eitaa logo
کتابشناخت
188 دنبال‌کننده
257 عکس
3 ویدیو
16 فایل
در این کانال به معرفی آثار علمی پژوهشی پژوهشگاه خواهیم پرداخت،پژوهشگاه دارای آثار پژوهشی فراوان است ارتباط با مدیر کانال @sahebdelan42
مشاهده در ایتا
دانلود
✅عطایی نظری در مصاحبه ای تبیین کرد:شروع کلان پروژه «سیر اندیشه خداشناسی در کلام امامیّه» 💠استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی می‌گوید: کتاب «خداشناسی در کلام امامیّه» شاید نخستین اثری باشد که به‌تفصیل، به تقریر و تبیین و تشریح استدلال‌های خداشناسی در آثار کلامی امامیّه و معتزله و اشاعره می‌پردازد و تاریخ و سیر تطوّر این براهین را در قرون میانی آشکار می‌کند. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ایسکا ( پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ) به نقل از خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) کلان پروژه «سیر اندیشه خداشناسی در کلام امامیّه» عنوان طرحی درازدامن است که انجام آن چندین سال به طول خواهد کشید و طبق طرح اولیه قرار است در حدود ده جلد منتشر شود. مجلد نخست آن که در باب براهین اثبات وجود خدا است در قالب دو جلد کلان تا چند ماه دیگر به طبع می‌رسد. حمید عطائی نظری (استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) که تدوین این پروژه را بر عهده دارد در گفت‌وگویی به تفصیل درباره این مجموعه شرح داده است. ✍️تدوین سیر اندیشه کلامی امامیّه بطور کلّی از چه جهاتی حائز اهمّیت است؟ تدوین و تبیین سیر اندیشه کلامی امامیّه و بررسی تطوّرات و تحوّلات آن در درازنای تاریخ اکنون از مهمترین اولویّت‌های پژوهشی در حوزه علم کلام به‌شمار می‌آید و این کار به دلایلی چند از اهمّیّت و ضرورت بسیار برخوردار است. در اینجا به سه دلیل اصلی اشاره می‌کنم: نخست اینکه تعیین تاریخ پیدایی آموزه‌های اعتقادی و نحوه شکل‌گیری نظریّات کلامی، یا به تعبیر دیگر، شناخت اَصالت یا خاستگاه‌های اندیشه‌های کلامی شیعه تا حدّ زیادی متوقّف بر تدوین و تبیین سیر اندیشه کلامی امامیّه، خاصّه در قرون متقدّم است. افزون بر این، بدون در اختیار داشتن سیری جامع، منظّم و تاریخی از فکر کلامی امامیّه در قرون مختلف، پیشینه و ریشه طرح مسائل، براهین و نظریّات کلامی مختلف در نظام کلامی امامیّه قابل تعیین نیست. برای نمونه، تعیین اینکه «برهان نظم» یا برهان «امکان صفات» بر اساس منابع موجود، نخستین بار در چه مقطعی و در کدام‌یک از آثار کلامی به مباحث خداشناسی در کلام امامیّه وارد شده است، یا اینکه نظریّه «صَرفه» در باب وجه اعجاز قرآن، نخست، از سوی کدام متکلّم و در کدام کتاب مطرح شده است، و مسائلی از این دست، همگی مستلزم تدوین سیری تا حدّ ممکن کامل و نظام‌مند و تاریخی از اندیشه‌های کلامی امامیّه است. 💠جزئیات خبر در لینک زیر 🌐https://b2n.ir/340286
✅کتاب مغالطات به قلم دکتر علی‌اصغر خندان به چاپ شانزدهم رسید. 🔷این کتاب را بوستان کتاب در 1500 شمارگان و با طراحی جدید در جلد کتاب تقدیم علاقه‌مندان کرده است. 💠کتاب مغالطات از جمله کتاب‌هایی است که مورد توجه علاقه‌مندان به بحث‌های انتقادی در منطق است و به‌عنوان کتاب درسی در برخی دانشگاه‌ها و مدراس علمی تدریس می‌گردد. ✍️کتاب مغالطات از آثار قدیمی پژوهشکده فلسفه و کلام است و قرارداد اولیه تألیف آن در پژوهشکده فلسفه و کلام منعقد شده و البته بعدها مجوّز انتشار این اثر به بوستان کتاب واگذار شده است. 💠https://eitaa.com/lib_isca_ac_ir/442
معرفی کتاب " تاملات فلسفه سیاسی در ایران معاصر" با ایدۀ "انقلاب اسلامی دستاورد خردورزی فیلسوفانه از ایران معاصر" ایران معاصر در فضای فکری و سیاسی اجتماعی خود ورود افکار فلسفی سیاسی اجتماعی مارکسیستی و سوسیالیستی و لیبرالیستی را شاهد بوده و از آن تاثیراتی پذیرفته است اما؛ 1- این تاثیرات هم محیط عینی و فرهنگی جامعه را شامل شده 2- و هم قشرهایی از جامعه مفاهیم اساسی وارداتی زندگی مدنی را همچون آزادی و برابری در معنای لیبرالی آن در مقابل عدالت ، حق و حقوق در مقابل تکلیف، دولت در معنای دولت –ملت و مرزهای ملی و قانون عرفی در مقابل شریعت در همان معانی اراده می کنند که افکار جدید وارداتی اقتضاء داشته است. 3- در عین حال در نوع مواجهه با این مفاهیم در میان متفکرین این دوره شاهد آشفتگی مفهومی و مبنایی هستیم. از سوی دیگر این دوره به جهت نوع و کیفیت مواجهه ایی که متفکرین و علماء دینی اعم از فقیهان و فیلسوفان و روشنفکران از افکار و مطالبات جدید داشته اند به دو مقطع الف- دوران مشروطه( از پیدایش تا آخر حکومت پهلوی اول) و ب- دوره پهلوی (از حکومت پهلوی دوم تا پیدایش انقلاب اسلامی) تقسیم می‌شود. مقطع اول مقطع مواجهۀ فقیهان و روشنفکران است اگر چه آنان در مواجهه خود با مفاهیم مورد بحث همچون آزادی، حق و حقوق و قانون و دولت مدرن، در نفی و اثبات آنها و در تایید و عدم تایید آنها در کنار استدلالات فقهی و روشنفکرانۀ افرادی چون ملکم خان، آخوندزاده، .... خود، استدلال عقلی هم داشته اند اما بُرد حداکثری آنها دفاع از ادعای توانایی اسلام در پاسخگویی به نیازهای زمانه بود از سوی افرادی چون شیخ فضل الله نوری و میرزای نایینی و ملا صالح مازندرانی و ...