eitaa logo
🌿 لطفاً برای فرج دعا کنید 🌿
3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
339 فایل
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ . ارتباط با خادم برای تبادلات @rozbahaniioo لطفاً هرگونه‌نظر،تبادل،انتقاد،پیشنهادی روبه آیدی بفرستید
مشاهده در ایتا
دانلود
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 🔴 قسمت ششم 🔻 اما سرفصل دوم در بحث معاشرت با مردم، نبایدهاست. یعنی خصلتها و رفتارهای بدی که اگر از ما سر بزند مردم از ما دور می شوند. برعکس آنچه که در حکمت ۱۰ خواندیم که: «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُم» با مردم آنگونه معاشرت کنید که اگر مردید بر شما بگریند و اگر زنده ماندید با اشتیاق سوی شما بیایند. 🔹 نبایدهای معاشرت با مردم: 1⃣ عُجب و خودپسندی : 🔻 اولین نبایدِ معاشرتها، عجب و خودپسندی است. در حکمت ۶ میخوانیم: «منْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ»؛ " دشمنانِ انسان از خود راضی فراوانند" و در حکمت ۳۸ میفرمایند: «أوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ»؛ "وحشتناک ترین وحشت، عجب و خود پسندی است". در حکمت ۱۱۳ میفرمایند:«َ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ» وحشتناک ترین تنهایی از عجب و خودپسندی نیست. در حکمت ۱۶۷ میخوانیم:«الْإِعْجَابُ يَمْنَعُ الِازْدِيَادَ» عُجب به خود(خودپسندی)، مانع رشد و ازیاد نعمت است. در حکمت ۲۱۲ میفرمایند: «عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ»؛ "اگر انسان نسبت به خودش عجب و خودپسندی داشته باشد، یکی از حسودان عقل خودش است." دلیل اینکه انسان نباید عجب و فخر داشته باشد، در حکمت ۴۵۴ به خوبی بیان شده است. حضرت می فرمایند:«مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ وَ لَا يَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا يَدْفَعُ حَتْفَهُ» آدمیزاد را چه به فخر؟ در حالیکه اولش نطفه ای بیش نبوده، آخرش هم جیفه و مرداری بیش نیست، نه به تنهایی قدرت دارد رزق خودش را تامین کند و نه خطری را از خودش دفع بکند. 2⃣ حسادت: 🔻دومین مسأله از نبایدها ، حسادت است. حضرت علی(ع) در حکمت ۲۱۸ می فرمایند: «حَسَدُ الصَّدِيقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ»؛ " یکی از آسیبهای مودّت و دوستی، حسادت نسبت به دوست است". در حکمت ۲۲۵ در ضرر در حسادت نسبت به خود حسود می فرمایند: «الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ» ؛ تعجب میکنم که حسادت ورزان از سلامت جسم خودشان غافلند، یعنی دارند ضربه را به خودشان میزنند. لذا در حکمت ۲۵۶ میفرمایند:«صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ» ؛ "یکی از راههای سلامتی تن، این است که کمتر حسادت بورزد". 3⃣ خشم و تندخویی: 🔻حضرت علی(علیه السلام) در مورد تندخویی در حکمت ۲۵۵ میفرمایند:«الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِمٌ » تندخویی یک قسمی از اقسام جنون و دیوانگی است، زیرا صاحب این اخلاق یا بعد از تندخویی پشیمان میشود-خوب پس معلوم است کار عاقلانه ای نکرده است که پشیمان شده است- اگر هم پشیمان نشود پس معلوم میشود جنون و دیوانگی اش همچنان ادامه دارد. در بحث به خشم آوردن برادر مؤمن هم در حکمت ۴۸۰ خواندیم:«إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَهُ»؛ وقتی که مؤمن برادر دینی خودش را عصبانی بکند، دیگر از او جدا شده است. 4⃣ سوء ظن: 🔻 مولا در حکمت ۲۲۰ در ادب رفاقت میفرمایند:«لَيْسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّنِّ»؛ "از عدالت به دور است که انسان بر انسان دیگری که قابل اطمینان است سوءظن داشته باشد". و در حکمت ۳۶۰ میفرماید: «لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَيْرِ مُحْتَمَلًا »؛ وقتی از زبان یک انسان خوبی حرفی خارج میشود که به نظر حرف بدی هست، تو تا میتوانی که آن را توجیه به خیر و خوبی بکنی، حق نداری سوء ظن داشته باشی. 5⃣ پرهیز از رفتارهای شک برانگیز: 🔻 در حکمت ۱۵۹ میفرماید:«مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلَا يَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ»؛ کسیکه خودش را در موضع تهمت قرار بدهد، اگر مردم نسبت به او سوءظن پیدا کنند حق ندارد جز خودش را سرزنش کند». 6⃣ پرهیز از عیب جویی: 🔻 در حکمت ۳۵۳ میفرماید: «اكْبَرُ الْعَيْبِ أَنْ تَعِيبَ مَا فِيكَ مِثْلُهُ »؛ بزرگترین عیب انسان این است که آن عیبی که خودت داری را در دیگران پیگیری کنی. 7⃣ سخن چینی: 🔻 در حکمت ۲۳۹ میفرماید:«مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِيَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ»؛ کسی که دنبال سخن چینی باشد، حقوق برادری را ضایع کرده است. 8⃣ به زحمت انداختن دیگران: 🔻 در حکمت ۴۷۹ میخوانیم: «شَرُّ الْإِخْوَانِ مَنْ تُكُلِّفَ لَهُ» ؛ "بدترین برادران آن کسی است که انسان به خاطر او به زحمت و رنج بیفتد". 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع 🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج 🍃 🍃🌼🌺🌼🍃 کاناللطفا برای فرج دعاکنید👉
