#کلیپ🎬 #سلام فاطمهــ🖤 🌸گاندو🌸

دختره‌میره‌برای‌استراحت‌اما‌با‌چیزی‌که‌میبینه🥲.. #مهسا اومد #داخل و گفت: _به!به!سلام خانم #دکتر! _#سلام،چی شده؟ _اومدم با هم بریم #استقبال! #تازه یادم اومد که #امروز #رئیس جدید میومد ولی برای من #مهم نبود! _من که گفتم نمیام!الانم باید کار #مردم رو راه #بندارم. _ای بابا!عجب #لجبازی هستی تو!کلا یه ربعه! _لاالاه‌الله!...خب تو برو،من #واقعا سرم #شلوغه. _یعنی #لجبازی هستی دومی نداری! و رفت!.... ساعت ۳:۰۰بود که #تصمیم گرفتم کمی بیرون برم تا #هوا بخورم،با#خارج شدن از اتاق دستامو به #حالت کششی بالا بردم تا #خستگی در کنم! و داشتم #پله ها رو #پایین می رفتم که با چیزی که #دیدم سر جام #میخکوب شدم! https://eitaa.com/joinchat/1777861072C2801c3f168 #رمانی‌از‌جنس‌‌عشق‌و‌نفرت❤️‍🔥

دختره‌میره‌برای‌استراحت‌اما‌با‌چیزی‌که‌میبینه🥲.. #مهسا اومد #داخل و گفت: _به!به!سلام خانم #دکتر! _#سلام،چی شده؟ _اومدم با هم بریم #استقبال! #تازه یادم اومد که #امروز #رئیس جدید میومد ولی برای من #مهم نبود! _من که گفتم نمیام!الانم باید کار #مردم رو راه #بندارم. _ای بابا!عجب #لجبازی هستی تو!کلا یه ربعه! _لاالاه‌الله!...خب تو برو،من #واقعا سرم #شلوغه. _یعنی #لجبازی هستی دومی نداری! و رفت!.... ساعت ۳:۰۰بود که #تصمیم گرفتم کمی بیرون برم تا #هوا بخورم،با#خارج شدن از اتاق دستامو به #حالت کششی بالا بردم تا #خستگی در کنم! و داشتم #پله ها رو #پایین می رفتم که با چیزی که #دیدم سر جام #میخکوب شدم! https://eitaa.com/joinchat/1777861072C2801c3f168 #رمانی‌از‌جنس‌‌عشق‌و‌نفرت❤️‍🔥

دختره‌میره‌برای‌استراحت‌اما‌با‌چیزی‌که‌میبینه🥲.. #مهسا اومد #داخل و گفت: _به!به!سلام خانم #دکتر! _#سلام،چی شده؟ _اومدم با هم بریم #استقبال! #تازه یادم اومد که #امروز #رئیس جدید میومد ولی برای من #مهم نبود! _من که گفتم نمیام!الانم باید کار #مردم رو راه #بندارم. _ای بابا!عجب #لجبازی هستی تو!کلا یه ربعه! _لاالاه‌الله!...خب تو برو،من #واقعا سرم #شلوغه. _یعنی #لجبازی هستی دومی نداری! و رفت!.... ساعت ۳:۰۰بود که #تصمیم گرفتم کمی بیرون برم تا #هوا بخورم،با#خارج شدن از اتاق دستامو به #حالت کششی بالا بردم تا #خستگی در کنم! و داشتم #پله ها رو #پایین می رفتم که با چیزی که #دیدم سر جام #میخکوب شدم! https://eitaa.com/joinchat/1777861072C2801c3f168 #رمانی‌از‌جنس‌‌عشق‌و‌نفرت❤️‍🔥

دختره‌میره‌برای‌استراحت‌اما‌با‌چیزی‌که‌میبینه🥲.. #مهسا اومد #داخل و گفت: _به!به!سلام خانم #دکتر! _#سلام،چی شده؟ _اومدم با هم بریم #استقبال! #تازه یادم اومد که #امروز #رئیس جدید میومد ولی برای من #مهم نبود! _من که گفتم نمیام!الانم باید کار #مردم رو راه #بندارم. _ای بابا!عجب #لجبازی هستی تو!کلا یه ربعه! _لاالاه‌الله!...خب تو برو،من #واقعا سرم #شلوغه. _یعنی #لجبازی هستی دومی نداری! و رفت!.... ساعت ۳:۰۰بود که #تصمیم گرفتم کمی بیرون برم تا #هوا بخورم،با#خارج شدن از اتاق دستامو به #حالت کششی بالا بردم تا #خستگی در کنم! و داشتم #پله ها رو #پایین می رفتم که با چیزی که #دیدم سر جام #میخکوب شدم! https://eitaa.com/joinchat/1777861072C2801c3f168 #رمانی‌از‌جنس‌‌عشق‌و‌نفرت❤️‍🔥