صاحتله بسك يا بشر
مو گلبي إتگطع غده
به او گفت: ای بشر بن حذلم کافیست
قلب من قطعه قطعه شد
آ يالولد تدري الولد
چلاب گلب الوالده
آه ای فرزندم، میدانی که
فرزند نبض قلب مادر است
لعيون ابو اليمه بعد
لو عندي اقدمهم فده
اگر باز هم فرزند میداشتم
ایشان را فدای پدر ائمه میکردم
گلي إشبگه بزينب بعد
من شافت الصار وسده
به من بگو دیگر چه از زینب باقی ماند
وقتی آنچه در کربلا اتفاق افتاد را دید؟
بيها الدهر جار وين اصبحت وين
من بيت الآيات تدخل دواوين
زمانه به او جفا کرد، کجاست زینب کجاست؟
بعد از خانهی وحی، وارد کاخهای بنیامیه میشود!
بحبال اسرها تنچتف
هذا الظعن ما بي عرف
و با طنابهای اسارت بسته میشود
در میان این قافله، شخص آشنایی وجود ندارد
گلولي من وين
به من بگویید از کجا آمده؟
#ترجمه_تنشدمنالناس
هالیله دارچ مظلمه(1).m4a
22.96M
قصیدة ؛ هلیلهدارچمظلمه
الرادود ؛ ملامحمدالجنامي
الشاعر ؛ کراراحسینالکربلایي
#یبقیٰ_الحسیـن
#محمد_الجنامـے
32.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺نوحه هاللیله دارچ مظلمه با ترجمه کامل 🔺
مقطع الاول
#یبقیٰ_الحسیـن
#محمد_الجنامـے
42.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺نوحه هاللیله دارچ مظلمه با ترجمه کامل 🔺
مقطع الثانی
#یبقیٰ_الحسیـن
#محمد_الجنامـے
کانال لطمیات حب الحسین اصلی
قصيدة : شیعی الشاعر : #حسین_الساعی الرادود : #محمد_الجنامي المناسبة : ليالي استشهاد فاطمة الزهر
قصیده صوتی شیعي برای کسانی که با صوت و متن خواسته بودند 👇
33.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺نوحه «تدرونی هوه» با ترجمه کامل🔺
مقطع الأول
ذکـری : وفات زينب الكبري سلاماللهعلیها
#محمد_الجنامـے
#ترجمه_تدرونیهوه
38.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺نوحه «تدرونی هوه» با ترجمه کامل🔺
مقطع الثاني
ذکـری : وفات زينب الكبري سلاماللهعلیها
#محمد_الجنامـے
#ترجمه_تدرونیهوه
«تدرونی هوه»
الـرادود : محمـد الجنامـی
الشاعـر : وسام الشويلي
ذکـری : وفات زينب الكبري سلاماللهعلیها
🖤🔹🖤🔹🖤🔹🖤
اريد امن الگبر اطلع
میخواهم از قبر بیرون بیایم
و اروح لزینب امگطّع
و قطعه قطعه شده نزد زینب بروم
واگلها آنه ابوفاضل یا زینب
و به او بگویم من ابالفضل هستم ای زینب
تدورنی هوه
او مرا هوای خود میخواهد
اصیر الها ضوه
و من برای او نور و روشنایی میشوم
بعد نرجع سوه
دوباره کنار هم باز میگردیم
یزینب یزینب
ای زینب ای زینب
🖤🔹🖤🔹🖤🔹🖤
سمعت بعالم البرزخ یخو زینب تره زینب
در عالم برزخ خبرِ زینب را شنیدی ای برادر زینب؟ دانستی که ...
