🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره30133
🌹استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام: من هرچه می اندیشم وجود یک خدا موجب فروکاست هستی میشود و اگر چندین خدا داشته باشیم که در عین بی نهایت بودن متعدد باشند هستی شکوه بیشتری می یابد البته می توان همان طور که در وحدت وجود کثرات را در وحدت و وحدت را در کثرت می بینیم خدایان متکثر را در مراتب بالاتر باز در وحدت ببینیم و مثلا اگر نام این وحدت را وحدت خدایان اول بنامیم باز میتوان متصور شد خدایان دیگری وحدت وحدت دیگری تشکیل دهند بنام وحدت خدایان ثانی و همینطور شاهد وحدت های بینهایت باشیم و باز میتوان برای همه وحدت های خدایان وحدتی قائل شد بنام وحدت خدای خدایان و این وحدت هم مثل وحدت قبلی تا بینهایت ادامه می یابد و باز این وحدت ها در وحدت دیگری وحدت می یابند و این کثرت و وحدت ها تا بی نهایت ادامه می یابد میبینید چقدر این طرح من به هستی شگفتی بیشتری میدهد تا اینکه طبق وحدت وجود بگوییم که خدا هست و دیگر هیچ که طرحی ساده و فاقد شگفتی است و از آنجا که هستی همیشه در نهایت شگفتی ظاهر میشود و طرح من دارای شگفتی بیشتریست پس حقانیت آن را بدین طریق شاید بتوان استشمام کرد. البته شاید اشکال شود چرا انبیا خدای واحد را مطرح کردند پاسخ اینست که آن مطلب در مقابل مشرکان است که بت ها را مطرح میکردند و برای محدودی در کنار نامحدودی شانیتی قائل میشدند لکن در طرح من بی نهایت خدای بی نهایت داریم که بینهایت بار وحدت و کثرت می یابند و با همه این کثرتها واحدند گر چه کثیرند و باز واحدند البته انبیا مطالب عرفانی چندانی شاید مطرح نکردند و قرآن بقول دکتر سروش خشیت نامه است مردم عادی کشش زیادی ندارند تا این عویصات قابل طرح باشد البته شاید قرآن اشاره لطیفی کرده باشد «الهکم اله واحد» معلوم میشود مخلوقات دیگری هم هستند که اله واحد دیگری دارند اگر در وحدت وجود هم دقت شود اگر مخلوقاتی نبودند و فقط خدا بود و بس چقدر برای عقل قابل پذیرش تر بود و برای توجیه کثرت در عین وحدت به دردسر نمی افتاد لکن هستی است و هزاران دردسری که می آفریند در دل واحد کثرت مینهد و در بغل او واحدها باز واحدها را واحد میکند هلم جرا که شرح آن گذشت و تازه این گوشه ای از شگفتی های هستی است به غیر از هستی چه هست که نامی حتی شاید بران نداریم چه ما تعلیم اسما شده ایم و فوق او راه نداریم. بقول حکیمی تائویی که بتوان ازو نام برد تائو نیست و ما اسیر نامیم بله ذهن دودویی یا باینری ما اسیر دوگانه هستی و نیستی است و چشمان ما خارج از این دو، دو دو میزند بی نهایت ما خدا داریم لکن واحدند جمله کثرتها بسوی وحدتی خوش ساجدند کثرت و وحدت بهم ای عاشقان آغشته اند لاجرم در زلف آن وحدت چنین آشفته اند
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر قرآن که خداوند را «واحد» میداند متفکران دلایل متقنی در یگانگیِ خداوند آوردهاند. در این مورد میتوانید به جزوهی «معارف 1» قسمت «صفات خداوند» رجوع فرمایید. مثل بحث برهان وحدت خداوند: علاوه بر اثبات وجود خداوند، بايد متوجه بود كه خداي واحدي در جهان هستي هست، چون ميبينيم نظم جهان نظمي است ارگانيكي و يك آهنگي و انداموار. يعني همة اجزاء آن در خدمت همة اجزاء است، مثل بدن كه هر عضوي در خدمت همة بدن است، فرض چند تدبيري در چنين نظام يك آهنگي، محال است. زيرا از چند ذات متفاوت آثار و برنامههاي متفاوت ظاهر و تدبير ميشود كه در جهان چنين چيزي وجود ندارد.
