داستان جگری لوح مرا سطر نوشت
لختههایش به دل طشت، عزا سطر نوشت
این جگر، مال همان شیر جمل افکن بود
ماندم از سیلیِ در کوچه چرا سطر نوشت
ابر چشمش گذر از کوچه نمیکرد الا
آنکه باران غمش، نوحه سُرا سطر نوشت
خاک چادر بتکانید و به دل با مادر
«منزل این سوست از آنسوی کجا؟» سطر نوشت
خاک بر فرق تو تاریخ که دستت ای وای
دست نامرد به رخسار حیا سطر نوشت
غربتش بیش نباشد ز پدر، کمتر نیست
همسرش قاتل و با زهر، جفا سطر نوشت
ناسزاها بشنید از لب یاران حتی
باز هم با کرم از رسم وفا سطر نوشت
پدر انگشتر و مادر بدهد جامهی خویش
این پسر نیز کرم را به قضا سطر نوشت
آستین کرم الله حسن میباشد
مشق این نکته صبا در همه جا سطر نوشت
شکر لله که بر سفرهی احسان حسن
نام ما را چه کریمانه گدا سطر نوشت
.
.
.
بگذرم ... کاش که تشییع حسن هم شب بود
تیغ دشنام، جدا، تیر، جدا سطر نوشت
اشک ما دست حسن بود که با «لا یومَ
مثل روز تو شهیدالشهداء» سطر نوشت
#الاحقر_ابراهیم_لایق_برحق
۲۸ صفر ۱۴۴۱
۱۳۹۸۰۸۰۵
@layegh110
📝 کانال بال سبز قلم - پیامرسان بله، ایتا و گپ
بنظرم جانسوزی روضهی #مادر_عفاف همینجاست که #زهراء_سلام_الله_عليها مجبور میشه از خانه بیرون بیاد و در مسجد سخنرانی کنه. یعنی تا این حد #ولایت غریب بود و دختر پیامبر - که تا پیش از این نامحرمی صدایی بلند از او به یاد ندارد - مجبور به حضور در مسجد و سخنرانی میشود (اگر چه در همان طرف زنانهی مسجد)؛ و برای آنکه بتواند حق الهی بنظرم جانسوزی روضهی #مادر_عفاف همینجاست که #زهراء_سلام_الله_عليها مجبور میشه از خانه بیرون بیاد و در مسجد سخنرانی کنه. یعنی تا این حد #ولایت غریب بود و دختر پیامبر - که تا پیش از این نامحرمی صدایی بلند از او به یاد نداره - مجبور به حضور در مسجد و سخنرانی میشه (اگر چه در همون طرف زنانهی مسجد)؛ و برای آنکه بتونه حق الهی رهبری دلها و منابع مسلمین رو یادآوری کنه مسألهی #فدک رو مطرح میکنه؛ وگرنه خاندانی که نان افطار خودشونو تا سه روز به یتیم و مسکین و اسیر میبخشند که دنبال قطعهای خاک نیستند. همین اونقدر جای گریستن داره که #شیعه و هر آنکس که نسبتی با #کوثر_قرآن داره میدونه یعنی چه.
اون چیزهایی که در تاریخ و مقاتل مربوط به #شهادت بیبی وارد شده که جای مردن داره.
#لعن_الله_قاتلیک_یا_فاطمه_الزهراء💔
#یا_علی_یا_مظلوم_یا_غریب
تحریر در قطار رشت - مشهد صبح ۳ جمادی الثانی ۱۴۴۱ - ۱۳۹۸۱۱۰۹
#الاحقر_ابراهیم_لایق_برحق
میآییم
#آییم چنان که عشق بیتاب شود
سرفصل نوی #حماسه ایجاب شود
از چلهی عارفانهی #قاسمها
یک تیرهی #انتقام پرتاب شود
۲۲ بهمن ۱۳۹۸
#و_ذکرهم_بأیام_الله
#الاحقر_ابراهیم_لایق_برحق
بگذار که از اسم تو نانی بکنم
یکبار برات خوش زبانی بکنم
ایکاش که در جشن ظهورت آقا
امرم بکنی که شعر خوانی بکنم
💓
#بداهه
#الاحقر_ابراهیم_لایق_برحق
🌺🌺با سلام، ولادت منجی موعود مبارک🌺🌺
علويه - ابهام
سلام ای زاهد شبها که در پیکار "حیدر" شد
جهاد و زهد هر دو از نسیم تو معطر شد
تویی که جمع اضدادی، تو ای پیدا ترین مبهم
تو ای مبهم ترین پیدا، نخستین ِ مؤخّـَر شد!