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 🔴 قسمت سوم 🔹 دوستی و برادری ✅ «وَ كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ» از دردی شکایت نمیکرد، مگر بعد از اینکه مریضی و دردش درمان شده و خوب شده بود. ✅ «وَ كَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَ لَا يَقُولُ مَا لَا يَفْعَلُ» فقط چیزهایی را میگفت که میتوانست عمل کند و هرگز چیزی را به زبان نمی آورد که خودش اهل عمل کردن به آن نباشد. ✅ «وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْكَلَامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ» هرگز کسی در سکوت بر او غلبه نمیکرد. اگر حتی اگر دیگران می توانستند در سخن گفتن بر او غلبه کنند در سکوت بر او غالب نمیشدند. ✅ «وَ كَانَ عَلَى مَا يَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ يَتَكَلَّمَ» حرصش و عطشش به شنیدن و یاد گرفتن بیشتر از سخن گفتن بود. ✅ «وَ كَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ يَنْظُرُ أَيُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَيُخَالِفُهُ» وقتی که بین دو کار مردد میشد، نگاه میکرد ببیند کدام کار بیشتر با هوای دلش سازگار است، با همان کاری که بیشتر با هوای دلش سازگار بود با همان مخالفت میکرد با هوای نفسش مخالفت میکرد. 🔻این دوازده ویژگی در حکمت ۲۸۹ آمده و حضرت در پایان میفرمایند: « فَعَلَيْكُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ الْكَثِيرِ» ؛ بر شما واجب و لازم است که این صفات خوب را شما هم در خودتان پیاده کنید و اگر دیدید همه را نمی توانید، لااقل هر چقدرش را که میتوانید در خودتان پیاده کنید. 🎙 حجت الاسلام ارفع کانال👇 لطفا برای فرج دعا کنید 🍃🌼🌺🌼🍃 https://eitaa.com/joinchat/508952866Cc4fca4b81b
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄ 1⃣:لطفاً توضیح دهید ،این جمله انذار برای نزدیکان است یا بشارت برای فرد؟ : 👈این حکمت اشاره است به یک آسیب عاطفی_رفتاری  دارد. 🔴مراد این است که نیاز انسان به توجه عاطفی نزدیکان اگر در منزل و محیط خودی برآورده نشود، به نقطه ضعفی تبدیل خواهد شد که بیگانه همان را بهانه ارتباط گیری و سپس جذب فرد و سوءاستفاده خواهد کرد. مثل فرزندان برخی خواص جامعه که به دلیل ارضاء نشدن نیازهای عاطفی شان در خانه، محل طمع دشمن قرارگرفته بعضا حتی تا سرحد جاسوسی پیش رفتند. 2⃣:اگر به دلیل اعمال ناشایست یکی از بستگان ، به قصد اصلاح او را طرد کنیم واو به دامان بیگانه و دشمن افتد ، مسئولیتی متوجه ماست؟ : ✅خیر ! در عبارت حضرت کلمه ضَيّعَه آمده است که به معنای تضییع و خوار کردن است. 🔴انسان وضیع یعنی انسان پست و خوار ✳️بنابراین چنانچه تکلیف شرعی ما _بنا به فرض شما_ طرد فرد خاطی باشد دیگر مصداق تضییع نیست . اساسا برخورد با فاسق، یکی از تکالیف مومن حقیقی است که انشاالله در تحت عنوان امربمعروف از حضرت خواهیم شنید. 3⃣: در عنوان این حکمت آمده :"روش برخورد با خویشاوندان". اما به نظر بنده میرسد که فقط با خویشاوندان نباشد و حتی هم کیش و هم آیین و هموطن را هم شامل بشود. (مثلا فرار مغزهای یک مملکت بعنوان یک مصداق از واگذار کردن خودی هاست). آیا این برداشت صحیح است؟ 4⃣:آیا این حکمت بیان میدارد که خودی ها را کلا (نه فقط خویشاوند) ، در میان خودتان نگه دارید و به آنها توجه و نیکی کنید (و البته خوارشان نکنید) تا چه منفی(بزهکاری) و چه مثبت(تامین نیازهای عاطفی، تحصیلی، رفاهی و...) به بیرون پناه نبرند؟ : ✳️هر دو نکته ای که بیان شده به نظر درست است اگر چه در خود حکمت عبارت " مَنْ ضَیَّعَهُ الْأقربُ " را آقای مرحوم دشتی ازش برداشت نزدیکان کرده کامل نیست. 👈چون حضرت اقرب را مقابل ابعد استفاده کرده. 🔰یعنی هرکسی که نسبت به دیگران نسبت به شما نزدیکتر است حالا این نزدیکتر بودن یا: ⭕️۱) ازنظر قوم وخویشی بودن است ⭕️۲) ازنظر هم وطن بودن است ⭕️۳) ازنظر هم دین بودن است ⏪بنابراین برداشت درست است. 🖊حجت الاسلام مهدوی ارفع 🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج 🍃 کانال:لطفابرای فرج دعاکنید 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/joinchat/508952866Cc4fca4b81b