اشكال: مگر حالا جهان ناهماهنگ نيست كه آب تر ميكند و آتش ميسوزاند؟
جواب: اينكه اجزاء جهان همديگر را محدود ميكنند را نبايد ناهماهنگي ناميد، ناهماهنگي آن است كه قانوني، قانوني را در نظام عالم نقض كند و ديگر آن قانون در جاي خود مؤثر نباشد، در حالي كه با همين محدودكردنها طبيعت به مقصد ميرسد. مثل دوكفة ترازو كه در عين جهت متفاوتي كه دارند كار توزين را عملي ميسازند.
اشكال: چرا فرض نكنيم كه دو يا چند خدا در امر تدبير جهان به توافق رسيدهاند كه به خاطر مصلحت با هم اختلاف نكنند و مانع تدبير يكديگر نشوند؟
جواب: توافق در نظام معني ميدهد براي رسيدن به هدفي مشخص، در حالي كه خدا يعني آن كس كه خالق نظام است و فعل او همان نظام است و توافق يعني پيروي چند نفر از قواعد عقلي موجود در نظام. مثل دو مهندس كه توافق ميكنند در اين قسمت كه استحكام بيشتري دارد پايههاي پل را قرار دهند چون هيچكدام از اين مهندسين خالق نيستند، بلكه برروي استفاده از مخلوقي كه خدا آفريده است توافق ميكنند. در حاليكه خدا خالق پديدههاست، و بههمين جهت توافق براي خدا معني ندارد. موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/30133
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره30134
🌹استاداصغرطاهرزاده
⁉️با عرض سلام: توفیق حاصل آمد فایل سوالاتتان که آن دوست عزیز در یکی از سوالات قرار داده بود از آخر به اول بررسی کنم و تا کنون به اواسط سال 94 رسیدم آنچه درین 5 سال که من مطالعه کردم توجهم را بخود جلب نموده است اینست که بمرور شاهد سوالات و انتقاداتی از رهبری هستیم و شما هم مکرر دیدم میگویید که نباید بخاطر دهی شهری را به آتش کشید. درحالیکه استاد این ده نیست که آتش گرفته بلکه کم کم کل کشور است که در شعله ها در حال سوختن است و امید مردم به رهبریست و از او درین آتشفشان مصائب و فلاکتها متوقع آتشنشانی هستند. با توجه به اینکه بسیاری از افرادی که به این سایت مراجعه میکنند تعلق خاطر به انقلاب، دین، معارف و... دارند و از طرفی طرح انتقاد از رهبری مخاطرات امنیتی خود را میتواند به همراه بیاورد و بسیاری مطرح نمیکنند یک سینه حرف موج می زند در دهان ما / از بیم جان اگرچه خموشیم چون حباب. باز این همه سوال از رهبری چه معنایی میتواند داشته باشد؟ حتی کار بجایی میرسد که یکی از کاربران که حزب اللهی و متدین است میگوید که مواضع رهبری بعضا با عقل موافقتی ندارد و این را امتحانی برای مومنین میبیند. استاد حال این سوالات را نمونه گیری ای بدانید از جامعه. جامعه ای که در آن دیگر فقط متدینین قرار ندارند واقعا ذهنیت افراد جامعه نسبت به رهبری چیست و چه شده است که رهبری اینطور ذهن و ضمیر آحاد مردم نسبت به ایشان به تردید افتاده است. همانطور که مرحوم هاشمی کوکب دولتش به سردی گرایید مورد هجمه ها از سوی اصلاح طلبان و بسیاری از مردم قرار گرفت، شکست پشت شکست، در مجلس، ریاست جمهوری و ... 