هرچند تفاوتهایی با هم دارند در مقطع دوم که مقطع به میدان آمدن فیلسوفانی چون علامه طباطبایی، علامه جعفری، استاد مطهری و امام خمینی است بُرد آن تا نفی نظام سیاست موجود یعنی رژیم پهلوی تا ارائه یک نظریه نظم سیاسی بدیل پیش می رود. ب: تفاوت دو نوع مواجهه مذکور ناشی از آن است که در مقطع اول متاملین این دوره حیثیت فقهی یا روشنفکری داشته و جزء و جزیی نگر بوده و پشتوانه فیلسوفانه همراه با انسجام فکری و مبنایی و منظومه ایی نداشته اند هر چند در میان آنها تاملات فلسفی خصوصا از مثل میرزای تایینی هم صورت گرفته است اما در مقطع دوم متاملین آن حیثیت فلسفی داشته و فیلسوف اسلامی محسوب شده و آنچه ارائه می دهند با پشتوانه منظومه فکری است و در دستگاه فلسفی‌شان، طراحی و ارائه نظم مطلوب از حیات و زندگی یک دغدغه و مساله می باشد. آنان آگاهانه با محیط بیرون خود ارتباط برقرار نموده و به مواجهه با مفاهیم جدید رفته و با دستگاه فلسفی خود آنها را بازنگری نموده و با فراهم شدن زمینه های بیرونی و میدانی یعنی پذیرش چنین تاملاتی از سوی مردم مشروعیت نظام سیاسی حاکم را زیر سوال برده و از نظم سیاسی جایگزین سخن می گویند. فلاسفه اسلامی با عرضۀ آن به مردم و با مطالبه آن از سوی مردم زمینه‌ رخداد تحول بزرگی به نام «انقلاب اسلامی» را پدید می‌آورند تا از این طریق نظم موجود نامطلوب و آمیخته با انواع نارسایی ها و انواع ناسازواری ها کنار رفته و نظمی مطلوب با ماهیت اسلامی و ایرانی جایگزین آن گردد. مساله آن است که فلاسفه اسلامی در مواجهه با مطالبات جدید برپایه مبانی قوی وارد می شوند و خود را در تقابل با ایدئولوژی های لیبرالیستی و سوسیالیستی و مارکسیستی قرار داده و با پشتوانۀ قوی اسلامی و سنت فلسفی آن با مسائل جدید زندگی سیاسی امروزین مواجه می شوند و تا آنجا پیش می روند که به ارائه طرح و نظریه سیاسی بدیل و جایگزین برمی آیند . اینان با اعتقاد بر اینکه اسلام دین و آیین زندگی است و از قوت مبنایی در خوردار می باشد در مواجهۀ خود با نیازهای فکری و اندیشگی علاوه بر مواجهۀ قوی و موثر و فعال با مفاهیم سیاسی اجتماعی جدیدِ رواج یافته در فضای فکری و سیاسی اجتماعی به مواجهۀ مبنایی بر آمده و در ضمنِ مواجهه با مفاهیمِ ورود یافته ضمنی و مصرح، اسلام را قابل و مفید و شایسته برای مدیریت و سامان دهی و راهبری راهبردی و معنوی متعالی معرفی می کنند و در بین آنان امام خمینی با پشتوانۀ مبنایی قوی انسان شناسانه و معرفت شناسانه فلسفی اسلامی متعالی به ارائه نظریه سیاسی ولایت فقیه برمی آید .
این نظریه از یک سو فقه و شریعت اسلامی را به عنوان قانون تنظیم زندگی سیاسی و مدنی بخدمت گرفته و از سوی دیگر اسلام را با تفسیری عقلی و معقول و کارآمد و مطابق با نیازهای امروزین مبنای رشد و توسعه متعادل متکامل و سعادت دنیوی و اُخروی معرفی می نماید. در این معرفی اسلام نه به عنوان یک مکتب سکولار و بدور از معنویت و خدا بلکه متمایز از مکاتب دیگر ، دین دنیا- آخرت گرا و دین سیاسی و غیر سیاسی و دین معقول و مطلوب معرفی می شود. متفکرین اسلامی علاوه براینکه اسلام را از حیث نظری و مبنایی دینی جامع و مطابق با نیازهای مادی و معنوی و دین پاسخگو به پرسش های اساسی انسان از مبدا و معاد و ماهیت و حقیقت انسان و زندگی، از حیث عمل نیز اسلام را دین معتدل در میان تجویزات دیگر مکاتب یا ایدئولوژیهای حاکم در عصر جدید معرفی می کنند و اینگونه آن را مورد مطالبه مردم قرار می دهند. نتیجه اثر: این اثر روشن گر آن است که ورود فلاسفه در مسائل ایران معاصر نقش اساسی در مواجهۀ عالمانه با آنها دارد. . این اثر با هدف شناسايى نوع دغدغه‏هاى ذهنى و فلسفى دوره معاصر ايران و بيان وجود آشفتگى و عدم انسجام معنايى و مبنايى در ميان مفاهيم زندگى سياسى اين دوره، در عرصه انديشه و فلسفه سياسى نگارش يافته و گامى جديد براى فراهم كردن زمينه‏هاى تقويت فلسفه سياسى اسلامى به‏شمار مى‏آيد.
