══════════﷽❀ ⃟⃟ ⃟💚
💠 شروع یک روز نورانی با ذکر
#لا_اله_الا_الله_الملک_الحق_المبین
وسلام به امام وپیشوای منتسب به روز پنج شنبه
🌷السلام علیک یا امام المؤمنین
#یا_امام_حسن_عسکری (ع)
@lml0000
تلاش کن، اما اگر به آنچه آرزو داری نرسیدی، غمگین نباش.👌
گاهی خدا، خیری را برایت در نظر دارد که تو را در همین حالت قرار داده است.
👈 در هر حالت، سعی کن #گواراترین زندگی را داشته باشی👏
#حرف_قشنگ 🌸 🌱
@lml0000
{🌸 🌧}
•
•
#تلنگر <~~👉🙂
مرحوم بهجت ره میگفت:↯
با #امـام_زمان قـراربـذاریـد
فقـط حواستـون باشه که
#امامزمان قـرار شـما رو
یـادش هسـتا!...📝
یه جوری بگو که سخـت نباشه
نگو دیگہ دروغ نمیگم
دیگه غیـبت نمیکنم...
بگـو:
آقـا من تلاشـم و میڪنم که تمام کارهایم
در مسـیر رضـایت شـما بـاشـد
به ایـن امیـد که شـما بـرای مـن دعا کنید...🤲🏻
@lml0000
📷
ما نسل اندر نسل مجروح جنایت های امریکا هستیم.
دو جانباز از دو نسل در آغوش هم...
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شاهچراغ
@lml0000
📚
#داستاني_مخصوص_نسل_امروز
در زمانهای قدیم مردمی بادیه نشین زندگی میکردند که در بین آنها مردی بود که مادرش دچار آلزایمر و نسیان بود و میخواست در طول روز پسرش کنارش باشد و اين امر مرد را آزار ميداد فكر ميكرد در چشم مردم کوچک شده است .هنگامی که موعد کوچ رسید مرد به همسرش گفت مادرم را نیاور بگذار اینجا بماند و مقداری غذا هم برایش بگذار تا اینجا بماند و از شرش راحت شوم تا گرگ او را بخورد یا بمیرد. همسرش گفت باشه انچه میگویی انجام میدهم! همه آماده کوچ شدند زن هم مادر شوهرش را گذاشت و مقداری آب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک ساله ی خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند. انها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود و مرد به پسرش علاقه ی فراوانی داشت و اوقات فراقت با او بازی میکرد و از دیدنش شاد میشد.وقتی مسافتی را رفتند تا هنگام ظهر برای استراحت ایستاند و مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردند شدند مرد به زنش گفت پسرم را بیاور تا با او بازی کنم زن به شوهرش گفت او را پیش مادرت گذاشتم مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا اینکار را کردی همسرش پاسخ داد ما او را نمیخواهیم زیرا بعدها او من را همانطور که مادرت را گذاشتی و رفتی خواهد گذاشت تا بمیرم.
حرف زن مانند صاعقه به قلب مرد خورد و سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادرش و فرزندش رفت زیرا پس از کوچ همیشه گرگ ها بسمت آنجا می آمدند تا از باقی مانده وسایل شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند. مرد وقتی رسید دید مادرش فرزند را بلند کرده و گرگان دور آنها هستند و پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب میکند و تلاش میکند که کودک را از گرگها حفظ کند.مرد گرگها را دور کرده و مادر و فرزندش را بازمیگرداند و از آن به بعد موقع کوچ اول مادرش را سوار بر شتر میکرد و خود با اسب دنبالش روان میشد و از مادرش مانند چشمش مواظبت میکرد و زنش در نزدش مقامش بالا رفت.
انسان وقتی به دنیا می آید بند نافش را میبرند ولی جایش همیشه می ماند تا فراموش نکند که برای تغذیه به یک زن بزرگ وصل بود
و حالا اگر مادري درقيد حيات داريد كه حداقل يك تماس با محبت با او بگيريد تا صداي كودكي كه سالها عاشقانه بزرگش كرده بشنود واز ته دل شاد شود...
واگر مادران آسماني داريد براي شادي وارامش روحشان شاخه گلي با قرائت فاتحه بفرستيد.
#داستان
#تلنگــر
@lml0000
❁﷽❁
آن روز که قتل دختران عادی بود
او منجی این لطف خدادادی بود
از قبر نجات داد و بر صدر نشاند
این معنی زن ، زندگی ، آزادی بود
#زن_عفت_افتخار ❤️
⊰
@lml0000