88 به بعد که فوق العاده تحت فشار قرار گرفتند خبرگان را از او گرفتند با رد صلاحیت تیر آخر را زدند روحانی را پیش کشید و بقول خودش فکر کنم گفته بود روحانی 3 درصد رای داشت با حمایت من 50 درصد شد و بعد خبرگان را دیدیم رای اول شد و در آخر آن تشییع میلیونی و این اوج سیاست و کیاست ایشان را نشان میدهد نسبت به رهبری هم از 88 به این سو که متاسفانه ایشان تضعیف شده اند. حقیر در سالیان اخیر منتظر بودم که کی ایشان بار دیگر سربر می آورند و مورد اقبال قلوب آحاد جامعه قرار می گیرند در 98 که اسامی تهران را از رادیو گوش میکردم خوشحال شدم که مردم بازگشتند لیست اسامی بود بدون خواندن تعداد آرا. تا اینکه کم کم تعداد آرا هم در رادیو خوانده شد و چون آرا کم بود به تردید افتادم و بعد که درصد مشارکت پایین را دیدم متوجه شدم نه هنوز خورشید رهبری پشت ابرهایی بس تیره در انتظار طلوعی دوباره نشسته است و اینکه آیا ایشان میتوانند بسان هاشمی ورق را بسوی خود بازگردانند برایم معماییست ناگشوده. کی استاد کی شاهد طلوع رهبری خواهیم بود؟
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: موضع و جایگاه رهبر معظم انقلاب، موضع اظهار حقایق قرآنی برای نظام اسلامی و پاسداری از انقلاب و قانون اساسی است. بررسی هویت ایشان باید مبتنی بر آن باشد که آیا در این حیطه موفق بودهاند یا نه؟ در عین آنکه ایشان معصوم نیستند، ولی چون مبتنی بر متون قابل اعتماد سخن میگویند، متفکرانه عمل میکنند. بدین لحاظ نباید جایگاه ایشان را در رأی مردم جستجو کرد. به گفتهی افلاطون، مگر مردم در موضوع متفکران، صاحبنظرند؟ و یا برای متخصص قلب، باید به متخصصان این امر رجوع کرد، یا به عموم مردم؟ در اینجا است که جایگاه مجلس خبرگان رهبری به عنوان یک امر کاملاً علمی مطرح میشود. موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/30134
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره30135
💠احوالات انسان در آستانهی مرگ
🌹استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام: ۱. مطلبی را در مورد اگزیستانسیالیست ها خوانده بودم که گمان کنم این بود هراس از پایان یافتن هستی؛ هستی فرد مدنظر نیست کل هستی بنظرتان بر این هراس چگونه میتوان فائق آمد؟ ۲. در شرایط عادی مسئله مرگ برایم کاملا حل شده است و بقول سهراب و اگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی میگشت و با توجه به مصائبی که دارم شاید زودتر رفتن نعمتی باشد گرچه انتحار چون باعث نادیده گرفتن اولیت حق در اعدام میشود مطلوبم نیست و در این بن بست هستی جز صبر چاره ای ندارم. سابق سرودم در خزان زندگی بر خاکها افتاده برگ رنج هستی تلخ تر از گرمی آغوش مرگ. اما نمی دانم چرا من که اینقدر مرگ برایم پذیرفتنی بوده است و حتی بسیار در اندیشه انتحار بوده ام چندباری پیش آمده است شاید در نیمه های شب از خواب پریدم وحشتی عمیق بر وجودم نسبت به مرگ مستولی شده، ضربان بالا، در آن لحظات عمیقا به استغفار روی آورده ام و من چون در شرایط عادی فرد بسیار بی خیالی هستم احساس میکنم شاید در لحظات عادی غفلت ها موجب این احساس شده که مرگ برایم سهل باشد والا در آن موقعیت های به اصطلاح اگزیستانسیالیستها مرزی واقعا مرگ برایم وحشتناک است. جناب دکتر دینانی می فرمایند مرحوم هيدجي يكي از حكماي قرن اخير است، يك حاشيهاي بر منظومه حاج ملاهادي سبزواري نوشته كه اين حاشيه مرحوم آملي شرحي است و برگرفته از منظومه هيدجي است به نظر من بهترين حاشيه بر منظومه حاج ملاهادي سبزواري، حاشيه حكيم هيدجي است اين حكيم بزرگوار كه در تهران ميزيسته و مجرد زيسته تا آخر عمرش در يكي