eitaa logo
[اܩـاܩ زَܩــانـےـہا عـجـღ]
1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
96 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج:) آقا جان! اگࢪ دیدم‌ونشناختم سلامٌ علیڪم(: کپی: با ذکر یک صلوات برای سلامتی امام زمان(عج) 🕊️
مشاهده در ایتا
دانلود
ashoura-ali-alizadeh.mp3
9.62M
قرائتـــ زیارت عــاشـورا با نوای مداح علی علیزاده، هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹 🔸 روز هجدهم 🔘شروع چله: ۱۴۰۰/۵/۱۹ ◼️ @Imamaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱از زمان غیبت امام زمان (عج) ۱۱۴۷ سال شمسی و ۷ ماه و ۲۶ روز و ۷ ساعت و ۵۰ دقیقه و ۴۰ ثانیه می گذرد و ما همچنان منتظریم🌱 _‌__________ 🌱 @Imamaj
📿 بِســـــمِـ اݪݪّہ اَݪْـــــرَّحْمـــــݧِ اَݪْـــــرَّحیـــــݥــ 📿 ✨زیارت حضرت مهدی ،عج، در روز جمعه✨ 💮 ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺣُﺠَّﺔَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻓِﻲ ﺃَﺭْﺿِﻪِ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﻋَﻴْﻦَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻓِﻲ ﺧَﻠْﻘِﻪِ 💮ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﻧُﻮﺭَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﻳَﻬْﺘَﺪِﻱ ﺑِﻪِ ﺍﻟْﻤُﻬْﺘَﺪُﻭﻥَ ﻭَ ﻳُﻔَﺮَّﺝُ ﺑِﻪِ ﻋَﻦِ ﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ💮ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟْﻤُﻬَﺬَّﺏُ ﺍﻟْﺨَﺎﺋِﻒُ 💮ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟْﻮَﻟِﻲُّ ﺍﻟﻨَّﺎﺻِﺢُ 💮ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﺳَﻔِﻴﻨَﺔَ ﺍﻟﻨَّﺠَﺎﺓِ ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﻋَﻴْﻦَ ﺍﻟْﺤَﻴَﺎﺓِ💮 ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻭَ ﻋَﻠَﻰ ﺁﻝِ ﺑَﻴْﺘِﻚَ ﺍﻟﻄَّﻴِّﺒِﻴﻦَ ﺍﻟﻄَّﺎﻫِﺮِﻳﻦ💮ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻋَﺠَّﻞَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻟَﻚَ ﻣَﺎ ﻭَﻋَﺪَﻙَ ﻣِﻦَ ﺍﻟﻨَّﺼْﺮِ ﻭَ ﻇُﻬُﻮﺭِ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮِ 💮ﺍﻟﺴَّﻼ‌ﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻳَﺎ ﻣَﻮْﻻ‌ﻱَ ﺃَﻧَﺎ ﻣَﻮْﻻ‌ﻙَ ﻋَﺎﺭِﻑٌ ﺑِﺄُﻭﻻ‌ﻙَ ﻭَ ﺃُﺧْﺮَﺍﻙَ ﺃَﺗَﻘَﺮَّﺏُ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺗَﻌَﺎﻟَﻰ ﺑِﻚ💮ﻭَ ﺑِﺂﻝِ ﺑَﻴْﺘِﻚَ ﻭَ ﺃَﻧْﺘَﻈِﺮُ ﻇُﻬُﻮﺭَﻙَ ﻭَ ﻇُﻬُﻮﺭَ ﺍﻟْﺤَﻖِّ ﻋَﻠَﻰ ﻳَﺪَﻳْﻚَ،💮ﻭَ ﺃَﺳْﺄَﻝُ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﺃَﻥْ ﻳُﺼَﻠِّﻲَ ﻋَﻠَﻰ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَ ﺁﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪ💮ﻭَ ﺃَﻥْ ﻳَﺠْﻌَﻠَﻨِﻲ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻤُﻨْﺘَﻈِﺮِﻳﻦَ ﻟَﻚَ ﻭَ ﺍﻟﺘَّﺎﺑِﻌِﻴﻦَ ﻭَ ﺍﻟﻨَّﺎﺻِﺮِﻳﻦَ💮 ﻟَﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﻋْﺪَﺍﺋِﻚَ ﻭﺍﻟْﻤُﺴْﺘَﺸْﻬَﺪِﻳﻦَ ﺑَﻴْﻦَ ﻳَﺪَﻳْﻚَ ﻓِﻲ ﺟُﻤْﻠَﺔِ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚ💮َ ﻳَﺎ ﻣَﻮْﻻ‌ﻱَ ﻳَﺎ ﺻَﺎﺣِﺐَ ﺍﻟﺰَّﻣَﺎﻥِ💮 ﺻَﻠَﻮاتکُ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻭَ ﻋَﻠَﻰ ﺁﻝِ ﺑَﻴْﺘِﻚَ💮 ﻫَﺬَﺍ ﻳَﻮْﻡُ ﺍﻟْﺠُﻤُﻌَﺔِ ﻭَ ﻫُﻮَ ﻳَﻮْﻣُﻚَ ﺍﻟْﻤُﺘَﻮَﻗَّﻊُ ﻓِﻴﻪِ ﻇُﻬُﻮﺭُﻙَ ﻭَ ﺍﻟْﻔَﺮَﺝُ ﻓِﻴﻪِ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ ﻋَﻠَﻰ ﻳَﺪَﻳْﻚ💮َ ﻭَ ﻗَﺘْﻞُ ﺍﻟْﻜَﺎﻓِﺮِﻳﻦَ ﺑِﺴَﻴْﻔِﻚَ💮 ﻭَ ﺃَﻧَﺎ ﻳَﺎ ﻣَﻮْﻻ‌ﻱَ ﻓِﻴﻪِ ﺿَﻴْﻔُﻚَ ﻭَ ﺟَﺎﺭُﻙَ💮ﻭَ ﺃَﻧْﺖَ ﻳَﺎ ﻣَﻮْﻻ‌ﻱَ ﻛَﺮِﻳﻢٌ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻻ‌ﺩِ ﺍﻟْﻜِﺮَﺍﻡِ ﻭَ ﻣَﺄْﻣُﻮﺭٌ ﺑِﺎﻟﻀِّﻴَﺎﻓَﺔِ ﻭَ ﺍﻟْﺈِﺟَﺎﺭَﺓِ ﻓَﺄَﺿِﻔْﻨِﻲ💮 ﻭَ ﺃَﺟِﺮْﻧِﻲ ﺻَﻠَﻮَﺍﺕُ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻋَﻠَﻴْﻚَ ﻭَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﻫْﻞِ ﺑَﻴْﺘِﻚَ ﺍﻟﻄَّﺎﻫِﺮِﻳﻦَ .💮 🍃الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🍃 🕋 @Imamaj
🌺رسول خدا (ص): هركس روز جمعه صدبار برمن صلوات بفرستد، 🍃 شصت حاجت او را روامیکند، 🌼سى حاجت آن براى دنيا و 🌼سى حاجت براى آخرت است. 📘ثواب الأعمال و عقاب،ص301 🕋 @Imamaj
🌸📖 📖 •🔥• •🔥• 🔹سرگذشت‌ خواهر نجات‌ یافته از فرقــــه احمـــــد بصـــــری... 🔸 ↓ "آمار روزها و شبها را از دست داده ام . نمیدانم اخرین باری که طعم زندگی را چشیده ام کی بوده ...ای کاش کسی دستی بر سرم میکشید و میگفت بیدار شو همه اینها کابوسی بیش نبود ..." 🔺نویسنده:سرڪارخانــم‌باقــری
نمیدانم چه مدت خودم را در این اتاق حبس کرده ام آمار روزها و شبها را از دست داده ام . نمیدانم اخرین باری که طعم زندگی را چشیده ام کی بوده ... چه بد کرده ام با زندگی ام ... چه بد کرده ام با عشق زندگیم چه بد کرده ام با اعتقاد هایم ... هنوز نتوانستم خودم را ببخشم ... چه کرده ام با دل امام زمانم .... ای کاش زمان به عقب بر میگشت و میتوانستم درست تصمیم بگیرم ... اما این اتفاقها نشانم داد که چیزی از مولای غریبم نمیدانم مولایی که چقدر دلش را خون کرده ام .. با این همه شرمندگی ها چه باید کرد؟ حتی دلم نفس کشیدن را هم نمیخواهد... خاطرات مثل تله فیلم هر لحظه در جلوی چشمانم در حال گذر هستن .. ای کاش کسی دستی بر سرم میکشید و میگفت بیدار شو همه اینها کابوسی بیش نبود ... نگاهم به قطرات بارانی که روی پنجره اتاقم برخورد میکند افتاد و دوباره شروع خاطرات را برایم رقم میزند ... 🔰"مجموعه‌المنقذالعالمے،نجات‌بخش‌جهانے" @Imamaj