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 🔹روش برخورد با فریب خوردگان 🔰 امیرالمومنین (علیه السلام) در حکمت پانزدهم نهج البلاغه می فرمایند : "هر فریب خورده ای را نمیشود سرزنش کرد." 🔻 ماجرای صدور این حکمت از زبان مقدس مولا این است که بعد از به حکومت رسیدن امیرالمؤمنین در مدینه، طلحه و زبیر به خاطر اینکه حضرت حاضر نشدند سهمی از سیاست و حکومت به آنها بدهند، در بصره همراه همسر پیامبر فتنه و آشوب بزرگی به راه انداختند. مولا علی (علیه السلام) بر اساس آن تکلیف صیانت از حکومت و امنیت مردم، در مدینه دستور جهاد دادند. همه مردم آماده جهاد شدند، اما چهار نفر از افراد سرشناس نشستند و برای جهاد بلند نشدند. 🔻 آن چهار نفر عبارت بودند از: "عبدالله ابن عمر"، پسر خلیفه دوم، "اُسامة ابن زید"، "سعد ابی وقاص" و "محمدابن مسلمة". 🔻حضرت از آنها پرسیدند: چرا برای جهاد آماده نمی شوید؟ آنها با خباثت تمام گفتند: از اینکه با مسلمان بجنگیم نگرانیم. در واقع با این رفتارشان می خواستند در دل مردم شبهه ایجاد کنند که معلوم نیست حکم جهادی که علی (علیه السلام) داده مشروع و خداپسندانه باشد. حضرت فرمودند: پس بروید در خانه های خود بنشینید؛ یعنی چه؟ یعنی اینجا نمانید که مردم هم با دیدن شما از حضور در این جهاد مردّد بشوند. 🔻وقتی اینها راه افتادند به سمت خانه هایشان بروند، حضرت پشت سر آنها بود که فرمودند: «هر فریب خورده ای را که نمی شود سرزنش کرد»؛ یعنی اینها چون به حقیقت آگاهند اما دارند کتمان میکنند، چه فایده دارد که من آنها را سرزنش کنم؟ که نرود میخ آهنین در سنگ! 🔻نشانه این تفسیر این است که وقتی راه افتادند متأسفانه آن شبهه افکنی آن چهار نفر در دل بعضی ها اثر کرد. مثلا در حکمت هجدهم میخوانیم که : حارث ابن حوت هم به مولا گفت من هم مثل عبدالله ابن عمر و سعد ابی وقاص این جنگ را قبول ندارم و در آن شرکت نمیکنم. امیرالمؤمنین آنجا، از عمق خباثت این نگاه و کناره گیری از جنگ در فتنه ها، پرده برداری کردند و فرمودند کسانی که در این جنگ کناره گیری کردند، «خَذَلُوا الْحَقَّ وَ لَمْ يَنْصُرُوا الْبَاطِلَ»؛ درست است که مستقیماً به باطل کمک نکردند، اما با همین نیامدنشان به میدان نبرد حق را تنها گذاشتند و خوار کردند. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج 🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/joinchat/508952866Cc4fca4b81b
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 🔹شناخت جایگاه جبر و اختیار 🔻برای فهم درست و آسان حکمت شانزدهم نهج البلاغه کافی است عزیزان به یک داستان قرآنی توجه کنند. 🔻در قرآن آمده است که یک وقتی مشاوران فرعون که ادعای « أنا ربّکم الاعلی» داشت به او گفتند بر اساس علوم غریبه ای که ما داریم، به زودی پسری در این سرزمین مصر متولد خواهد شد، بزرگ می شود و تخت و تاج تو را از تو خواهد گرفت. فرعون که خودش می دانست هیچ چیزی فراتر از یک بشر عادی نیست، اما با غرور و تکبّر ادعای خدایی میکرد، بجای اینکه در خلوتی سر به سجده بگذارد، توبه کند و از خدا بخواهد او را ببخشد و تاج و تختش را هم حفظ کند، به عدّه و عُدّه و نیرو و قدرت و ثروت خودش مغرور شد و گفت کاری ندارد ما در مقابل تقدیر خدا تدبیر میکنیم. چه می کنیم؟ از همین لحظه برای همه زنان جوان شهر جاسوس بگذاریم، هر کدام فرزند پسری به دنیا آورد درجا سر ببریم. با این دستور خیالش راحت شد که حالا اگر قرار بود فرزندی هم متولد بشود و بزرگ بشود و تاج و تخت او را بگیرد، در جا کشته است. خدا هم به تعبیر عوام گفت حالا بگرد تا بگردیم. اتفاقا حضرت موسی(علیه السلام) در نزدیکی کاخ فرعون متولد شد. مادرش نگران شد از جان موسی خدا دستور داد نگران نباش، بچه را در سبدی بگذار و روی آب رها کن. این بچه را روی آب رها کردند. خواهر حضرت موسی(علیه السلام) هم از کنار رودخانه، تعقیبش کرد تا ببیند بالاخره کار به کجا میرسد، دید که با کمال تعجب فرعون و همسرش کنار رودخانه تفریح می کردند، وقتی چشمشان به آن سبد افتاد به سربازها دستور دادند آن سبد را آوردند، تا سبد را باز کردند، پسر و بچه و نوزادی را دیدند ، خدا محبت حضرت موسی(علیه السلام) را به دل فرعون و همسرش انداخت که بچه دار نمی شدند. حالا همان فرعونی که قصد داشت موسی را از همان ابتدا بکشد، شد نوکر حضرت موسی و در کاخ بزرگش کرد و حسابی هم به او رسیدگی کرد تا این فرزند بزرگ شد و جوان تنومندی شد. در دفاع از یک مؤمن در مقابل یک قبطی، مشتی به سینه قبطی زد قبطی مرد. حضرت موسی از ترس جانش فرار کرد و رفت و از لطف و صفایی که داشت، خداوند دختر شعیب را نصیبش کرد. بعد از چند سال با همسر و فرزندانش برگشت و به دستور خدا مأمور شد که بیاید و در مقابل فرعون بایستد که بنی اسرائیل را آزاد کند. خلاصه دعوا بالا گرفت و فرعون با لشکرش دنبال بنی اسرائیل و حضرت موسی کردند. رسیدند به رود نیل، به اذن خدا عصا را بر رودخانه زد. دوازده راه آب خشک خشک از کف رودخانه باز شد، هر طایفه از مسیر خودشان عبور کردند، دوباره آبها روی هم برگشت در حالیکه لشکر فرعون وسط نیل رسیده بود. 