از اين مدارس تهران وفات كرده كه خوب خيلي مقامات براي او قائل هستند من كه او را نديده بودم ولي شاگردانش كه تا چند سال پيش زنده بودند مقاماتي براي او قائل هستند و چيزهاي عجيبي از زندگي او نقل ميكنند من وارد آن بحث نميشوم، آن كه ميخواهم بگويم اين است كه او يك وصيتنامهاي دارد در همان آخر شرح منظومه چاپ شده شما اين را ببينيد، آخر شرح منظومه يك وصيتنامه دارد و نوشته در كتابش، وقتي كه وصيت ميكند يك تعداد شاگرد داشته كسي هم در اين عالم نداشته تنها ميزيسته، به شاگردانش وصيت ميكند كه وقتي كه من ميميرم من را ببريد كجا دفن كنيد، بعد گريه نكنيد، غصه نخوريد، خيلي مجالس رسمي براي من نگيريد، و آن شبي كه من به خاك سپرديد خوشحالي كنيد، شادي كنيد، هيچ كس براي من غصه نخورد گريه نكند، براي اينكه من از رنج تن رها شدم و به عالم مرسلات رهسپار شدم و از قيد تعلقات رهايي يافتم و به جاي اينكه عزا داشته باشد خوشحالي دارد و شما بايد خوشحال باشيد. اينها را مينويسد با عبارات بسيار زيبا كه حالا اينجا من چون خيلي سابق ديدم الان فراموش كردم، اما من وقتي كه اين وصيتنامه را ميخوانم هم خيلي خوشحال ميشدم كه اين حكيم اين مقام را دارد و هم تعجب ميكردم كه عجب مقامي بوده واقعاً از مرگ نميترسيده اما در پايان وصيتنامه يك جمله دارد، كه اين جمله موجب شد كه ارادت من به مرحوم هيدجي يعني به صداقتش چند برابر بشود كه اين حكيم در عين حال صادق است، آن جمله ميگويد كه دوستان من با همه تجلد و دليري كه كردم، تجلد يعني سرسختي نشان دادم، اظهار شجاعت و دليري كردم و گفتم من نميترسم، با همه تجلد و دليري كه از خود نشان دادم اما خدا ميداند كه چه اندازه از مرگ ميترسم. البته اين صداقت يك حكيم است". جناب استاد وقتی هیدجی ها از مرگ خائفند آن نترسیدن های من ناشی از چیست و آیا آن موارد معدود وحشت نسبت به مرگ واقعیست و این دوگانگی من را شما چگونه ارزیابی میکنید از اطاله کلام عذر میخواهم.
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث معاد عرض شد، ایمان به ایدیت و امیدواری به رحمت الهی در آن عالَم، غیر از شرایطی است که انسان در آستانهی مرگ با آن روبهرو میشود از آن جهت که بناست از ساحتی به ساحت دیگری منتقل شود که بخواهیم یا نخواهیم عموماً دارای هیبت فوقالعادهای میباشد و انسان در حیرت قرار میگیرد، مگر اولیای الهی که در همین دنیا هم، در آن دنیا حاضر میباشند. موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/30135
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌺شرح #غزلیات_حافظ
🌺 #غزل93
🔺قصه ی غیاب وحضورِمحبوب ازلی
💠http://lobolmizan.ir/hafez/1760
🔮استاد اصغر طاهرزاده
کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
آدرس اینستاگرام
📱https://www.instagram.com/asghar_taherzadeh
🌺 #غزلیات_حافظ
🌺 #غزل93
🌸زان یارِ دلنوازم، شکری است با شکایت
🌸گر نکتهدان عشقی،بشنو تو این حکایت
🌸بیمزد بودومنّت، هرخدمتی که کردم
🌸یاربّ مباد کس را،مخدوم بیعنایت
🌸ای آفتاب خوبان،میجوشد اندرونم
🌸یک ساعتم بگنجان در سایهی عنایت
🌸رندانِ تشنه لب را آبی نمیدهد کس
🌸گویی ولیشناسان رفتند از این ولایت
🌸هر چند بردی آبم، روی از درت نتابم
🌸جور از حبیب خوشتر، کز مدعی رعایت
