eitaa logo
آنالوطیقا
331 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
5 فایل
«آنالوطیقا» صفحه‌ای‌ ست در قلمروی علم #منطق راه ارتباطی: @Fajr_ta_tloo
مشاهده در ایتا
دانلود
آنالوطیقا
#الکبری_فی_المنطق جلسه: ۲ موضوع: تعریف تصور و تصدیق تاریخ:
فصل [در تصور و تصديق] هر صورت كه در قوه مدركه انسانى كه آنرا ذهن گويند حاصل شود يا تصور باشد يا تصديق زيرا كه آنصورت حاصله اگر صورت نسبت چيزى است به چيزى بايجاب چنانچه گوئى زيد كاتب است يا بسلب چنانكه گوئى زيد كاتب نيست آن صورت حاصله را تصديق خوانند و اگر آن صورت حاصله غير صورت نسبت مذكوره است آنرا تصور خوانند پس علم كه عبارت از ادراك است منحصر شد در تصور و تصديق. فصل [در وجوه نسبت] بعد از اين معلوم مى‌شود كه نسبت چيزى به چيزى خواه بايجاب و خواه به سلب بر سه وجه باشد يكى حملى چنانكه معلوم شد در مثال مذكور دوم اتصالى چنانكه گوئى اگر آفتاب بر آمده باشد روز موجود باشد يا گوئى نيست چنين كه اگر آفتاب بر آمده باشد شب موجود باشد سيم انفصالى چنانكه گوئى اين عدد يا زوج است يا فرد يا گوئى نيست چنين كه اين شخص يا انسان باشد يا حيوان پس ادراك نسبت حملى و اتصالى و انفصالى بايجاب و سلب تصديق باشد و او را حكم نيز خوانند و ادراك ماوراى اينها تصور باشد. فصل [احتياج تصديق به سه تصور] چون تصديق ادراك نسبت چيزى بچيزى است بايجاب يا بسلب ناچار باشد او را از سه تصور اول تصور منسوب اليه كه آنرا محكوم عليه خوانند دوم تصور منسوب به كه آنرا محكوم به خوانند سيم تصور نسبت بين بين كه آنرا نسبت حكميه خوانند مثلا در تصديق بانكه زيد قائم است ناچار باشد او را از سه تصور يكى تصور زيد كه محكوم عليه است دوم تصور قائم كه محكوم به است سيم تصور نسبت ميان زيد و قائم كه نسبت حكميه است تا بعد از آن ادراك آن نسبت بر وجه ايجاب يا سلب حاصل شود پس هر تصديق موقوف باشد بر تصور محكوم عليه و تصور محكوم به و تصور نسبت حكميه ليكن هيچكدام از اين تصورات ثلاثه در نزد اهل تحقيق جزء تصديق نيست بلكه شرط تصديق است.
آنالوطیقا
#الکبری_فی_المنطق جلسه: ۲ موضوع: تعریف تصور و تصدیق تاریخ:
جلسه ۲ هر صورتی که در ذهن انسان نقش می بندد یا تصور است یا تصدیق. تعریف تصور: صورت ذهنی بدون حکم تعریف تصدیق: تصوری که همراه حکم باشد، خواه حکم به ایجاب باشد یا سلب نکته: برخی قائلند موضوع، محمول و نسبت حکمیه شرط تصدیق است و حکم، خود تصدیق و برخی قائلند موضوع، محمول، نسبت حکمیه و حکم هر یک از این چهارتا به عنوان جزء (شطر) تصدیق است. نکته: عده ای به اشتباه، رابط را نسبت حکمیه می دانند در حالی که رابط دلالت بر نسبت حکمیه می کند و دال غیر از مدلول است. مثلا: زید کاتب است، این «است» را هم رابط و هم نسبت حکمیه می دانند. پس: رابط: آن چیزی است که دلالت بر نسبت حکمیه می کند. نسبت حکمیه: نسبت و ارتباطی میان موضوع و محمول است که مورد تصدیق واقع می شود. انواع تصدیق أ. حملیه: چنانچه طرف اول مفرد باشد، قضیه «حملیه» خواهد بود، خواه طرف دیگری مفرد باشد یا مرکب به بیان دیگر: اگر نسبت میان دو طرف، این همانی بود، قضیه حملیه است. این همانی: یعنی موضوع تحت محمول مندرج است یا محمول شامل موضوع است. مثال: زید کاتب است. / زید کاتب نیست. ب. اتصالیه: تعلیق یک طرف بر دیگری مثال: اگر آفتاب براید، روز موجود می شود. / چنین نیست که اگر آفتاب براید، شب موجود است. ت. انفصالیه: تعاند و عناد بین دو یا چند چیز مثال: عدد یا فرد است یا زوج / چنین نیست که یا خورشید در آسمان باشد یا ماه
03.mp3
زمان: حجم: 51.07M
جلسه: ۳ موضوع: مفهوم بدیهی و نظری تاریخ:
آنالوطیقا
#الکبری_فی_المنطق جلسه: ۳ موضوع: مفهوم بدیهی و نظری تاریخ:
فصل [بدانكه تصور بر دو قسم است] يكى آنكه در حصول وى احتياج نباشد بنظر و فكر چون تصور حرارت و برودت و سياهى و سفيدى و مانند آن و اين قسم را تصور ضرورى و بديهى خوانند دوم آنكه در حصول وى احتياج باشد به نظر و فكر چون تصور روح و ملك و جن و امثال آن و اين قسم را تصور نظرى و كسبى خوانند و بر همين قياس تصديق نيز بر دو قسم است يكى ضرورى كه در حصول وى احتياج بفكر و نظر نباشد چون تصديق به آنكه آفتاب روشن است و آتش گرم است و نظاير آن دوم تصديق نظرى كه محتاج باشد به نظر و فكر چون تصديق بانكه صانع موجود است و عالم حادث است و غير آن.
آنالوطیقا
#الکبری_فی_المنطق جلسه: ۳ موضوع: مفهوم بدیهی و نظری تاریخ:
جلسه ۳ تعریف فکر در منظومه ملاهادی سبزواری: الفکر حرکة إلی المبادی و من المبادی إلی المرادی مبادی به معنای معلومات (تصوری یا تصدیقی) و مرادی به معنای مطلوب (تصوری یا تصدیقی) می باشد. علت فکر: مواجهه با مسئله یا مشکل مراحل فکر: (المنطق للمظفر) أ. مواجه با مشکل: ب. شناخت مشکل: در این مرحله، انسان به این می پردازید که مشکل او از نوع تصوری است تا برای آن تعریف بیاورد یا از نوع تصدیقی است تا آن را با استدلال حل کند. ت. حرکت به سوی مبادی (خیال و حافظه) ث. گردش در مبادی (معلومات): برای گزینش و چینش مواد مورد نیاز. ج. برگشت به سمت مجهول (معلوم کردن مجهول) گاهی سرعت فکر به حدی زیاد است که مستقیم به مرحله آخر می رود، که آن را حدس گویند. برخی حدس را پایین ترین مرتبه ی الهام میدانند. تصور و تصدیق هرکدام به بدیهی و نظری تقسیم می گردد. تعریف بداهت: نیاز به فکر و نظر ندارد نام های دیگر بدیهی: اولی، بیّن، ضروری، غیر