eitaa logo
💅 لاک جیـــغ 🧕
1.3هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
411 ویدیو
9 فایل
🌂✨ ✨ ❣هـوالـعـشـڨِ بےپـایـان ←|••عـشـڨ‌طورۍ♥️ ←|دلبـرونهایے سـَهـمِ دلهایِ عـاشڨ🙈 #برای‌نگـاه‌قشنـگتـون😍 #رمـانـهـایِ مذهبی و عـاشقـانـه های جـذابــ🙈ــ روزانه دو پارت، یکی ظهر و بعدی شب ←|••طُ
مشاهده در ایتا
دانلود
💅 لاک جیـــغ 🧕
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ #لجولجبازی #پارت_260 چشم ریز کرد و مرموز پرسید: _نیستم؟ دست به سینه به سمتش قدم بر
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ زیر لب باشه ای گفتم: _راستی به گوشیم زنگ نزن پیام هم نده، خودم با یه سیمکارت جدید بهت زنگ میزنم، اینجوری بهتره! و راه افتادم به سمت در که اسمم و صدا زد: _یاسمن... سرم که به سمتش چرخید ادامه داد: _من از این لباسی که تنته اصلا خوشم نمیاد! نگاهم و رو کت چرم مشکی کوتاهم چرخوندم و با تعجب گفتم: _مگه چشه؟ لب و لوچش آویزون شد: _هم زیادی کوتاه و جذبه هم... لب زدم: _هم؟ با جدیت ادامه داد: _هم زیادی بهت میاد، دلم نمیخواد انقدر به خودت برسی و بری و بیای، این دفعه که اومدی یه لباس بهتر بپوش! خندم گرفت با این حرفش: _احیانا مثل اون دمپایی آبی های چرک اون سربازکه با کفشای نازنینم عوضشون کردی، برنامه ای واسه لباسم نداری؟ خندش گرفته بود اما سعی کرد خودش و همچنان جدی نشون بده: _فعلا نه، ولی قول نمیدم دفعه دیگه که بااین سر و شکل ببینمت پتو پیچ نفرستمت بری! نگاه چپ چپم و بهش دوختم: _اگه خیال کردی هنوزم یه مامور پلیسی و میتونی به همه چی گیر بدی باید بهت بگم سخت در اشتباهی، دیگه نه تو پلیسی نه من متهمتم! پوزخندش تکرار شد: _خیلی خب، دفعه دیگه که اومدی و مجبورت کردم با پتو مسیر برگشت و طی کنی میفهمی نسبتمون چقدر نزدیکتر از اونوقتیه که من پلیس بودم و تو متهم! نگاه سردم و ازش گرفتم و قبل از اینکه بخوام به کلکل کردن باهاش ادامه بدم دوباره اسم و شماره سحر رو صفحه گوشیم نمایان شد و همزمان با سایلنت کردن گوشی با عجله روبه گرشا گفتم: _فعلا باید برم، وعده ما دیدار بعدی! و یه لبخند مسخره و گله گشاد تحویلش دادم که لبخند رو لبهاش نمایان شد و به نشونه خداحافظی دستش و واسم تکون داد... ⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️⭐️⭐️