملیات تفحص در منطقه چیلات وقتی لودر شروع به کار میکند گوشه‌ای از یک پتو از خاک بیرون می آید.آرام آرام آنجا را پاکسازی میکنند.پیکر ۲ شهید پیدا میشود.یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود.لباس زمستانی هم تنش بود.دندان مصنوعی هم داشت.شه ید دیگر لای پتو پیچیده شده بود.حدس میزنند شهید نشسته باید سن و سال بیشتری داشته باشد. معلوم بود که این درازکش مجروح شده است.اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود. پلاک داشتند.پلاک‌ ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. ۵۵۵ و ۵۵۶ .فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته‌اند. معمولاً اینها که با هم خیلی رفیق بودند.با هم می رفتند پلاک میگرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر.دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شه یدی که درازکش است، پسر است.پدری سر پسر را به دامن گرفته است. شهید سید ابراهیم اسماعیل‌ زاده پدر و شهید سید حسین اسماعیل‌ زاده پسر، اهل روستای باقر تنگه بابلسر. این پدر و پسر همانند مولای خود ابا‌عبدالله‌ الحسين (ع) در عملیات والفجر ۶ در قلّه‌ های سر به فلک کشیده چیلات ابتدا پسر در آغوش پدر شهید شده و سپس پدر نیز همان‌ جا در حالی‌که سر فرزندش را بر آغوش گرفته بود، در اثر اصابت گلوله‌ ای به فیض عظیم شهادت نائل آمد. شهیدان اسماعیل زاده ۲۵ سال مفقود‌الجسد بودند تا اینکه گروهی از اعضای تفحص، پیکرهای مطهر این ۲ شهید بزرگوار را در تاریخ خرداد ۸۸ در منطقه چیلات کشف کرده و به آغوش خانواده‌ شان باز میگردانند. سید ابراهیم (پدر) تولد: ۱۳۰۴/۸/۲۵ مازندران، بابلسر، روستای باقر تنگه شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۵ دهلران، چیلات، عملیات والفجر ۶ مزار: بابلسر، گلزار شهدای مسجد جامع روستای باقرتنگه سید حسین (پسر) تولد: ۱۳۳۶ مازندران، بابلسر، روستای باقر تنگه شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۵ دهلران، چیلات، عملیات والفجر ۶ مزار: بابلسر، گلزار شهدای مسجد جامع روستای باقرتنگه @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعا کن فردا اولین شهید روز تاسوعا باشم شهید مدافع حرم حسین جمالی🌹 @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی
لاله های سرخ 72
دعا کن فردا اولین شهید روز تاسوعا باشم شهید مدافع حرم حسین جمالی🌹 #شهادت_روزیتون @lalehaye_sork
هفتمین سالگرد شهادتت مبارک🌹 اولین شهید در روز تاسوعا باشم نحوه شهادت شهید حسین جمالی به روایت همرزمش: شب عملیات بود.قرآن در دست گرفته بودم و بچه ها از زیر آن میگذشتند.حسین با موتور چهارچرخ در حال گذشتن از زیر قرآن بود که گفت دعا کن فردا اولین شهید روز تاسوعا باشم. همرزمش تعرفی میکرد که روز ۱ آبان ۹۴ صبح یکی یکی بچه ها را بدرقه کردم. احتمال این را میدادم که شاید دیدار آخر باشد. همه را در آغوش گرفتم و خداحافظی کردم. فقط حسین از درب خارج نشد.چند بار داخل حیاط را نگاه کردم.حسین مشغول گرم کردن موتور بود.رفتم سرستون اما از ته دل دل نگرانی داشتم که چرا با حسین خداحافظی نکردم. حرکت کردیم.نیروها در تاریکی استقرار پیدا کردند و دیگر پیدا کردن حسین ممکن نبود. نزدیک صبح بود که خبر دادند حرکت کنید. نیروها را برپا دادم و خودم سر ستون به طرف محل خروج از باغ ما اولین گردانی بودیم که از باغ حرکت کردیم و میبایست دنبال نیروهای حیدریون برویم.عجله کردیم و حتی متوجه شدم که ۲ تا از دوستان جا مانده به هر حال حر کت کردیم. تا اینکه رسیدیم پشت یک خاکریز آنجا تمام نیروها در عرض گسترش پیدا کردند و سپس به سمت هدف حرکت کردیم میثم سر ستون میرفت و من تیم ها را یکی یکی پشت سرش رها میکردم تا اینکه رسیدیم به نزدیکی هدف رفتیم و گفتیم از سمت راست حرکت کنید.چند گامی را حرکت کرده بودند که مهدی بسیم چی صدا زد استاد امدادگر بفرست.داد زدم امدادگر. بچه ها پیش میرفتند و من هم به سمت مهدی رفتم.یکی از بچه ها را دیدم که زخمی شده و روی زمین افتاده و خیلی آرام و بدون صدا گفت استاد تیر خوردم.جای گلوله را نشانم داد نگاه کردم خونریزی نداشت به یکی از امدادگرها گفتم ببندش و حرکت کردم.رسیدم بالای سر حسین. آرام دراز کشیده بود انگار سالها بود که خوابیده بود.دوست داشتم بنشینم و او را درآغوش بگیرم اما متوجه شدم همه منتظر عکس العمل من هستند به ناچار از حسین گذشتم. تولد: ۱۳۶۵/۷/۱ مصادف با ۱۸ محرم، فارس، شهرستان فسا، روستای خورنگان شهادت: ۱۴۳۷/۸/۱ سوریه، جنوب حومه حلب تشییع: ۱۳۹۴/۸/۹ مزار: فارس، فسا، گلزار شهدای روستای خورنگان @lalehaye_sorkh72 کانال شهدایی