eitaa logo
لشکرصاحب‌الزمان‌عج
188 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
91 ویدیو
4 فایل
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #بحق_مولاتی_زینب(س) میدان عمل خالےاست ... او در پِےِ سرباز است ... چون ما همـــــہ سرباریم ... سردار نمےآید #العجل_یاران_مهدی #الــــعـــــجـــــل #کپی_مطالب_آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
❥✦ روایت بیست و دوم ۸ محرم سال ٦۱ هـ.ق روز ؏ـطـش 🔰 آخر روز هشتم و نزديك شب نهم محرم اولاد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تشنه بودند و آب در خيمه گاه نبود حضرت امام حسين ؏ پشت خيمه تشريف برد و دستور داد زمين را كندند به اعجاز آبى پديدار گرديد امام حسين ؏ و اولاد رسول خدا (ص) و اصحاب همگى سيراب شدند و مشكها را پر كردند بعد چشمه غائب شد.¹ ⚫️ هنگامی که خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیــاد رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که: به من خبر رسیده است که حسین چاه میکَند و آب به دست میآورد. به محض اینکه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حسین و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.² 📚 منابع: ۱.حوادث الایام، سید مهدی مرعشی نجفی ۲. مقل الحسین، خوارزمی ❖✨ اَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ سلام بر آن لب هاى خشکیده 😭😭😭 ••●✦✧✦✧✦●•• از آبـــ هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمـان کربلا بودند ديــو و دَد ... همه سيــرابـــ و می‌مكيد خاتم ز قحطـ آبــ، سليمــان كربلا زان تشنگان هنوز بعيّوق مى‌رسد فريـــاد الـ؏ـطـش ز بيابان كربلا 😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
❥✦ روایت بیست و سوم گفتگوی امام حسین ؏ با عمربن‌سعد 🔰 امام حسین ؏ عمرو بن قرظه انصاری را نزد عمر بن سعد فرستاد و به او پیغام داد که می‌خواهم امشب تو را در میان دو اردوگاه ملاقات کنم. شب هنگام، حسین ؏ و ابن سعد هر یک با همراهی بیست سوار به محل ملاقات آمدند؛ حضرت به جز برادرش ابوالفضل العباس ؏ و فرزندش علی اکبر ؏، از سایر یاران خود خواست تا فاصله بگیرند. ابن سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگاه داشت و به دیگران دستور داد تا عقب بروند. ✨❖ در این دیدار حسین ؏ به او فرمود:...از این خیال و اندیشه ناصواب در گذر و راهی که صلاح دین و دنیای تو در آن است، اختیار کن... ⚫️ عمر قبول نکرد و حسین ؏ چون چنین دید فرمود: «خداوند تو را هلاک سازد و در روز قیامت نیامرزد؛ امید دارم که به فضل خدا از گندم ری نخوری» سپس بازگشت. 📚 مقتل‌الحسین خوارزمی، ص۲۴۵ ❖✨ أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ 😭😭😭 ••●✦✧✦✧✦●•• ⚠️ عمر سعد ملعون یقین داشت که حق با ابی عبدالله الحسین ؏ است، اما... حکومت ری برایش محبوب‌تر از امام زمانش بود... خیلی عمیق به فکر فرو برویم... ⚠️⚠️ چه چیز ما را از امام زمانمان دور نگه داشته... نکند چیزی برایمان محبوب‌تر از مولا شود!!! ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
