eitaa logo
اشعار استاد علی اکبر لطیفیان
1هزار دنبال‌کننده
24 عکس
37 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
طي ميكنيم سمت ملاقات جاده را شايد كسي سوار كند اين پياده را وقتش رسيده است كه با گريه ريختن جبران كنيد توبه ي از دست داده را تكريم ديگري است همين امتناع ها پس شكر ميكنيم عطاي نداده را ما در ركوع نافله با آبروتريم اصلاً نخواستيم تن ايستاده را خُدّام آستانْ هميشه جلوترند يا رب نگير خدمت اين خانواده را مكه شرافتش به حضور محمد است پس قصد ميكنيم فقط مكه زاده را گر بي علي بناست كه اين راه طي شود مگذار پس مقابل ما راه جاده را ما درب خانه اي به جز اين در نميرويم ما بي علي كنار پيمبر نميرويم  خوان كريم خالي و بي نان نميشود فقر گدا حريف كريمان نميشود گويي نمي برد ز عنايت سعادتي آنكه اسير زلف پريشان نميشود اين چه حكايتي است كه اصلاً براي ما مبعث بدون شاه خراسان نميشود از بركت دعاي رسول است هيچ جا در دوستي فاطمه ايران نميشود يكبار يا نبي و دگر بار يا علي يا مصطفي بدون علي جان نميشود چون شرح زندگاني مولاست خواندنيست ورنه كسي كه پيرو قرآن نميشود جبريل علي ، وحي علي و زبان عليست قرآن بخوان رسول،كه قرآن همان عليست مبهوت مانده است تماشاي خويش را روح بلند و جلوه ي والاي خويش را سوگند ميخوريم همه تَرك ميكنيم بردارد از بهشت اگر پاي خويش را اصلاً همان زمان چهل سال پيش هم اثبات كرده بود بلنداي خويش را آنكس امام ماست كه در ليلة المبيت وقتي كه رفت داد به او جاي خويش را او ماندني نبود اگر پُر نكرده بود با مرتضي و فاطمه دنياي خويش را از ديدن تجلي خود دست ميكشيد ميديد تا تجلي زهراي خويش را يا فاطمه وَ يا كه علي جلوه ميكند وقتي نشان دهد قد و بالاي خويش را نور است و در تن سه نفر جلوه كرده است اين نور قبل خلق بشر جلوه كرده است اي خاك پاي توست تمام وجودها هفت آسمان و خلقت گنبد كبودها اي كيسه ي هميشه كرامت ميان شهر آقاي مهرباني و آقاي جودها آري نماز بي تو به قرآن قبول نيست اي اولين سلام همه در قعودها جبريل ما چگونه تو را پا به پا شود درماندگي كجا و مسير صعودها قربان چشم هاي تو دار و ندارها قربان خاك پاي تو بود و نبودها شكرخدا قبيله ي توكامل است و بس كوري چشم شب زده ها،اين حسود ها ما باتوأيم و با همه ي خانواده ات عالم فداي زندگي صاف و ساده ات از ما مگير تاب و تب شور و شين را حُبِ علي همان شرف نشأتين را از ما مگير شوق سفرهاي تا نجف مكه ،مدينه ،سامره و كاظمين را با حب خانواده ي تو سالهاي سال بخشيده اند آبروي عالمين را ما نذر كرده ايم كه بيرون بياوريم از زير دِين،اين جگر زير دين را ما قصد كرده ايم به ياري فاطمه نائل شويم كرب و بلاي حسين را بوسه مزن كنار تمناي دخترت زير گلوي كوچك اين نور عين را واي از دمي كه زينب كبري رسيده بود وقتي رسيده بود كه حنجر بريده بود