غریبه و الاجل گرّب گلبها امن الهضم شیّب
در غربت اجل او فرا رسید .. دل او از مصیبتها پیر شد
أنه موجود بالجنه واحس نار العتب تلهب
من در بهشت هستم و احساس میکنم آتش شکایتش شعلهور است
العذبها الزمن کافی تضل للیوم تتعذب
او که زمانه آزارش داد، دیگر کافی است تا به امروز در عذاب بماند
ابسرعه للجسم یا روح هالساعه ارجعی
ای جان من، میخواهم اکنون با شتاب به بدنم بازگردی
حتی لو بدون اچفوف للشام اطلعی
حتی اگر بدون دستانم باشم، از قبر بیرون بیا و سوی شام برو
مو لازم اشیل الجود اسگیها دمعي
لازم نیست مشک آب برایش ببرم، بلکه با اشک چشمانم او را سیراب میکنم
عذر مارید لجروحي
عذری برای زخمهایم نمیخواهم
ارید الأعز من روحي
او که عزیزتر از جان من است را میخواهم
انادي و الدمع سايل يزينب
ندا میدهم و اشکم جاری است ای زینب
العقیله اتصد إلي
چشم عقیلهی بنیهاشم به من است
تنتدي كافلي
ندا میدهد: ای سرپرست من بیا
واگلها اتدلّلی
و به تو میگویم: به روی چشم میآیم
یزینب یزینب
ای زینب ای زینب
اريد امن الگبر اطلع
میخواهم از قبر بیرون بیایم
و اروح لزینب امگطّع
و قطعه قطعه شده نزد زینب بروم
واگلها آنه ابوفاضل یا زینب
و به او بگویم من ابالفضل هستم ای زینب
تدورنی هوه
او مرا هوای خود میخواهد
اصیر الها ضوه
و من برای او نور و روشنایی میشوم
بعد نرجع سوه
دوباره کنار هم باز میگردیم
یزینب یزینب
ای زینب ای زینب
🖤🔹🖤🔹🖤🔹🖤
اشیصبّرني و احس زينب تنادي وين ابوالغيره
چگونه صبر کنم! در حالی که احساس میکنم زینب ندا میدهد: برادر با غیرتم کجاست
العزیز ابغربة اديره نظرها الجيّتي تديره
عزیزم که در غربت شهر شام است چشم به راه من است
أنه الکافل اشلون اقبل اعوفن زينب ابحيره
من سرپرست او هستم، چگونه غیرتم قبول میکند زینب را در حیرانیاش رها کنم
غریبه و لا أخو يمها أمرها اشلون تدبيره
غریب است و برادری کنارش نیست .. خواهر غریبم چاره چه سازد؟
لازم انفض التربان منّک یگبری
ای قبر، لازم است خاک تو را کنار زنم
و افزع للتصیح ابصوت وینک یذخری
و سراغ خواهری که ندا میدهد ای پشتوانهام کجایی ... بروم
زینبنه اجاها الموت دمعتها تجري
زینب در حالی که اشک او جاری است، اجل سراغ او آمد
احشّم غیرة الرايه
غیرت پرچم را ندا میدهم
تگوم چفوفي ويّايه
تا دستانم همراه من بیایند
واجیج من السمه نازل یزینب
و از آسمان نزد تو بیایم ای زینب
یالمضیعه الأهل
ای که از اهل و خویشاوندانت دور ماندی
ینادیج الأجل
اجل تو را ندا میدهد
أبوفاضل وصل
ابالفضل نزد تو رسید
یزینب یزینب
ای زینب ای زینب
اريد امن الگبر اطلع
میخواهم از قبر بیرون بیایم
و اروح لزینب امگطّع
و قطعه قطعه شده نزد زینب بروم
واگلها آنه ابوفاضل یا زینب
و به او بگویم من ابالفضل هستم ای زینب
تدورنی هوه
او مرا هوای خود میخواهد
اصیر الها ضوه
و من برای او نور و روشنایی میشوم
بعد نرجع سوه
دوباره کنار هم باز میگردیم
یزینب یزینب
ای زینب ای زینب
اصیر اگبالها ابطولی تحاچیني و احاچیها
تمام قد با احترام در مقابل او میایستم و با همدیگر گفتگو میکنیم
و لو ماريد اأذّيها بلایه چفوف الاگیها
هر چند نمیخواهم بدون دستانم با او رو در رو شوم و آزارش دهم
ادیر ازنودي و اشبگها وسط گلبي أخلّيها
بازوانم را در پشت مخفی میکنم و او را در آغوش میگیرم
یبچیني متنها ازرگ و سهم عیني يبچّیها
بازوان کبودش مرا به گریه میاندازد و او از تیر فرو رفته در چشم من گریه میکند
چي أنه ادري بيها بشوگ والغربه غربه
چون من میدانم او دلتنگ است و غربت بسبار سخت است
من گبر العزیز احسین جبتلها تربه
از مرقد عزیز ما حسین، تربتی برای او آوردم
أخو ودّه سلام اویاي لأخته والتحبه
برادرش سلامی به دست من فرستاد برای خواهرش که او را دوست دارد
أگلها اهنا یمشتاگه
به او میگویم: هان ای خواهر دلتنگ شد
الحسین یرید الملاگه
حسین طالب دیدار با تو است
سؤاله اعلیچ متواصل یزینب
همیشه سراغ تو را میگیرد ای زینب
الدمع شوگ و یصب
اشک اشتیاق جاری است
علی اخدود الدرب
بر گونههای راه ...