مکتسب. اقسام بدیهیات تصوری: أ. مفاهیم جزئی محسوس: این آب، این شوری، این سفیدی. ب. مفاهیم جزئی خیالی: تصور فردی که دیروز آن را دیده اید. ت. مفاهیم جرئی شهودی: من، اراده من، فکر من، ترس من ، محبت من. ث. مفاهیم کلی محسوس که تصورات جزئی آنها به گونه ای مستقیم از حواس ظاهری بدست می آیند و عقل از چنین تصورات یا مفاهیمی، آن مفاهیم کلی انتزاع کرده است: نظیر سفیدی، شیرینی. مثال: سفیدی، لذت ج. مفاهیم فلسفی که عقل از راه علم حضوری به آنها دست می یابد؛ مانند: علت و معلول، ممکن، واجب. ح. مفاهیم منطقی ای که به تعریف نیاز ندارند؛ مانند: کلی، جزئی، جهات سه گانه ی وجوب، امکان و امتناع. خ. مفاهیم ارزشی: خوب، بد، ظلم، عدالت. بدیهی تصدیقی: أ. تعریف اول: نیاز به فکر و نظر ندارد (نه اینکه نیاز به استدلال ندارد) در این تعریف: بدیهیات تصدیقی، شامل شش مورد (اولیات، مشاهدات، مجربات، متواترات، حدسیات و فطریات) می شوند. ب. نیاز به فکر و نظر ندارد (یعنی نیاز به استدلال هم ندارد): تنها شامل اولیات می شود. نکته: احتمالات درمورد قضیه و اجزائش: أ. ممکن است موضوع و محمول و خود قضیه همگی بدیهی باشند. ب. ممکن است موضوع و محمول یک قضیه بدیهی باشد ولی خود قضیه نظری باشد. ت. ممکن است موضوع و محمول یک قضیه نظری باشد ولی خود قضیه بدیهی باشد. ث. ممکن است موضوع و محمول و خود قضیه همگی نظری باشند.
04.mp3
حجم: 32.86M
جلسه: ۴ موضوع: رجوع بدیهی به نظری/ تعریف علم منطق تاریخ:
آنالوطیقا
#الکبری_فی_المنطق جلسه: ۴ موضوع: رجوع بدیهی به نظری/ تعریف علم منطق تاریخ:
فصل [بدانكه تصور نظرى را از تصور ضرورى و همچنين تصديق نظرى را از تصديق ضرورى حاصل مى‌توان كرد بطريق فكر و نظر] و آن عبارت است از ترتيب تصورات يا تصديقات حاصله بر وجهى كه مؤدى شود بحصول تصورى يا تصديقى كه حاصل نبوده باشد چنانكه تصور حيوان را با تصور ناطق جمع كنى و گوئى حيوان ناطق از اينجا تصور انسان كه حاصل نبوده باشد حاصل مى‌شود و چنانكه تصديق بانكه عالم متغير است با تصديق بانكه هر چه متغير است حادث است جمع كنى و گوئى العالم متغير و كل متغير حادث از اينجا تصديق بانكه عالم حادث است حاصل مى‌شود. فصل [طريق فكر و نظر و صحت و فساد آن] بدانكه امتياز آدمى از ساير حيوانات بان است كه وى مجهولات را از معلومات بنظر و فكر حاصل مى‌تواند كرد بخلاف ساير حيوانات پس بر همه كس لازم است كه طريق فكر و نظر و صحت و فساد آنرا بشناسد كه تا چون خواهد مجهولات تصورى يا تصديقى را از معلومات تصورى يا تصديقى بر وجه صواب حاصل كند تواند كرد مگر آن كسانى كه مؤيد باشند من عند الله بنفوس قدسيه كه ايشان را در دانستن چيزها احتياج به نظر و فكر نباشد.