✅روز عرفه ، روز نیایش و روز بارش چشم های خاکیان بر شما آسمانیان مبارک باد و التماس دعا در لحظات قشنگ خلوتتان✅
4_5805182225108435916.pdf
2.1M
✅مجموعه مقالات همایش بین المللی سیره و زمانه امام هادی علیه السلام جلد اول👆👆👆
4_5805182225108435917.pdf
2.2M
مجموعه مقالات همایش بین المللی سیره و زمانه امام هادی علیه السلام جلد دوم👆👆👆
4_5805182225108435918.pdf
2.89M
مجموعه مقالات همایش بین المللی سیره و زمانه امام هادی علیه السلام جلد سوم👆👆👆
4_5805182225108435919.pdf
2.86M
مجموعه مقالات همایش بین المللی سیره و زمانه امام هادی علیه السلام جلد چهارم👆👆👆
✅آیت‌الله شهید بهشتی انسان معاصر را مبتلا به انحطاط امنیتی می‌داند که ریشه این انحطاط در استکبار، برتری‌طلبی و تفوق‌طلبی است .این انحطاط امنیتی معلول دور‌شدن از قرآن و مکتب اهل بیت علیهم السلام است. ✍️از اهداف اصلی ایشان در طرح این مباحث دستیابی انسان و جامعه انسانی به امنیت حقیقی است که ناظر به بقای ابدی انسان است. به همین دلیل گستره مباحث امنیتی در آثار ایشان بسیار وسیع بوده و فلسفه امنیت، فقه امنیت، مدیریت مسائل امنیتی، اخلاق امنیت، مباحث امنیتی در قرآن و نگاه عرفانی به امنیت را شامل می‌شود. آیت‌الله بهشتی با توجه به آیات قرآن معتقد است انسان‌هایی که از دستورهای انبیای الهی اطاعت می‌کنند و از ظلم دست بر می‌دارند، از امنیت برخوردارند . ایشان در این زمینه به آیه 213 بقره اشاره کرده که می‌فرماید: کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَی اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیم : مردم امتی یگانه بودند. پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان کتاب [ خود ] را بحق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند، داوری کند و جز کسانی که [ کتاب ] به آنان داده شد، پس از آنکه دلایل روشن برای آنان آمد، به خاطر ستم [ و حسدی ] که میانشان بود، [ هیچ‌کس ] در آن اختلاف نکرد. پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند، هدایت کرد و خدا هر که را بخواهد، به راه راست هدایت می کند. 🔶در فصل حاضر، این ادعا به آزمون گذاشته می‌شود که به تبع مکتب فلسفی آیت‌الله بهشتی، نگرش ایشان به امنیت نگرش امنیتی متعالیه است. در دیدگاه آیت‌الله شهید بهشتی امنیت هم بعد سلبی دارد و هم بعد ایجابی؛ به لحاظ سلبی با نفی تهدیدات تعریف می‌شود. ابعاد سلبی امنیت سطوح مختلفی دارد. این سطوح از درون فرد شروع می‌شود و به سطح اجتماع کشیده می‌شود و بعد ایجابی نیز چنین است. هر یک از ابعاد سلبی و ایجابی ابعاد باطنی و ظاهری دارد. از نظر ایشان، امنیت روحی که از طریق سازندگی روحی ایجاد می‌شود، مقدم بر همه امنیت‌هاست. ابزار تأمین 🔹امنیت مذکور این است که هر انسانی با شیطان باطنی خود جهاد کند. این جهاد منشأ همه جهادهایی است که مولّد سطوح و لایه‌های امنیتی بعدی واقع می شود. انسان تا خودسازی نکند، نمی‌تواند دیگران را بسازد و تا همه ساخته نشوند، کشور ساخته نمی‌شود؛ ازاین‌رو شهید بهشتی معتقد است عالی ترین نمونه جامعه، جامعه ای است که بر مبنای هدف، ایده، مکتب و ایدئولوژی مشترک به وجود آمده باشد. تجمعاتی که بر مبنای ایدئولوژیک استوار است، دنیا را تکان می دهد و به جلو می برد. 🔶این تجمعات انسانی خواص بسیاری دارند که یکی از خواصش این است که فروپاشی آنها بسیار دشوار و مشکل است؛ برای مثال مسلمانان در جنگ احد شکست سختی خوردند یا در صلح حدیبیه ضربه روحی شدیدی بر مسلمان ها وارد شد و در غزوه مؤته که بعد از صلح حدیبیه است، ضربه سنگینی وارد آمد؛ اما این مشکلات نه‌تنها لطمه ای بر پیکر نهضت اسلام و جامعه اسلامی وارد نیاورد، بلکه پیغمبر اسلام از این حوادث بهترین نتیجه‌ها را برای پیشرفت نهضت اسلام گرفتند. درواقع در یک جامعه، ایدئولوژی و رهبری صحیح که بر تفوق واقعی استوار باشد، بسیار مهم است؛ بنابراین عامل اصلی تقویت امنیت ملی و جلوگیری از فروپاشی آن مکتب و پایبندی افراد به آن است . ⬅️بر گرفته از کتاب امنیت متعالیه استاد نجف لک زایی ص 275-273 📒مطالعه متن کامل اثر در کتابخوان پژوهان 🌐http://pajoohaan.ir/document/4880
✅برگی از کتاب مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام کاظم علیه السلام 🔶تهیه کننده:انجمن تاریخ پژوهان حوزه علمیه ✅فساد و اختناق سیاسی دوران امام کاظم(ع) علاوه بر فساد سیاسی حاکمان عباسی، اختناق شدیدی هم علیه آن حضرت و طرف‌داران اهل‌بیت: اعمال می‌شد. عباسیان خلافت خود را به عنوان یک حق مشروع مطرح کرده و چنین جا انداخته بودند که جانشینی پیامبر اکرم(ص) از طریق عباس عموی آن حضرت به ارث به ایشان رسیده است. 🔷حاکمان این خاندان، بدون در نظر گرفتن آرای مسلمانان، این منصب الهی را که هیچ بهره‌ای در آن نداشتند، به یک‌دیگر وامی‌گذاشتند و از سپردن آن به صاحبان حقیقی خلافت که به فرمان خداوند و تعیین رسول خدا(ص) برگزیده شده بودند، سرباز می‌زدند. 