زبانشناسی شناختی و قرآن.pdf
299K
مقاله زبانشناسی شناختی و مطالعات قرآنی
#علیرضا_قائمینیا
🇮🇷 @linguiran
۶۰ تا هم گل بزنن همش بازیه.
واقعیت انگلیس این عکسه برای ما.
✍ سامان ماهور
#برای_ایران
#جام_جهانی
🇮🇷 @linguiran
باور کنید خدا بهخاطر جمهوری اسلامی نخواست مردم بیرون بریزن.
یعنی کوچکترین احتمال بیرون ریختن مردم رو از بین برد.
یه جوری باختیم که کل مملکت پنچر بشن یه درصد هم احتمال خیزش نداشته باشن. 😅
#حسین_دارابی
#برای_ایران
#جام_جهانی
🇮🇷 @linguiran
🔴 بوشهر و انگلستان
از زمان ناصرالدین شاه تا امروز، بچههای #بوشهر برای جبران شکستهای ما از انگلیس کافی بودهاند:
شهید رئیسعلی دلواری
شهید نادر مهدوی
و #مهدی_طارمی
✍ کوشکی
#برای_ایران
#جام_جهانی
🇮🇷 @linguiran
تیم ملی به انگلیس نباخت؛
به بزرگترین وطنفروشی تاریخ باخت.
#جمله_امروز
#برای_ایران
#جام_جهانی
🇮🇷 @linguiran
هدایت شده از زبانشناسی همگانی
زندگی مثل والیبال است یا فوتبال؟
۱۸ سالم بود که عمهام متوجه شد شوهرش با یک زن دیگه رابطه دارد. آبروریزی به پا کرد. بعد فهمید فقط رابطه نیست، عقد هم کرده و طرف باردار است. مدتی دعوا و جار و جنجال کرد. ۲۰ سالم که بود از هم جدا شدند. عمهام ۵۶ ساله بود در آستانه بازنشستگی با سه بچه نوجوان و جوان.
۲۲ سالم بود که عمهام بعد از بازنشستگی کلاس نقاشی ثبتنام کرد. نقاشیهایی که می کشید در حد بچههای دبستانی بود. در نظرم یک آدم داغون و شکستخورده بود. به قول فرنگیها یک لوزر به تمام معنا که حالا سر پیری یادش آمده با یک مشت بچه کم سن و سال همشاگردی بشه و نقاشی یاد بگیره.
پدرم در نظرم یک قهرمان بود. یک سال با عمهام اختلاف سنی داشتند. همه چیز زندگی پدرم مرتب و منظم بود. بچههاش درسخون بودند. کار و زندگی مرتبی داشت و کمکم برای بازنشستگی آماده میشد.
ده سال از اون زمان گذشت. ۳۲ ساله بودم. درسم تمام شده بود در شرکتی کار میکردم. اتفاقی با خواهرم تلفنی حرف میزدم گفت: الان گالری هستیم، رفتیم خونه بهت زنگ میزنیم. پرسیدم گالری چی؟ گفت: نقاشیهای عمه دیگه!
عمه؟ نقاشی؟
گفت: آره دیگه الان خیلی وقته این کارو میکنه. نقاشیهاش رو میفروشه یکی دو جا هم تدریس میکنه، خیلی معروف شده. داشتم شاخ درمیآوردم. حالا بعد از چند سال که نگاه میکنم میبینم آدم لوزر من بودم که چنین دیدگاهی به زندگی داشتم و فکر میکردم از یه جایی به بعد پیر هستی و نمیشه چیز جدید یاد گرفت و زندگی را تغییر داد و بعضی کارها را باید از بچگی شروع کرد وگرنه دیگه خیلی دیره.
عمهام بعد از بازنشستگی، زندگی جدید برای خودش شروع کرد و آدم متفاوتی شد اما پدرم یاد گرفت چهطور با کامپیوتر بازی کنه و سرخودش را با بازی کردن و شکستن رکوردهای پیاپی خودش گرم کنه. عمهام تبدیل شده به الگوی خانواده. دو تا از خواهرهام بعد از لیسانس رشتههاشون رو عوض کردند و رفتند سراغ چیزی که دوست داشتند. یکیشون کامپیوتر را ول کرد رفت مترجمی زبان. دومی علوم سیاسی را ول کرد رفت سراغ معماری که از بچگی بهش علاقه داشت.
میخوام بگم زندگی مثل بازی والیبال میمونه مثل فوتبال نیست که اگر نیمه اول خیلی عقب باشید نیمه دوم کار خیلی سختی برای جبران دارید. مثل والیبال میمونه. هر سِت که تمام میشه شروع سِت جدید یک موقعیت تازه است و همه چیز از اول شروع میشه. مهم نیست تا حالا جلو بودی یا عقب. یک مسابقه جدیده. (برگرفته از یک مطلب توئیتری)
✅ تحلیل و تجویز راهبردی:
تصور ما از افقهای پیشرو بسیار وابسته است به سن و سالمان. هر مقدار که پیش میرویم افقهایمان بستهتر میشود و گزینههایمان محدودتر. اما به این فکر نمیکنیم که بسیاری از افراد موفق در نیمه دوم زندگی به یکی از شش مطلوبیت شخصی (شهرت، ثروت، قدرت، منزلت، معرفت و یا معنویت) رسیدهاند.
