eitaa logo
کتابخانه عمومی فجر شوش
746 دنبال‌کننده
374 عکس
30 ویدیو
14 فایل
در کانال کتابخانه فجر، اطلاع رسانی ها، اشتراک منابع تازه وارد شده به مخزن، معرفی کتاب، جستجو و تمدید کتاب، میز مرجع مجازی(درخواست مقاله یا پایان نامه) و…انجام می شود لینک دعوت: eitaa.com/lib_fajr_shoush پیام به مسئول و کتابدار: @din_arvand @Adminfajr1402
مشاهده در ایتا
دانلود
کتابخانه عمومی فجر شوش
کتاب چنین گفت زرتشت، مهم‌ترین و مشهورترین اثر فریدریش ویلهلم نیچه است. شخصیت اصلی این رمان فلسفی شخصی به نام «زرتشت» است که نامش از زرتشت پیامبر گرفته شده‌ است. نیچه در این کتاب عقاید خود را از زبان این شخصیت بیان داشته‌ است. کتاب چنین گفت زرتشت (Also Speach Zarathustra)، که مهم‌ترین اثر نیچه است حاوی نظریاتی چون «ابرانسان»، «مرگ خدا» و «بازگشت جاودانه» به کامل‌ترین صورت و مثبت‌ترین معنی خود است. زرتشت پس از ده سال عزلت در کوه‌های آلپ احساس می‌کند که می‌خواهد شهد خرد خویش را به انسان‌ها بچشاند، پس به شهر فرود می‌آید؛ اما مردم به صدای برخاسته از الهام گوش نمی‌دهند، زیرا جز به کف زدن برای بندبازی‌های یک بندباز توجه ندارند و به سخنان او که آن‌ها را نمی‌فهمند می‌خندند. پس زردشت باید حواریونی برای خود برگزیند که بتواند «گفتارهای» خویش را که تحقیر آرمان‌های کهن است و به سبک کتاب‌های مقدس کهن چون اوستا و انجیل می‌باشد، خطاب به آن‌ها بیان کند. نخستین گفتار تمثیلی است با عنوان «سه دگردیسی» که در آن می‌توان چگونگی تحول روح انسانی را درک کرد، از اطاعت که با نماد شتر نشان داده می‌شود گرفته تا نفی شدید که با نماد شیر مجسم می‌شود، و تصدیق محض که کودک تجسم آن است.در گفتارهای بعدی به موضوعات بسیار متنوعی پرداخته می‌شود: فریدریش ویلهلم نیچه (Friedrich Wilhelm Nietzsche) با ضعف نفس آدم‌های کم‌مایه‌ای که به رخوت آرام اخلاق پناه می‌برند؛ با متافیزیک، که جهان را با موعظه تجرید بی‌اعتبار می‌کند؛ با جمود کتابی فرهنگی که بیش از حد در خود فرورفته است؛ با ریاضت‌کشی که انسان را به فکر مرگ می‌اندازد؛ با کیش دولت‌پرستی که انسان‌ها را با تبدیل آن‌ها به بردگان دستگاهی غیرشخصی خفه می‌کند؛ و سرانجام با ابتذال اندیشه به مبارزه برمی‌خیزد. گفتارهای دیگر برعکس حاوی تصدیقاتی تهییج کننده است: یکی جنگ را به مثابه محرک انرژی انسان‌ها می‌ستاید؛ دیگری در دوگانگی شخصیت که ثمره عزلت و تأمل است زیباترین صورت دوستی را مشاهده می‌کند؛ دیگری در مقابل ارزش‌های مجرد، ارزش زندگی را می‌نشاند که غایت خود را در خود دارد؛ و سرانجام در آخرین گفتار، آن سخاوتمندی وافر فضیلت سالم را که دوست دارد به خود ببخشد تعلیم می‌دهد. با توجه به تألیفات بسیاری که نوابغِ عالم درباره نیچه نوشته‌اند، معلوم می‌شود که برخی از آنان او را شخصیتی سرگشته و حیران می‌دانند و برخی دیگر باور دارند که آن سوی هر جمله از سخنانِ او معانی‌ای ژرف نهفته است که جز خردهای نافذ و اذهانِ تیزبین به عمق آن راه نمی‌برند، امّا همگی در یک موضوع هم داستانند که او اندیشمندی توانمند است که در پیِ همه‌چیز حتی مبادی‌ای که خود به آن قایل است، حقیقت را می‌جوید. در بخشی از کتاب چنین گفت زرتشت می‌خوانیم: چون به دروازه شهر رسید. گورکنان را دید که چراغى فرا راهش داشتند چون زرتشت را باز شناختند تا مى‌توانستند او را به ریشخند گرفتند و گفتند: اى زرتشت، دل خوش دار. اینکه خود گورکن شده‌اى. چرا که سگى مرده بر دوش دارى. کار شایسته‌اى کردى؛ زیرا دست‌هاى ما پاک‌تر از آن است که به نعش او آلوده گردد. اى زرتشت، گویا مى‌خواهى از شیطان لقمه‌اش را بربایى، نوشت باد! و پیروز باشى! امّا شیطان از تو تردست‌تر است. چه بسا هر دوى شما را برباید و یک لقمه خود سازد و آنگاه سرهاشان درهم کرده و [هاهاها] خندیدند.