eitaa logo
کنگره ملی سرداران و۱۲۰۰۰شهیداستان تهران
377 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
300 ویدیو
29 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🔴 پیکر پاک و مطهر شهید والا مقام فرزند مختار بعد از 39 سال شناسایی شد شهید یونس یوسف زاده مسعود از رزمندگان لشکر10حضرت سید الشهداء(ع) که درعملیات خیبر در تاریخ 4 اسفند 1362به شهادت رسیده بود در تفحص های جدید شناسایی شد. ✅ گردان عاشورای تیپ سیدالشهداء(ع) به فرماندهی سردار جانباز حاج عباس قهرودی ، که عمده نفرات آن از پاسداران آموزش دیده بودند در روزهای آغازین در به دشمن بعثی یورش برد و تعدادی از رزمندگان این گردان به شهادت رسیده و پیکر مطهرشان در صحنه ی نبرد برجای ماند. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 سی و نهمین سالگرد گرامیباد عملیات خیبر در روز 3 اسفند ماه سال 1362 در جزایر مجنون با رمز مبارک یا رسول الله(ص) آغاز گردید. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🌹 ماموریت عملیات خیبر در سوم اسفند ماه سال 1362 با رمز یا رسول الله(ص) در جزایر مجنون انجام شد. در مرحله اول عملیات ماموریتی نداشت مرحله اول عملیات تصرف جزایر و گرفتن سرپل توسط یگانهای عمل کننده بود مرحله دوم عمليات ،ماموريت تيپ سیدالشهداء(ع) ، عمليات آبي- خاكي در داخل _جنوبي و دژ سمت راست، به سمت بود كه 41 در جناح راست و 27 (ص) در جناح چپ عمليات مي كردند .اين تيپ با تحت كنترل عملياتي گرفتن _حضرت_عبدالعظيم(ع)( 4 گردان از بسيجيان اعزامي از شهر ري ) بالغ بر 17 گردان پياده وارد عمل نمود (ع) در در 2 مرحله وارد عمل شد در بود که گردانهای، (ع) به فرماندهی (ع) به فرماندهی (ع) به فرماندهی برادر احمدلو (ع) به فرماندهی وگردان عاشورا به فرماندهی (گردان عاشورا همگي از پاسداران رسمي پادگان ولي عصرتهران بودند) به منظور پيشروي در دژ و رسيدن به از داخل جزيره وارد عملیات شدند و كه در تاريخ 9/12/62 در محور و به منظور مقابله با پاتكهاي دشمن وارد عمل شد علي رغم اينكه تيپ حضرت سید الشهدا(ع) در اوج قدرت و توانمندي بسياربالاي خود بود و از قوي ترين و مجربترين فرماندهان در سطوح مختلف بهره مند بود . لاكن درحين اين عمليات . خسارتهاي فراواني ديد، منجمله شهادت - مسئول اطلاعات – مسئول محور - فرمانده گردان حضرت قمربنی هاشم(ع)و فرمانده گردان حضرت قاسم(ع) 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 ✍️✍️✍️ راوی: دستور بود که مرتضی با گردانش به عقب برگرده. من رفتم که به این دستور رو برسونم . وقتی رادیدم داخل یک سنگر حفره روباهی بود و زانویش را باسیم محکم بسته بود. گفتم پاهات برای چی بستی ؟!! گفت یعنی این که نشسته ا م . یعنی این که من اینجاهستم ، تازنده هستم ، اینجا هستم . به مرتضی گفتم : . اون گفت: دستورامام (ره) این است که . پس حکم ولی بالاتر از حکم فرمانده است . می دونم فرمانده درست می گه اما تا این اینجا هستند من هم اینجام و از این جا تکان نمی خورم هروقت نیروهای من عقب آمدند من هم پنجاه متر عقب می آیم. 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 . @alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🌹 نبرد نابرابر ✍🏿✍🏿 راوی: عملیات خیبر در روزهای آغازین اسفندماه سال 62 شروع شد. یگان‌های دیگر وارد عملیات شدند و ت(ع) هم در پاسگاه خاتمی در نزدیکی منطقه عملیات آماده بود تا در مراحل بعدی وارد عملیات شود. فردای عملیات به عنوان به (ع) مامور شدم. با گردان حرکت کردیم و به جاده‌ای رسیدیم که به پد هلی‌کوپتر(محل استقرار هلکوپترهایی که رزمندگان را به جزایر مجنون منتقل می‌کردند) معروف بود. به علت وضعیت خاص و احتمالا