eitaa logo
آموزش زبان عبری
1.5هزار دنبال‌کننده
250 عکس
46 ویدیو
54 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان شدیدالحن کاندیدای حزب جمهوریخواه کالیفورنیا در مجلس سنا اسرائیل صهیونیسم کثیف جهانی را بشناسید @Learnhebrew313
🍏🍏🍏 🍏🍏 🍏 درس بیست و پنجم (25) کتاب هیسود هَخُشِو مِعَط، ییطعِه هَربِه. آنکه کم فکر می کنذ، اشتباه زیاد خواهد کرد. برگرفته از: میسپاروت، یود، هِ، وِت ادبیات قرون وسطی .................................................... @Learnhebrew313 🍏 🍏🍏 🍏🍏🍏
payam25.mp3
275.6K
پیام دینی مذهبی فلسفی درس بیست و پنجم @Learnhebrew313
🍏🍏🍏 🍏🍏 🍏 درس بیست و پنجم (25) کتاب هیسود اَوراهام وِ هَپِسیلیم ابراهیم و بت ها تِرَخ هایاه هاآو شِل اَوراهام. ترخ پدر ابراهیم بود. لِتِرَخ هایتاه خَنّوت شِل پِسیلیم. ترخ یک مغازه بت فروشی داشت. پَعَم اَخَت آمَر اَوراهام اِل تِرَخ: یکبار ابراهیم به (پدرش) ترخ گفت: اَبا! اَتا عُوِد کُل کاخ قاشِه. بابا! تو خیلی سخت کار میکنی. اَنی رُصِه لَعَزُر لِخا. من میخواهم به تو کمک کنم. طُو مِاُد، آناه تِرَخ. ترخ پاسخ داد، بسیار خوب لیفعامیم اَنی صاریخ لالِخِت لَشوق لیقنُت عِصیم وِ اَوانیم. من لازم است که به دفعات به بازار بروم و چوب و سنگ ها را بخرم. بَیُم شِاِرصِه لالِخِت لَشوق، اَتاه تیهیِه بِخَنّوت عَد شِآشوو. در روزیکه بخواهم به بازار بروم تو خواهی بود در مغازه تا که برگردم. یُم اِخاد قارا تِرَخ اِت اَوراهام وِ آمَر لُ: یک روز ترخ ابراهیم را صدا زد و به او گفت: اَنی صاریخ لینسُعَ ماخار لَشوق لیقنُت عِصیم. من نیاز دارم که فردا سفری به بازار کنم بای خریدن چوبهایی. ماخار اَتاه تَعَمُد بَخَنّوت. فردا تو در مغازه خواهی ایستاد. ماه اِعِسِه ایم ایش یاو لَخَنّوت لیقنُت پِسِل؟ چه انجام بدهم اگر کسی برای خریدن بت به مغازه بیاید. ............................................................. @learnhebrew313 🍏 🍏🍏 🍏🍏🍏
🍏🍏🍏 🍏🍏 🍏 درس بیست و پنجم (25) کتاب هیسود شااَل اَوراهام. ابراهیم پرسید. هاییتاه دِی پِعامیم بَخَنّوت، وِ اَتاه بِوَدَاَی زُخِر اِت هَمخیر شِل کُل پِسِل وو پِسِل. تو بوده ای به دفعات کافی در این مغازه، و البته تو بخاطر می آوری قیمت دونه به دونه بت ها را. ایم ها ایش ییراِه پِسِل وِییرصِه لیقنُت اُتُ، آز تیمکُر لُ، عاناه تَرِخ. ترخ پاسخ میدهد، اگر کسی بتی را ببیند و بخواهد ان بت را بخرد آنگاه تو به او خواهی فروخت. تِرَخ قام بَبُقِر، قاراه لِ اَوراهام، وِآمَر لُ کی هواُ موخان لینسُعَ لَشوق. ترخ در صبح بر می خیزد، ابراهیم را صدا میزند و به او می گوید که او آماده است برای رفتن به بازار. هواُ ناتَن لُ نِشیقاه وِیاصا مین هَبَیت. او بوسه ای به او داد و از خانه خارج شد. عاورو رِگاعیم اَخادیم وِ ایشّاه زِقِناه وِ خَلاشاه باآه لَخَنّوت. لحظاتی می گذرد و پیرزنی ضعیف به مغازه می آید. شالُم لاخ، گِوِرِت، ماه اَت رُصاه؟ سلام بر تو خانم، تو چه میخواهی؟ بَمِه اَنی یاخُل لَعَزُر لاخ؟ چگونه من می توانم به تو کمک کنم؟ شا اَل اُتاه اَوراهام. ابراهیم از او سوال کرد. شام بَخَلُن عُمدیم بشوراه اَخَت پِسیلیم یافیم. آنجا در کنار پنجره قرار دارد در ردیف اول بت های زیبایی. اَنی رُصاه لیودُق اُتام، وِآز اِوخَرلی پِسِل یافِه اِخاد. من می خواهم که آنها را بررسی کنم، و آنگاه انتخاب خواهم کرد یک بت زیبا یکی از آنها را برای خودم. ............................................................. @learnhebrew313 🍏 🍏🍏 🍏🍏🍏
🍏🍏🍏 🍏🍏 🍏 درس بیست و پنجم (25) کتاب هیسود طُو مِاُد، آمَر اَوراهام. ابراهیم می گوید، بسیار خب اَخَرِی شِها ایشّاه بادقاه اِت هَپِسیلیم، هی باخَراه اِخاد، وِآمراه: پس از آنکه آن زن بت ها را بررسی کرد او انتخاب کرد یک بت را، و گفت: ایم هَپِسِل هَزِّه شِباخَرتی لُ عُلِه هَربِه کِسِف، اِقنِه اُتُ. اگر این بتی را که انتخاب کرده ام به پول زیادی نیارزد آن را خواهم خرید (گران نباشد). گِوِرِت، مَه تَعَشی بَپِسِل هَزِّه؟ خانم، با این بت چه خواهی کرد؟ اَنی آسیم اُتُ بَخِدِر شِلّی. من آن را در اتاق خود خواهم گذاشت. بِکُل بُقِر کَاَشِر آقوم، آسیم یَیین وَصَلَخَت مِلآه قِمَخ لاوان لیفنِیهَپِسِل. هر صبح هنگامی که برخواهم خواست خواهم گذاشت شراب و یک بشقاب آرد سفید در مقابل بت. هَپِسِل ییشلَخ لی براخاه، وِییهیو لی خَیّیم طُوّیم. و آن بت برای من برکت خواهد فرستاد، و من زندگی خوبی خواهم داشت. اَت طُعاه، آمَر اَوراهام. ابراهیم گفت: تو اشتباه می کنی. ایی اِفشار لَپِسِل لیشمُع اِت هَتِفیلُت شِلّاخ، وِ هواُ لُ یاخُل لَعَزُر لاخ. برای این بت غیر ممکن هست که بشنود نمازها و دعاهای تو را و او نمی تواند به تو کمک کند. اِت هَپِسِل هَزِّه عاساه هاآو شِلّی بِسَکین رَق اِتمُل. این بت را پدر من همین دیروز فقط با یک چاقو ساخت. ............................................................. @learnhebrew313 🍏 🍏🍏 🍏🍏🍏
🍏🍏🍏 🍏🍏 🍏 درس بیست و پنجم (25) کتاب هیسود یِش لُ عِینَییم وِهواُ لُ پیراه باهِن. برای او هست دو چشم او با آنها نمی بیند. یِش لُ یادَییم وِهواُ لُ ییگَع بَقِمَخ. او دست هایی دارد و هرگز به این آردها دست نخواهد زد. یِش لُ گِلَییم وِهواُ لُ یازوز مین هَماقُم. او پاهایی دارد اما از جایش تکان نخواهد خورد. یِش لُ پِه وِهواُ لُ ییشتِه اَفیلو تیپاه مین هَیَیین شِلّاخ. او دهانی دارد و او نخواهد نوشید حتی قطره ای از شراب تو را. هَپِسِل لُ ییخیِه وِلُ یاموت. این بت زنده نیست و نمی میرد. هَپِسِل هواُ مِعِص وومِاِوِن. این بت از چوب و از سنگ است. ها ایشّاه ساماه لِو لَدواریم شِآمَر اَوراهام. آن زن توجه کرد به چیزهایی که ابراهیم می گفت. هی خاشَواه رِگَع وووَسُف آمراه: او فکر کرد لحظه ای و در آخر گفت: بِاِمِت اَتاه صُدِق! عَد عَخشاو خاییتی بِعُلام شِل خُشِخ، ووپیت اُم وِهینِّه اُر. حقیقتا تو راست می گویی! تا اکنون زندگی می کردم در دنیایی از تاریکی و ناگهان اکنون نور است. ............................................................. @learnhebrew313 🍏 🍏🍏 🍏🍏🍏
matn25.mp3
4.08M
متن درس بیست و پنجم @Learnhebrew313
🍏🍏🍏 🍏🍏 🍏 درس بیست و پنجم (25) کتاب هیسود 1-مَه هایاه مُخِر تِرَخ بَخَنّوت شِلُّ؟ ترخ از بازار برای مغازه چه چیزی میخواست بخرد؟ 2-ماتَی عامَد اَوراهام بَخَنّوت؟ ابراهیم چه هنگامی در مغازه ایستاد؟ 3-لاماه هالَخ تِرَخ لَشوق؟ چه هنگامی ترخ به بازار رفت؟ 4-مَدوعَ خاشواه ها ایشاه شِییهیو لاه خَیّیم طُوّیم؟ چرا آن زن فکر میکرد که خواهد داشت زندگی خوبی؟ 5-مَدوعَ لُ قانتاه هاایشّاه اِت هَپِسِل؟ چراآن زن بت را نخرید؟ ..................................................... @learnhebrew313 🍏 🍏🍏 🍏🍏🍏
targilim25.mp3
441.4K
تمرینات درس بیست و پنج @Learnhebrew313
🍏🍏🍏 🍏🍏 🍏 درس بیست و پنج (25) کتاب هیسود 1⃣ در زبان عبری در زمان حال و گذشته ((مضارع و ماضی )) حرف "ו " واو و یود "י" در ریشه ی فعل عبری حذف میگردد اما در کاربرد زمان آینده اگر ریشه فعل ما حرف واو "ו" یا یود"י" داشته باشد . حذف نمیشود و بدین صورت صرف میگردد : مصدر 《לקום 》👇 אני אקום אתה תקום את תקוםי הוא יקום היא תקום אנחנו נקום אתם תקומו אתן תקמנה הם יקומו הן תקמנה مصدر فعل 《לשים 》👇 אני אשים אתה תשים את תשימי הוא ישים היא תשים אנחנו נשים אתם תשימו אתן תשמנה הם ישימו הן תשמנה 2⃣ فعل בא 👈 آمدن در زبان عبری جزو افعال خاص است که صرف مضارع آن به شکل زیر میباشد👇 בא באה באים באות اما در زمان آینده حرف واو "ו" در کلمه בא مصوت ضمه یا ((שורק )) گرفته و صرف می گردد . مصدر فعل 《לבוא》👇 אני אבוא אתה תבוא את תבואי הוא יבוא היא תבוא אנחנו נבוא אתם תבואו אתן תבאנה הם יבואו הן תבאנה @learnhebrew313 🍏 🍏🍏 🍏🍏🍏
🍏🍏🍏 🍏🍏 🍏 درس بیست و پنج (25) کتاب هیسود 3⃣ افعالی که ریشه سوم حرف آنان ה میباشد در زمان آینده حرف دوم آنان صدای کسره《 سه 》گل گرفته بدین صورت صرف میگردد . فعل 👈 קנה مصدر فعل 👈לקנות אני אקנה אתה תקנה את תקני הוא יקנה היא תקנה אנחנו נקנה אתם תקנו אתן תקנינה הם יקנו הן תקנינה 4⃣ در زبان عبری فعل "هایا היה" که جزو افعال کمکی بسیار مهم می باشد . بدین شکل بی قاعده صرف میگردد که تنها باید این شکل را حفظ نمایید . مصدر فعل "بودن " 👈להיות אני אהיה אתה תהיה את תהיי הוא יהיה היא תהיה אנחנו היה אתם תהיו אתן תהיינה הם יהיו הן תהיינה 5⃣ در زبان عبری هرگاه حرف اول ریشه فعل ما ע باشد فعل ما با این قالب صرف میگردد . مثال 👇 مصدر فعل 👈לעשות אני אעשה אתה תעשה את תעשי הוא יעשה היא תעשה אנחנו נעשה אתם תעשו אתן תעשינה הם יעשו הן תעשינה @learnhebrew313 🍏 🍏🍏 🍏🍏🍏