شما زمان شروع من ابتدای منید مسیر سبز نجاتِ در انتهای منید اگر چه "اسهد" لحنم مرا بلال نکرد ولی همیشه شما اشهد صدای منید به شوق روی شما هست وقف محرابم شما تهجدمید و شما دعای منید شما برای خدایید و من برای خودم نه من برای شما نه شما برای منید شما بهار، شما آسمان، شما برکات به خاندان شما اهل بیت حق صلوات بهشت را تو ظهور مصوّرش بودی خدای آینه ها را تو دلبرش بودی تو حق محضی و در خلوت خداوندی کسی نبود فقط تو، تو در برش بودی برای آن که خدا ناظر خودش باشد شبیه آیینه ای در برابرش بودی در آن زمان که درختی نبود و برگی هم خدای بود و تو هم سیب نوبرش بودی قرار نیست چهل سال بگذرد از تو تو قبل از آمدنت هم پیمبرش بودی مدینه تا که تو را داشت تا محمد داشت خدا همیشه در آن شهر رفت و آمد داشت فدائیان نگاهت شهید جانانند ملازمان سر کوی تو بزرگانند فراریان سر گیسویت پر از کفرند اسیرهای سر زلفت اهل ایمانند به عقل ناقص ما حق بده به تو نرسد مگر عقول بشر از خدا چه می دانند نگاه خاک نشینان خانواده ی تو به غمزه مسئله آموز صد مسلمانند رسول سبز ببینم که می شناسیشان همین قبیله همین ها که شکل سلمانند نگاه روشنت آن روز صرف سلمان شد عرب کنار تو بود و عجم مسلمان شد بهشت باغچه ی روشن سرای تو بود گل محمدیِ دست بچه های تو بود سلام اول صبح و غروب این خانه مسیح خانه ی زهرای تو صدای تو بود کمال روح تو با وحی پا نمی گیرد نزول آیه نزول خودت برای تو بود فقط نسیم خوشی شد نصیب جبرائیل همین که مدت کوتاهی آشنای تو بود تو را کمال نوشتند یا رسول الله بزرگ آل نوشتند یا رسول الله تو آفتابی و انوار آفتاب علی ست کتاب سرّی و اسرار این کتاب علی ست قرار شد همه عقد برادری خوانند برای سهم شما حسن انتخاب علی ست اگر تو خضر رهی مرتضاست موسایت اگر تو آب بقایی بقای آب علی ست اگر سوال کنند از تو حضرت حق کیست قسم به ذات تو محکم ترین جواب علی ست برای فخر تو این بس یگانه دامادت جناب حضرت حیدر ابوتراب علی ست به ذره گر نظر لطف بو تراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند
بر سر آشفته ام زلف پریشان ریخته در دل حیران من آیات حیران ریخته نیستم ناراحت از اینکه شهیدم کرده اند خون من گر ریخته در پای جانان ریخته سفره ی دل باز کردن پیش مهمان بهتر است این دلم هر آنچه دارد پای مهمان ریخته تا مقام قاب قوسین ات بلا باید کشید در بیابان طلب خار مغیلان ریخته گاه باید بیشتر همرنگ شد مثل اویس نذر یک دندان جانان چند دندان ریخته هر دو عالم عالمی دارند پیش مقدمش این یکی دل ریخته است و آن یکی جان ریخته گر چه آدم گرچه عیسی گرچه موسی بازهم کمتر از درهای دربار تو دربان ریخته بسکه خاطرخواه داری و عزیزی که خدا جای گل روی سرت آیات قرآن ریخته نذر این پیغمبری خوب است ذبحی رد کنی در ضمیر عید مبعث عید قربان ریخته آن قدر ذات خدا در تو تجلی کرده است ز آن همه یک جلوه اش را در خراسان ریخته با علی بودن فقط راه مسلمان بودن است ورنه از این نا مسلمانها فراوان ریخته شب ، شب مبعث ولی یاد نجف افتاده ام بسکه از روی لبت ذکر علی جان ریخته یانبی و یا نبی و یا نبی یا مصطفی یا علی و یا علی و یاعلی یا مرتضی
جان از ولای حضرت جانان جلا گرفت "آری گرفت آنچه ز مهر رضا گرفت" حب الرضا گرفته خواص و عوام را دل را که گشته بد ز دو عالم رها، گرفتپ دل، آهوی رمیده ز خود، آنِ دام اوست صیاد عشق اوست که "من" را ز "ما" گرفت دل گشته چون کبوتر گنبد هوایی اش خاک از حرم بخورد، ز هوایش هوا گرفت گنبد که خود نبوده طلا گشته عاشق اش اکسیر عشق خاک زمین را طلا گرفت عشقش بیامد و دل ما آتشی گرفت "مهرش نشست و در دل و در سینه جا گرفت" گفتم حرم روم مگرم یاد آن عزیز ساکن شود، برفتم و شوری به پا گرفت دیدم ضریح و بعد ندیدم به جز رضا عطر حضور او همه جا را فرا گرفت درمان درد هر دل غمگین ضریح توست لطفت تمام درد و بلا را ز ما گرفت سلطان! رضایتی بده تا با رضا شویم دل بی رضای تو نتواند رضا گرفت شاعر ز شور و عشق رضا در حرم گریست گویا که حاجت دل خود کربلا گرفت