❥✦ روایت بیست و چهارم ۹ محرم سال ٦۱ هـ.ق نامه ابن زیــاد به عمر ابن سعد و ورود شمر ملعون به کربلا 🔰 گفتگوهای مکرر حسین ؏ و ابن سعد، سه یا چهار بار تکرار شد. به گفته برخی منابع، در پایان یکی از این گفتگوها، عمر بن سعد طی نامه‌ای خطاب به عبیدالله بن زیـاد چنین نوشت: «... حسین بن علی با من پیمان بست که از همان جا که آمده به همان جا بازگردد یا به یکی از سرحدات بلاد مسلمین برود...» ⚫️ چون عبیدالله نامه را خواند گفت: «به درستی که این نامه مردی است که‌اندرزگوی امیر خویش و مشفق قوم خویش است!» و در صدد بود این پیشنهاد را بپذیرد، اما شمر بن ذی الجوشن که در مجلس بود برخاست و مانع شد. آنگاه عبیدالله بن زیـاد شمربن ذی الجوشن را پیش خواند و گفت: «این نامه را پیش عمربن سعد ببر تا به حسین و یارانش بگوید به حکم من تسلیم شوند. اگر پذیرفتند آنها را به سلامت پیش من بفرستد و اگر نپذیرفتند با آنان بجنگد. اگر عمربن سعد جنگید شنوا و مطیع او باش و اگر از جنگیدن خودداری ورزید تو با حسین بجنگ که سالار قوم تویی؛ سپس گردن پسر سعد را بزن و سرش را پیش من بفرست.» ⚫️ آنگاه عبیدالله نامه‌ای به عمر بن سعد نوشت: «...من تو را به نزد حسین نفرستاده‌ام که با او با مسامحه رفتار کنی و برای او آرزوی سلامت داشته باشی و شفیع او پیش من باشی. بنگر اگر حسین و همراهانش به حکم من گردن نهادند و با یزید بیعت کردند ایشان را به سلامت نزد من بفرست و اگر نپذیرفتند بر آنان هجوم آور و خونشان را بریز و بدن‌هایشان را مُثله کن چرا که مستحق چنین کاری هستند. چون حسین کشته شد اسب بر سینه و پشت وی بتاز که او سرکش است و ستمکار و من گمان ندارم که این کار پس از مرگ زیانی رساند ولی با خود عهد کرده‌ام که اگر او را کشتم با وی چنین کنم. پس اگر تو به این دستور عمل کردی پاداش مردی فرمانبردار و مطیع را به تو میدهیم و اگر آن را نپذیری دست از کار ما و لشکر ما بکش و لشکر را به شمربن ذی الجوشن واگذار زیرا ما او را امیر بر کار خود کردیم. و السلام.»¹ ⚫️ شمر بن ذی الجوشن بعد از ظهر روز نهم محرم پس از نماز عصر به همراه فرمانی که عبیدالله بن زیـاد به او داده بود، نزد عمر بن سعد رسید و فرمان را به او داد.² پسر سعد پس از خواندن نامه، شمر را مورد شماتت قرار داد و گفت: «تو را چه شده است؟ واى بر تو خداوند آواره‏ات كند و آنچه را که براى من آورده‌‏اى زشت گرداند؛ به خدا قسم می‌دانم كه تو نگذاشتى که عبیدالله آنچه را که به او نوشته بودم بپذيرد و كارى را كه اميد آن داشتم به صلاح آيد تباه كردى به خدا حسين ؏ تسليم نمى ‏شود، چرا كه جان پدرش على ؏ در سينه اوست.» ⚫️ شمر گفت: «اكنون بگو چه خواهى كرد آيا فرمان امير را انجام مي دهى و با دشمنش مي جنگى؟ یا نه، در این صورت سپاه و لشكر را به من وا گذار.» عمر بن سعد گفت: «نه؛ من خود عهده دار اين كار خواهم بود؛ تو امير پيادگان باش.»³ 📚 منابع: ۱. تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۵؛ ۲. مناقب، ج۴، ص۹۸ ۳. لهوف ••●✦✧✦✧✦●•• اَللّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى، وَ ابْدَاْ بِه اَوَّلاً ثُمَّ الْعَنِ الثّانِىَ وَ الثّالِثَ وَ الرّابِعَ. اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً، وَ الْعَنْ عُبَیْدَ اللّهِ بْنَ زیادٍ وَ ابْنَ مَرْجانَهَ، وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْرًا، وَ آلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ 😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