🍏🍏🍏 🍏🍏 🍏 درس بیست و پنج (25) کتاب هیسود 6⃣ در زبان عبری داشتن و مالکیت را بدین شکل به کار میبریم . (לא) יהיה לי (לא ) תהיה לי (לא) יהיו לי (לא ) תהיינה לי مثال 👇 🅰 من یک کتاب خواهم داشت . 《לא》יהיה לי ספר. 🅱 من یک دفترچه خواهم داشت . 《לא》 תהיה לי מחמרת . 🆎 من کتاب هایی(چندین کتاب) خواهم داشت . 《לא》יהיה לי ספרים. 🆑 من دفترچه هایی خواهم داشت 《לא》תיהיינה לי מחברות ✅ نکته در زبان عبری ضمایر معمولا در صرف فعل היה محذوف است و اگر به کار نرود معنای خود را داده و اتفاقی در جمله پدید نمی آید . 7⃣ در زبان عبری برای جملاتی که تکرار میگردد از کلمه כל به معنای 👈( یکایک ، هر، هر یک ) استفاده میشود . مثال :👇 یکایک انبیا 👈 כל נביא ונביא. هر جمله ای و جمله ای 👈 כל משפט ומשפת . @learnhebrew313 🍏 🍏🍏 🍏🍏🍏
🍏🍏🍏 🍏🍏 🍏 درس بیست و پنجم (25) کتاب هیسود زبان آموزان عزیز این تمرینات را حل نمایید. جملات زیر را به عبری ترجمه کنید. 1⃣ من میخواهم کاری انجام بدهم ، هنگامی که من وقت دارم . 2⃣ یک روزی خواهد آمد و همه مردم (ملت ها) با هم دیگر در صلح زندگی خواهند کرد . 3⃣ من نمیخواهم از میزم تکان بخورم تا من انشایم را تمام کنم . 4⃣ او (مذکر ) نمیخواهد مجسمه ای از نقره بسازد زیرا قیمتش بسیار زیاد است . 5⃣ یک بار هنگامی که من غمگین بودم ، من دوست داشتم در تاریکی بنشینم و فکر کنم . 6⃣ خداوند میخواهد برای ما برکت از بهت بفرستد . 7⃣ ما فردا میخواهیم زود بیدار بشویم زیرا ما با همه دوستان ملاقات (دیدار)داریم. 8⃣ چرا وجود ندارد چراغی در اون اتاق ؟؟؟ 9⃣ اون زن آن آرد را روی اون میز خواهد گذاشت در( اون ) آشپزخانه 🔟 چه وقتی اینجا در جهان صلح خواهد بود ؟؟ 1⃣1⃣ شما (جمع مذکر) واقعا میخواهی بیایی ما را در هفته آینده ببینی ؟؟ 2⃣1⃣ من (مونث) او را دوست دارم زیرا همیشه راست (درست) میگوید . 3⃣1⃣ من (مونث ) می ترسم که در تاریکی باشم . 4⃣1⃣(روی)در شبات ما نان سفید می خوریم . 5⃣1⃣ حالا من (مذکر) می بینم که من اشتباه میکنم. @learnhebrew313 🍏 🍏🍏 🍏🍏🍏
🍇🍇🍇 🍇🍇 🍇 درس بیست و پنجم (25) کتاب هیسود 1⃣ אני לא אגע את סכין. 2⃣ המשפחה כבר ישבה אל כאשר האורה בא על- יד השולחן. 3⃣ אני רוצה לעשות ארון מן העץ הזה. 4⃣ אין כיסא בבית מדוע אתה יושב על הרצפה בבית . 5⃣ האיש העשיר פחד שהאבן היקרה הייתה נופל בנהר . 6⃣ הסב של דן והיוים שלו היו גרים ב-יחד באורתה העיר. 7⃣ אם הם ישורו הכלי היקר הזה אני הרבה אכעס. 8⃣ האפחרה שהצלחת תפל מן השלחן אם הילד הקטן יגע בה. 9⃣ הם שבו מקדדם לפני שהאורחים באו. 🔟 העינים שלו שות חל ולכן הוא לא יכול לראות מן מרחוק. 1⃣1⃣האישה עשתה(כל-מה) שהבעל שלה רצה. 2⃣1⃣ המשפחה שלי (היא) קטנה יש לי רק אח אחד ואחות אחת. 3⃣1⃣ כאשא היא כלכל רעבה היא הולכת אל המטבחו לוקחת התיכה של מן לחם. 4⃣1⃣ כמו שהוא נוהגבי כך אנהג בו . 5⃣1⃣ אני אפשר לאכל על שלחן כזה. @learnhebrew313 🍇 🍇🍇 🍇🍇🍇
درس بیست و ششم (26) @Learnhebrew313 ❌❌❌❌❌