آنالوطیقا
#الکبری_فی_المنطق جلسه: ۴ موضوع: رجوع بدیهی به نظری/ تعریف علم منطق تاریخ:
جلسه ۴ در جلسه قبل ذکر شد که معلومات (تصوری یا تصدیقی) به دو دسته بدیهی و نظری تقسیم می شوند. در این جلسه به نحو کسب این معلومات می پردازیم. احتمالات: أ. برخی از معلومات ما نظری و برخی بدیهی هستند. ب. تمامی معلومات ما بدیهی هستند. ت. تمامی معلومات ما نظری هستند. رد احتمالات: اگر تمام معلومات ما بدیهی بودند هیچ مجهولی نداشتیم؛ لکن مجهولات فراوانی داریم؛ پس چنین نیست که تمام معلومات ما بدیهی است. اگر تمام معلومات ما نظری بود هیچ معلومی نداشتیم؛ لکن معلومات فراوانی داریم؛ پس چنین نیست که تمام معلومات ما نظری باشد. - بیان ملازمه: چون هر معلوم نظری برای معناشدن به معلوم دیگر محتاج می شد و اگر به معلومات نظری نمی رسیدیم هیچ وقت معلومات معنا نمی یافتند و همه ی معلومات در حد مجهولات باقی می مانند. وقتی از سه احتمال ممکن دو احتمال ردّ شد احتمال سومی متعین می شود که عبارت است از: برخی معلومات بدیهی است و برخی معلومات نظری است. تعریف فکر نزد ابن سینا: الفکرُ ما یکونُ عندَ اجماع الأنسان أن ینتقلَ عن أمورٍ حاضرةٍ فی ذهنِه إلی امورٍ غیرِ حاضرةٍ فیه و هذا النتقال لایخلو مِن ترتیبٍ فی ما یتصرف فیه و هیئةٍ و ذلک الترتیب و الهیئةٍ قد یقعان علی وجه الصواب و قد یقعان لا علی وجه الصواب دقت در واژگان: «انتقال» کلید واژه و همان فکر است. «هیئت» عطف به «ترتیب» شده است و به معنای صورت کلی قضیه و شکل کلی چینش آن است؛ بر خلاف «ترتیب» که به معنا چنینش اجزای قضیه است. «قد یقعان لا علی وجه الصواب» نشان می دهد که فکر، خطاپذیر است. «ترتیب» صواب؛ یعنی: موضوع و محمول به نحو صحیح چیده شده باشند. منطق علم است یا فن؟ آنچه که در کتب مناطقه مشهور است، تعریف به غرض است نه تعریف ماهیت علم منطق لذا منطق را به صورت آلی و ابزاری تعریف می کنند: آلة قانونیة تعصم مراعتها الذهن عن الخطا فی الفکر اما تعریف دیگری را ابن سینا در کتاب شرح اشارات در کنار تعریف آلی بیان نموده که از آن تعریف برداشت می شود که این سینا منطق را به صورت علم تعریف کرده است یعنی به صورت اصالی علم منطق را تعریف نموده است نه آلی: فالمنطق علم یتعلَّم فیه ضُروبَ الانتقالات عن امورٍ حاصلةٍ فی ذهن الانسان إلی امور مستحصلة دقت در واژگان: «یتعلّم» یعنی یاد گرفته می شود. «ضروب» یعنی شکل (ترتیب و هیئت) چرا ابن سینا در این تعریف از ماده نامی نیاورد؟ یا ابن سینا منطق را فقط منطق صوری می داند و منق مادی را خارج از علم منطق می داند یا ابن سینا در معنای «ضروب» اعم از صورت و ماده را قصد کرده است. «امور حاصلة» همان معلومات است و «امور مستحصله» همان مجهولاتی که در پی معلوم کردن آن هستیم. فرق عقل و تفکر: عقل قوه ای است مدرکه و فکر حرکتی است که توسط این قوه انجام می گیرد. اقسام عقل: أ. بالقوة (هیولانی): تمامیم معلومات در آن بالقوه است چه معلومات نظری و چه معلومات بدیهی. ب. بالملکة: معلومات بدیهی در آن بالفعل است. ت. بالفعل: تمام معلومات بدیهی و نظری در نزد شخص، معلوم است. ث. بالمستفاد: عقل انسان با عقل فعال متصل شده و تمامی معلومات را در نزد خود حاضر می یابد. صاحبان نفوس قدسیه در مرتبه عقل مستفاد از مراتب عقل نظری هستند لذا هیچ مجهولی برای آن ها وجود ندارد و تمامی معلومات به صرف توجه نزد آنها حاضر است.
05.mp3
زمان: حجم: 29.49M
جلسه: ۵ موضوع: معرف و حجت / دلالت تاریخ:
آنالوطیقا
#الکبری_فی_المنطق جلسه: ۵ موضوع: معرف و حجت / دلالت تاریخ:
فصل [در معرف و حجت] بدانكه در عرف علماء اين فن آن تصورات مرتبه كه موصل مى‌شوند به تصور ديگر آنرا معرف و قول شارح خوانند و آن تصديقات مرتبه كه موصل شوند بتصديق ديگر آنرا حجت و دليل خوانند پس مقصود در اين فن دانستن معرف و حجت بود و شكى نيست كه معرف و حجت فى الحقيقه معانى‌اند نه الفاظ مثلا معرف انسان معنى حيوان ناطق است نه لفظ آن و حجت و دليل حدوث عالم معانى قضاياى مذكوره است نه الفاظ آنها پس صاحب اين فن را بالذات احتياج بالفاظ نيست ليكن چون تفهيم و تفهم معانى موقوف بالفاظ و عبارات است از اين جهت واجب شد بر وى كه نظر كند بحال الفاظ باعتبار دلالت آنها بر معانى فصل [بدانكه دلالت بودن شىء است بحيثيتى كه از علم به وى لازم آيد علم بشىء ديگر] پس آن شىء اول را دال گويند و ثانى را مدلول و وضع تخصيص شىء است بشىء ديگر بر وجهى كه از علم بشىء اول حاصل شود علم بشىء ثانى پس علم بوضع سببى است از اسباب دلالت و اقسام دلالت بحكم استقراء سه است اول دلالت وضعيه كه وضع را در وى مدخل است و اين در الفاظ باشد چون دلالت لفظ زيد بر ذات وى و در غير الفاظ نيز باشد چون دلالت خطوط و عقود و اشارات و نصب بر معانى كه از آنها مفهوم گردد دوم دلالت عقليه كه بمقتضاى عقل است و اين نيز در الفاظ مى‌باشد چون دلالت لفظ ديز مسموع از وراء جدار بر وجود لافظ و در غير الفاظ باشد چون دلالت مصنوع بر وجود صانع سيم دلالت طبعيه كه بمقتضاى طبع باشد و اين نيز در الفاظ يافته شود چون دلالت اح اح بر درد سينه و در غير الفاظ باشد چون دلالت حمره بر خجل و صفرت بر وجل و حركت نبض بر صحت و فساد بدن فصل [در مطابقت و تضمن و التزام] بدانكه آنچه از دلالات معتبر است دلالت لفظيه وضعيه است زيرا كه افاده و استفاده معانى در معتاد باين طريق است و اين دلالت منحصر است در مطابقت و تضمن و التزام مطابقت دلالت لفظ است بر تمام معنى موضوع له خود از اين جهت كه تمام معنى موضوع له اوست چون دلالت لفظ انسان بر معنى حيوان ناطق و تضمن دلالت لفظ است بر جزء معنى موضوع له خود از اين جهت كه جزء معنى موضوع له اوست چون دلالت لفظ انسان بر معنى حيوان تنها يا ناطق تنها و التزام دلالت لفظ است بر معنى خارج لازم موضوع له خود از اين جهت كه آن خارج لازم معنى موضوع له اوست چون دلالت لفظ انسان بر معنى قابل علم و صنعت كتابت
آنالوطیقا
#الکبری_فی_المنطق جلسه: ۵ موضوع: معرف و حجت / دلالت تاریخ:
جلسه ۵ مقدمه: منطقی را که ارسطو نگاشت بر هشت فن بود و نقل شده که بعد از ارسطو، فرفریوس آمد و فن مدخل را به این هشت فن اضافه کرد و منطق به صورت نُه بخشی نگاشته شد. ابن سینا نیز در کتاب (الشفاء) خود، مانند گذشتگان عمل و منطق را نُه بخشی بیان کرده است اما در کتاب (اشارات و تنبیهات)، منطق را به دو بخش تصور و تصدیق تقسیم کرده است. علماء منطقی، تصورات مرتبه ای که به تصور دیگری موصِل شود، معرِّف گویند و به تصدیقات مرتبه ای را که به تصدیق دیگری موصِل شوند، حجت و دلیل گویند. دقت در واژگان: گاهی فن به معنای علم می آید و برعکس. «تصدیقات مرتبه» اشاره به هیئت و ترتیب صواب دارد. «حجت» در لغت به معنای غلبه بر خصم ولی در اصطلاح به معلومات تصدیقی که موجب کشف یک مجهول تصدیقی و اسقاط خصم است را گویند. «حجت»: از این روی حجت منطقی را حجت نامیده اند، زیرا نتیجه آن، غلبه بر خصم است. (تسمیة الشیء بمسبَّبه) فصل بعدی منطقی را بند بحث لفظ نیست * لیک بحث لفظ او را عارضیست هدف اصلی منطق، بحث از معنا است اما از آن روی که لفظ و معنا با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند، منطقی بحث از الفاظ را به میان می آورد. تعریف دال و مدلول و دلالت: یعنی شیء به حیثیت و حالتی باشد که از علم به آن، علم به شیء دیگر به وجود آید. شیء نخست را (دال) و شیء دیگر را (مدلول) می نامند. و ارتباط میان این دو را (دلالت) می گویند. اقسام دلالت: دلالت به جهت سبب (عقل، طبع و وضع) به سه قسم تقسیم می شود. توضیح: مَقسَم: دلالت / قِسم: عقلیه، طبعیه و وضعیه / وجه تقسیم: به لحاظ سبب بودن. هر یک از این سه دسته دلالت به دو قسم لفظیه و غیر لفظیه تقسیم می شود پس دلالت می شود شش قسم: 1.دلالت وضعیه لفظیه 2. دلالت وضعیه غیرلفظیه 3. دلالت عقلیه لفظیه 4. دلالت عقلیه غیر لفظیه 5. دلالت طبعیه لفظیه 6 دلالت طبعیه غیر لفظیه (ششمی را همه مناطقه قبول ندارند و دلالت طبعیه را منحصر در طبعیه می دانند) الف. وضع به معنای عام، تخصیص شیءای به شیء دیگر، گویند و وضع به معنای خاص صورت، تخصیص لفظی را بر معنایی، گویند. أقسام دلالت وضعیه: أ. وضعیه لفظیه: أ. مطابقیه: هنگامی که لفظ به تمام معنای موضوع له خود، دلالت کند. مثال: لفظ انسان بر معنای حیوان ناطق نکته: لفظ، مستقیمان دلالت بر مدلول خارجی ندارد، بلکه به مدلول لفظ، در ظرف ذهن است. مثال: لفظ زید، دلالت بر معنای زید می کند نه بر وجود خارجی آن. ب. تضمنیه: هنگامی که لفظ فقط بر جزئی از معنای موضوع له خود، دلالت کند. مثال: دلالت لفظ انسان بر فقط حیوان یا فقط ناطق. ت. التزامیه: هنگامی که لفظ بر معنایی در خارج از موضوع له خود، دلالت کند. مثال: دلالت لفظ انسان بر عالم بودن. ب. وضعیه غیر لفظیه: مانند: خطوط و عقود و اشارات و نصب باء. دلالت عقلیه: أ. لفظیه: دلالت لفظ تق تق بر شخص پشت در ب. غیر لفظیه: دلالت مصنوع بر صانع تاء. دلالت طبعیه: أ. لفظیه: دلالت اح اح بر بیماری ب. غیر لفظیه: دلالت سرخی صورت بر خجالت کشیدن. نکات: أ. دلالت لفظ بر معنی ذاتی نیست بلکه وضعی است. یعنی به سبب وضع، لفظ دلالت دارد بر معنا ب. چرا مانند لفظ، معنی به چند قسم تقسیم نمی شود؟ جواب: معنی نیز دارای تقسیم هایی است. مثلا تقسیم معنی به تصور و تصدیق در این جا مقسم تقسیم به سه قسم دلالت (تطابقی، تضمنی، التزامی)، لفظ است لذا لفظ را به این سه تقسیم کرده ایم نه معنی را و گفته ایم دلالت لفظ یا تطابقی است یا تضمنی یا التزامی.
06.mp3
زمان: حجم: 33.3M
جلسه: ۶ موضوع: دلالت کلی دائمی / حقیقت و مجاز / مفرد و مشترک تاریخ: ۱۴۰۲/۸/۲۶