🌸در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
🌸سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
🌸چشمت به غمزه ما را، خون خورد و میپسندی
🌸جانا!روا نباشد خونریز را حمایت
🌸از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نیفزود
🌸زنهار از این بیابان، وین راه بینهایت
🌸این راه را نهایت صورت کجا توان بست؟
🌸کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
🌸عشقت رسد به فریاد، ار خود به سان حافظ
🌸قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
💠http://lobolmizan.ir/hafez/1760
🔮استاد اصغر طاهرزاده
کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌺شرح #غزلیات_حافظ
🌺 #غزل93
🔺قصه ی غیاب وحضورِمحبوب ازلی
🔮استاد اصغر طاهرزاده
🌸زان یارِ دلنوازم، شکری است با شکایت
🌸گر نکتهدان عشقی، بشنو تو این حکایت
🔺جناب حافظ در راستای مسیر نظر به محبوب ازلی و یار دلنواز یعنی حضرت حق، قصهی قبض و بسطی که عموماً در این مسیر پیش میآید را در میان میگذارد و در این راستا خطاب میکند به کسانی که معنای عشق را میشناسند و تجربه کردهاند؛ میخواهد از یار دلنوازش از شکری و شکایتی سخن بگوید که البته این قصهی هر شخصی است که نسبتی با حقیقت برقرار میکند و بنا است وجود خود را در آغوش او احساس کند و احساسِ «در برگرفتگی»ِ خود را در ارادهی الهی دریابد.
🌸بیمزد بود و منّت، هر خدمتی که کردم
🌸یاربّ مباد کس را، مخدوم بیعنایت
🔺عشق، به خودی خود بودنی است خاص که آن «بودن» در آن حالت آنچنان دلپذیر است که برای انسان کافی است. به همین جهت در عشق چیزی جز خودِ عشق مدّ نظر عاشق نیست که به دنبال آن باشد، مگر مخدومی و محبوبی که در خدمتِ او باشد و دوستداشتن انسان را خریداری کند تا عشق، عشق بماند و انسان احساس کند در پرتو حضور معشوق حاضر است.
🌸ای آفتاب خوبان، میجوشد اندرونم
🌸یک ساعتم بگنجان در سایهی عنایت
🔺در خطاب به حضرت محبوب، یعنی جناب آفتاب خوبان، اظهار میدارد: درونم از شدت شعف و شور عشق، در جوش و خروش است، احساسی بس متعالی جانم را فرا گرفته، ساعتی مرا در سایهی عنایت خود بگنجان تا جانم قرار گیرد و در عین عاشقی، به خود آیم، زیرا اینهمه بیپروایی در راه عشق چیزی برای من نگذاشته است.
🌸رندانِ تشنه لب را آبی نمیدهد کس
🌸گویی ولیشناسان رفتند از این ولایت
🔺در راستای شکایتی که در بیت اول از یارِ دلنواز داشت، اظهار میدارد: در فضای رندی که انسان از عطشِ رسیدنِ هرچه بیشتر به جانان، به یک معنا در سوز و گداز است، فضا طوری شده که جواب این تشنگی در میان نیست و آنهایی که در جواب و انس با رندان، جواب عطش آنها را باید بدهند و سینههای گشادهی خود را در معرض اولیاء قرار دهند تا رندانِ تشنهلب با به ظهورآوردن حقایقِ درون، بسط بیابند و جانشان سیراب شود؛ در میان نیستند، گویا مردمان دل در گرو امر دیگری سپردهاند.
🔺تاریخ، تاریخی شده که مردمان متوجهی «ولیِّ» واقعی نیستند تا متوجه باشند معنای خود را باید در راستای شناخت «ولیّ» دنبال کنند. آن «ولیّ»ای که در انس با حق و قرب إلی الله، به سوی انسانها میآید تا آنها را از ظلمات دوران برهاند. آری! همواره رندانِ تشنهلب که عطش هدایتِ مردمان را دارند، در هر دورهای در صحنهاند، مشکل، غفلت مردمان است در ولیّ شناسی و دلسپردن به «ولیّ» دوران.