وجودت بس که باهر هست مانده بین ابهامی
تو آن آبی که ماهی از وجودت بیخبرتر شد
تو از بس آشکارا مبهمی که لفظ "مبهم" را
نباید گفت؛ بلکه عین "ابهامـ"ـی سراسر شد
تو ابهامی چرا که مستنیرند آن همه پیدا
تو خودْ نوری و پیداها به نور تو منور شد
تو ابهامی توابهامی تو ابهامی تو ابهامی
تو پیدایی تو پیدایی تو پیداییت انور شد
تو ای پیدا ! تو ابهامی که امت ... آه ابهامی
به قدری که فلان بن فلانی نیز رهبر شد
ولی ای تا همیشه مبهم تاریخ ! اذنی ده
بگویم آنچه اول بود و اکنون بیت آخر شد:
تو ابهامی علی جان ! مثل آن انگشت ابهامی
که وقت مشت کردن روی چار انگشت دیگر شد
^ اللهم العن یزید خامساً
بیست و یکم رمضان 1441 - شهادت مولا
#الاحقر_ابراهیم_لایق_برحق
این ابیات را به پاسبان حرمش #شهید_ابو_مهدی_المهندس هدیه میکنم
أسألک بحق هذا الیوم....
این تاج بندگی را یا رب مگیر از ما
این اربعین، زیارت را هم نصیب فرما
سلام و نور
عید سعید مبارک
سلامت و شاد باشید به دعای امام زمان روحی فداه
#الاحقر_ابراهیم_لایق_برحق
#برای_امام_ثامن_و_ضامن
ز بس که باب لطفت بازِ باز است
گدا در این حرم در حال ناز است
کبوتر چاهی #سلطان چه خوش گفت:
#کبوتر، با امامِ عشق، #باز است
#بداهه در
#الاحقر_ابراهیم_لایق_برحق
١١ ذیقعده ١۴۴١- ولادت امام رأفت و رضایت علیه السلام - ١٣٩٩٠۴١٣
محمودیه (ص)
طبع گل را از سرشتت خلق کرد
باغها را از بهشتت خلق کرد
مینویسم از نسیم خُلق تو
گفت قرآن از عظیم خُلق تو
مینویسم #عشق یعنی خوی تو
#عفو هم یک رایحه از بوی تو
مینویسم تا نبودی، ننگ بود
آیِنه ، مغلوب خشم سنگ بود
روی دنیا سایهای از مرگ بود
کی برایش نای و ساز و برگ بود؟
گوش دنیا خسته از چاووش قبر
دخترک رنجور در آغوش قبر
مینویسم نام تو: باب نجات
هم امین، هم پاک و هم عالی صفات
مینویسم نور یعنی مصطفی
سرّ نامستور یعنی مصطفی
کل خلقت جمع شد در مصطفی
ماتقدّم ماتأخّر مصطفی
مینویسم خاتمیت احمد است
همچنانکه بدو خلقت احمد است
چون خدا میخواست نقش خود کشد
نقطه ای بر لوح عرش خود کشد
زد قلم را در دوات خود، خدا
پر نمودش از صفات خود، خدا
نقطهای تنها به بوم خود چکاند
هر چه از خود بود را در آن نشاند
نقطه بود اما چه نامحدود بود
طول و عرضش قامت معبود بود
هست پیدا بین آن قوس قزح
رنگها رقصند در آن با قدح
یک قدح سرشار می، سرشار حق
رنگها نوشند از خمّار حق
پیچ و تاب مستی این رنگها
شطحگویان میکشد ارژنگها
پیچ و تاب زلف سرمد میکشند
رأس میمی از محمد میکشند
#الاحقر_ابراهیم_لایق_برحق
بداههای در روز میلادش برای ثبت نام در فهرست عاشقانش
#من_محمد_را_دوست_دارم
هفدهم ربیع الاول میلاد پیامبر رأفت و ولادت امام فقاهت و هفتهی وحدت مبارک
تقارن با یوم الله سیزده آبان روز ملی مبارزه با استکبار و روز دانش آموز
١٣٩٩٠٨١٣
حل هر مشکل ما بسته به یک *یا علی* اَست
پاره کردهست گلو کعبه، که *حق با علی* اَست
#یا_علی
#بداهه #تک_بیت #دستخط #تند_تند_نویسی
با سلام
ولادت مولا
و
روز پدر و روز مرد مبارک
الهی به زودی #نجف
💖به یاد مردان مرد و پدران آسمانی
#الاحقر_ابراهیم_لایق_برحق
۱۳ رجب ۱۴۴۲ - آخرین روز پدر قرن ۱۴ - ۱۳۹۹۱۲۰۷
دلنوشتهای موزون برای فاتح نبل الزهرا که هفتهای است از دیدارش محرومیم :
بسم الله
شورشی هر لحظه در دل بود و بس مهموم بود
درد در «أم من یجیب ِ» گیلکان معلوم بود
سینهی ما طاقت درد نفسهایش نداشت
دم غم و در بازدم آه شرر منظوم بود
شیر را غرّان ندیدن سخت باشد، سخت، سخت
حیف در بوم اجل در بستری مرسوم بود
شیر ، آن شیری که از کرببلای دومین
از فراق یار نه ... از ماندنش مغموم بود
شیر ، آن شیری که اول نفس خود را کشته بود
شیر، آن شیری که فتح خیبرش محتوم بود
شیر ، آن شیری که حصر شهر زهرا را شکست
وَ وجودش بهر بانگ حیدری حلقوم بود
شیر ، آن شیری که لبخند سلیمانی خرید
فاتحی که بر شکست حتمیاش محکوم بود
نه فقط لبخند ، بلکه زد سلیمان بوسه بر
روی دستی از سپهسالار.... که مصدوم بود
یک نشان هم نائب المهدی به او بخشید که
آیهی «انا فتحنا» روی آن مرقوم بود
شیر اما از لهیب یاد یاران میگداخت :
«او چرا از مسلخ عشاقِ حق محروم بود؟»
سرفراز سبزپوش آسمان اندیش ما
در تواضع شیعهی هر چارده معصوم بود
خاکسار مردم و افلاک جویی بود که
بهر اهل خاک رفتارش چه نامفهوم بود
شقشقیه جزو تاریخ است.... شاعر هم نوشت:
«بر جفاها صبر میکرد و بسی مظلوم بود»
زهد شب ، روح توسل چشم او را باز کرد:
چون که حق میدید #حق_بین : در سخن مکتوم بود
#الاحقر_ابراهیم_لایق_برحق
۱۴۰۰۰۲۰۸
شکر که در سینهی ما حب مولا جای داد
قلب ما را لابلای شاخ طوبا جای داد
چشم ما را چشمهای از جوشش فیض تو کرد
بین حوض کوچکی امواج غوغا جای داد
اینکه دلتنگ تو هستم معنیاش این است که
یاد من را پر میان قلبت آقا ! جای داد
یاد این بیمایه را در سینهای گنجاند که
بین آن مهر گران نام زهرا جای داد
فکر میکردم که اعلا رتبهات این است که
بین دستانت خدا اعجاز موسا جای داد
حال آنکه رشتهی اعجاز موسای کلیم
را به تار موی تو ، نه ! تار شولا جای داد
اصلاً از آه مناجات تو دَم را آفرید
این امانت را درون نای عیسا جای داد
نص قرآن واژهات را جان احمد خواندهاست
پس تو را هم در ندای امر «لَو لا» جای داد
ظرف حقی و خودت مظروف حق یا مرتضا
سینهات در خود ثبوت و ، نفی الا جای داد
تاب گیسوی تو حبل العشق شد یعنی خدا
محکمات خویش در حصن تولّا جای داد
محض عدل و عدل محضی ، با قضاوتهات حق
شعبهای از آخرت را بین دنیا جای داد
تو فراتر از مکان و از زمانی که شبی
در چهل منزل تو را معبود یکتا جای داد
حیف که دنیا نمیفهمد تو را گویی که رب
شأن و قَدرَت را به رجعت یا به عقبا جای داد
چاهها با آنکه گریانند امّا میبرند
فخر بر سلمان که حیدر راز در ما جای داد
کعبه در همدردی محراب میگوید : «خدا
آمد و رفت علی در حدّ اعلا جای داد»
روز شهادت مولا- ۲۱ ماه رمضان ۱۴۴۲
۱۴۰۰۰۲۱۴
#الاحقر_ابراهیم_لایق_برحق
🌺🌹🌺🌹
🌹🌺🌹
🌺🌹
🌹
جبریل گفته است بخوان ، گاه هدا شدهست
جشن طلوع دین محمد به پا شدهست
اینک امین مکه و خوشخلق عالمین
رسما امیر اعظم ملک خدا شدهست
#بداهه از #الاحقر_ابراهیم_لایق_برحق
۱۴۰۰۱۲۱۰ _ ۲۷ رجب ۱۴۴۳
🍀🍀 با سلام، عید مبعث ، میلاد قرآن کریم و آغاز خاتمیت الهی شدن انسان مبارک
🍀🍀