❥✦ روایت بیست و پنجم ۹ محرم سال ٦۱ هـ.ق امان‌نامه شمر به فرزندان ام‌البنین 🔰 شمر (که از طایفه‌ی ام‌البنین بود) و نیز به نقلی عبدالله بن ابی المحل برادرزاده‌ی ام‌البنین بود، پیشتر از ابن زیـاد برای فرزندان ام‌البنین امان نامه گرفته بودند. عبدالله بن ابی المحل امان نامه را به وسیله غلام خود به کربلا فرستاد. او پس از ورود به کربلا متن امان نامه را برای فرزندان ام‌البنین قرائت کرد؛ اما آنها مخالفت کردند. در روایتی دیگر آمده که شمر خود امان نامه را گرفت و به کربلا آورد و به نزد عباس ؏ و برادرانش عبدالله، جعفر و عثمان برد. اما عباس ؏ و برادرانش همگی امان نامه را رد کردند.¹ ⚫️ شمر گفت: شما ای خواهرزادگان من در امانید. ✨❖ آنها پاسخ دادند: خدا تو را و امانت را لعنت کند، ما را امان می‌دهی و فرزند رسول خدا بی‌امان است؟!² 📚 منابع: ۱. مقتل‌الحسین خوارزمی، ص ۲۴۶ ۲. الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۹ ❖✨ رَحِمَ الله عَمِّیَ الْـ؏َـبّٰاس ••●✦✧✦✧✦●•• کیست عباس؟ امیــد دل خیــرالنـــاس است کیست عباس؟ شرفــ، عشـق، ادبــ، احسـاس است به نگاهیش عـدو در سقر آواره شود جگر شمر و امان ‌نامه‌ی او پاره شود ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
❥✦ روایت بیست و ششم ۹ محرم سال ٦۱ هـ.ق اعلام جنگ لشکر عمر سعد و مهلت خواستن حضرت از عمر سعد 🔰 پس از عصر عمر بن سعد ندا داد:‌ ای لشکریان خدا! سوار شوید و بشارت دهید. پس لشکریانش سوار شدند و به سوی اردوگاه امام ؏ حرکت کردند.¹ ✨❖ وقتی حسین ؏ از نیت آنها دشمن آگاه شد، به برادرش عباس ؏ فرمود: «اگر می‌توانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خدا می‌داند که من نماز و تلاوت قرآن را بسیار دوست می‌دارم.» 🏴 عباس ؏ نزد سپاهیان دشمن بازگشت و درخواست حسین ؏ را به اطلاع آنان رساند و از آنان آن شب را مهلت خواست. ابن سعد با مهلت یک شبه به امام حسین ؏ و یارانش موافقت نمود.² در این روز خیمه‌های امام حسین ؏ و اهل بیت و یارانش محاصره گردید. 📚 منابع: ۱. مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۸۹ ۲. تاریخ الأمم و الملوک، ج ۵، ص۴۱۷ ❖✨یا لیتنــا ڪنا معکم... 😭😭😭 ••●✦✧✦✧✦●•• امشبی را... شه دین در حرمش مهمان است مڪن اے صبح طلوع... 😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
❥✦ روایت بیست و هفتم شب عاشورا محرم سال ٦۱ هـ.ق تجدید پیمان یاران امام حسین و نگرانی حضرت زینب (س) 🔰 امام حسین ؏ در اوایل شب یاران خود را جمع کرد و پس از حمد و ثنای خداوند خطاب به آنان گفت: «به گمانم این، آخرین روزی است که از سوی این قوم مهلت داریم. آگاه باشید که من به شما اجازه (رفتن) دادم. پس همه با خیالی آسوده بروید که بیعتی از من بر گردن شما نیست. اینک که سیاهی شب شما را پوشانده، آن را مَرکبی برگیرید و بروید.» 💠 در این هنگام ابتدا اهل بیت امام و سپس یاران امام هر یک در سخنانی حماسی، اعلام وفاداری کردند و بر فدا کردن جان خویش در دفاع از امام تأکید کردند.¹ ✨❖ پس از این گفتگو حسین ؏ به اردوگاه برگشتند و وارد خیمه خواهرشان زینب (س) شدند. نافع بن هلال در بیرون خیمه منتظر حسین ؏ نشسته بود که شنید حضرت زینب (س) به حسین ؏ عرض کرد: «آیا شما یارانتان را آزموده‌اید؟ از این نگرانم که آنان نیز به ما پشت کنند و در هنگامه درگیری شما را تسلیم دشمن کنند.» ✨❖ حسین ؏ در پاسخ فرمود: «به خدا سوگند، این‌ها را امتحان کرده‌ام و آنان را مردانی یافتم که سینه سپر کرده‌اند، به گونه‌ای که مرگ را به گوشه چشمان‌شان می‌نگرند و به مرگ در راه من چنان شیرخواره به سینه مادرش انس دارند.» 🏴 نافع هنگامی که احساس کرد اهل بیت امام حسین ؏ نگران وفاداری و استقامت اصحاب هستند، نزد حبیب بن مظاهر رفته و با مشورت او تصمیم گرفتند با همراهی بقیه اصحاب به حسین ؏ و اهل بیت ایشان اطمینان دهند که تا آخرین قطره خون از ایشان دفاع خواهند کرد.² 🏴 حبیب بن مظاهر یاران حسین ؏ را ندا داد تا جمع شوند. سپس به بنی هاشم گفت: به خیمه‌های خویش باز گردند؛ بعد رو به اصحاب کرد و آن چه را که از نافع شنیده بود، بازگو کرد. همگی گفتند: «به آن خدایی که بر ما منت نهاد که در این جایگاه قرار بگیریم، اگر انتظار فرمان حسین ؏ نبودیم، اکنون با شتاب بر آنان حمله می‌کردیم تا جان خویش را پاک و چشم را روشن سازیم». 🏴 حبیب به همراه اصحاب با شمشیرهای کشیده و یک صدا به نزدیک حرم اهل بیت ؏ رسیده و گفت: «ای حریم رسول خدا(ص)، این شمشیرهای جوانان و جوانمردان شماست که به غلاف نخواهد رفت تا این که گردن بدخواهان شما را بزند. این نیزه‌های پسران شماست، سوگند یاد کرده‌اند که آن را تنها در سینه کسانی که از دعوتتان سر بر تافته‌اند فرو برند.»³ 📚 منابع: ۱. مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۹۱ ۲. الدمعة الساکبة ج ۴، ص ۲۷۳ ۳. مقرم، مقتل‌الحسین، ص ۲۱۹ ❖✨ یا لیتنـا کنا معکم 😭😭😭 ••●✦✧✦✧✦●•• مهدی جـان تو کجـایـی... دل زینب نگران است هنـوز 😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
❥✦ روایت بیست و هشتم ۱۰ محرم سال ٦۱ هـ.ق وقایع صبح روز عاشورا 🔰 امام حسین ؏ پس از اقامه نماز صبح، سپاه كم تعداد خود را كه متشكل از ۳۲ تن سواره و ۴۰ تن پياده بودند، به سه دسته تقسيم كرد. دسته اول را در بخش ميمنه به فرماندهی زهير بن قين، دسته دوم را در بخش ميسره به فرماندهی حبيب بن مظاهر و دسته سوم را در قلب سپاه به فرماندهی خود آن حضرت تقسيم‌بندی كرد. همچنين آن حضرت، بيرق سپاه را به برادرش حضرت عباس بن علی ؏ واگذارد و نيروهای خود را در جلو و خيمه‌گاه را در پشت سر آنان قرار داد. ⚫️ عمر بن سعد نيز فرماندهی ميمنه سپاه خود را به عمرو بن حجاج، فرماندهی ميسره را به شمر بن ذی الجوشن، فرماندهی سواره ‌نظام را به عروة بن قيس و فرماندهی پياده‌نظام را به شبث بن ربعی واگذاشت و بيرق سپاه را بدست غلامش "دريد" سپرد. 🏴 امام حسین ؏ برای اتمام حجت، سوار بر اسب شد و همراه با گروهی از یاران به سوی لشکر دشمن پیش رفت و آنان را موعظه نمود. پس از سخنان حسین ؏، زهیر بن قین آغاز به سخن کرد و از فضایل حسین ؏ گفت و به موعظه پرداخت. 🏴 یکی از وقایع صبح عاشورا کناره گیری حر بن یزید ریاحی از لشکر عمر بن سعد و پیوستن به اردوگاه حسین ؏ است. 📚 تاریخ الأمم و الملوک، ج ۵، ص ۴۲۳؛ الارشاد، ص ۴۴۷؛ الفتوح، ص ۹۰۱؛ منتهي الآمال، ج ۱، ص ۳۴۲؛ لهوف سيد بن طاووس، ص ۱۱۴. ❖✨ یا لیتنـا کنا معکم 😭😭😭 ••●✦✧✦✧✦●•• گرچه با اندک سپاهی کربلا آمد حسین تا تو را می‌دید می‌گفت: مرحبــا بر لشکـرم 😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