با صدای زنگ موبایل چشمانم را به سختی باز کردم و نگاهی به اطراف انداختم چشمم به گوشی روی میز کنار تخت افتاد گوشی رو برداشتم و بدون اینکه توجهی به مخاطبم کنم پاسخ دادم _بله جواد: مریمممم (با صدای فریادش خواب از سرم پرید و دستپاچه روی تخت نشستم ) -جانم ،جانم جواد جان جواد: خوابی هنوز؟؟ خانمه ما رو باش ،نگاهی به ساعت انداختی ؟ -ببخشید نمیدونم چرا زنگ ساعت گوشیم صداش درنیومد! جواد:میگم چرا زنگ نزدی واسم ،نگو حاج خانم غرق خواب بود -کجایی تو؟ جواد: نزدیکم ،۵ دقیقه دیگه اونجام _باشه ،الان اماده میشم بدون اینکه منتظر پاسخ باشم تماس رو قطع کردم و از اتاق خارج شدم بعد از شستن دست و صورت به اتاق برگشتم به سرعت اماده شدم کیفم رو برداشتم در حال خارج شدن از اتاق بودم که نگاهم به پنجره افتاد نزدیک پنجره شدم و نگاهم رو به قطرات باران دوختم پنجره و باز کردم و نفس عمیقی کشیدم بوی عید همه جا را پر کرده بود انگار خیابان ها هم منتظر آمدنش هستند قطرات باران بر روی دستم میچکید و نوازشم میکرد چقدر انتظار سخت است ... اما جواد همیشه میگفت انتظار شیرین است فقط کافیه بدونی منتظر چه عزیزی هستی.. با صدای بوق ماشین نگاهم را به خیابون انداختم جواد آمده بود پنجره رو بستم و از اتاق خارج شدم خانه در سکوت بود و این سکوت نشانه این بود که مامان و معصومه به هیئت رفته بودن اصلا مگر میشود در این روز کسی در خانه بماند و کاری نکند ... به سمت آشپز خانه رفتم و چند لقمه نون پنیر گردو درست کردم مشغول خوردن لقمه شدم و مابقی لقمه ها رو داخل کیفم گذاشتم کفشمو از جاکفشی برداشتم و از خانه خارج شدم .به سمت ماشین رفتم نگاهم به صندلی عقب ماشین افتاد هدیه های کوچکی که به زیبایی کنار هم چیده شده بودن محو تماشای هدیه ها بودم که جواد گفت:مریم جان به ما هم نگاهی کنید بد نیستااااا ... لبخندی زدم و سوار ماشین شدم همانطور که مشغول خوردن بودم گفتم :سلام جواد سکوت کرده بود و فقط نگاهم میکرد نگاهم رو به سمتش چرخاندم و گفتم: چیزی شده؟؟؟ جواد: میگم نمیشد یه لقمه هم برای اقاتون درست میکردید؟ خندیدم و از داخل کیفم لقمه ها رو در اوردم و گفتم: فک کنم تک خوری ممنوع بود نه؟؟ جواد لقمه ها رو از دستم برداشت و گفت: احسنت به بانوی خودم ،خب بریم ؟ _بسم الله بفرمایید اقا... @Imamaj
خیابانها شلوغ بود ریسه های رنگی جلوه ای زیبایی به شهر داده بود ... صدای مولودی از همه جا شنیده میشد همه مشغول جشن و سرور بودن . انگار همه چی برای آمدنش فراهم بود فقط به یک معجزه آمدنش نیازمند بود عده ای با سینی های شربت و شیرینی کنار خیابانها مشغول پذیرایی بودند .. به قول جواد ایستگاه صلواتی ... جواد هر ازگاهی کنار ایستگاه صلواتی توقف میکرد و با دوتا لیوان شربت و شرینی بر میگشت میگفت :بخور ،بخور که معلوم نیست سال دیگه زنده باشیم و تبرک جشن اقا نصیبمون بشه یا نه ... نمیدانم چرا با شنیدن این حرف درد عجیبی در قلبم احساس کردم ،من تنها آرزویم دیدار مولایم هست. چه طور بدون دیدار مولایم ،رهسپار دنیای دیگری شوم هرچند جواد برای همه سوالهایم جوابی دارد. میدانم گنهکارم ،میدانم روسیاهم ولی باز من امیدم به دیدار ظهور منجی بشریت هست ... بعد از دوساعت رسیدیم نمای گنبد فیروزه ای رنگش از دور نمایان بود با دیدنش اشک در چشمانم حلقه زد انگار همین دیروز بود که این مسیر را با لباس سفید طی کرده بودم چقدر لذت بخش بود در صحن تو عروس شدن .. انگار خود اقا نظاره گر عقدمون بوده ... جواد همیشه میگفت تاریخ عقد مهم نیست مهم مناسبتی بود که ما به هم رسیدیم و چه مناسبتی بهتر از روز میلاد امام زمان عجل الله ...