🔻با این نگاه خداوند در همان آبی که حضرت موسیِ دو روزه را سالم عبور داد، فرعون قلدر را غرق کرد و فرمود بدنت را هم از آب نجات می دهم که تا قیامت، الگو باشی برای همه کسانی که در مقابل تقدیر الهی نایستید. حالا با این قصّه ساده قرآنی، حکمت شانزدهم را می خوانیم و میفهمیم. حضرت میفرمایند: « کارها چنان در سیطره تقدیر است که چاره اندیشی به مرگ می انجامد»؛ یعنی چنان امور عالم هستی، تحت سیطره تقدیرات عالمانه و حکیمانه و دقیق خداست، که اگر شما تدبیرت هم در مقابل تقدیر الهی باشد، جز اینکه خودت را نابود کنی هیچ فایده ای ندارد. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج 🍃 •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/508952866Cc4fca4b81b
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄ 1⃣:منظور از چاره اندیشی به مرگ می انجامد چیست ؟ یعنی دوراندیشی و برنامه ریزی برای آینده نداشته باشیم؟ : ✨امیرمؤمنان باتوجه به این حکمت میخواهند به ما بفهمانند جایی که براساس مجموع مصالح و مفاسد حکمت الهی و اراده الهی بر این تقدیر قطعی شده باشد. ✨اگر کسی بخواهد با خیال خودش چاره اندیشی کودکانه داشته باشد و درمقابل این تقدیر الهی بایستد جز به نابودی خودش اقدام نکرده است. ✨برای فهم خوب این حکمت میتوانید از این داستان استفاده نمایید . ✅مشاوران فرعون به او خبر میدهند که در مصر فرزندی به دنیا خواهد آمد که تاج و تخت تو را خواهد گرفت. ✨فرعون میدانست در مقابل خداوند چیزی نیست ، اما تکبر ورزید و برای مقابله با این تقدیر الهی دستور داد ، برای تمام زنان باردار جاسوسانی بگمارند و هر زمان فرزند پسری به دنیا آمد همانجا به زندگی نوزاد خاتمه دهند . ✨بقول خودش خواست در مقابل تقدیر الهی بایستد و بعد از انجام این فرمان توسط سربازانش خوشحال که پیروز شدیم . ✅اما تقدیر الهی بصورت دیگری رقم خورد و هم در این مبارزه کار خودش را انجام داد وحضرت موسی در کاخ فرعون رشد ونمو کرد و امکانات قصر فرعون هم در اختیار او قرار گرفت. ✨و حتی مادر و خواهر موسی هم به این کاخ وارد شدند. ✅حضرت موسی علیه السلام وقتی بزرگ شدند و دعوی رسالت کردند و با برخورد فرعونیان روبرو شدند و........ ✨ تصمیم به هجرت گرفتند وبا بنی اسرائیل شبانگاه و مخفیانه از شهر خارج شدند . ✳️ در تعقیب و گریزی که بین او وحضرت موسی و یارانش بوجود آمد . ✅او در همان دریایی غرق میشود که حضرت موسی یکی دو روز در دوران نوزادی روی امواج آن سوار بود تا به کاخ فرعون رسید. ✅طبق این حکمت کارها چنان در سیطره تقدیر الهی است که چاره اندیشی علیه آن قطعاً به نابودی منجر خواهد شد. 2⃣: یعنی باید تسلیم تقدیر بود؟ پس نقش تلاش برای بدست آوردن آرزوها و رفع نیازها چیست ؟ 3⃣: آیا منظور از چاره اندیشی منظور عمل خلاف تقدیر است ؟ یا این که کاری کنیم که تقدیر بر ما جاری نشود؟ 4⃣: قضا و قدر رو دقیقا توضیح بفرمایید. : ✳️ تلاش و سعی و دعا و ... همه جزء تقدیر الهی هستند نه خارج از آن یا در مقابل آن. 🔴بنابراین آنچه با در نظرگرفتن همه مقدمات و واقعیت ها در علم الهی تقدیر میشود قابل معارضه نیست وگرنه به نابودی فرد منجر میشود. 👈در داستان فرعون و موسی ببینید. با اینکه کاهنان به نوعی فرعون را از تقدیر رب العالمین آگاه کردند که به زودی پسری در مصر متولد میشود که در آینده سلطنت تو را براندازی می کند او بجای هماهنگ شدن با خواست و تقدیر الهی و دست کشیدن ظلم و استکبار و ادعای« أنا ربکم الاعلی» بودن خیال کرد با استفاده از قدرت و ثروتش و با کشتن تمام موالید پسر می تواند تقدیر الهی را خنثی کند. 🔰اما زمان نشان داد که نه تنها پیروز نشد بلکه موسی را در داخل کاخ خودش با امکانات خودش تربیت کرد و ... 5⃣:مگر نه اینکه در تقدیرات و حساب و کتاب های الهی، نتیجه ی خوردن مال حرام، اثر سوء بر خود و فرزندان و خانواده است (و حتی فرزندان که نقشی در کسب آن مال نداشته اند اما از آن مال حرام خورده اند نیز اثر می پذیرند) ؟ 6⃣:در مثالی که ذیل این حکمت ، از حضرت موسی(ع) آمد، مگر ثروت و امکاناتی که فرعون، به زور و با ادعای خدایی و ... جمع کرده بود، حرام نبودند؟ ⏪ پس بزرگ شدن حضرت موسی(ع) در کاخ فرعون و با مال و امکانات حرامی که فرعون جمع کرده بود، چگونه با مقدمه ی اولیه قابل جمع است؟ : ⁉️شما چرا خود حضرت آسیه را نمی گویید که همسر فرعون بود و لاجرم در خانه و با اموال فرعون زندگی کرد ولی یکی از چهار زن بزرگ بهشتی است؟!! 👈پس معلوم می شود قصه مال حرام و شبهه ناک داستان پیچیده تر از این برداشت های سطحی است که حتی بعضاً از منابر شنیده ایم انشاالله در آینده و به بهانه سخنی از مولا مساله تاثیر رزق حرام و شبهه ناک را توضیح خواهم داد. 🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج 🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/joinchat/508952866Cc4fca4b81b