💠حاکمان عباسی، همه چیز را زیر سلطه خود می­خواستند؛ از همین‌رو، منصب قضاوت و قاضیان را تسلیم خویش کرده، دین را به عنوان پوششی برای فریب مردم به کار گرفتند. آنان با همین ابزار، میان مردم چنین ترویج کردند که حاکمان برگزیده خداوند هستند و مردم مجاز نیستند از این خاندان انتقاد و حساب‌رسی کنند. از طرف دیگر، عباسیان اوضاع سختی را برای علویان به ویژه امام کاظم(ع) رقم زدند. ❎هارون که به ارتباط عمیق و ریشه‌دار میان امام کاظم(ع) و مسلمانان پی برده بود و می‌دید پایگاه مردمی روز به روز توسعه می­یابد و اگر امام زنده بماند، بی‌شک مسلمانان به مقایسه میان روش رفتاری امام کاظم و هارون پرداخته، شیوه درست را از شیوه انحرافی باز خواهند شناخت، به این نتیجه رسید در صورتی که امام کاظم(ع) آزادانه به فعالیت خود ادامه دهند، وجودشان خطر بزرگی برای دستگاه خلافت خواهد بود . ♈️ به همین دلیل، در صدد برنامه‌ریزی برای زندانی کردن حضرت و کنترل فعالیت‌ها و پیش‌گیری از تأثیرگذاری ایشان بر مسلمانان برآمد. 🔷از دیگر سو، رویارویی‌های مکرر امام کاظم(ع) با هارون و خرده‌گیری حضرت برای کسی چون هارون سخت دشوار بود و امکان نداشت تا در برابر امام و موضع گیری‌های ایشان خاموش بماند. امام کاظم(ع) نیز در موقعیتی قرار داشتند که خاموش ماندن در برابر اقدام‌های تجاوزگرانه هارون علیه امت اسلامی و شریعت و سنت پیامبر اکرم(ص) را ناروا و بی‌جا می‌دیدند. ✅ این رویارویی، در موضع‌گیری‌های متعددی رخ نمود که بر هارون بسیار سنگین و ناگوار می‌آمد. برای مثال، هارون به امام کاظم(ع) عرض کرد: «ای ابوالحسن، حدود فدک را بازگو تا آن را به تو مسترد کنم.» ♈️امام فرمودند: «آن را به طور کامل و با همان حدود باز پس می‌گیرم.» آن گاه چهار حد آن را از عدن تا سمرقند و افریقیه و کناره دریا تا نواحی خزر و آسیای صغیر ذکر کردند. 🔷امام کاظم(ع) با این بیان، روشن کردند که فدک در واقع همان خلافت و وصایت غصب‌شده پیامبر(ص) است. از همین جا بود که هارون تصمیم به کشتن حضرت گرفت.[۳۹۳] زمانی که هارون وارد حرم پیامبر(ص) شد، رو به قبر رسول خدا(ص) کرده، عرض کرد: «سلام بر تو ای رسول خدا، ای عموزاده!» امام کاظم(ع) در حضور او خطاب به جد بزرگوارشان چنین سلام دادند: «سلام بر تو ای پدر.» هارون که در تنگنای سیاسی و روحی قرار گرفته بود، ناچار زبان به اعتراف گشوده، گفت: «افتخار همین است و بس.» 💠اما این برخورد امام کاظم(ع) کینه‌ای را در دل او پدید آورد تا این که در سال ۱۶۹قمری، هارون امام را احضار کرده است 🔶ادامه از کتابخوان پژوهان مطالعه کنید. ❎http://pajoohaan.ir/document/775
✅برگی از کتاب در آمدی بر نظریه اندیشه سیاسی امام موسی صدر| دکتر شریف لک زایی ✍️از نظر صدر وجود رگه‌هایی از عصمت برای حاکم ضروری است؛ زیرا در غیر این صورت انسانی که خود را بی‌نیاز ببیند، امکان و احتمال طغیان در او وجود دارد: آدمی موجودی است که از پیرامون خود متأثر می‌شود و هر آنچه جسمش را احاطه کرده است، در روان او اثر دارد و همه حالت‌های روانی او در جسمش بازتاب دارد و هر عملی که از او سر می‌زند، در عقل و قلب او انعکاس دارد. 🔶انسان معتدل در حالت مشخصی به سر می‌برد؛ اما هنگامی که از مال و جاه و علم احساس بی‌نیازی کرد، نافرمانی می‌کند؛ مگر اینکه درست‌کردار باشد. ... اگر جاه و مال و بزرگی به دست آورد، خود را گم می‌کند، مگر آنکه ایمان و تدیّنش قوی باشد. 🔹به همین سبب است که ما عصمت را یا پیوند با عصمت را درباره حاکم و خلیفه شرط می‌دانیم؛ زیرا که ما انسان‌های عادی می‌توانیم درجه‌ای از ایمان داشته باشیم و دین و ایمان خود را حفظ کنیم؛ اما اگر به قدرت برسیم، کارهایمان به صورت بیشتر و عمیق‌تری بر مردم بازتاب دارد. به‌طورطبیعی وقتی انسان فرمان‌روایی و قدرت دارد، خود را گم می‌کند؛ ازاین‌رو خطر انحراف در نزد جوان بیشتر از غیرجوان است و نزد زیبا بیشتر از نازیبا، و نزد غنی بیشتر از فقیر و نزد صاحب جاه بیشتر از غیر او و نزد عالم بیشتر از غیر عالم. هر اندازه آدمی کمال و ثروت و قدرت بیشتری داشته باشد، بیشتر در معرض خطر است. به همین سبب، قرآن از اموال و اولاد به « فتنه » تعبیر کرده است. 💠 بر این اساس، هرگاه این چیزها فزونی می‌یابد، ایمان نیز باید بیشتر شود؛ بنابراین هرگاه انسان خود را بی‌نیاز ببیند، نافرمانی می‌کند. مقصود از « استغنی » یا بی‌نیازی فقط بی‌نیازی مالی نیست؛ بلکه همه مواردی است که ذکر کردیم؛ بنابراین میان علم و قدرت و این آیات پیوندی می‌بینیم؛ بدین شکل که انسان هنگامی که با علم و مال و جاه خود را بی‌نیاز می‌بیند، احساس نافرمانی می‌کند. ... تا هنگامی که همه‌چیز از جانب خداست و همه‌چیز امانتی است از جانب خداوند و انسان از جانب خدا خلیفه است، مجالی برای انحراف و نافرمانی وجود ندارد بنابراین لزوم عصمت برای حاکم یا به تعبیر وی « خلیفه » بسیار مهم است و وی عصمت را نیاز حاکم و خلیفه می‌داند؛ زیرا از نظر او عوامل بیرونی و محیطی بر انسان تأثیر می‌گذارند و برخورداری انسان از قدرت سبب می‌شود انسان به سمت انحراف و طغیان کشیده شود. 📒این مسئله از آن رو که موجب کنترل حاکم می‌شود، مناسب تقریر شده است؛ اما به نظر می‌رسد دیدگاه صدر قابل نقد است؛ زیرا مفهوم « عصمت » در اندیشه اسلامی بار معنایی خاصی دارد و کاربست این مفهوم برای هر حاکمی اندکی دشوار به نظر می‌رسد؛ ازاین‌رو با لحاظ بار معنایی عصمت نزد شیعه که برای پیامبر و ائمه دوازده‌گانه است، نمی‌توان از عصمت دیگران سخن گفت؛ مگر اینکه با لحاظ نگاه صدرایی به‌ویژه از منظر نگاه تشکیکی به پدیده‌ها بگوییم مراد صدر آن است که فرد حاکم ملکه تقوا را به مثابه یک امر تشکیکی در درون خویش تقویت کرده و بر عمل مبتنی بر ایمان تکیه کند. پذیرش معنای عام عصمت و گناه‌نکردن و کنترل خویش از انحراف و نگاه مراتبی و تشکیکی به این مسئله، چه بسا مطلب امام موسی صدر را توضیح دهد. ⬅️ضمن اینکه اشاره به این نکته در آرای امام موسی صدر خود نشانِ میزان اهمیت نظارت بر حاکم و رفتار اوست؛ خواه این مراقبت و نظارت را خود انسان در قالب پارسایی و ایمان صورت دهد و خواه جامعه و مردم و نهادهای نظارتی و یا احزاب موجود در جامعه انجام دهند؛ یعنی به‌طور پیوسته رفتار و اعمال حاکم را زیر نظر داشته باشند تا کمتر دچار انحراف شود و بتواند در راستای منافع و رضایت مردم حرکت کند. 📒برگرفته از کتاب در آمدی بر اندیشه سیسای امام موسی صدر ص324-321 🔶برای تهیه نسخه الکترونیکی اثر به کتابخوان پژوهان مراجعه نمایید. 🌐http://pajoohaan.ir/document/3411