ناصرخسرو در نیمه اول در پی جستجوی بیفرجام حقیقت، دچار سرگردانی شد و برای فرار به شراب و میگساری روی آورد. اما در نیمه دوم غوغا کرد و شد شاعر و نویسنده درجه یک ادبیات فارسی و خالق گنجینههای ادب و فرهنگ.
دیوید سندرز بعد از فوت پدرش از ده سالگی مشغول بهکار شد: مامور آتش نشانی، فروشنده بیمه، کارگر کشتی، فروشنده لاستیک و کارگر پمپ بنزین. اما در ابتدای نیمه دوم زندگی، ساندرز برای مشتریان یک پمپ بنزین خوراک مرغ درست میکرد. دستپختش مورد استقبال قرار گرفت و در طول سه دهه بعدی وی به یکی از ثروتمندترینها تبدیل شد: صاحب رستورانهای زنجیرهای معروف کی.اف.سی (KFC) با حضور در بیش از 100 کشور جهان.
و مثال آخر، پیرمردی 92 ساله که از نحوه اداره کشورش ناراضی بود. سالهای دور نخستوزیر بود. اما اکنون مدتها بود که سیاست را کنار گذاشته بود. اما با این حال به خاطر شرایط کشورش تصمیم گرفت که دوباره وارد عرصه سیاست شود. بسیاری پیشبینی می کردند که شکست بخورد و آبرویش برود. امروز او مسنترین نخست وزیر دنیاست: ماهاتمیر محمد از مالزی.
در هر مرحلهای از زندگی که هستید این سه نکته را با خود مرور کنید:
1⃣ هر گذشتهای که داشتم مهم نیست، اکنون اگر از اول میخواستم شروع کنم چه کاری انجام می دادم؟
2⃣ اگر نیمه اول زندگی را 4 بر هیچ عقب باشم، کافیست که نیمه دوم را یک بر هیچ ببرم. لازم نیست با اختلاف 4 گل برنده شوم.
3⃣ خداوند دنیا را سرشار از فرصت آفریده و در کتاب آسمانی خود فرموده آنچه برای شما روا و حلال شده است را برای خود ممنوع و حرام نکنید. پس چرا به این فکر نکنیم که در چهل سالگی یک رشته دانشگاهی جدید بخوانیم، در پنجاه سالگی بعد از یک طلاق تلخ یک ازدواج مجدد شیرین داشته باشیم و در شصت سالگی نویسندگی را شروع کنیم و در هفتاد سالگی راهاندازی یک بنیاد نیکوکاری و در هشتاد سالگی سرمایهگذاری روی ایدههای جوانان خلاق. همیشه میتوان از نو شروع کرد.
#مجتبی_لشکربلوکی
🇮🇷 @linguiran
این کتاب بهخاطر تصاویر شیطان مشهور به انجیل شیطان است. این انجیل به زبان لاتین در قرن ۱۳ میلادی با پوست بیش از ۱۶۰ حیوان درست شده و برای حملش دو نفر نیاز است.
🇮🇷 @linguiran
هدایت شده از زبانشناسی همگانی
✅ وقتی زبانشناسی به یاری من شتافت.
مدیر گروه:
«لطفاً این بخش و تمریناتش رو بیشتر با دانشجوها کار کنین چون براشون مشکله و جزو مباحثیه که در امتحان پایان ترم ازش زیاد سوال میاد و کسر نمره دانشجوها ازش زیاده»
قرار بود نکات جدیدی از گرامر زبان انگلیسی رو تدریس کنم که ارتباط تنگاتنگی با حوزه صَرف داشت. من هم که از مقطع کارشناسی با کتاب Katamba و در مقاطع ارشد و دکتری با انواع و اقسام کتابهای واژهشناسی مثل Lieber, Haspelmath, Booij و Aronoff آشنا شده بودم و در کل علاقه ویژهای به صرف و مسائل صرفی داشتم، بر مبنای مطالبی که آموخته بودم، تدریس رو آغاز کردم.
بحث ستاک در زبانشناسی یا همان stem در کتابهای گرامر با root که ریشه است یکسان گرفته میشه اما وقتی از این تمایز و انواع وندها اعم از میانوند، پیشوند، پسوند و حتی پیراوند همراه با مثالهایی از فارسی، انگلیسی و حتی مثال از عربی در کلاسام صحبت کردم و بلافاصله سوالهای ۴ گزینهای فارسی و انگلیسی مرتبطش رو روی تخته نوشتم و از دانشجوها خواستم تا پاسخ بدهند، با نتیجهای عجیب مواجه شدم:
تمام پاسخها صحیح بود و دانشجویی نبود که پاسخ نادرست داده باشه یا تفاوت وندها رو درک نکرده باشه!