┏─┅═ঊঈ💠🌺💠ঊঈ═┅─┑ 1⃣:حدومرز جمله آخر «هرکس هرچه را دوست دارد» چیست؟ 2⃣:آیا این مخالفت سیره علوی با سیره نبوی نیست؟ ⃣: ✳️باتوجه به موضوع سوال مشخص است که حد و مر ز عبارت " هر کس هر چه را دوست دارد، انجام بدهد" رنگ کردن و رنگ نکردن موهاست نه مطلق هر کاری! ⃣: ✳️خیر مخالف سیره پیامبر نیست؛ 🔴 اولاً: به این دلیل که این قول و فعل امام معصوم است و امام معصوم قطعا خلاف سیره نبوی رفتار نمی کند. 🔴 ثانیاً: به دلیل توضیح روشنی که حضرت دادند و حکم وجوب رنگ کردن در زمان پیامبر را مشروط و مقید به ضعف و قلّت حکومت اسلامی در برابر دشمنان دانستند. 👈 بنابراین وقتی شرط و قید منتفی شد، حکم هم منتفی می شود. ⭕️ یعنی وقتی که ضعف و قلّت حکومت برطرف شد، وجوب رنگ کردن برداشته می شود و البته استحبابش بر اساس قواعد فقه و اصول باقی می ماند. ⁉️ممکن است کسی بپرسد که خب چرا حضرت به استحباب رنگ کردن مو و محاسن عمل نکردند؟ ✳️پاسخ را حضرت در دادند آنجا که فرمودند: «رنگ کردن نوعی زینت است اما ما در مصیبت رسول الله عزاداریم» 🖋حجت الاسلام مهدوی ارفع 🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج 🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/joinchat/508952866Cc4fca4b81b
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 🔹 رهاورد شومِ فرار از جنگ ✅ و درود خدا بر امیرالمؤمنین فرمود: (درباره آنان كه از جنگ كناره گرفتند) حق را خوار كرده، باطل را نيز يارى نكردند. 🔰 حکمت هجدهم نهج البلاغه در ادامه حکمت پانزدهم معنی شده است. ما در بحث فتنه به بهانه حکمت اول به این حکمت هم اشاره کردیم؛ باز هم به مناسبت خود حکمت ۱۸ نکته ای را عرض می کنیم. 🔻وقتی که اولین فتنه در حکومت امیرالمؤمنین آغاز شد، که همان فتنه جمل به رهبری عایشه و طلحه و زبیر بود، قاعدتاً امیرالمؤمنین دستور جهاد دادند. مردم همه آماده می شدند، امّا یک عده از بزرگانِ مدّعی آماده نشدند. حضرت وقتی از آنها سؤال کردند که چرا آماده جهاد نمی شوید، گفتند از اینکه با مسلمانی بجنگیم نگرانیم. دروغ می گفتند اما میخواستند این دروغشان را پشت یک شبهه مخفی کنند. حضرت به آنها فرمودند پس اینجا جلوی چشم مردم نباشید که آنها هم شبهه دار بشوند؛ به منازل خود بروید. وقتی به منازلشان می رفتند، در حکمت پانزده در مورد آن چهار نفر که ساکت فتنه بودند، فرمودند: « مَا کُلُّ مَفْتُون يُعَاتَب » ؛ هر گرفتار فتنه ای ارزش سرزنش کردن ندارد. 🔻 در ادامه که لشکر را راه انداختند، یکی دیگر از افراد به واسطه رفتار آن چهار نفر دچار شبهه شده بود، بنام" حارث ابن حوت" به امیرالمؤمنین عرض کرد من هم مثل "عبدالله ابن عمر" و "عمرسعد" در این جنگ شرکت نمی کنم و این جنگ را قبول ندارم. حضرت در پاسخ حارث ابن حوت فرمودند: کسانی که در این جنگ با ما همراهی نکردند، «خَذَلُوا الْحَقَّ وَ لَمْ يَنْصُرُوا الْبَاطِلَ»؛ حق را تنها گذاشتند و خوار کردند، اگر چه مستقیماً باطل را هم یاری نکردند. 🔻یعنی در فتنه هایی که یک طرف حق است و یک طرف باطل، حتی سکوت کردن و شرکت نکردن، خودش به نوعی همراهی با دشمن و مقابله با حق است. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج 🍃 کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃👆 https://eitaa.com/joinchat/508952866Cc4fca4b81b
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح درود خدا بر امیرالمؤمنین فرمود:" آن کس که در پی آرزوی خویش بتازد، مرگ او را از پای درآورد." 🔻 یکی از موضوعات بسیار مهم و پرتکرار در نهج البلاغه، بحث آرزوها است. آرزوها وقتی سه قید داشته باشند، منفور و مورد مذمّت امیرالمؤمنین ( علیه السلام) می باشند: 1⃣ فردی، 2⃣ دنیوی، 3⃣ طولانی 🔻به این معنی که اگر آروزها صرفاً فردی بودند، نه مورد نفع جامعه؛ از آن طرف فقط دنیوی بودند و هیچ بُعد معنوی نداشتند و از طرف سوّم طولانی بودند و دور از دسترس شرایط عادی، این آرزوهایی که این سه ویژگی را داشتند منفور امیرالمؤمنین هستند. لذا امیرالمؤمنین(علیه السلام) اگر در حکمت ۳۶ می فرمایند: "کسی که آرزوهایش طولانی است، کردارش نیز ناپسند است" ؛ چون آرزوها قدرت فوق العاده ای در کشش انسان به سمت خود دارند، وقتی طولانی باشند انسان با درک شرایط و مقدورات و محدودیتهای خودش، کم کم ناگزیر میشود حلال و حرام و اخلاق و انسانیّت را زیر پا بگذارد، تا به آن آرزوی دوردست، دست پیدا کند؛ بنابراین کردارش ناپسند می شود. 