🔹برگی از کتاب عرفان در آئینه قرآن و روایات 🔹نویسنده: استاد حسن رمضانی 💠ناشر: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ✅شرایط و ویژگی‌های استاد سیر و سلوک 🔹بی‌شک استاد سیر و سلوک، ازآنجاکه در به‌فعلیت‌رسیدن استعداد سالک نقشی بسیار مهم و حیاتی دارد، شرایط و ویژگی‌هایی دارد که اهمیت و حساسیت آنها کمتر از اصل نیازمندی به استاد نیست؛ زیرا همان‌گونه که واضح است، گمراهی‌ها و انحراف‌ها و آسیب‌هایی که یک استاد دروغین و نالایق برای سالک مرید پیش می‌آورد، اگر از گمراهی‌ها، انحراف‌ها و آسیب‌های کسی که از اصل استاد راهنما محروم است، بیشتر نباشد، قطعاً کمتر نیست؛ بنابراین مشایخ قوم همواره پس از تأکید بر اصل ضرورت و نیاز به استاد سیر و سلوک، به بیان شرایط و خصوصیات وی پرداخته‌اند. از جمله می‌توان به جناب شیخ نجم‌الدین رازی اشاره کرد. وی در فصل دهم کتاب مرصاد العباد ـ که به بیان مقام شیخی و شرایط و صفات آن اختصاص یافته است ـ با استفاده و استنباط از عبارت‌ها و اشارت‌های آیۀ 65 سورۀ کهف ( فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً: پس بنده ای از بندگان ما را یافتند که ما از سوی خویش به او رحمتی داده بودیم و از نزد خودمان به وی دانشی آموخته بودیم )، پنج ویژگی برای مقام شیخی برشمرده است. آیۀ مزبور از رسیدن حضرت موسی به محضر حضرت خضر علیهما السلام و اوصاف حضرت خضر و استحقاق و لیاقت آن جناب به عنوان استاد و مربی حضرت موسی علیهما السلام سخن می‌گوید. 📒پنج ویژگی یادشده که به نظر نجم‌الدین، پنج رکن بنای اهلیت شیخی و مقتدایی‌اند، چنین‌اند: نخست عبودیت و بندگی ( عَبْداً مِنْ عِبادِنا )؛ دوم استحقاق قبول بی‌واسطۀ حقایق از حضرت حق تعالی ( آتَیْناهُ )؛ سوم استحقاق دریافت رحمت ویژه از مقام عندیّت ( رحمةً من عندنا )؛ چهارم شرف تعلّم علوم از حضرت حق تعالی ( وعلّمناه )؛ پنجم دولت دریافت بی‌واسطۀ علوم لدنّی ( من لدنّا علماً ). گفتنی است نجم‌الدین پس از شرح و تبیین این پنج ویژگی، بیست خصلت دیگر را که درحقیقت، همه برخاسته از ویژگی‌های پنج‌گانۀ یاد شده‌اند، برای شیخ و مقتدای کامل ذکر می‌کند‌‌ که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از علم شریعت، اعتقاد صحیح خالی از بدعت، عقل، سخاوت، شجاعت، عفت، علو همت، شفقت، حلم، عفو، حسن خلق، ایثار، توکل، تسلیم، وقار و هیبت . ⬅️در اینجا نجم‌الدین رازی درحقیقت بر همان سخنی پای می‌فشارد که ما پیش‌تر ( صفحۀ 196 ) آن را به مناسبتی از فرغانی در مشارق الدراری نقل کردیم و از قول او گفتیم در میان گونه‌های چهارگانۀ سالک محض، مجذوب محض، سالک مجذوب و مجذوب سالک، کسانی که سالک محض یا مجذوب محض هستند، صلاحیّت دستگیری ندارند و نباید مقتدای کسی واقع شوند؛ ولی کسانی که مجذوب سالک یا سالک مجذوب‌اند، لیاقت امامت و مقتدا واقع‌شدن را دارند و می‌توانند از دیگران دستگیری کنند و راهنمای آنان باشند و در میان این دو گروه، مجذوبان سالک به دستگیری و ارشاد دیگران سزاوارترند. 🔶شاهد درستی این مدعا سخن خود رازی است، آنجا که دربارۀ توفیق رسیدن مرید صادق به محضر شیخی واصل کامل می‌گوید: « چون مرید صادق در ابتدا بر قضیۀ " وَالّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهدِیَنّهُم سُبُلَنا " قدم در راه طلب نهد و به کمند جذبات عنایت، روی دل از مألوفات طبع و مستلذات نفس بگرداند و متوجه حضرت عزت گردد، حضرت عزت بر سنت " لَنَهدِیَنّهُم سُبُلَنا " جمال شیخی واصل کامل سالک، در آیینۀ دل او بر او عرضه کند، نه مجذوب که مجذوبان مطلق شیخی را نشایند و نه سالک که سالکان مطلق هم شیخی را نشایند؛ زیرا که سالک مطلق دیگر باشد و مجذوب مطلق دیگر ». بر این اساس شخصی که به‌کل از جذبه بی‌نصیب است، هرچند اهل‌سلوک باشد یا کسی که از سلوک هیچ بهره‌ای ندارد، هرچند از مجذوبان به حساب آید، شایستۀ مقام شیخی و دستگیری دیگران نیست؛ زیرا مجذوب صرف با راه و رسم منزل‌ها و مقامات سلوک آشنا نیست و سالک صرف هم از هدایت‌ها و حمایت‌های ویژه و مستقیم حضرت حق تبارک و تعالی بی‌بهره است. در این صورت طبیعی است هیچ‌یک از این دو توان و لیاقت ارشاد و تربیت دیگران را نداشته باشد. 📒بنابراین با صراحت تمام می‌گوییم شیخ و استاد سلوک یا باید جزء مجذوبان سالک باشد ـ که انبیا و اولیای معصوم علیهم السلام در رأس آنان‌اند و تا وقتی دسترسی به آنها ممکن است، همین اولی‌تر و سزاوارتر، بلکه متعیّن است ـ یا حداقل باید در زمرۀ سالکان مجذوب قرار گیرد که در رتبۀ بعد و مقامی ‌پایین‌تر قرار دارند و ازاین‌رو خود آنها و نیز کسانی که تحت پوشش تربیتی آنهایند، مستقیم یا غیرمستقیم، از برکات وجودی مجذوبان سالک خصوصاً انبیا و اولیای معصوم علیهم السلام بهره‌مندند. برگرفته از کتاب عرفان در آئینه قرآن، استاد حسن رمضانی،ص251-249 🔶برای تهیه نسخه الکترونیکی اثر به کتابخوان |ژوهان مراجعه نمایید. 🌐http://pajoohaan.ir/document/4788