❥✦ روایت بیست و نهم عاشورا محرم سال ٦۱ هـ.ق 😭 قصه‌ی ما به "ســر" رسید 🔰 در ابتدای جنگ، حملات به صورت گروهی انجام شد. و تا ۵۰ تن از یاران امام، در اولین حمله به شهادت رسیدند. پس از آن، یاران امام به صورت فردی و یا دو نفری به مبارزه رفتند. اصحاب اجازه نمی‌دادند کسی از سپاه دشمن به حسین ؏ نزدیک شود. 🏴 ابوثمامه صيداوی در گرماگرم نبرد، به امام حسين ؏ نزديك شد و به آن حضرت عرض كرد كه وقت زوال فرارسيده است. امام حسين ؏ دستور داد جنگ را متوقف كرده و همگی به نماز پردازند. دشمنان كه به نماز اهميت چندانی نمی‌دادند، آن حضرت و يارانش را در حال نماز نيز مورد هجوم ناجوانمردانه قرار داده و با پرتاب تير آنان را نشانه می‌گرفتند. 😭 پس از شهادت اصحاب غیر هاشمیِ امام حسین ؏ در صبح و بعداز ظهر عاشورا، یاران بنی‌هاشمی حسین ؏ برای نبرد پیش آمدند. اولین کسی که از بنی هاشم از حسین ؏ اجازه میدان طلبید و به شهادت رسید، علی اکبر ؏ بود. پس از او دیگر خاندان امام نیز یکی پس از دیگری به میدان رفتند و به شهادت رسیدند. ابوالفضل العباس ؏، پرچمدار سپاه و محافظ خیمه‌ها نیز در نبرد با نگهبانان شریعه فرات به شهادت رسید. 😭 امام حسين ؏ پس از آن كه همه ياران خود را از دست داد، بانوان عصمت پناه را در خيمه‌ای گردآورد و آنان را تسلی و دلداری داد و به صبر و شكيبايی سفارش نمود و با قلبی شكسته از آنان خداحافظی كرد. آن حضرت، فرزندش امام زين العابدين ؏ را كه در بيماري سختب بسر می‌برد، جانشين خويش قرار داد و با او نيز وداع كرد و آماده نبرد با دشمن گرديد. سپس چنین صدا زد: «هَلْ مِنْ ذَابٍّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخافُ اللهَ فِینا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجو اللهَ بِإِغاثَتِنا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجو مَا عِنْدَ اللهِ فِی إِعانَتِنا»؛ 🏴 «آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خداپرستى هست که درباره ما از خداوند بترسد؟ آیا دادرسى هست که به امید پاداش خداوندى به فریاد ما برسد؟ آیا یاورى هست که به امید آنچه نزد خدا است ما را یارى کند؟». 😭😭 امام حسین ؏ عازم نبرد شد، اما از سپاه کوفه تا مدتی کسی برای رویارویی با آن حضرت پا پیش نمی‌نهاد. در میانه نبرد، علیرغم تنهایی حسین ؏ و زخم‌های سنگینی که بر سر و بدن او وارد شده بود، حسین ؏ بی‌مهابا شمشیر می‌زد... بمــاند بقیــه اش.... 😭😭😭 📚 تاریخ الأمم و الملوک، ج ۵، ص ۴۲۳؛ الارشاد، ص ۴۴۷؛ الفتوح، ص ۹۰۱؛ منتهي الآمال، ج ۱، ص ۳۴۲؛ لهوف سيد بن طاووس، ص ۱۱۴؛ همان، ص ۱۱۶. ❖✨ یا لیتنـا کنا معکم 😭😭😭 ••●✦✧✦✧✦●•• 🏴 پيراهنى كه فاطمه با گريه دوخته در بين ازدحــام... بمــانـــد بقيـه اش ... 😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
❥✦ روایت سی‌ام ۱۰ محرم سال ٦۱ هـ.ق 😭 شــام غریبــان وقایع عصر عاشورا 🔰 پس از شهادت سید الشهداء ؏، سپاه دشمن به خیمه‌ها هجوم بردند و آنچه بــود به غنیمت گرفتند. آنان در این امر بر یکدیگر سبقت می‌رفتند. شمر به قصد کشتن امام سجاد ؏ همراه گروهی از سپاهیان، وارد خیمه‌گاه شدند که زینب (س) مانع این کار شد. عمر بن سعد دستور داد زنان حرم را در چادری جمع کردند و تعدادی را بر محافظت آنان گماشت.