eitaa logo
کانون ادبی دانشگاه یزد
218 دنبال‌کننده
110 عکس
18 ویدیو
4 فایل
نیست کاری به دو رویان جهانم صائب روی دل از همه عالم به کتابست مرا 📍کانال تلگرام👇🏻 @LiteraryCenter_of_YazdUni 📍پیج اینستاگرام👇🏻 @kanoon_adabi_yazduni 📍دبیر کانون👇🏻 @Mrss_khani
مشاهده در ایتا
دانلود
ما نمی‌دانیم از دل تاریک‌ترین شب‌ها و سخت‌ترین روزهای زندگی‌مان قرار است چه ورژنی از خودمان را از درد تحویل بگیریم. اما هر کسی که در درد می‌نشیند و به درد اعتماد می‌کند، از درد، یک «شگفتی» تحویل می‌گیرد. پس در جانمان، در قلبمان، برای «درد» جا باز کنیم و اجازه دهیم کمی آرام بگیرد و کارش را انجام دهد. در درد، بیرون برویم. در درد، صبحانه بخوریم. در درد، معاشرت کنیم. در درد، چایمان‌ را سر بکشیم. و در درد بخندیم و بگریم. در درد، زندگی کنیم ‌ و به او هم اجازه‌ی زندگی کردن بدهیم. کارش که تمام شود، خودش آرام آرام، قلبمان را ترک می‌کند. با او نجنگید؛ درد، دلسوز‌ترین درمانگر شماست. فقط اجازه دهید زندگی کند و شما هم زندگی‌تان را ادامه دهید، روزی که او از خانه‌ی قلبتان رخت بر بست، شما به چشمان خودتان در آینه نگاه می‌کنید و از کسی که خواهید دید «شگفت زده» خواهید شد. ✍🏻 کانون ادبی دانشگاه یزد @LiteraryCenter_of_YazdUni
دنیا بی تو، تابلویی بدون رنگ بود. موج‌ها بی‌آنکه تو را به نظاره بنشینند، بی‌معنا به سمت ساحل حرکت می‌کردند. ستاره‌ها بی‌آنکه در چشمان تو بدرخشند، خاموش می‌ماندند و آسمان تا همیشه تاریک می‌ماند. تو شبیه آن قطره‌ی بارانی بودی که بر کویر خشک این جهان بارید و به آن رنگ طراوت هدیه داد. قبل از تو، جهان به مانند کتابی بود که هیچ صفحه‌ای از آن ورق نخورده بود و داستانی که هرگز به رشته‌ی تحریر در نیامده بود. تو شبیه آن غزلی هستی که در دل هر کلمه، هزاران مفهوم را به دوش می‌کشد. تو هنرمندی هستی که با قلم آغشته به رنگِ محبت خود، زیباترین نقاشی‌های زندگی را بر بوم این دنیا تا کنون کشیده است. اگر نبودی، جهان همچنان به چرخش خود ادامه می‌داد؛ اما دیگر تو نبودی تا در عمق این جهان، به جستجوی گنجینه‌های پنهان ‌و ناشناخته بروی. تو نبودی تا با شعرهایت، پل‌هایی به سوی ناشناخته‌ها بسازی و ما را در دنیا خیال با خود هم‌سفر کنی. تو نبودی تا به این چرخش، رنگ و بوی دیگری ببخشی. تو نبودی تا با لبخندت، نور خورشید را گرم‌تر و با اشک‌هایت، باران را شاعرانه‌تر کنی. تو نبودی تا در دل هر داستان، یک افسانه خلق کنی. جهان، بدون تو، یک پازل ناقص بود، یک کتاب بی‌آغاز، یک نقاشی بی‌رنگ، یک موسیقی بدون نوازنده. تو، قطعه‌ی گم‌شده‌ای هستی که معنا را به این پازل بازمی‌گرداند. تو، با حضورت، به جهان معنا دادی و جهان، با وجود تو، به زندگی معنا بخشید. این رابطه تنگاتنگ میان تو و جهان، رازیست بزرگ؛ که شاید هرگز به طور کامل درک و تفسیر نشود. اما همین را می‌دانم که جهان بدون تو، ناقص است و این ناقص بودن، بزرگ‌ترین گواهی بر اهمیت وجود توست. تو آمدی و به این جهان بی‌جان، روح بخشیدی. دخترک من؛ تو آن نغمه‌ای هستی که سکوت هستی را شکست. رنگ‌دهنده به نقاشی جهان روزت مبارک...✨🌱 ✍🏻 کانون ادبی دانشگاه یزد @LiteraryCenter_of_YazdUni