🌺خدایا از من نگیر
نگاه های پر محبتت را
🌼در این روزهایی که :
تمام نگاهم را به سمت خودت
دوخته ام و بس !
🍃🌸 @Lifepnd89
مداحی آنلاین - نماهنگ خداقوت مادر - سیدعلی مومنی.mp3
2.14M
خداقوت مادر
میزدن تو رو چهل تا بی مروت مادر
خداقوت مادر
چقده دعا میکردی واسه امت مادر
#استودیویی🔊
#جدید🔄
#ایام_فاطمیه🏴
#سید_علی_مومنی🎙
♨️ @Lifepnd89
┊ ┊ ┊ 🍃
┊ ┊ 🍃 🌷
┊ 🍃 🌸
🍃 🌷
🌸
✨﷽✨
#کانال_پند_زندگی🕊🦋
قدیم در کوچه و پس کوچه ها پیرمردها را می دیدیم دولا دولا راه می رفتند. جوانی به یکی از این پیرمردها می رسد و چون پشت پیر مرد مثل کمان خم شده بوده، جوان به شوخی به او می گوید: « پیرمرد، این کمانت را چند میفروشی؟»
🔸تازه جوانی زِ سَرِ ریشخند
🔸گفت به پیری که کمانت به چند؟
🔹پیرمرد خنده اش می گیرد و می گوید :«ای جوان، روزگار تو را هم پیر می کند و این کمان را رایگان و مفت در اختیارت می گذارد.»
🔸پیر بخندید و بگفت، ای جوان
🔸چرخ، تو را می دهدت رایگان
🔹البته الان دیگر کسی پیر نمی شود.. برکت از عمرها رفته است.
🔹چون مردم به نماز اهمیت نمی دهند، عمر هایشان برکت ندارد.
🔹در روایت آمده است که: کسی که به نماز اهمیت ندهد، به پانزده بلا گرفتار می شود: یکی از آن بلا ها این است که برکت از عمرش می رود.
🌼 @Lifepnd89
🌸
🌷🌸
🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸
🌸🌷🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌱 🌿 🌱 🌿 🌿 🌱
🌿 🌱 🍃 🍎 🍃 🍎
🍃 🍎 🌿 🌿
🌿 🍎 🍎
🍎
✨﷽✨
#کانال_پند_زندگی🕊🦋
پادشاهی کوه نمک بزرگی داشته؛
میگه هر کس بتونه از این کوه نمک بیشتر بخوره دخترمو بهش میدم
یه خان زاده میاد یه دیس از این کوه نمک میخوره
یه رعیتی میاد یه مجمع بزرگ از کوه نمک میخوره
یه بچه پایین یه دهاتی یه خوب واقعی
میاد فقط یه مزه میکنه
بهش میگن مشتی تو با این قد و هیکل با این بر و بازو
چرا فقط یه مزه کردی؟؟؟
فلان خان زاده اومد یه دیس نمک خورد
فلان رعیت اومد یه مجمع بزرگ خورد
تو فقط یه مزه؟
میگه ؛ اولا ما نمک پرورده ایم
دوما ؛ شرط به خوردن زیاد خوردن نمک نیست
حکم به نگه داشتن نمکه👏
🌸سلامتی اون که
حرمت نون و نمک حالیشه....
🦋🦩
#جملات_پند_زندگی👇
🌿🌸 @Lifepnd89
🍃🌺 @Lifepnd89
☘🌼 @Lifepnd89
🍂🔴🍂🔴🍂🔴🍂
🔴🍂🔴🍂🔴🍂
🍂🔴🍂🔴🍂
🔴🍂🔴🍂
🍂🔴🍂
🔴🍂
🍂
✨﷽✨
#کانال_پند_زندگی🕊🦋
نویسندهای مشهور، در اتاقش تکوتنها نشسته بود. با دلی مالامال از اندوه، قلم در دست گرفت و چنین نوشت:
🔸«سال گذشته، تحت عمل قرار گرفتم و کیسۀ صفرایم را درآوردند. مدتی دراز در اثر این عمل اسیر بستر بودم و فاقد حرکت.
🔹در همین سال ۶٠ساله شدم و شغل مورد علاقهام از دستم رفت. ۳۰ سال از عمرم را در این مؤسسۀ انتشاراتی سپری کرده بودم.
🔸در همین سال درگذشت پدرم غم به جانم ریخت و دلم را از اندوه انباشت.
🔹در همین سال بود که پسرم تصادف کرد و در نتیجه از امتحان پزشکیاش محروم شد. مجبور شد چندین روز گچ گرفته در بیمارستان ملازم بستر شود.
🔸ازدسترفتن اتومبیل هم ضرر دیگری بود که وارد شد.»
🔹و در پایان نوشت:
«خدایا، چه سال بدی بود پارسال!»
🔸در این هنگام همسر نویسنده، بدون آنکه او متوجه شود، وارد اتاق شد و همسرش را غرق افکار و چهرهاش را اندوهزده یافت.
🔹از پشتسر به او نزدیک شد و آنچه را که بر صفحه کاغذ نقش بسته بود، خواند. بیآنکه واکنشی نشان دهد که همسرش از وجود او آگاه شود، اتاق را ترک کرد.
🔸اندکی گذشت و دوباره وارد شد و کاغذی را روی میز همسرش در کنار کاغذ او نهاد.
🔹نویسنده نگاهی به آن کاغذ انداخت و نام خودش را روی آن دید؛ روی کاغذ نوشته شده بود:
🔸«سال گذشته از شر کیسۀ صفرا که سالها مرا قرین درد و رنج ساخته بود، رهایی یافتم.
🔹سال گذشته در سلامت کامل به سن ۶۰ رسیدم و از شغلم بازنشسته شدم. حالا میتوانم اوقاتم را بهتر از قبل با تمرکز بیشتر و آرامش افزونتر صرف نوشتن کنم.
🔸در همین سال بود که پدرم، در ۹۵سالگی، بدون آنکه زمینگیر شود یا متکی به کسی گردد، بیآنکه در شرایط نامطلوبی قرار گیرد، به دیدار خالقش شتافت.
🔹در همین سال بود که خداوند به پسرم زندگی دوباره بخشید.
🔸اتومبیلم از بین رفت امّا پسرم بیآنکه معلول شود، زنده ماند.»
🔹و در پایان نوشته بود:
«سال گذشته از مواهب گستردۀ خداوند برخوردار بودیم و چقدر به خوبی و خوشی به پایان رسید!»
🔸نویسنده از خواندن این تعبیر و تفسیر زیبا و دلگرمکننده از رویدادهای زندگی در سال گذشته، بسیار شادمان و خرسند و در عین حال متحیر شد.
🔹در زندگی روزمره باید بدانیم که شادمانی نیست که ما را شاکر و سپاسگزار میکند بلکه شاکربودن است که ما را مسرور میسازد.
@Lifepnd89
🍂
🔴🍂
🍂🔴🍂
🔴🍂🔴🍂
🍂🔴🍂🔴🍂
🔴🍂🔴🍂🔴🍂
🍂🔴🍂🔴🍂🔴🍂