🔻همچنین مولا علی( علیه السلام) در حکمت ۳۳۴ نهج البلاغه اینگونه می فرمایند که: " اگر بنده خدا اجل و پایان کارش را می دید، با آرزو و فریب آن دشمنی می ورزید" ؛ یعنی راه اینکه انسان عقلش روشن شود و فریب آرزوهای مادیِ دنیویِ فردگرایانه را نخورد، این است که بداند دیر یا زود اجل در خانه اش را می زند و به او مهلت نمی دهد. آن موقع اولاً همه آرزوها دست یافتنی نبودند و در حسرت می میرد؛ ثانیاً برای رسیدن به همان مقدارش که دست پیدا کرده، چقدر حقّ اللّه و حقّ النّاس را ضایع کرده تا توانسته به این آرزو برسد. آن موقع اجل و توجه به مرگ باعث میشود که انسان بی ارزشی این طور آرزو کردن ها را خوب درک کند و نفسش را از این سرکشی و هیجان باز بدارد. 🔻همچنین بر اساس همین مبنا یعنی توجه به مرگ و عبرت از گذشتگانی که مثل ما آرزوهای طولانیِ مادیِ فردی داشتند، اما مرگ آنها را ناکام گذاشت، حضرت در حکمت ۳۵۹ اینگونه نهیب می زنند: " ای اسیران آرزو ها بس کنید، زیرا صاحبان مقامات دنیا را تنها دندانِ حوادث روزگار به هراس افکنده، ای مردم کار تربیت خود را خودتان برعهده بگیرید و نفس را از عادتهایی که به آن حرص دارد، بازگردارید" ؛ یعنی علاوه بر اینکه مرگ خودتان را دائما یاداوری کنید، عبرت بگیرید از صاحبان جاه و مقام و ثروت در تاریخ که چگونه دندان مرگ آنها را از رسیدن به آرزوها و بهره برداری از آن همه امکانات و ثروت محروم کرد. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج 🍃 کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 🔹روش برخورد با جوانمردان 2⃣ 🔻با توجه به معنای جوانمرد و آثار و برکات جوانمردی، اکنون در حکمت بیستم مولا علی (علیه السلام) به همه توصیه می کنند اگر احیاناً یک جوانمرد یک انسان پاکدامن، پاکدست، پاک چشم، باگذشت، ایثارگر، با اخلاق، مردم دار و در یک کلمه با مروّت و جوانمردی اشتباهی کرد، لغزشی از او سر زد، این لغزش را حتما ندیده بگیرید. چون جوانمرد آنقدر پیش خدا جایگاه دارد که قطعاً خدا اراده کرده است که لغزش او را بگذرد و دست او را بگیرد. آن وقت اگر شما بخواهید در مقابل اراده خدا آبروی او را ببرید یا با او مواجهه منفی داشته باشید، در واقع گویا اعلان جنگ با خدا و مخالفت با خدا کرده اید و عواقب مخالفت با خدا هم معلوم است. 🔻 پس بنابراین چون جوانمرد صاحب خصلتهای خدا پسندانه است اگر گاهی هم اشتباه و لغزشی داشته باشد، رضای خدا در این است که دیگران این لغزش او را بپوشانند و فاش نکنند. چون خداوند همچین اراده ای دارد که دست جوانمردی که لغزیده و زمین خورده است را حتما می گیرد. آن وقت کسانی که در مقابل این اراده ایستاده اند، معصیت کار و در واقع مخالف رضای الهی عمل کرده اند. 🎙حجت الاسلام مهدوی 🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج 🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/joinchat/508952866Cc4fca4b81b
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 🔴 بخش اول 🔹اختصاص حق ولایت به امیرالمؤمنین و اهل بیت (علیهم السلام) 1⃣ 💠 لَنَا حَقٌّ فَإِنْ أُعْطِينَاهُ وَ إِلَّا رَكِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ وَ إِنْ طَالَ السُّرَى؛ 🔹 درود خدا بر امیرالمؤمنین فرمود : « ما را حقی است اگر به ما داده شود وگرنه بر ترک شتر می نشینیم هر چند سِیر ما در شب به طول انجامد». 🔻موضوع حکمت ۲۲ اختصاص حقّ ولایت، خلافت پیغمبر، امامت و رهبری جامعه، به امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین) است. 🔰 می دانیم که کلمه "حق" دو نوع معنا دارد: 🔸۱. معنای اسمی : در معنای اسمی یعنی چیزی که در اختیار کسی باید قرار بگیرد، مالکش باید کسی باشد. 🔸۲. معنای فعلی : در معنای فعلی یعنی ثبوت. 🔰 اما بحث اصلی عبارت است از اختصاص حقّ ولایت به اهل بیت (علیهم السلام). 🔻 در خطبه ۲ نهج البلاغه بند۶ اینگونه میخوانیم: "از این امّت احدی را نمیشود با آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) مقایسه کرد و نمیشود کسانی را که نعمت اهل بیت(علیهم السلام) بر آنها جاری شده است، ابداً با اهل بیت مساوی دانست. زیرا اهل بیت (علیهم السلام) اساس و ریشه دین و ستونهای یقین اند. کسی که افراط کرده و جلو افتاده باید به سمت آنها برگردد. کسی که جامانده و کوتاهی کرده باید به اهل بیت ملحق بشود. 🔻 بعد این عبارت را میخوانیم: « وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلایَةِ وَ فِیهِمُ الْوَصِیَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ »؛ و اختصاص دارد حق ولایت به اهل بیت و در آنها وصیت پیامبر و وصایت و وراثت پیامبر هست . پس حق ولایت، اختصاص به اهل بیت دارد. 🔻 اما مسأله اینجاست که چرا حق ولایت و خلافت پیامبر به اهل بیت (علیهم السلام) اختصاص دارد؟ 🔻 امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه حداقل چهار شرط برای کسی که بخواهد با شایستگی جانشین پیامبر شود و حاکم و رهبر جامعه بشود بیان کرده اند: 1⃣ شرط اوّل : در خطبه ۱۷۳ بند ۳ : «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهذَا الاَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَیْهِ» ؛ ای مردم همانا شایسته ترین مردم به امر ولایتِ امّت، کسی است که در این امر از همه قوی تر است. 2⃣ شرط دوم : در خطبه ۱۷۲ بند ۱ ؛ شرط دوّم را اعلم بودن به دستورات الهی می دانند: «أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ» کسی شایسته حقّ ولایت است که از همه به آنچه که امر خداست در مسأله حکومت داری عالمتر باشد. 3⃣ شرط سوم : در خطبه ۳ نهج البلاغه اعتدال و میانه روی را شرط رهبری می دانند و در مذمّت سیره خلیفه دوم می فرمایند: کسی که بر مرکب ولایت و رهبری سوار می شود مثل سوارِ بر یک حیوان چموش وحشی است؛ که اگر طنابی که به بینی آن شتر وصل شده و در دست سوار هست را محکم بکشد، بینی شتر پاره میشود؛ اگر رها کند شتر او را به زمین می زند. کنایه از اینکه نه باید تند باشد و نه باید کند باشد، بلکه اعتدال باید داشته باشد. 4⃣ شرط چهارم : در حکمت ۱۱۰ می فرمایند :« فرمان خدا را برپا ندارد جز آنکس که در اجرای حق مدارا نمی کند، سازشکار نمی باشد و پیرو طمعها و آرزوهای شخصی نمی رود». که در واقع خود این سه شرط در دل این حکمت است. اینکه انسانی باشد، مدارای نابجا نکند، سازشکار نباشد و دنبال طمع شخصی خود نباشد. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج 🍃 🌴کانال لطفابرای فرج دعاکنید🌴
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 🔹 کندی در عمل 🔻امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۲۳ نهج البلاغه، پیرامون کُندی در عمل سخنی دارند که توسط سیّد رضی، به اشتباه عیناً در حکمت ۳۸۹ تکرار شده است. لذا با توضیح حکمت ۲۳ از شرح حکمت ۳۸۹ هم بی نیاز خواهیم شد. 🔻عبارت عربی حکمت ۲۳ چنین است : «مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ» ؛ ترجمه مرحوم دشتی کمی احتیاج به اصلاح دارد، لذا بنده ترجمه دقیق تر را خدمت شما عرض میکنم : "کسی که عملش او را کُند کند، افتخارات خاندانش به او سرعت نخواهد داد". 🔰 توضیح مطلب از این قرار است: همانگونه که عزیزان مستحضرید، خداوند متعال در قرآن کریم دنیا را میدان مسابقه معرفی فرموده است، لذا دو صفت را مهمترین صفت برای پیروزی و موفقیّت بیان فرموده است : 1⃣ صفت سرعت 2⃣ وصف سبقت 🔻 درباره سرعت در قرآن می خوانیم: «سَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ» (سوره آل عمران، آیه ۱۳۳) سرعت بگیرید به سوی مغفرت و آمرزشی از پروردگارتان و به سمت بهشتی که عرض آن به اندازه همه زمینها و آسمانها است. و درباره سبقت هم فرمود: «سابِقوا الی الخیرات» به سوی خوبیها از همدیگر سبقت بگیرید. " با این نگاه مولا علی (علیه السلام)، راه سریعتر رسیدن به نتیجه و ثمره، یعنی بهشت را سرعت در عمل صالح می دانند. 🔻 همانگونه که مستحضرید، نفس امّاره همچنان که "أمّارَةٌ بالسّوء" هست؛ اگر رهایش بکنیم، دائما امر به بدیها میکند، از آن طرف خیلی هم در اطاعت اوامر الهی کندی می کند. 🔻حضرت در خطبه ۱۱۴ اینگونه می فرمایند: «وَ نَسْتَعِينُهُ عَلَى هَذِهِ النُّفُوسِ الْبِطَاءِ عَمَّا أُمِرَتْ بِهِ السِّرَاعِ إِلَى مَا نُهِيَتْ عَنْهُ» ما از خداوند یاری می خواهیم علیه این نفسهای امّاره ای که در مقابل آنچه که امر شده اند کُندی میکنند، اما به سمت چیزهایی که از آنها نهی شده اند سرعت می گیرند. یعنی خدا اوامر و دستوراتی دارد، نفس امّاره خیلی کندی می کند در اطاعت از آن اوامر؛ برعکس خداوند یک چیزهایی را نهی کرده اما نفس امّاره به سمت آنها شتاب دارد. پس کندی کردن یکی از صفات نفس امّاره است در مقابل عمل صالح. 🔻کندی کردن در مقابل عمل صالح در نهایت دو نتیجه بیشتر ندارد: 1⃣ گاهی انسانی که کندی می کند، فی الجمله، در مجموع به نجات میرسد. مثل رونده ای است که واقعاً می خواهد به راه نجات برود اما آهسته آهسته حرکت میکند. در مورد این گروه حضرت در خطبه ۱۶ فرمودند: «وَ طَالِبٌ بَطِي‏ءٌ رَجَا»؛ کسانی که طالب بهشت هستند، اما یک مقداری کند می روند امید هست به نجات برسند. اگر چه اینها با «ساعٍ سریع نجا» خیلی فرق میکنند. یعنی کسی که تمام تلاشش و همّتش را جمع کرده و با سرعت دارد حرکت می کند به سمت خدا، که او نجات پیدا میکند. اما به هر حال کسی که با کندی طالب بهشت هست و عمل انجام میدهد اما ضعیف، او هم امید هست که به بهشت برسد. 2⃣ امّا گاهی وقتها کندی و ابطاء در عمل مستوجب نفرین امیرالمؤمنین (علیه السلام) می شود. 