🌸هر چند بردی آبم، روی از درت نتابم
🌸جور از حبیب خوشتر، کز مدعی رعایت
🔺خطاب به یار دلنواز میگوید: هرچند آبرویم را بردی و آن شرایطی که باید انسانها از طریق من بیابند را شکل ندادی؛ ولی مگر راهی جز رجوع به خودت در جهان هست؟ زیرا جور محبوب که دل، با شوقِ نظر به او زنده است، برای من خوشتر است از آنهایی که ادعا دارند میخواهند رعایت مرا بکنند. من این قبض که در این زمانه بر من و بسیاری از دلدادگان حاکم شده است را بهتر میدانم و با آن خوشتر هستم، تا آنهایی که میخواهند با گشایشهای ادعایی خود این قبض و تنگنا را از ما بزدایند. در یک کلمه عشق در جامعهي کثرت زده دیده نمیشود و به این معنا عاشق بی آبرو می باشد ولی او را چه باک.
🌸در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
🌸سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
🔺ای دل! تو را چه به کثرات دنیایی و زلف پر پیچ محبوب که چون کمند تو را در بر میگیرد؟! در وادی دنیا، دنیاداران با تمام خشونت برای داشتن دنیای بیشتر، قصد کشتن کسانی را میکنند که هیچ جرم و جنایتی ندارند و تنها به دنیاداری و تجاوزات آنها اعتراض میکنند. آری! در قصهی عشق، بدان اگر در سیر «من الحقِ فی الحقِ إلی الخلق» خود را تا عالم کثرات حاضر نمودی و در تجربهی حضور محبوب تا عالم کثرات حاضر شدی و با حجابهای ظهور حقیقت در این عالم مقابله کردی، «سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت» باید منتظر انواع بلاها باشی. البته این نوع عشقبازی کار هرکسی نیست.
🌸چشمت به غمزه ما را، خون خورد و میپسندی
🌸جانا! روا نباشد خونریز را حمایت
🔺غمزهی چشم تو و اشاراتی که به آن بالاها داشتی، خون ما را بر زمین ریخت و تو آن را میپسندی. اینکه با هر غمزهای خونی ریخته میشود و سرهایی بدون هیچ جرم جنایتی، بریده میشوند و باز غمزهای دیگر و شیدایی دیگر و هواییشدن شهیدی برای فداشدن در راه حق، آیا روا است که از این غمزههایت حمایت میکنی و با هر غمزهای دلی را آسمانی مینمایی؟ با غمزههای تو بود که حاج قاسم از این کوی به آن کوی به دنبال شهادت بود.
🌸در این شب سیاهم گم گشت راهِ مقصود
🌸از گوشهای برون آی، ای کوکب هدایت
🔺در دریای «وجود» که هیچ تعیّن خاص جز حضور بیکرانهی تو در میان نیست، راه مقصود که نظر به تو است در مظهری بس متعالی، گمگشته است و من همچنان در عین احساس حضور تو، در حیرت هستم. ای ستارهای که حکایت از آن داری، از گوشهای ظاهر شو تا در احساس احدیتِ او، متوجهی صمدیت او شوم و به سوی او بودن را از دست ندهم. یعنی در عین «بودن»، «شدن» را پیشه کنم.
🌸از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نیفزود
🌸زنهار از این بیابان، وین راه بینهایت
🔺با نظر به یار دلنواز و حضور در فضای بیکرانهی او، همهچیز گم شد و من ماندم و بودن خودم و شور و سوز عشق، و این امری است نامأنوس و وحشتافروز و بیابانی بیپایان.
🌸این راه را نهایت صورت کجا توان بست؟
🌸کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
🔺راه عشق، راهی نیست که بتوان به پایان آن فکر کرد. راهی است که صدهزار منزل که هر کدام را باید طی کنی، در ابتدای این راه میباشد. زیرا در اینجا همهچیز از معنا میافتد مگر احساس حضور محبوبی که از هیچ گوشهای خود را نمایان نمیسازد. نه یارای دلکندن از این احساس هست، زیرا که بهترین «بودن» است و نه یارای تحمل، زیرا سراسر سرگردانی است، ولی به سوی او و آن هم منزل به منزل، که ابتدای آن راه صدهزار منزل است. حاکی از آنکه هر وقت به خود آمدی و در معنای خود احساس استقرار کردی، باز خود را در راهی بینهایت احساس میکنی و «بودن» خود را در عالمی که حضورش همچنان در اجمال است و آنچه در این حضور بیکرانه به فریاد انسان میرسد، باز همان عشق است. همان عشقی که از یک طرف انسان را نسبت به همهچیز در تنهایی قرار میدهد و گویا عالَم برای انسان، شبی سیاه میشود که از هر طرف برود، جز وحشت برایش افزوده نمیشود و باز همان عشق به فریادش میآید تا انسان «بودن» خود را در بیکرانهی حضورِ خدا همراه با شور و شوقی خاص احساس کند و به همین جهت جناب حافظ در تجربهی شخصی خود و آن تنهاییهای بیپایان، خبر میدهد.