¹ 😭 به دستور عمر بن سعد و در اجرای فرمان ابن زیاد، ده نفر داوطلب از سپاهیان کوفه، با اسبان‌شان بدن امام حسین ؏ را لگدکوب کردند و استخوان‌های سینه و پشت آن حضرت را در هم شکستند. ⚫️ عمر بن سعد در همان روز سر حسین ؏ را به همراه خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی به سوی عبیدالله بن زیاد فرستاد. او همچنین دستور داد سر شهدای کربلا را نیز از بدن جدا کنند و آنها را که هفتاد و دو سر بودند با شمر بن ذی الجوشن و قیس بن اشعث، عمرو بن حجاج و عزره بن قیس روانه کوفه کرد. ⚫️ به دستور عمر بن سعد اجساد لشکریان کوفه دفن شدند اما پیکرهای حسین ؏ و یارانش بر زمین ماند. امام سجاد ؏ که بیمار بود، به همراه حضرت زینب (س) و بقیه بازماندگان، به اسارت گرفته‌اند.² 📚 منابع: ۱. نفس المهموم، ص ۴۷۹ ۲. مروج‌الذهب، ج ۳، ص ۲۵۹ ❖✨ یا لیتنـا کنا معکم 😭😭😭 ••●✦✧✦✧✦●•• نعل تازه به سُمِ اسب زدن، فکر که بود؟ که سراپایِ تو با سطحِ ‌زمین یکسان‌شد 😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
❥✦ ۲ محرم سال ٦۱ هـ.ق ورود کاروان به کربلا 🔰 حسين بن علی ؏ روز دوم محرم به سرزمين كربلا رسيد. فرمود: نام اين منطقه چيست؟ عرض شد: كربلا فرمود: اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ ✨❖ بار الها من از اندوه و بلا به تو پناه می‌برم. سپس فرمود: اينجا سرزمين اندوه و بلاست، فرود آييد كه اين جا، جاى فرود آمدن کاروان و ريخته شدن خون‌هاى ماست، و مدفن ما همین جاست، و جدم رسول خدا (ص) به همين موضوع به من خبر داده است.¹ 🏴 پس از منزل گرفتن در کربلا، امام حسین ؏ فرزندان و برادران و اهل بیتش را جمع کرد و به آنان نگاهی کرد و گریست، سپس فرمود: 〖خداوندا بدرستی که ما عترت و خاندان پیامبرت محمد (ص) هستیم که از شهر و دیارمان اخراجمان کردند و پریشان و سرگردان از حرم جدمان بیرون شدیم و بنی امیه به ما تعرض کردند؛ خدایا پس حق‌مان را از آنان بگیر و ما را برابر ظالمان یاری ده〗 🏴 پس رو به اصحاب کرده فرمود: 【مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان است؛ حمایت و پشتیبانی از دین تا آنجاست که زندگی‌شان در رفاه است پس هر‌گاه بلاء و سختی حادث شود دینداران کم می‌شوند】 ✨❖ سپس امام زمین کربلا را که چهار میل در چهار میل وسعت داشت از ساکنان نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خرید و با آنان شرط کرد که مردم را به سوی قبرش راهنمایی کنند و از زائرانش سه روز پذیرایی کنند.² 📚منابع: ۱. اللهوف، ص ۸۰ ۲. مستدرک‌الوسائل، ج۱۰، ص۳۲۱. 😭 یٰالَیتَنا کُنّا مَعَکُم ••●✦✧✦✧✦●•• او تا رسیــد گریه‌ی دنیــا شروع شد سـیـنـه زنیِ عالــم بـالا شــروع شد این حس مادرانه كه دست خودش نبود دلشوره‌های زینبـــ كبری شـروع شد 😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
❥✦ ۷ محرم سال ٦۱ هـ.ق بستن آب بر روی خیمه‌ها 🔰 در ۷ محرم، عبیدالله بن زیاد در نامه‌ای از عمر بن سعد خواست که میان آب و حسین ؏ و یارانش جدایی افکند تا یک قطره از آن ننوشند. چون این نامه به دست عمر بن سعد رسید به عمرو بن حجاج زبیدی فرمان داد تا با پانصد سوار به کنار شریعه فرات برود و مانع دسترسی امام حسین ؏ و یارانش به آب شوند. 🏴 پس از بسته شدن آب و شدت گرفتن تشنگی، امام حسین ؏ برادر خود، عباس ؏ را به حضور طلبید و او را با سی سوار و بیست پیاده به همراه بیست مشک به طلب آب فرستاد. آنان شبانه در حالی که نافع بن هلال جملی با پرچم در پیشاپیش گروه در حرکت بود به راه افتادند و خود را به شریعه فرات رساندند. عمرو بن حجاج که مأمور حراست از فرات بود، به مقابله با یاران امام حسین ؏ برخاست. گروهی از یاران حسین ؏ مشک‌های آب را پر کردند و گروهی دیگر چون قمر بنی هاشم ؏ و نافع بن هلال مشغول جنگ شده از آنان در برابر هجوم دشمنان محافظت می‌کردند تا بتوانند آب را به سلامت به خیمه‌ها برسانند. یاران حسین ؏ موفق شدند آب را به خیمه‌ها برسانند. 