✅برگی از کتاب سیاست های مالی امام علی علیه السلام 🔹نویسنده: محمد حسین علی اکبری 💠ناشر: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی 🔶تهیه کننده: پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت علیه‌السلام ✅راهکارهای امام علی علیه‌السلام برای پاسداری از بیت‌المال 1 . راهکارهای سیاسی راهکارهای سیاسی امیرالمؤمنین علیه‌السلام برای نگهداری بیت‌المال را در موارد زیر می‌توان بررسی کرد: 1️⃣ عزل و نصب کارگزاران مالی 📒در دوره خلیفه سوم، گزینش کارگزاران امور بر اساس روابط خویشاوندی و مانند آن انجام می‌گرفت و عملکرد ناشایستی چون تاراج بیت‌المال و تبعیض در تقسیم آن را در پی داشت؛ از این رو انقلاب و دگرگونیِ گسترده‌ای را در نظام علوی ضروری می‌نمود. بر اساس روایت ابوعبید، امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نخستین خطبه عصر خلافت خود در مدینه (1) از وقوع قطعی و ناگزیر چنین تحوّل و دگرگونی‌ای در بخش مدیریتی حکومت بی‌پرده سخن گفت و فرمود: بدانید که دگر باره روزگارْ شما را در بوته آزمایش ریخت؛ مانند روزی که خدا پیامبر شما را بر انگیخت. به خدایی که او را به راستی مبعوث فرمود، به هم خواهید در آمیخت و چون دانه که در غربال ریزند یا دیگ‌افراز که در دیگ ریزند، روی هم خواهید ریخت تا کسی که در زیر است زبر شود و کسی که بر زبر است به زیر آید و آنان که واپس مانده‌اند ( سبقتی در اسلام داشتند و کنار رفته بودند ) پیش برانند [ و بار دیگر بر سر کار آیند ] و آنان که [ با حیله و تزویر ] پیش افتاده‌اند، واپس بمانند [ و عقب زده شوند (1) 🔹امیرالمؤمنین علیه‌السلام پس از بیعت مردم، بر عزل همه کارگزاران عثمان ـ غیر از ابوموسی اشعری (2) ـ فرمان داد (3) احتمال به چالش افتادن نظام و همچنین پیشنهادهای مصلحت‌اندیشانی چون ابن‌عبّاس و مغیرة بن شعبه مبنی بر ابقای برخی از کارگزاران عثمان به‌ویژه معاویه، در عزم راسخ امام خللی ایجاد نکرد. ایشان با قاطعیت در پاسخ مغیره فرمود: « به خدا سوگند که حتی اگر بیش از ساعتی هم از روز باقی نمانده باشد بر اجرای نظرم اصرار می‌کنم و از پای نخواهم نشست و هرگز آنان را که تو پیشنهاد کردی ( معاویه و عبداللّه بن عامر ) [ و امثال آنها ] را نخواهم پذیرفت و برای مسئولیتی بر نخواهم گزید ». مغیره گفت: « آنان را تثبیت کن و پس از بیعت مردم و سپاهیان، بر عزل آنها بیندیش و اقدام کن ». امام علیه‌السلامفرمود: « حیله و نیرنگ در آیینم نیست و پستی در کارم راه نیابد ». مغیره با اندکی عقب‌نشینی از پیشنهادهای پیشین، گفت: « پس تنها معاویه را برای در امان بودن از گستاخی او، باقی بگذار و دست از عزل وی بردار. او در میان شامیان دارای جایگاه و برخوردار از نفوذ کلام است، بلکه افزون بر آنچه گفتم، معاویه منصوب و برگزیده عمر بن خطّاب است. همین امتیاز می‌تواند دلیلی برای تثبیت او باشد ». حضرت فرمود: « نه، به خدا سوگند چنین نخواهم کرد. معاویه را حتّی برای دو روز هم بر کاری نخواهم گمارد ». 🔶آن‌حضرت در پاسخ ابن عبّاس نیز که بر ابقای معاویه نظر داشت فرمود:وای بر تو ای ابن عبّاس ! آن کس ( خدا ) که بر رعایت حقّ وادارم می‌کند و با کارگزاران عثمان آشنایم می‌سازد، هرگز از من نخواسته یکی از اینان را شایسته‌تر از دیگران بدانم. اگر پذیرای عزل گردیدند چه بهتر، و گرنه با شمشیر به سراغ آنان می‌روم امیرالمؤمنین علیه‌السلام به دور از هر دغدغه‌ای تسلیم مصلحت‌اندیشان نگردید و پس از عزل کارگزاران خلافت پیشین، خلأ ایجاد شده را با انتصاب جایگزین آنان پر کرد و چنان‌که در فصل سوم گفته شد، بر اساس معیارها و ملاک‌های بایسته کوشید تا نیروهای شایسته و کار آمدی را برگزیند. گزینش و به کارگیری کارگزاران با تقوا، دانا، توانا، امانتدار، مطمئن و دلسوز، شروط اساسی اصلاحات اداری در نظام اسلامی بود که در دوره‌های گذشته خلافت به‌ویژه در دوره عثمان، رعایت نگردید. 💠امیرالمؤمنین علیه‌السلام افزون بر عزل کارگزاران عثمان، از به‌کارگیری یاوران آنان نیز نهی کرد و در نامه‌اش به مالک اشتر، او را از به‌کارگیری چنین افرادی برحذر داشت و فرمود: بدترینِ وزیران تو، کسی است که پیش از تو، وزیر بدکاران بوده و آن که در گناهان آنان شرکت کرده است. پس مبادا چنین کسانی محرم تو باشند که آنان یاوران گنهکاران‌اند و ستمکاران را کمک‌کار بوده‌اند (2) متن کامل کتاب را از کتابخوان پژوهان مطالعه کنید http://pajoohaan.ir/document/729
✅نویسنده: علی‌اکبر امامی حجتی 🔹تهیه: پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن 📒نوبت چاپ: اول، 1399 💠صفحات: 492 🔹قطع: رقعی، شومیز 📒قیمت: 900000 ریال ✍️تاریخ پر فراز و فرود مذهب تشیع، شاهد حضور بزرگ‌مردانی در عرصه علم و فقاهت بوده است که در مناطق مختلفی از سرزمین¬های اسلامی ظهور کرده‌اند. از درون کتب رجالی و تراجم، اطلاعاتی چند درباره این شخصیت‌ها می¬توان استخراج نمود که با طبقه‌بندی و تحلیل داده¬ها به تفکیک مناطق شیعه‌نشین می¬توان آماری کاربردی و سودمند در جهت آشنایی با چگونگی گسترش، پراکندگی و نوزایی‌های تاریخی این مذهب ارائه داد. این نوشتار با مبنای تاریخی و بهره‌جستن از علوم جغرافیا و رجال، ضمن نشان‌دادن وضعیت شیعیان در محدوده آثار رجالی، کمک به اطلاع‌رسانی درست به آمار تمدنی و مذهبی است.