🌸عشقت رسد به فریاد، ار خود به سان حافظ
🌸قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
🔺آری! اگر به قرآن رجوع کنی و بخواهی به آن «بودن»ِ شورمندانه برسی، تنها چارهی کار قرآن است. زیرا به گفتهی جناب حافظ اگر بتوانی با قرآن درست برخورد کنی و زمینهی درک آن را از قبل فراهم کرده باشی، عشقی به فریاد تو میرسد تا از آن تنهایی برهی و به بهترین نحوه حضور، حضرت محبوب را که در کلامش به «گفت» آمده، احساس کنی و از این طرف کوکب هدایت یعنی همان قرآن از گوشهای به سراغت میآید تا راه مقصود خود را بیابی.
🔺جناب حافظ در این بیت، تجربهی خود را در میان میگذارد که چگونه با انس با قرآن به چنین عشقی رسیده، عشقی که هرچند سوزناک است، ولی شیرین است و فریادرسی میکند. این غزل گزارشی از حضور و غیاب محبوب بود و نحوهی رجوع به قرآن برای آنکه عشق به فریاد انسان برسد، زیرا ذات قرآن همان حقیقتی است که بر قلب پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» نازل شد و میدانی اگر کلمات خدا در معانی قدسی خود، قلبی را فرا گیرد، چه غوغایی بهپا میکند.
والسلام
کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
✅ #جزوه
🔸 #تفسیر_قرآن
🔸 سوره #فتح
💠تفسیرانفسی
🔻جلسهی اول
🔻تجلی «فتح مبین» بر قلب پیامبر(ص)
🌐http://lobolmizan.ir/leaflet/1740
🔻جلسه دوم
🔻فتح قدسی وآثارآن
🌐http://lobolmizan.ir/leaflet/1741
🔻جلسه سوم
🔻جایگاه تفسیر «انفسی» نسبت به تفسیر «آفاقی»
🌐http://lobolmizan.ir/leaflet/1742
🔻جلسه چهارم
🔻جایگاه پیامبر(ص) در نسبت های مختلف انسانی
🌐http://lobolmizan.ir/leaflet/1743
🔻جلسه پنجم
🔻معنای مراقبه بر مبنای وحدت وجود
🌐http://lobolmizan.ir/leaflet/1744
🔻جلسه ششم
🔻لوازم پایداری بر عهدی که خدا با ما بسته است
🌐http://lobolmizan.ir/leaflet/1749
🔻جلسه هفتم
🔻فنای از خود و بقای به حق در صحنههای جهاد
🌐http://lobolmizan.ir/leaflet/1755
🔻جلسه هشتم
🔻تحلیلهای زیبا و غفلت از حضور تاریخی اسلام
🌐http://lobolmizan.ir/leaflet/1756
🔻جلسه نهم
🔻خطر نفوذ مرفهین بیدرد
🌐http://lobolmizan.ir/leaflet/1758
🔻جلسه دهم
🔻اسلام و حضورِ قدرت در عین حکمت
🌐http://lobolmizan.ir/leaflet/1761
کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
آدرس اینستاگرام
📱https://www.instagram.com/asghar_taherzadeh
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره30136
🌹استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام:
در فص شیثی آمده است عطایا یا ذاتی است یا اسمائی و برخی احساس میکنند ماورا اسما با حق روبرو هستند در حالی که قبلا شما گفتید سالک نمیشود که بدون صورت با حق روبرو شود و فکر کنم صورت هم که حتما باید اسما وسط باشد، حضرت علی هم میفرمایند «ما رایت شی الا و رایت الله قبله...» آخر اسم جامع الله وسط است. لطفا توضیح فرمایید.