📚 تاریخ الأمم و الملوک، ج ۵، ص ۴۱۲ ❖✨ اَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ سلام بر آن لب هاى خشکیده 😭😭😭 ••●✦✧✦✧✦●•• از آبـــ هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمـان کربلا 😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman
❥✦ شب عاشورا محرم سال ٦۱ هـ.ق تجدید پیمان یاران امام حسین و نگرانی حضرت زینب (س) 🔰 امام حسین ؏ در اوایل شب یاران خود را جمع کرد و پس از حمد و ثنای خداوند خطاب به آنان گفت: «به گمانم این، آخرین روزی است که از سوی این قوم مهلت داریم. آگاه باشید که من به شما اجازه (رفتن) دادم. پس همه با خیالی آسوده بروید که بیعتی از من بر گردن شما نیست. اینک که سیاهی شب شما را پوشانده، آن را مَرکبی برگیرید و بروید.» 💠 در این هنگام ابتدا اهل بیت امام و سپس یاران امام هر یک در سخنانی حماسی، اعلام وفاداری کردند و بر فدا کردن جان خویش در دفاع از امام تأکید کردند.¹ ✨❖ پس از این گفتگو حسین ؏ به اردوگاه برگشتند و وارد خیمه خواهرشان زینب (س) شدند. نافع بن هلال در بیرون خیمه منتظر حسین ؏ نشسته بود که شنید حضرت زینب (س) به حسین ؏ عرض کرد: «آیا شما یارانتان را آزموده‌اید؟ از این نگرانم که آنان نیز به ما پشت کنند و در هنگامه درگیری شما را تسلیم دشمن کنند.» ✨❖ حسین ؏ در پاسخ فرمود: «به خدا سوگند، این‌ها را امتحان کرده‌ام و آنان را مردانی یافتم که سینه سپر کرده‌اند، به گونه‌ای که مرگ را به گوشه چشمان‌شان می‌نگرند و به مرگ در راه من چنان شیرخواره به سینه مادرش انس دارند.» 🏴 نافع هنگامی که احساس کرد اهل بیت امام حسین ؏ نگران وفاداری و استقامت اصحاب هستند، نزد حبیب بن مظاهر رفته و با مشورت او تصمیم گرفتند با همراهی بقیه اصحاب به حسین ؏ و اهل بیت ایشان اطمینان دهند که تا آخرین قطره خون از ایشان دفاع خواهند کرد.² 🏴 حبیب بن مظاهر یاران حسین ؏ را ندا داد تا جمع شوند. سپس به بنی هاشم گفت: به خیمه‌های خویش باز گردند؛ بعد رو به اصحاب کرد و آن چه را که از نافع شنیده بود، بازگو کرد. همگی گفتند: «به آن خدایی که بر ما منت نهاد که در این جایگاه قرار بگیریم، اگر انتظار فرمان حسین ؏ نبودیم، اکنون با شتاب بر آنان حمله می‌کردیم تا جان خویش را پاک و چشم را روشن سازیم». 🏴 حبیب به همراه اصحاب با شمشیرهای کشیده و یک صدا به نزدیک حرم اهل بیت ؏ رسیده و گفت: «ای حریم رسول خدا(ص)، این شمشیرهای جوانان و جوانمردان شماست که به غلاف نخواهد رفت تا این که گردن بدخواهان شما را بزند. این نیزه‌های پسران شماست، سوگند یاد کرده‌اند که آن را تنها در سینه کسانی که از دعوتتان سر بر تافته‌اند فرو برند.»³ 📚 منابع: ۱. مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۹۱ ۲. الدمعة الساکبة ج ۴، ص ۲۷۳ ۳. مقرم، مقتل‌الحسین، ص ۲۱۹ ❖✨ یا لیتنـا کنا معکم 😭😭😭 ••●✦✧✦✧✦●•• مهدی جـان تو کجـایـی... دل زینب نگران است هنـوز 😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ‌✌️لشڪر صاحب الزمان ﴿عج﴾ ↡↡ @Lashkar_sahebazzaman