و سالگردمون رو مبنا بر همین روز گذاشتیم انگار جواد هم در حال مرور خاطرات بود که اینگونه محو تماشای گنبد شده بود با توقف ماشین با گوشه روسری اشکهایم را پاک کردم و از ماشین پیاده شدم جواد هدیه ها را از ماشین برداشت و به همراه هم حرکت کردیم صحن شلوغ بود ..صدای زیارت ال یاسین همه جا را پر کرده بود باران همچنان نم نم در حال باریدن بود قدم میزنیم زیر بارانی که همه جا را شسته بود هر کدام پلاستیکی از هدیه ها را برداشتیم و از هم جدا شدیم به سمت دختر بچه ها و پسر بچه هایی که در حالی دویدن زیر این باران رحمت بودن رفتم انگار با دیدنم متوجه همه چیز شدن با لبخندی که زدم مُهرِ تایید زدم به نگاهشون دورم حلقه زده بودند و با شادی بالا و پایین میپریدن صدای خنده های بچه ها با صدای زیارت ال یاسین چه هماهنگی زیبایی شده بود بعد از تمام شدن هدیه ها برگشتم همان جایی که قرار همیشگی ما بود . روی فرش نشستم و از داخل کیفم مفاتیح کوچکی بیرون آوردم شروع کردم به خوندن زیارت ال یاسین .. با هر بند خواندنش نگاهم را گنبد فیروزه ای میدوختم همانطور که درحال اشک ریختن و خواندن دعا بودم خانمی روبه رویم ایستاد سرم را به بالا گرفتم ،پوشیه ای روی صورت داشت در دستش پُر بود از شاخه گلهای نرگس یکی از شاخه گل ها رو به سمتم گرفت و گفت : عیدتون مبارک تشکر کردم و گل رو گرفتم ولی انگار حرفی برای گفتن داشت نگاهی به اطراف میکرد و نگاهی به من ..کمی ترسیدم😔 @Imamaj
ashoura-hasan-barati.mp3
7.04M
قرائتـــ زیارت عــاشـورا با نوای حاج حسن براتی، هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹 🔸 روز نوزدهم 🔘شروع چله: ۱۴۰۰/۵/۱۹ ◼️ @Imamaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃تلنگرِ شهید: بی‌نمازها از شفاعت محرومند! ✨یکی از آشنایان، خوابِ شهیـد احمد پلارک رو دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد ، شهید پلارک بهش‌گفت: "من نمی‌تونم شما رو شفاعت کنم... فقط وقتی می‌تونم شما رو شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبان‌تان را نگه دارید ، در غیر این صورت هیچ‌کاری از من بر نمیاد..." 🕊 🕋 @lmamaj