🌿🌿🌿 🌿🌿 🌿 درس بیست و ششم (۲6) کتاب هیسود باناه...بنا کرد---ساخت لیونُت...بناکردن---ساختن(مصدر) دِرِخ...مسیر---طریق---راه معنوی زرار...غریبه---بیگانه---عجیب(مذکر) زاراه...غریبه---بیگانه---عجیب(مونث) یاکَد...متولد کرد---زایید لالِدِت...متولد کردن---زاییدن(مصدر) کُاَخ...قدرت---توان---نیرو کُخُت...قدرت---توان---نیرو کِن...اینچنین---اینطور---همینطور لیفنِی...قبل---پیش مِنوخاه...آرامش---استراحت مِنُراه...شمعدان---چراغدان مِنُرُت...شمعدان ها---چراغدان ها نااَخ...استراحت کرد لانواَخ...استراحت کردن(مصدر) .................................................... @learnhebrew313 🌿 🌿🌿 🌿🌿🌿
🌿🌿🌿 🌿🌿 🌿 درس بیست و ششم (۲6) کتاب هیسود پاتواَخ...باز---چیزی که باز است(مذکر) پتوخاه...باز---چیزی که باز است(مونث) قادُش...مقدس(مذکر) قادُشاه...مقدس(مونث) رَو...زیاد---بزرگ---برتر(مفرد مذکر) رَبّاه...خیلی زیاد و غیر قابل شمارش(مفرد مونث) رَبّیم...خیلی زیاد و غیر قابل شمارش(جمع مذکر) رَبُّت...خیلی زیاد و غیرقابل شمارش(جمع مونث) شالِم...کامل---سالم(مذکر) شِلماه...کامل---سالم(مونث) باری وِ شالِم...سالم و تندرست لعولام لاُ...هرگز(برای امری که در آینده انجام بدهیم) لاُ لِعولام...هرگز(برای امری که در آینده انجام بدهیم) مَ طُو...کَمّاه طُو...چقدر خوب(مترادف می باشند) مَه گادُل...کَمّاه گادُل...چقدر بزرگ(مترادف می باشند) تُداه رَبّاه...خیلی ممنون .................................................... @learnhebrew313 🌿 🌿🌿 🌿🌿🌿
loghat26.mp3
1.35M
لغات درس بیست و ششم @Learnhebrew313
🌿🌿🌿 🌿🌿 🌿 درس بیست و ششم (26) کتاب هیسود هَباراخاه شِل هَناوی برکت دعای آن پیامبر لیفنِی شانیم رَبُّت خایو بِعیر شونِم ایش وِایشاه عَشیریم. سالهای زیادی قبل زندگی میکردن در شهر شونم یک زن و یک مرد پولداری. هِم هایو اَناشیم طُوّیم مِاُد، وِهَبَیت شِلاهِم هایاه پاتواَخ لِکُل زار. آنها مردمان بسیار خوبی بودن و خانه آنها برای هر غریبه ای باز بود. (مهمان نواز بودن ) بَیامیم ها اِلّه خَی ناوی بِشِم اِلیشاع. در آن روزها یک نبی بنام الیشاع زندگی میکرد. کُل پَعَم شِ اِلیشاع هایاه عُوِر دِرِخ هاعیر شونِم، هو هایاه با اِل هَبَیت شِل ها ایش وهاایشاه هَ طوّیم ها اِلِّه. هر بار که الیشاع از راه شهر شونم عبور میکرد، او به خانه آن مرد و زن خوب می آمد. شام هایاه اُخِل، شام هایاه ناخ وِشام هایاه ناشِن. آنجا غذا میخورد، آنجا استراحت میکرد، و آنجا می خوابید. یُم اِخاد آمراه ها ایشاه اِل هَبَعَل شِلّاه: یک روز زن به شوهرش گفت: اَنی رُآه شِها اُرِاَخ شِلانو، اِلیشاع، هو ایش قادُش. من می بینم که مهمان ما الیشاع. او مرد مقدسی است. هَبَیت شِلانو قاطان، وِاِین دِی ماقُم بیشویلُ لانواَخ بُ. خانه ما کوچک است، و نیست جای کافی برای اینکه او در آنجا استراحت کند. نیونِه خِدِر بیشویلُ، بَخِدِر ناسیم میطاه، شولخان کیسِه وومِنُراه. بنا خواهیم کرد یک اتاقی برای او در این اتاق خواهیم گذاشت یک تخت، یک میز، یک صندلی و یک شمعدان. .................................................... @learnhebrew313 🌿 🌿🌿 🌿🌿🌿