✅تاریخ تشیع ایران بر مبنای سکه شناسی 📒نویسنده: سیدمسعود شاهمرادی 🔶تهیه: پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بيت(ع) 💠نوبت چاپ: اول، 1399 ⬅️صفحات: 376 📒قطع: رقعی، شوميز 🔹قیمت: 700000 ریال ✍️مطالعات تاریخ تشیع در ایران نیازمند استفاده از دانش‌های مکمل مطالعات تاریخی برای دستیابی بیشتر و دقیق‌تر به حقایق تاریخی است. از جمله دانش‌هایی که می‌تواند محققان را در این مسیر یاری نماید، مطالعات سکه‌شناسی است. کتاب حاضر تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا تأسیس حکومت صفویه را از دریچه متون و نشانه‌های حک‌شده بر سکه‌های این دوران بررسی و تحلیل کرده است.
✅برگی از کتاب نگاهی نو به جریان عاشورا (ص149-147) 🔹نویسنده: سید علیرضا واسعی 📒ناشر: بوستان کتاب 💠تهیه کننده: پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت علیه‌السلام ✍️علّت حضور زنان در حادثه عاشورا در پاسخ به این پرسش چند نظریه مطرح شده است: 1️⃣. امام حسین علیه‌السلام طبق عادت باستانی عرب، اهل بیت علیه‌السلام را همراه برد. از دیرباز همراه بردن زن و فرزند در مسافرت‌های طولانی و جنگ‌ها مرسوم بود. مسلمانان و حتی شخص پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آلهدر بسیاری از جنگ‌ها زنان خود را می‌برد، چنان‌که در جنگ‌های مشرکان با مسلمانان، زنان آنها در تحریک مردان بر قتال بسیار مؤثر بودند. بنابراین حضور زنان در جنگ‌ها و سفرها یک شیوه باستانی بوده و هدف از آن نشان دادن میزان عزم و همّت خود در انجام دادن کار بوده است. امام حسین علیه‌السلام نیز مردم را به فداکاری دعوت می‌کرد و از آنان می‌خواست که ازمصائب مالی و جانی و عرضی ـ که بدآنهاروی می‌آوردـ پروا نکنند، زیرا هدفشان گران‌بهاتر و با ارزش‌تر از جان و مال و فرزند است و لازمه جوان مردی پیشرو بودن خود در این مسئله بود. از سوی دیگر کسانی که حسین علیه‌السلام را به خاطر نام و نژادش یاری می‌کردند، اگر او را در میان زن و فرزندانش یاری می‌رساندند بسیار شایسته و پسندیده بود؛ هم‌چنان‌که تنها گذاشتن او در میان آنها زشت و ناستوده، به شمار می‌رفت . 2️⃣. امام حسین علیه‌السلام اهل بیت خویش را به خاطر ترس از دست‌گیری و شکنجه و آزارشان همراه برد؛ چنان‌که امام خود به این نکته تصریح دارد که اگر آنها را در مدینه بگذارم، امویان را بر آنان مسلّط کرده تا آنها را زندانی و شکنجه کنند. در این صورت امام بر سر دو راهی قرار می‌گرفت که انتخاب هر یک نهضت اورا فلج می‌نمود: یکی این‌که، برای نجات اهل بیت خود تسلیم دشمنان شده و با یزید بیعت کند. دوم این‌که، بی‌اعتنا به اهل بیت، به راه خویش ادامه دهد که نفس غیور امام حسین علیه‌السلامطاقت چنین کاری را نداشت، زیرا روشن بود بنی امیه برای رسیدن به اهداف خود از ارتکاب به قبیح‌ترین منکرات دینی و عقلی واهمه‌ای نداشتند؛ چنانکه همسر عمرو بن حمق خزاعی، عبید الله بن حرّ جعفی و کمیت اسدی را زندانی کردند . 3️⃣. امام حسین علیه‌السلام با علم به شهادتش و برای ادامه قیام و تحقق اهداف خود و رسوا کردن بنی امیه و جلوگیری از انحراف امّت و ممانعت از تحریف وقایع، زنان و کودکانش را همراه برد. به نظر می‌رسد که مناسب‌ترین پاسخ برای این پرسش نظریه اخیر باشد، زیرا اقدامات بانوان حرم حسینی علیه‌السلام در واقع تکمیل کننده قیام امام حسین علیه‌السلام بود؛ هم‌چنان‌که شهادت امام علیه‌السلامبرای احیای دین ضروری بود: « اِنَّ الله شاء أنْ یراک قتیلاً؛ خدا می‌خواهد تو را کشته ببیند .» اسارت اهل بیت علیهم‌السلام نیز لازمه آن بود: « اِنَّ الله شاء أنْ یراهُنَّ سبایا؛ خداوند می‌خواهد آنها را اسیر ببیند .» ✅با توجه به این‌که هدف امام حسین علیه‌السلام اصلاح امّت و بازگرداندن آن به سنّت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و برملا کردن فساد حکومت بنی امیه خصوصا یزید بود، آن حضرت می‌بایست با نقشه‌ای دقیق و حساب شده به مردم دنیا ثابت کند که آنها نمی‌خواهند کسی از خاندان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله زنده بماند و با اهل بیت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آلهبدتر از اسیران و مشرکان و کفّار رفتار می‌کنند و این هدف، با توجه به شدّت انحرافی که در جامعه پدید آمده بود جز با قیامی خونین و سرمایه گذاری کلان امکان‌پذیر نبود. از این رو امام می‌بایست علاوه بر کشته شدن، به نحوی پیام الهی خود را به گوش تمام مسلمانان و حتی تمام دنیا برساند و نیل به این هدف، با ادامه نهضت بعد از شهادت ممکن بود و امام علیه‌السلام با آگاهی از این نکته اهل بیت خود را