بی اختیار از جایم بلند شدم چند قدمی نرفته بودم که صدایم کرد &ببخشید خانم؟ برگشتم و نگاهش کردم نامه ای تزیین شده ای را به سمتم گرفت &مسلما اومدنتون به اینجا یه حکمتی داشته و همچنین دیدار من با شما حرفهایش رو نمیفهمیدم تشکر کردم و نامه رو از دستش گرفتم با صدای جواد برگشتم ،با دیدنش نفس ارومی کشیدم جواد: تمام شد؟ _اره جواد اشاره ای به نامه و گل کرد :میبینم که هدیه گرفتی برگشتم تا اون خانم رو به جواد نشون بدم ولی اثری ازش نبود جواد:چی شده؟ _یه خانمی همینجا بود که اینا رو من داده. جواد: اشکال نداره ،بریم بشینیم یه کم درد و دل کنیم ،دعایی بخونیم ،اصلا چرا از من تشکر نکردی؟نا سلامتی تا ۳ صبح داشتم این هدیه ها رو کادو میکردم _یعنی تنهایی انجام دادی ؟ جواد : نه رفتم به پسر اصغر اقا بقال سر کوچه رو هم گفتم اومد کمکم ،اخه خانمم کی این موقع شب میاد کمک ؟ تو که خانمم بودی داشتی خواب دختر شاه پریون میدیدی که .. _ تو که خودت میدونستی دیشب تا ساعت ۸ کلاس داشتم دیگه جونی نداشتم بیام کمک،حالا اشکال نداره اجرت دوبرابر شده جواد : قرارمون تک خوری ممنوع بود اجرمونم نصف میشه چون خرید هدیه ها با تو بود _دستت درد نکنه همه چیز عالی بود به همراه جواد روی فرشی که رو به روی گنبد بود نشستیم مدتی نگذشت که صدای الله و اکبر اذان رو شنیدیم به سمت وضو خانه رفتیم و وضو گرفتیم با صدای مکبر ،سرعتمون رو زیاد کردیم تا به نماز جماعت که در داخل مسجد برگزار میشد برسیم بعد از خوندن نماز بیرون اومدم‌. جواد نزدیکی ورودی مسجد ایستاده بود بارون هم بند آمده بود جواد:قبول باشه _قبول حق اقا.. جواد :بریم ناهار ؟ _باشه در حال خارج شدن از مسجد بودیم که بادیدن جمعیتی که در گوشه ای از صحن ایستاده بودن توجه ام رو جلب کرده بود گوشه پیراهن جواد رو کشیدم جواد به سمتم برگشت _بریم اونجا ببینیم چه خبره؟؟ جواد نگاهی به جمعیت کرد و گفت :باشه بریم به سمت جمعیت حرکت کردیم صدای مردی به گوش میرسید انگار در حال رجز خواندن بود 🔰"مجموعه‌المنقذالعالمے،نجات‌بخش‌جهانے" @lmamaj
مردی میانسالی با موهای جوگندمی و ریشهای بلند ... انگار درد عمیقی در وجودش داشت سخنانش درباره امام زمان عجل الله بود با دقت به حرفهایش گوش میکردم هر از گاهی بر سرش میزد و میگفت وای برمن ...وای بر من که چه ها کردم با یوسف زهرا ... ای مردم کداممان معنای این سلام ها را میدانیم؟ السلام علیک حین تقوم السلام علیک حین تقعد السلام علیک حین تصلی و تقنت السلام علیک حین تکبر و تهلل السلام علیک حین تحمد و تستغفر السلام علیک ... السلام علیک فی آناء لیلک و اطراف نهارک اگه خوب دقت کنیم می بینیم که این سلام دادن و توجه باید در لحظه لحظه ی زندگی ما جای داشته باشه تا ما از رستگاران باشیم. سلام بر تو در لحظه لحظه ی شب و روزت! حالا عمل ما چگونه است ؟ ما نه تنها اصلا توجهی به امام معصوم نداریم، بلکه اصلا نبود امام برامون مهم نیست و دغدغه ی غیبت امام معصوم رو نداریم. وای بر ما ... زجه هایش آتیشی بود بر قلب سردم ... &به والله مولایمان غریب است ،به والله مولایمان بی کس است ، به والله مولایمان منتظر ماست که کاری برای تعجیل ظهورش انجام بدیم چقدر خوب ميشه واقعا به امام زمان عجل الله هم اندازه يه آب تشنه بوديم در روایات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به ماء معین یعنی آب گوارا تشبیه شدند. ولی آیا واقعا ما می فهمیم این تشبیه یعنی چی؟ دلم برای این همه غریبی امامم میگیره، با کسی کاری ندارم، اما من که ادعا دارم بچه شیعه م، چقدر به یادش بودم. روزی چند تا کار کردم که بگم آقاجان اینارو برای رضاو خشنودی شما کردم. اصلا اینا به کنار چه جوابی دارم به مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها بدم، هممون فقط ادعا داریم وبس. صدای گریه های جمعیت بلند شده بود انگار هممون میدونستیم که چه کردیم با دل آقا ... جواد: این مرد چقدر منو یاد حاج حیدر میندازه یادمه همیشه سخن امام زمان عجل الله رو زمزمه میکرد "شیعیان ما به اندازهٔ آب خوردنی ما را نمی‌خواهند اگر بخواهند و دعا کنند فرج ما می‌رسد"۱ بعدش هم میرفت تو اتاقش و یه ساعتی خلوت میکرد ای کاش ما هم مثل این بزرگان عاشقان واقعی بودیم ... ...................................................... ۱📚 کتاب شیفتگان حضرت مهدی، ج ۱، ص ۱۵۵ 🔰"مجموعه‌المنقذالعالمے،نجات‌بخش‌جهانے"
ashoura-hasan-barati.mp3
7.04M
قرائتـــ زیارت عــاشـورا با نوای حاج حسن براتی، هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹 🔸 روز بیستم 🔘شروع چله: ۱۴۰۰/۵/۱۹ ◼️ @Imamaj
⏳آن روز ......👇 انگشت ما🖐 چشم ما👀 گوش ما👂 فکر ما💭 و..... به چه چیزی شهادت میدهند❗️🔥 زبان مان قفل میشود و اعضای بدنمان شهادت میدهند... @lmamaj
🍃🌸 ❥ یـازهرا دستم را بہ پرچمٺــ میگیرم ↫شبیہ رزمنده ها ڪہ دلشان گرم بود بہ سربند ... گرماے دست مادر آب میڪند یخ دنیا را...💚 @lmamaj
🔗⃟🖤 چـــــــــــــــــادر تو تلافی غروبی است... که در آن روز به زور ازسر زنان حرم می کشیدند... چادر تو میراث خون دلهای خیمه نشینان ظهر ... و چادر سرکردنت به همین سادگی انتقام کربــــــــــــــــــلا ست...🥀 @lmamaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••• من‌گم‌شده‌ام‌تومرا‌به‌خودم‌برسان ••• ••• تابانفست‌بتپد‌دل‌تنگ‌جهان ••• ••• هعی‌نبض‌زمان‌ای‌قلب‌جهان ••• @lmamaj
حفظ چادر،حفظ دین و مذهب است شیوه زهرا (س) درس زینب (س) است حفظ چـادر نَصِّ قرآن کریم قفل جنّت را بُـود تنها کلید @lmamaj
【‌👌】 ✍ هر وقت دیدی کردی عین خیالت نبود✖️ 👈 بدون از چشم خدا افتادی😰 🚸 ولی اگه گناه کردی ، غصه خوردی بدون هنوز میخوادت😊 ➕همین حالا کنیم➕ @lmamaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
{•❤•} ✋ هرگاه‌خواستےگناه‌ڪنے🙄 یڪ‌لحظہ‌بایسـت{✋} بھ نفست بگو:🗣_✨ اگھ یڬ‌بار‌دیگھ‌[^🔒^] وسوسم‌کنے••|🏌🏽‍♂¶💭|•• شکایتت‌رو‌بھ‌امام‌زمان‌میکنم💔 حـالااگـرتوانسٺے‌حُـرمـت آقاروبشکنے😔 برو کن😞✋💔 @lmamaj
4_5953990064387131993.mp3
3.77M
🔊 صوت استاد رائفی پور 🔮 « امام زمان آمدنی نیست، آوردنی‌ست » 🔺در آخرالزمان خیلی‌ها ریزش می‌کنن... شما وایستید، نترسید. 📥 3 MB ❓وظیفمون تو این شرایط سخت چیه؟ باید چه‌کار کنیم؟ 🔷🔸🌸✨♦️✨🌸🔸🔷 🏅نشر آثار عج ع @lmamaj