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد زنده در گور غزل‌ های فراوان باشد نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد سایه ی ابر پی توست دلش را مشک مگذار این همه خورشید هراسان باشد مگر اعجاز جز این است که باران بهشت زادگاهش برهوت عربستان باشد چه نیازی‌ ست به اعجاز ، نگاهت کافی‌ ست تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها راز خندیدن یک کودک چوپان باشد چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده از تحیّر دهن غار حرا وا مانده عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست ظرف و مظروف هم اندازه ی یکدیگر نیست از قضا رد شدی و راه قدر را بستی رفتی آن‌ سوتر از اندیشه و در را بستی رفتی آن‌ جا که به آن دست فلک هم نرسید و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد چشم تو فاتح اقلیم نمی‌ دانم شد آن چه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز شاعر این سیب حکایات فراوان دارد چتر بردار که این رایحه باران دارد
ای قبله ی من مسجد الاقصای نگاهت کیش همه شد مات به عشق رخ ماهت لبخند بزن تا همه آفاق بخندند از شور نمک ریختن گاه به گاهت خوب است که دل ها چه قدر گم شده باشند در سوره ی والیل شب زلف سیاهت خوب است که سرها چه قدر خم شده باشند پیش قدم معجزه آسای سپاهت ای جان جهان بهتر از این معجزه ای نیست سرتا به قدم حسنی و این است گواهت بالیده خدا هم به خودش در شب معراج وقتی گره خورد است نگاهش به نگاهت معراج از آن بود که تا عرش نشینان مانند گدایان بنشینند به راهت گفتی که یکی هست و کسی نیست به جز او لا حول ولا قوه الّا بِ...الهت جز میم چه فرقی است میان احد و تو ای آن که احد نیز قسم خورده به جاهت ما خاک نشینان که نداریم پناهی هر جا که تویی باش خدا پشت و پناهت شاعر چه بعید است که از برکت این شعر بخشیده شود روز جزا جرم و گناهت
سالروز حرکت قافله امام حسین علیه السلام از مدینه به سمت مکه... تازه میخواست دلم سرخوش مبعث گردد خبر آمد که حسین بن علی راهی شد...
وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می کرد  وقتی که می رفتند پشت پای آنها چشمان جبرائیل حتی گریه می کرد  پائین پای ناقه مریم گریه می کرد دورِ سر گهواره عیسی گریه می کرد  این است آن داغ عظیمی که برایش حتی میان تشت یحیی گریه می کرد این است زینب بانویی که زیر پایش زانوی لرزه دار سقا گریه می کرد بوسید اکبر دستهای مادرش را در زیر چادر، ام لیلا گریه می کرد  بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا میگفت لالا گریه می کرد یک کاروان گریه شد وقتی رقیه با گفتن بابا، بابا گریه می کرد در زیر پای محمل مستوره ی عشق منزل به منزل ریگ صحرا گریه می کرد  وقتی که میرفتند عالم سینه میزد وقتی که میرفتند دنیا گریه می کرد
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کَسَم علیست در آن بی کسی که میگویند به عزت و شرف لا اله الاالله...