عزیزه اعله الگلب
تو عزیز ما هستی
یزینب یزینب
ای زینب ای زینب
اريد امن الگبر اطلع
میخواهم از قبر بیرون بیایم
و اروح لزینب امگطّع
و قطعه قطعه شده نزد زینب بروم
واگلها آنه ابوفاضل یا زینب
و به او بگویم من ابالفضل هستم ای زینب
تدورنی هوه
او مرا هوای خود میخواهد
اصیر الها ضوه
و من برای او نور و روشنایی میشوم
بعد نرجع سوه
دوباره کنار هم باز میگردیم
یزینب یزینب
ای زینب ای زینب
🖤🔹🖤🔹🖤🔹🖤
اگلها اهنا یبت حیدر علیچ الروح ملهوفه
به او میگویم ای دختر حیدر کرار، در فراق تو جهان غمگین است
و لا انساچ مچنوفه مشیتي الدیره الکوفه
هرکز فراموش نمیکنم که دست بسته سوی شهر کوفه رفتی
اذا عندچ عتب گولی العتب اتقبّل احروفه
اگر شکایت و سرزنشی داری بگو، من شکایت تو را قبول میکنم
واگلّچ یختي اعذريني اشيسوّي الگطّعوا چفوفه
و به تو میگویم خواهر جان مرا ببخش ... از کسی که دستانش را قطع کنند چه کاری برمیآید؟
یمّ المشرعه مطروح مگطوعه ادیّه
دستانم بریده شده و کنار علقمه نقش بر زمین شدهام
یحاچوني العده یگولون غصباً ا عليّه
دشمن با من حرف میزند میگوید از ردی عناد با تو
نچتفها ابحبل و اتروح زینب سبیّه
زینب را با طناب میبندیم و به اسارت میرود
انجرح من هالحچي احساسي
احساس من از این حرفها زخمی شد
یون فوگ الرمح راسي
سرم بر فراز نیزه ناله میکند
الچ غیر اشکثر شایل یزینب
برای تو بسی غیرت در سر من است ای زینب
لمن سار الظعن
چون قافله حرکت کرد
چفوفي اتحرکن
دستانم تکان خوردند
ابعذرهن اشّرن
با اشاره عذرخواهی کردند ...
یزینب یزینب
ای زینب ای زینب
اريد امن الگبر اطلع
میخواهم از قبر بیرون بیایم
و اروح لزینب امگطّع
و قطعه قطعه شده نزد زینب بروم
واگلها آنه ابوفاضل یا زینب
و به او بگویم من ابالفضل هستم ای زینب
تدورنی هوه
او مرا هوای خود میخواهد
اصیر الها ضوه
و من برای او نور و روشنایی میشوم
بعد نرجع سوه
دوباره کنار هم باز میگردیم
یزینب یزینب
ای زینب ای زینب
🖤🔹🖤🔹🖤🔹🖤
ابأخير انفاسها زينب اريد انطيني انفاسي
زینب نفسهای آخرش را میکشد ... میخوام نفسهایم را تقدیم ایشان کنم
و احط یم راسها راسي الحبيبه و اعز كل ناسي
و سرم را در کنار سرش بگذارم، این عزیزترین عزیزان من است
اگل للموت های اختي ألمها يجرح احساسي
به اجل بگویم ای اجل این خواهر من است، درد او احساس مرا زخمی میکند
أنه ازعل من تأذيها تره ويّاها الزمن فاسي
اگر او را آزار دهی ناراضی میشوم، بدان که روزگار با او به شدت جفا کرد
من الحزن میته اهواي مو تدري بيها
تو میدانی که او از شدت غم و اندوه بارها جان سپرد
مرّت ماتت اویه حسین مره ابسبیها
یکبار همراه حسین و بار دیگر در اسارت جان سپرد
و الهذا الوکت آثار سوط اعله ادیها
و تاکنون اثر ضرب تازیانه بر دستان او هست
الزمان اهواي ذابحها
زمانه بارها جان او را گرفته
بعد مارید تجرحها
دیگر نمیخواهم او را زخمی کنی
أمانه وردّي للكافل يزينب
امانتی هستی، نزد سرپرستت بازگرد ای زینب
أحضر اقافله
قافله را آماده میکنم
الظعن عد کافله
قافله نزد سرپرستش قرار گرفت
و جهنه الکربله
و راه ما سوی کربلا شد ...
یزینب یزینب
ای زینب ای زینب
اريد امن الگبر اطلع
میخواهم از قبر بیرون بیایم
و اروح لزینب امگطّع
و قطعه قطعه شده نزد زینب بروم
واگلها آنه ابوفاضل یا زینب
و به او بگویم من ابالفضل هستم ای زینب
تدورنی هوه
او مرا هوای خود میخواهد
اصیر الها ضوه
و من برای او نور و روشنایی میشوم
بعد نرجع سوه
دوباره کنار هم باز میگردیم
یزینب یزینب
ای زینب ای زینب
🖤🔹🖤🔹🖤🔹🖤
#ترجمه_تدرونیهوه