🌿🌿🌿 🌿🌿 🌿 درس بیست و ششم (26) کتاب هیسود کَاَشِر اِلیشاع یاووُا هاعیراه، هو یاگور بُ وِییمصا شام مِنوخاه. هنگامی که الیشاع بیاید به شهر او خواهد یافت و او ساکن خواهد شد و اقامت خواهد کرد. شام یِشِو، شام یانواَخ وِشام ییشَن. و آنجا خواهد نشست و آنجا خواهد خوابید و آنجا استراحت خواهد کرد. اَت صُدِقِت، عاناه هَبَعَل. پاسخ داد همسرش، تو راست میگویی. اَنی اِلِخ وِاِونِه خِدِر بیشویل هَناوی. من خواهم رفت و خواهم ساخت اتاقی برای آن پیامبر. اَخَرِی زِمَن قاصار، با ایلیشاع هَناوی لاعیر شونِم. بعد از زمانی کوتاه پیامبر الیشاع به شهر شونم آمد. هو راآه اِت هَخِدِر هِخاداش شِهاایش وِهاایشاه بانو بیشویل. او دید آن اتاق جدیدی را که آن مرد و آن زن بنا کرده بودن برای او هَداوار عاساه رُشِم خازاق عَل هَناوی. ان مطلب( جریان) اثری قوی روی آن پیامبر گذاشت. مَه طُوّیم ها اناشیم ها اِلِّه، خاشَو هَناوی وومَه طُوّ لِعَم ایسرااِل شِیش بُ اَناشیم کا اِلِّه. چقدر اینها مردمان خوبی هستند، فکر کرد پیامبر که چقدر برای اسراییل خوب است که مردمانی اینچنین هستند. .................................................... @learnhebrew313 🌿 🌿🌿 🌿🌿🌿
🌿🌿🌿 🌿🌿 🌿 درس بیست و ششم (26) کتاب هیسود اِلِخ وِ اِقرا لاایشاه، وِاِشاَل اُتاه ایم یِش لاه بَقاشاه. بروم و صدا بزنم آن زن را و بپرسم از او آیا درخواستی دارد. کَاَشِر هاایشاه باآه، آمَر لا اِلیشاع: هنگامی که زن آمد اِلیشاع به او گفت: لِعولام لُ اِشکَخ اِت کُل هَطُوّ شِعَسیتِم لی. تا ابد فراموش نخواهم کرد همه خوبیهایی که برای من شما انجام دادید. اِیخ وووَماه اَنی یاخُل لَعَزُر لاخِم؟ چگونه و به چه کسی می توانم شمارا کمک کنم؟ هَ ایم یِش لاخ بَقاشاه؟ آیا از من برای شما نیازی و درخواستی وجود دارد؟ تُداه رَبّاه ، آمراه هاایشاه، اَنَخنو لُ صِریخیم داوار. زن گفت ممنون، ما به چیزی نیاز نداریم. توداه لااِل اَنَخنو بِرِایم ووشِلِمیم. خدارو شکر ما سالم و تندرست هستیم. اِلیشاع یادَع شِاِین لاهِم بِن. الیشاع میدانست که آنها پسری ندارند. هو خاشَو رِگَع وِآز آمَر لاه: او یک لحظه فکر کرد و سپس به آن زن گفت: ییشلَخ لاخ هِ، بِراخاه مین هَشامَییم، وووَشاناه هَ باآه تِلدی بِن! خدا برکتی از آسمان برای تو خواهد فرستاد و در سال آینده پسری خواهی زایید. وِکِن هایاه. و همینطور هم شد. لُ عاوراه شاناه وِهاایشاه یالداه بِن. یک سال گذشت که آن زن پسری زایید. آز رااو هاایش وِهاایشاه ماه رَو هَکُ اَخ شِل اِلیشاع هناوی. آنگاه دیدن آن زن و آن مرد که چقدر برکت و دعای الیشاع نبی قدرت زیادی دارد. .................................................... @learnhebrew313 🌿 🌿🌿 🌿🌿🌿
matn26.mp3
3.21M
متن درس بیست و ششم @Learnhebrew313
🌿🌿🌿 🌿🌿 🌿 درس بیست و ششم (26) کتاب هیسود ایم اِین بِمَخ، اِین تُراه: ایم اِین تُراه، اِین قِمَخ. اگر خورد و خوراک نباشد دین نیست: اگر دین نباشد، خورد و خوراک نیست. (پیر قِی آوُت) (برگرفته از کتاب تلمود فصل اخلاق میشنا) .................................................... @Learnhebrew313 🌿 🌿🌿 🌿🌿🌿