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: اسم جامع اسماء یعنی حضرت «الله» در مظهریت قلب انسانی به ظهور میآید به همان معنایی که فرمود: «علّم آدم الاسماء کلّها». موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/30136
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره30137
💠در موضوع برزخ و قیامت
🌹استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام علیکم: یکی از برداشتهای بنده حقیر از مباحث معاد شناسی جنابعالی این است که نفس بعد از مرگ به دلیل انصراف از بدن مادی و مشغلیات دنیوی تمرکز و توحد شدیدی برای آن ایجاد شده و سه رکن اصلی یعنی عقاید اخلاق و اعمال جسمیت یا عینیت خارجی پیدا میکند (از کوزه همان برون تراود که در اوست) یعنی نفس خودش ایجاد میکند و خودش لذت میبرد یا رنج میکشد آیا این برداشت درست است؟ اگر اینگونه باشد چرا صحبت از عالم برزخ میشود در حالی که برزخ مرتبه متوسط وجود خود انسان است؟ و قیامت هم مرتبه عالیه وجود انسان. پس انسان فقط با خودش سر و کار دارد آن هم به نحو علم حضوری و باز اگر غیر از این عالم برزخ هم هست نحوه ادراک انسان نسبت به عالم برزخ چگونه است؟ آیا هم خودش را ادراک میکند و هم عالم برزخ را و ادراک خودش همان ادراک عالم برزخ است؟
✅ باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث قیامت صغری یعنی برزخ و قیامت کبری یعنی قیامت، بحث سیر از خودمان در خودمان است ولی از اجمال به تفصیل که از طریق نفخههای الهی انجام میگیرد. موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/30137
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره30138
💠در موضوع تجربه مرگ تقریبی
🌹استاداصغرطاهرزاده
⁉️تقریبا همه کسانی که تجربه مرگ تقریبی داشته اند گذر از تونلی را تجربه کرده اند که در انتهای آن نوریست که با کشیده شدن به سمت آن احساس آرامش و ابتهاجی خاص به آنها دست میدهد که قابل وصف نیست تفسیر شما از این تونل و آن نور چیست؟ جزاک الله خیرا
✅ باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد که این حالتها تجربههایی است در رابطه با درک تجرد نفس و آن حالت تونلیِ قضیه، تجسم سیر نفس است از جسم به وجهِ تجردی خود. موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/30138
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره30140
🌹استاداصغرطاهرزاده
⁉️با سلام و عرض ارادت خدمت حضرت استاد:
بنده طلبه هستم و سطح سه فلسفه را در موسسه ی حضرت استاد فیاضی گذرانده ام و الان در سدد نوشتن پایان نامه هستم و به حمدالله موضوعم تصویب شده است. موضوع پایان نامه ی بنده اصول فقه معارف در آثار مرحوم علامه طباطبایی با محوریت المیزان است. مرحوم علامه در باب معارف کار اجتهادی انجام داده است بحث این است که ایشان در مقام استنباط از چه اصولی استفاده کرده اند؟ حالا این اصول ممکن است با اصول فقه متعارف رابطه ی من وجه داشته باشد. جایگاه عقل در این اصول جیست؟ متاسفانه در باب اصول معارف کار انجام نشده است و همانطور که در فقه در طول صدها سال اصول فقه و استنباط احکام فرعی شکل گرفته و رشد یافته در باب معارف چنین اصولی نوشته نشده است. اگر هم کسانی مثل مرحوم علامه در باب معارف استنباط کرده اند ظاهرا اصول مدونی ارائه نداده اند و از کاربرد ایشان باید چنین اصولی را استفاده کرد. می خواستم لطف کنید توضیح و راهنمایی در این زمینه بفرمایید. با تشکر از زحمات شما ان شاء الله مرضی حضرت صاحب الزمان علیه السلام باشید. التماس دعا
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: خود بنده هم در این مورد ابتدایی هستم و جزء مطالعات و تحقیقاتم نبوده است. موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/30140
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan