eitaa logo
ܢ݆ߺܢܚ݅ࡅ߳ߺܙ ܟܿߊ‌ܭܝ‌یܝ̇‌ ܣߊ‌ܨ ܫܢܚ݅ܦ̈ܙ‌
1.2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
- ﷽ - شروعمون ⟵ 1402/3/21 «|| اسلام علیک یا صاحب الزمان ||» به کانال ܢ݆ߺܢܚ݅ࡅ߳ߺߺܙ ܟܿߊ‌ܭܝ‌یܝ̇‌ ܣߊ‌ܨ ܫܢܚ݅ܦ̈ܙ‌ خوش اومدید کپی آزاد ولی رگباری نَ از روز مرگی نه ❌🕊 ° ° (لفت دادنتم با ذکر صلوات:) ولی لف ندی خوشحال میشم چون روت حساب باز کردم😎 1200..✈️..1300
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر برای آرامش دختر بچه بهش گفته این یه بازیه، هر وقت صدای بمب شنیدی باید بخندی! ۷۵ ساله که وضع فلسطین اینه حالا یه عده یاشون افتاده برای این سگ اسرائیلی‌ها دل بسوزونند
💜💜💜💜💜💜💜💜💜 پارت پنجاه و چهارم: به روایت حانیه …………………………………………………………. “ای وای حیثیتم رفت. من به این خانوم غفوری میگم اینا زیادنا گوش نمیده. همونجا سر جام نشستم و سرمو انداختم پایین . ووووووووووووی این چرا نشست ؟ چرا نمیره ؟ ” سرمو اوردم بالا و همزمان با بالا اوردن سرم چشم تو چشم شدم باهاش . وای وای این…. این….. این همون پسرست که…… ظاهرا اونم شناخت تعجب کرد ، بی پروا زل زدم تو چشماش .اسمش هنوز هم یادم بود ، امیرحسین. همونجوری که زل زده بودیم تو چشمای هم گفت _ شما…. شما…… فکر کردم به خاطراین میگه خوردم بهش _ من متاسفم از قصد نبود _ نه برای اون نه. اشکالی نداره……یعنی….. یه دفعه سریع سرشو انداخت پایین و مشغول جمع کردن پرونده ها شد، هرچی هم میگفتم نمیخواد خودم جمع میکنم اصلا انگار نه انگار. امیر حسین _ کجا میخواید ببرید؟ _ دستتون دردنکنه همین قدرهم زحمت کشیدید من خودم میبرم. امیرحسین _ کجا ببرم؟ منم با لجاجت تمام جواب دادم_ خودم میبرم. امیرحسین _ ای بابا. خواهر من اینا زیادن. من خودم میبرم دیگه. بگین کجا؟ دیگه کلا دهنم بسته شد_ قسمت خواهران پشتشو کرد و رو به اون خانوم گفت_ الان میام. بعد هم رفت به سمت داخل مسجد . منم اون چند تا دونه ای که مونده بودبرداشتم و روبه اون خانوم گفتم _ عذر میخوام حاج خانوم اونم با لبخند جواب داد_ خواهش میکنم عرو….عزیزم. به یه لبخند اکتفا کردم و رفتم داخل . واه این منظورش از عرو چی بود؟ اومدم از پله ها برم بالا که اون پسره همزمان اومد پایین و دوباره چشم تو چشم شدیم . سرمو انداختم پایین _ ممنونم لطف کردید. _ خواهش میکنم وظیفه بود. و بعدش از کنارم رد شد و رفت و من فقط تونستم رفتنش رو تماشا کنم….. تورا دیدن ولی از تو گذشتن درد دارد
💜💜💜💜💜💜💜💜💜 پارت پنجاه و پنجم: به روایت امیرحسین ………………………………………………………… برگشتم پیش مامان. _ خب بریم ؟ مامان لبخند معنی داری زد و رفت به سمت ماشین ، بیخیال شونه ای بالا انداختم و دنبالش راه افتادم. در ماشین رو زدم و سوار شدم . داشتم ماشینو روشن میکردم که مامان گفت_ پس آقا دلش جایی دیگه گیره ، با دست پس میزنه با پا پیش میکشه . با تعجب برگشتم سمت مامان مامان_ بریم دیر شد. ماشین رو روشن کردم و راه افتادم. مامان_ خب؟ _ چی خب؟ مامان_ چند وقته میشناسیش؟ دختر خانومی به نظر میرسه. فقط نمیدونم چرا من تاحالا ندیده بودمش تو مسجد. برای اینکه بتونم عصبانیتمو کنترل کنم نفس صدا داری کشیدم و صلوات فرستادم . _ آخه مادر من ، من میگم سلام. شما میگی ازدواج. میگم خداحافظ میگی ازدواج. نه خداییش رو پیشونی من نوشته ازدواج که تا منو میبینی یاد زن گرفتن من میوفتی؟ مامان_ عه توام. حالا چیه مگه؟ بگو از این دختره خوشت اومده یا نه؟ نمیدونم چرا ولی “نه” تو دهنم نچرخید. _ وای مامان جان. توروخدا بیخیال من بشین . مامان_ حالا بهت میگم وایسا. سرخوش از این که مامان فعلا از خیر من گذشته و نگران اون بهت میگمش. فکرکنم فردا بهم خبر بدن برای عروسی حاضر شو. . . تا خونه ۱۰ دقیقه راه بود ، تا رسیدیم پرنیان و بابا اومدن دم در ، پیاده شدم و رفتم عقب نشستم تا بابا بشینه پشت فرمون. مامان _ خب خب. مژده بدید ، آقا پسرمون عاشق شد رفت. _ بلهههههههههه ؟ مامان_ بله و بلا . یه بار دیگه بگی نه ، من میدونم و تو بعد خطاب به بابا ادامه داد_ ندیدی که این آقا پسرت که خودتو بکشی به یه دختر سلام نمیکنه چجوری زل زده بود به دختر مردم ، آخرم کلی کمکش کرد ، بعد دوباره برگشت رو به من _ راستشو بگو مامان جان، قبلا دیده بودیش که همش مخالفت میکردی با ازدواج؟ من واقعا مونده بودم چی بگم. مامانم برای خودش بریده بود و دوخته بود ، تنه ما هم کرده بود و تمام پرنیان هم از اون طرف نشسته بود و هی میخندید باباهم فقط اخم کرده بود که کم و بیش دلیلشو میدونستم… من مونده بودم دقیقا باید چیکار کنم ؛ عشق؟ هه . عمراااااا
سلام خوبید؟:)✋🏻 میدونید ثواب زیارت عاشورا چقدره؟🌿 میخوایم باهم هرروز بخونیم:) میخوایم کم کم عادت بشه برامون:) کیا هستن؟ شروع کن از همین امروز بخون 🚶🏻‍♀🌸
قطعا آزاد خواهد شد و به مردم بر خواهد گشت و در آنجا ‌دولت فلسطینی تشکیل خواهد شد و در این‌ها هیچ تردیدی نیست... ‹ رهبر انقلاب ›
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"کربلا‌تنـهاآرزویه‌که‌وقتی‌بهش‌ برسی‌دوباره‌آرزوش‌میکنی..!🫀"