چطوری روستایی؟
مدتی است #بیروت را ترک کرده ام. دلایل اصلی این تصمیم، شخصی و ناشی از افزایش #فشار_اقتصادی است.
علاقه به #جنوب_لبنان و آب و هوای #روستا باعث شد تا در یکی از روستاهای جنوب منزلی اجاره کنم و زندگی روستاییان را تجربه کرده و مزایا و معایب آن را از نزدیک درک کنم.
روستاییان بسیار خونگرم تر از مردم پایتخت هستند. وارد هر مغازه که می شوی از قیافه می فهمند غریبه هستی. به عادت خودشان سریع می پرسند اهل کجایی. فکر لاپوشانی ایرانی را نکنید، باید صادق بود. وقتی می فهمند ایرانی هستم گل از گلشان می شکفد و تحویل می گیرند. شروع می کنند به گفتن اینکه فلان ایرانی را می شناسم، فلانی دخترش را به یک ایرانی داده، یک ایرانی فلان جای دِه زندگی می کرد، و توقع دارند همه این ایرانی ها را بشناسی! متوجه نیستند که ایران، دهکده های نزدیک به هم لبنان نیست و هشتاد میلیون جمعیت را چه جای مقایسه با دو میلیون شیعه لبنان.
قصاب دهکده اصرار می کند که باید شام بیایید منزل ما. جوان ریشوی آن طرف خیابان چنان سلام می کند که انگار دوست چند ساله است. اصلا وی را ندیده بودم. قطعا همین که شنیده یک ایرانی روبروی آنها منزل گزیده، ابراز علاقه و احترام می کند.
از مزایای روستا نشینی وجود مواد غذایی محلی مثل ماست و نان است.
مشکل اصلی روستا، نبودن #بیمارستان یا #درمانگاه مناسب #شبانه_روزی است. حتی #رستوران به درد بخور با کیفیت هم ندارد. #نانوایی ها مناقیش می پزند و چند مرغ سوخاری فروشی ساده و نه چندان خوشمزه وجود دارد. در عوض میوه فروشی دهکده، #آب_میوه ها و #یخ_در_بهشت های طبیعی خوشمزه ای دارد.
مفهوم روستا در جنوب لبنان متفاوت از مفهوم آن در ایران است. هرچند کشاورز و کشاورزی و باغدار و دامدار وجود دارد، اما کلاس دهکده، بیشتر به شهر می خورد. عده ای از آنها هم که به خارج سفر کرده و با دست پر آمده اند، با ساخت #ویلا های شیک، چهره کاملا متفاوتی از روستا به تصویر کشیده اند.
در آینده تصاویر و لایو از روستاها خواهم گذاشت.
instagram.com/p/Bm6MMRxAZBc