به کربلا برد. اگر امام علیه‌السلام بدون اهل بیت خویش به کربلا می‌رفت و در آن‌جا به شهادت می‌رسید، تاریخ، این حادثه را، فقط از منظر دشمنان ثبت می‌کرد و بی‌تردید اصل واقعه کاملاً وارونه جلوه می‌یافت. اما بانوان اهل بیت علیهم‌السلامبه رهبری زینب کبری علیهاالسلام نگذاشتند جنایت‌های بنی امیه پنهان بماند و حاملان رسالتِ عاشورا شده و نهضت کربلا را زنده نگه داشتند. بنابراین در یک جمله می‌توان گفت امام حسین علیه‌السلام اهل بیت خود را برای انجام دادن رسالتی عظیم و ایفای نقشی بسیار مهم در ساختن تاریخی بزرگ همراه برد؛ از این رو بایسته است به اختصار، گذری بر زندگی این بانوان و نقش آنان در کربلا بیفکنیم. 💠برای دریافت کامل اثر به کتابخوان پژوهان مراجعه نمایید. 🌐http://pajoohaan.ir/document/1663
✅برگی از کتاب خشونت اجتماعی از منظر قرآن کریم با رویکرد شبهه پژوهی ص 139-135 🔶نویسنده: علی مدبر 🔶تهیه کننده: پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم ✅شبهه خشونت در رفتار (دعوت و تبلیغ) پیامبر برخی از مسیحیان با تبلیغ در سطح جهانی، اسلام را « دین شمشیر » معرفی کرده‌اند؛ چنان‌که مؤلفان کتاب فرقان الحق (3) در سوره دروغین « سلام » اسلام را دینی معرفی می‌کند که با زور شمشیر پیش رفت: « وَ الَّذِینَ اشْتَرَوا الضَّلالَةَ بِالهُدَی وَ أکْرَهُوا عِبَاَدنَا بِالسَّیْفِ لِیَکْفُرُوا بِالحَقِّ وَ یُؤمِنُوا بِالبَاطِلِ أولَئِکَ هُمْ أعْدَاءُ الدِّینِ القَیِّمِ وَ أعْدَاءُ عِبَادِنَا المُؤمِنِینَ :(4) و کسانی که گمراهی را برای خود خریدند و بندگان ما را با شمشیر مجبور کردند که به حق کفر ورزند و به باطل ایمان آورند، اینان دشمنان دین استوار و دشمنان بندگان مؤمن ما هستند ». نویسنده کتاب حُسن الایجاز که خود را « نصیرالدین حسن الظافر » معرفی کرده، نیز می‌گوید: « مسلمانان دیگران را مجبور کرده‌اند که بر آیین اسلام گردن نهند. آنان صفحه گیتی را از خون رنگین کرده و بلاهای زیادی به وجود آورده‌اند ».(1) 💠این شبهه را در دو سطح اجمالی و تفصیلی و در هر دو سطح از منظر عقلی و نقلی و تاریخی پاسخ می‌دهیم. ✅پاسخ اجمالی الف ) بر پایه تحلیل عقلی اصولاً دعوت و تبلیغ نمی تواند با اکراه و اجبار توأم باشد و ایمان که امری قلبی است، اکراه‌بردار نیست. بر این اساس، دعوت اسلام نیز بر زور و اجبار استوار نبوده و نیست. ب ) از نظر ادله نقلی و آنچه در متن دینی اسلام ( قرآن کریم ) آمده نیز، شیوه‌های دعوت اسلامی عبارت‌اند از « حکمت »، « موعظه » و « جدال احسن » و در هیچ آیه‌ای از قرآن کریم سخن از تحمیل عقیده با زور شمشیر نیامده است. ج ) از منظر تاریخی نیز دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله پیراسته از خشونت بود؛ البته اسلام حکم « جهاد فی سبیل الله » دارد و در موارد لزوم از جمله در رفع موانع از تبلیغ و دعوت دینی از شمشیر نیز بهره می‌گیرد و این کمالی برای اسلام است، نه نقص آن. ✅پاسخ تفصیلی الف ) منظر عقلی: عقیده که از « اعمال جوانحی » یعنی کارهایی است که با دل و قلب انسان انجام می‌گیرد، تحمیل پذیر نیست و هیچ‌گاه با فشار و زور نمی توان باور خاصی را برای کسی پدید آورد یا آن را از او گرفت؛ بلکه اگر مقدمات تحقق عقیده‌ای برای شخص حاصل شده باشد، آن باور برای او حاصل می‌شود، وگرنه حاصل نمی‌شود؛ پس با زور، عقیده پدید نمی‌آید. آنچه تحمیل‌پذیر است و می‌توان آدمیان را به آن واداشت، « اعمال جوارحی » است یعنی کار‌هایی که با اندام‌ها و جوارح انجام می‌گیرند؛ مانند گفتن شهادتین ( أشهد أن لا إله إلا الله و أشهد أنّ محمداً رسول‌الله ) که با آن تنها « اسلام » تحقق می‌یابد، نه « ایمان »؛ چنان‌که در قرآن کریم میان این دو تفاوت روشنی نهاده شده است: « قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لایَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ :(1) دسته ای از این اعراب بادیه نشین گفتند ایمان آوردیم. ای پیامبر، به آنان بگو شما ایمان نیاورده اید؛ بلکه بگویید اسلام آوردیم. هنوز ایمان در دل های شما راه نیافته است ». این آیه ضمن پذیرش و اثبات « اسلام » برخی عرب‌های بیابان‌نشین، « ایمان » را از آنان نفی می‌کند و از این نفی و اثبات، فرق میان ایمان و اسلام روشن می‌شود و آن اینکه ایمان حقیقتی است که در دل قرار دارد و نوعی باور است، ولی اسلام کاری زبانی است و همین که آدمی به توحید و نبوت شهادت زبانی داد، چه شهادتش همراه اعتقاد باشد یا نباشد، « مسلمان » شمرده می‌شود .(2) برای مطالعه متن کامل اثر به کتابخوان پژوهان مراجعه نمایید. http://pajoohaan.ir/document/4743