برسه به روح «حسین بختیاری» تمام طاعت من چشم های گریان است هوای چشم ترم صبح و شام باران است به پلک زخم تو سوگند چشم ما خون شد به پلک زخم تو ، گریه تمام ایمان است تمام عمر دویدیم در بساط شما و کاش لحظه مرگم که خط پایان است - بیایی و دلِ سیری نگاه تان بکنم که خواهش همه ی عمر ما ز سلطان است به قول بیتی از آن روضه خوان دلخسته که حال بار سفر بست و بر تو مهمان است بغل بگیر مرا احتیاج من بغل است بغل بگیر وگر که به قیمت جان است پسم نزن که بجز تو مرا پناهی نیست مثال ما و تو مانند دست و دامان است فدای آن تن صد پاره روی رمل روان فدای آن تن بی جان که در بیابان است سرت به روی سنان رفت و خواهرت میدید تنت به ریگ روان زیر سم اسبان است فدای آن تن مجروح و تکه تکه شده که پیش چشم عزیزان شاه ، عریان است عیال تو وسط شمر و خولی و اخنس به شام رفت و به شامات ، بین ویران است تو نیزه خوردی و کعبِ نی اش به زینب خورد و حال خواهر مظلومه بین زندان است هر آنکه دشمن تو بود ، خواهرت را زد عیال پیر خرابات بین عدوان است کدام چشم بگرید به داغ های دلش که داغ های دل خواهرت فراوان است رقیه بین خرابه به خاک ها یخ زد و عمه ای که کتک خورده است و حیران است
آقای روضه خوان.... هدیه به روح همه مادحین آل الله صلواتی هدیه کنیم...
4_5979045013806388623.mp3
14.85M
بمیرم و نبینم این حرم اسیر غربته چیکار کنم تو خیمه ها دوباره حرف غارته اسارته ۲ خاک به سرم /اومدن برای غارت حرم خاک به سرم/ این مصیبت نمیشه باورم خاک به سرم/ الهی واست بمیره مادرم ۳ یه نفر رو به مدینه داد~بزنه/ وا محمدا کی آتیش به خیمه ها میخواد~ بزنه/ وا محمدا ۴ وا محمدا ~/زینب تنهاست وا محمدا~/ این عاشوراست **** دوباره خیمه ها پر از صدای هلهله شده دوباره خیمه ها پر از سنان و حرمله شده دل همه پر از غم و مصیبت و گله شده ۲ درده حسین/ کاش بازم به خیمه بر،گرده حسین پاشو ببین~/ خیمه ها اسیر نامرده حسین دختر تو~/ گوشه ی خرابه دق کرده حسین ۳ یه نفر جای رقیه داد~ بزنه/ ای عمو بیا منو زجر بی حیا میخواد~بزنه/ ای عمو بیا ۴ وا محمدا زینب تنهاست وا محمدا این عاشوراست **** آه از تب دلشوره / دست من ازت دوره رفته سرِ نی آیه/ افتاده زمین سوره ای ماه بلند من /جز راهب نصرانی کی زخمتو میشوره ۲ ۲ سر پیراهن تو نیمه ی شب گریه کردم برا زخم تنه تو مثل زینب گریه کردم شنیدم یک نفر با چکمه رو سینت نشسته کی جای مُهر پیشونیتو با نیزه شکسته ۳ سهم تو از دنیا/ آخرش غربت بود دهنِ پُر خونِ/ تو پُر از تربت بود من بمیرم خیلی /به تو میخندیدن مَحرم و نامَحرم/ بدنت رو دیدن