حتی در پاسخگویی به سوالاتی که از کتابهای کنکور ارشد و دکتری در مورد وندهای تصریفی [Inflectional] و اشتقاقی [Derivational] و وندهای آزاد [Free] و مقید [Bound] انتخاب کرده و روی تخته نوشته بودم هم کمترین مشکل یا پاسخ نادرستی نداشتند!
فقط از تمایز رویکرد واژه-بنیاد [Lexeme-based] و تکواژ-بنیاد [Morpheme-based] که خودم در مقطع دکتری باهاش آشنا شده بودم براشون نگفتم که اگر میگفتم، بیتردید به سوالات این بخش هم پاسخ صحیح میدادند!
پس در دل بینهایت مشعوف شدم، خصوصاً که دانشجوهام در ترم دوم مقطع «کارشناسی» تحصیل میکردند اما تونسته بودن به آزمونهای «ارشد» و بعضاً «دکتری» پاسخ صحیح بدهند!
با خودم گفتم: کاش مدرسین زبان انگلیسی و بالأخص اساتید زبانی که رشتهشون زبانشناسی نیست، کمی بیشتر با علم زبانشناسی آشنا میشدند تا تصور نشه برخی مباحث برای دانشجوها صعبالادراک یا لا ادراکه!
برحسب تجربه هرچند کوتاهم در تدریس، معتقدم موجودی به نام دانشجوی خنگ یا دیرفهم نداریم و همه دانشجوها هوشمند هستند و قدرت درک هر مطلبی رو دارند، فقط کافیه این هوشمندی و توانایی ادراک رو به روش صحیحش در آنها فعال کنیم.
دکتر #زلفا_ایمانی
https://instagram.com/zolfa.imani?igshid=6omspr23sz1s
🇮🇷 @linguiran
هدایت شده از زبانشناسی همگانی
✅ سه راه برای نفوذ به ضمیر ناخودآگاه
چگونه میتوانیم به ضمیر ناخودآگاه خود نفوذ کنیم و این ابرکامپیوتر جهان هستی را کنترل کنیم؟ قدرت ضمیر ناخودآگاه ما بسیار زیاد است. اگر بتوانیم در آن نفوذ کنیم خیلی از مشکلات زندگی ما حل میشود.
۱_ تکرار.
اگر ما یک کاری را تکرار و تکرار کنیم. این کار به ضمیر ناخودآگاه ما میرود، مانند رانندگی. شما روزهای اول که میخواستید رانندگی را یاد بگیرید، اشتباهات زیادی را انجام میدادید اما با تکرار و تمرین بهصورت ناخودآگاه رانندگی میکنید. حتی در هنگام رانندگی میتوانیم کارهای زیادی انجام دهید. یکی از راههای نفوذ در ضمیر ناخودآگاه تکرار است.
۲_ جملات تأکیدی.
یکی دیگر از راههای نفوذ در ضمیر ناخودآگاه گفتن جملات تأکیدی است. اگر ما یک جملهای را دائما تکرار کنیم، بعد از یک مدت آن عبارت به ضمیر ناخودآگاه ما میرود. بارها شده ما یک آهنگ را چندین مرتبه گوش کردهایم بعد از یک مدت آن آهنگ را حفظشدهایم. اگر ما بهصورت صحیح از جملات تأکیدی استفاده کنیم، شاهد تغییرات بزرگ در زندگی خود میشویم.
بهجای اینکه بگویم من انسان بدبختی هستم بگویم من انسان خوشبختی هستم. جملات تأثیر زیادی در زندگی ما میگذارند. دقت کنیم که روزانه چه به زبان میآوریم و چه میگوییم.
۳_ سکوت.
سکوت یکی از بزرگترین روشهای نفوذ به ضمیر ناخودآگاه است. اگر ما بتوانیم هرروز ساعاتی با خود خلوت کنیم و دیگر هیچکاری انجام ندهیم. تلویزیون و موبایل خود را خاموشکنیم. خواهیم دید که جواب خیلی از سؤالات ما در ضمیر ناخودآگاه ما است به این ابرکامپیوتر اعتماد کنید، او حلال تمام مشکلات ما است. برای سکوت و آرامش بهتر است به سفر برویم. طبیعت به ما کمک میکند که آرامتر شویم و از سکوت خود لذت ببریم.
🇮🇷 @linguiran
گاهی «خودت» را از «خودت» طلب کن!
شاید «گمشده» باشی...
#جمله_امروز
🇮🇷 @linguiran