بمباران شیمیایی، مجبور شدیم سه شب کنار پَد هلی‌کوپتر بمانیم تا اینکه روز 7 اسفند بود که با هلی‌کوپتر وارد جزیره مجنون جنوبی شدیم. به محض ورود به جزیره مواجه شدیم با بمباران دشمن که از هر سو محل پیاده شدن بچه‌ها رو بمباران می‌کردند. به خاطر اینکه بچه‌ها آسیب نبینند سوار بر کامیون‌ها به جزیره شمالی رفتیم و شب رو در آنجا ماندیم و روز 8 اسفند برای دفع پاتک ها وارد جزیره مجنون جنوبی شدیم. چون عراق باور نمی‌کرد رزمنده‌ای پایش به جزایر برسد، میدان مین و موانع خاصی نگذاشته بود و ما بچه های تخریب هم به عنوان احتیاط همراه گردان‌های رزمی راهی شدیم. هوا که روشن شد پاتک تانک‌ها شروع شد. تنها جای پای ما برای دفع پاتک‌ها دو طرف جاده مالروی کنار پَدها بود تانک‌های دشمن روی پدها رو غرق کرده بودند. از همه طرف گلوله می‌آمد و از همه بدتر گلوله‌های کاتیوشا بود که سه چهارتایی با هم زمین می‌خوردند و صدای جیغ مرغ‌های دریایی همه هور رو برداشته بود. . آرپی جی زن ها و کمک‌هاشون بدو به خیز می‌کردند و تانک‌ها رو نشانه می‌رفتند و برجک‌ها رو می پراندند. بچه های (ع) و حضرت (ع) مشغول عقب زدن دشمن بودند. ما هیچ‌گونه آتش پشتیبانی نداشتیم و دشمن هرچی داشت از زمین و هوا روی سر ما می‌ریخت. من فقط با خودم چند نارنجک و یک اسلحه کلاشینکف داشتم. یک غوغایی به پا بود. بچه‌ها هرچی تانک می‌زدند زود تانک به جایش می اومد. کنار جاده مالرو پر شده بود از شهدا و مجروحین و به علت نزدیکی محل درگیری گاهی با نیروهای دشمن قاطی می‌شدیم. 🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌴🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 13اسفند62 ✍️✍️✍️ راوی: فروش جوان خوش سیمایی که مدام در حال نماز بود . یه مقدار که رابطمون خودمونی شد از شهیدی یاد می کرد که خیلی بهش وابسته بود و اساسا علت تحول شهید کلم فروش هم همین شهید بود که من با نشونه هایی که داد فهمیدم همون بود که پادگان امام حسین ع باهاش آشنا شدم . در واقع ، و سه تا بچه محل بودن که وقتی به جبهه میاد و به شهادت می رسه و هم تحت تأثیر شخصیتش پاشون به جبهه باز می شه و در هر دو به شهادت می رسند و با یه خمپاره و در یک ساعت به شهادت برسیدند و قبرشون هم کنار هم قرار گرفته به همین دلیل کلم فروش تو گردان به حقی معروف بود سه رفیقی که یکیشون معلم دو نفر دیگه بود. جالب اینه که الله_نوریان فرمانده گردان تخریب لشگر10سیدالشهداء(ع)از عمق رابطه عاطفی این دو نفر با خبر بود به همین دلیل اجازه نداد که این دو نفر با هم به عملیات اعزام بشن شهید کلم فروش رفت و شهید رستگار موند. بعد از رفتن ، دیگه آروم و قرار نداشت خوراکش شده بود گریه و التماس به که بذاره بره عملیات . حاجی هم سرسختی می کرد که شما دو نفر نباید یه جا باشین اما دست بردار نبود آنقدر گریه کرد و التماس کرد تا حاج عبد الله راضی شد و رفت و با کلم فروش به شهادت رسید. یادشان گرامیباد 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 با لباس فرم سپاه قبل از وحید بهاری علی زاکانی شهید محمود بهرامی شهید حسن عبدالقادر شهید سید محمد زینال حسینی شهید هادی مهین بابایی و.............. @alvaresinchannel
🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺 🍃✨🌺 فقط خدا میداند به چه گذشت ✍️✍️✍️ راوی: نماز صبح روز 18 اسفند 62 رو خوندیم هنوز پاتک دشمن شروع نشده بود . تک وتوک خمپاره و توپی زوزه کشان میومد و کنار ما توی آب هور میخورد وبا انفجارش صدای جیغ پرنده ها بلند میشد. هوای جزیره خیلی گرفته بود . بوی آب گندیده هور و بوی باروت نفس کشیدن رو سخت کرده بود. گفتم از این فرصت استفاده کنم تا سر و صدا زیاد نشده دعایی بخونم. یه کتاب دعای جیبی داشتم که روش نوشته بود از جیب راست پیراهنم در آوردم و صفحه رو باز کردم. اون موقع ها توی جبهه زیارت عاشورا خوندن مرسوم نبود بیشتر صبح ها میخوندیم ومن هم دعای عهد رو از یر بودم اما با زیارت عاشورا زیاد مانوس نبودم بخاطر این مجبور بودم از روی کتاب بخونم. هنوز سطر های اول زیارت عاشورا رو داشتم میخوندم که صدای آشنایی به گوشم رسید.. صدا زد (بچه ها من رو علمدار صدا میزدند) تنها نخون بگذار ما هم به فیض برسیم. پشت سرم رو نگاه کردم دیدم فرمانده گروهانمون در چند قدمی داخل یک سنگر جمع و جور نشسته. بالاخره امر فرمانده بود رفتم داخل سنگرش و چند تای دیگه هم اومدن که تعدامون از انگشتان یه دست بیشتر نمیشد. به سختی داخل سنگر جامون شد و من شروع کردم بلند بلند زیارت عاشورا رو خوندن. حال خوبی بود بچه ها مثل ابر بهار گریه میکردم اونجایی هم که اشک خودم جلوی دیدم رو میگرفت خطوط روی متن زیارت رو تار میدیدم و غلط غلوط میخوندم. یادم میاد این نوحه رو با بچه های داخل سنگرزمزمه میکردیم صدای نوحه خوندن ما که بلند شد بچه های دیگه هم خودشون رو به اطراف سنگر ما رسوندند و کار بالا گرفت. صدای ناله وشیون بود که بلند میشد و قطرات اشکی که از چشم نوجوون ها روی خاک تیره از انفجار باروت جزیره مجنون میریخت. اون روز کنار پد شرقی جزیره مجنون جوان ها چه کردند.. دشمن شروع شد. آتش های اولیه خیلی دقیق نبود اما در چند دقیقه تمام آتش ها متمرکز شد روی "پد" و اطراف اون. پیام امام به بچه ها رسیده بود که باید حفظ بشه و همه آماده بودن که فرمان را اجرا کنند. گروهان ما به دل دشمن زد و در محاصره ده ها تانک قرار گرفتیم . جنگ سختی بود که یاد سختی های اون هنوز بعد از 39 سال رعشه بر وجودم می اندازه.. اون هایی که اسمشون برای معراجی شدن نوشته شده بود جدا شدند و بقیه هم با دست و روی خونین و با سینه های سوخته از بمب های شیمیایی به عقب برگشتند. وقتی عقب میومدیم از اینکه نمیتونیم پیکرهای بی جان بهترین رفقامون رو عقب بیاریم سخت در عذاب بودیم. بچه ها توی آغوش هم آرام گرفته بودند. 30 سال بعد یه روز با جانشین لشگر سیدالشهداء(ع) شهید مدافع حرم حاج احمد غلامی با هم نشسته بودیم و صحبت از اون روزها شد. شهید حاج احمد خیلی به هم ریخت. و گفت : جعفر من هر وقت یاد اون روزهای خیبر میوفتم همه وجودم درد میگیره. روزی که " تن ها مقابل تانک ها ایستاده بودند" وغربت و مظلومیت رو داد میزدند. حاج احمد بلافاصله یاد فرمانده اش و فرمانده مون حاج کاظم رستگار فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع) روکرد و گفت : فقط خدا میداند به حاج کاظم چه گذشت. 🍃✨🌺 🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺 @alvaresinchannel
🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹 🌴🌹 عملیات خیبرشاید به این دلیل در دفاع مقدس هشت ساله ممتاز شده که کار به جنون کشید و زیادی در آغوش گرم آرمیدند . سهمیه گردان تخریب لشکر ده سیدالشهداء علیه السلام هم ٢١ لاله عاشق بود که بدنهای اکثر اونها سالهای سال در مجنون به جا ماند بعضی از این پرستوهای شکسته بال برگشتند و بعضی دیگر هنوز برخاک مجنون جا دارند. تصویر بالا متعلق است. شهید فرداد علیپور اهل خلخال و از بچه‌های تخریب بود که برای همراهی بچه‌های اطلاعات عملیات در شناسایی مواضع و موانع دشمن در مامور شد و در روزهای نبرد مرگ و زندگی در جزیره مجنون جنوبی در ١٨ اسفند ماه سال ٦٢ برخاک افتاد و خونش خاک مجنون را سرخ نمود و پیکر پاکش بعد از ده‌ها سال از شهادتش هنوز برخاک مجنون سندی است بر مظلومیت وغربت یارانش... 🌴🌹 🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹 @alvaresinchannel