eitaa logo
💅 لاک جیـــغ 🧕
1.3هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
411 ویدیو
9 فایل
🌂✨ ✨ ❣هـوالـعـشـڨِ بےپـایـان ←|••عـشـڨ‌طورۍ♥️ ←|دلبـرونهایے سـَهـمِ دلهایِ عـاشڨ🙈 #برای‌نگـاه‌قشنـگتـون😍 #رمـانـهـایِ مذهبی و عـاشقـانـه های جـذابــ🙈ــ روزانه دو پارت، یکی ظهر و بعدی شب ←|••طُ
مشاهده در ایتا
دانلود
💅 لاک جیـــغ 🧕
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ #لجولجبازی #پارت_264 به بدبختی و با هزار مکافات خودم و‌رسونم بیمارستان. با کمک خدم
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ رسیدن به شاهچراغ بیشتر از سه ساعت طول کشید! سه ساعت دور خودمون چرخیدیم و بالاخره رسیدیم! اون هم چه رسیدنی... حالا باید گرشا سریع به زیارتش میرسید چون دیگه وقتی نبود و یکی دوساعت دیگه کلاس سحر تموم میشد و من باید خودم و بهش میرسوندم. ماشین و پارک کردم و همزمان صدای نفس عمیق گرشارو شنیدم: _دفعه قبلی که اومدم شیراز مسافتا انقدر طولانی نبود! نگاهم که بهش افتاد لبم و گاز گرفتم تا نخندم اما گرشا تا میتونست خندید: _برگشتنی حتما همون خانمه رو راه بنداز این بار دیگه دووم نیاوردم و ریز ریز خندیدم: _اگه غر بزنی و صداش و نشنوم ممکنه مسافت برگشت طولانی ترم بشه! سرش و به پشتی صندلی تکیه داد: _من کف دستم و بو نکرده بودم که شما شهر اجدادیت و بلد نیستی! و بعد در ماشین و باز کرد: _بریم! سری به نشونه تایید تکون دادم و پیاده شدم و با ویلچر ماشین و دور زدم و تکیه به در ماشین منتظر نگاهش کردم: _پیاده شو نگاهش و بین من و ویلچر چرخوند: _یه کمی نزدیکش کن... ویلچر و چسبوندم به ماشین و نگهش داشتم، سخت بود جابه جایی براش بااون پا و دست شکسته که دست بردم واسه گرفتن دستهاش و از رو آستینش دستش و گرفتم و با کمک من گرشا نشست روی ویلچر و راهی شدیم ... چادر سرم کردم بااینکه حتی نمیتونستم روی سرم نگهش دارم و زیر گلوم گره اش زده بودم! هوا سرد بود اما حیاط پر از رفت و اومد بود، من هرسال یک بار و به شیراز میومدم اما کم پیش اومده بود که بیام اینجا و حال و هوا و فضای اینجا برام غریب بود. اعتقادات من به کلی با اعتقادات گرشا متفاوت بود و از زمزمه های زیر لب گرشاهم سر در نمیاوردم و فقط ویلچرش و هدایت میکردم که صداش به گوشم رسید: _تا نزدیکی های ورودی بریم یه چند دقیقه ای اونجا کار دارم مطابق حرفش عمل کردم: _چیکار داری؟ جواب داد: _میخوام زیارت نامه بخونم! ⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️⭐️⭐️