🔻مثلاً در خطبه ۲۱۲ حضرت شکایت به خدا می برند؛ می فرمایند: خدایا هر کسی از بندگانت که سخنان ما که عین عدالت است و در آن جور و ظلم نیست را شنید، سخن ما را که اصلاح کننده است و افساد کننده در دین و دنیا نیست را شنید، اما بعد از شنیدن حرف ما روی برگرداند از یاری تو و کندی کرد از عزیز کردن دین، خدایا ما چنین کسانی را ، تو را شاهد میگیریم علیه آنها و تمام مخلوقاتی را که در زمین و آسمانها ساکن کردی علیه آنها شاهد می گیریم. نمونه این کسانی که از نصرت حق روی بر می گردانند و در راه عزیز کردن دین کُندی می کنند، اهل کوفه هستند که حضرت در خطبه ۹۷ آنها را با شامیان اینگونه مقایسه می کنند؛ می فرمایند: شامیان به سمت باطل صاحبشان یعنی معاویه سرعت میگیرند؛ در حالیکه شما درباره حقّ منِ علی، که عین حق هستم کُندی می کنید. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💢 مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ، لَمْ يُسْرِعْ بِهِ [حَسَبُهُ] نَسَبُهُ.   💠و درود خدا بر او فرمود: كسی كه كردارش او را به جایی نرساند، افتخارات خاندانش او را به جايي نخواهد رسانيد. 📒 🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج 🍃 🍃🌹🍃🌸🍃🌹🍃🌸🍃🌹🍃 https://eitaa.com/joinchat/508952866Cc4fca4b81b
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 🔹 ترس از خدا در فزونی نعمت ها 💠 درود خدا بر امیرالمؤمنین فرمود : ای فرزند آدم! زمانی كه می بينی خداوند انواع نعمتها را به تو می رساند، در حالیکه تو معصيت كاری، بترس. 🔰 گاهی اوقات چیزی که به نظر ما تلخ و ناگوار می آید، نعمتی است بزرگ و گاهی برعکس، چیزی که به طبع و نفس ما خوشایند می آید، نقمت و عذابی است سخت و پیچیده. 🔻انسان باید دائماً مراقب نفس خودش و ملتجی به خداوند متعال باشد. یکی از بلاهای بسیار خطرناک و نقشه های بسیار پیچیده ای که خداوند برای گنه کاری که آگاهانه و عامدانه مسیر خطای خودش را پیش میرود و هیچ اعتنایی به هشدارها نمی کند طراحی می کند، مسأله بسیار سختی است که در حکمت ۲۵ با آن آشنا می شویم. برای اینکه عزیزان من خوب بتوانند عمق مقصود مولا علی (علیه السلام) و این خطر بزرگ را درک کنند، بنده بر خلاف رویه غالب، استثنائاً برای فهم حکمت ۲۵ عربی این حکمت را در کنار حکمت ۳۰ و حکمت ۱۱۶ برای شما می خوانم تا ببینیم چه خطر بزرگی می تواند ما را تهدید کند. 🔻 در حکمت ۲۵ می فرمایند: « يَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ فَاحْذَرْهُ » ای فرزند آدم! وقتی که دیدی پروردگار سبحان پشت سر هم به تو نعمت می دهد در حالیکه تو هم پشت سر هم معصیتش را می کنی خوشحال نباش ، برحذر باش که سر می شکند دیوارش. 🔻خوب چرا باید برحذر باشیم وقتی پروردگاری اینقدر مهربان داریم که هرچه ما گناه می کنیم او به روی خودش نمی آورد و برعکس، نعمت، شهرت، احترام، سلامتی و زیبایی بیشتر می دهد، چرا می گوید:«فَاحْذَرْهُ»؟ اینکه خوب است! حضرت جواب را در حکمت ۳۰ می دهد: « الْحَذَرَ الْحَذَرَ! فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى كَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ » ؛ حواست را جمع کن، به هوش باش!-چرا؟- به خدا قسم گاهی خدا آنچنان پرده پوشی میکند تا جایی که تو خیال کنی تو را بخشیده است. چرا خدا کاری میکند که من خیال کنم بخشیده شده ام ؟ جوابش در حکمت ۱۱۶ و عیناً همین مطلب در حکمت ۲۶۰ است که اشتباهاً توسط سیّد رضی تکرار شده است. در حکمت ۲۶۰ و ۱۱۶ جواب این سؤال را که چرا وقتی من گناه می کنم ولی خدا لطف می کند و به من نعمت بیشتر می دهد، می گوید نگران باش چون خداوند گاهی آنقدر پرده پوشی گناهان را میکند تا خیال کنی تو را بخشیده است را اینگونه می دهند: چه بسا کسی که با نعمتهایی که به او رسیده به دام می افتد و با پرده پوشی بر گناه توسط خدا فریب می خورد و با ستایش شدن آزمایش میگردد و خداوند هیچکس را همانند مهلت دادن گرفتار نکرد. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج 🍃 🌴کانال لطفابرای فرج دعاکنید🌴
روز جمعه‌ای در مسجد بر دوش پدرم بودم و امیرالمومنین(علیه‌السلام) خطبه میخواند و در همان حال با آستینش خود را باد میزد...! پرسیدم پدر: آیا امیرالمومنین احساس گرما میکند؟! گفت: خیر پسرم؛ او پیراهنش را شسته و هنوز نم دارد و چون پیراهن دیگری ندارد، این کار را انجام میدهد تا لباسش خشک شود...! _لازم به ذکر است که علی(علیه‌السلام) در این زمان مسلمین بود. الغارات،ص۹۸
هشدار و سفارش به اطاعت از اهل بيت عليهم السّلام: با توجّه به اين همه خطرات، روشهاى گمراه كننده شما را به كجا مى كشاند تاريكى ها و ظلمتها، تا كى شما را متحيّر مى سازد دروغ پردازيها تا چه زمانى شما را مى فريبد از كجا دشمن در شما نفوذ كرده به اينجا آورده و به كجا باز مى گرداند آگاه باشيد كه هر سر آمدى را پرونده اى، و هر غيبتى را بازگشت دو باره اى است. 🌴کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید🌴
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 2⃣ 🔹 بیماری، درد و درمان در نهج البلاغه 🔰 بخش دیگری از مبحث بیماری ذیل حکمت ۲۷ مربوط به سرایت بیماری است. ⁉️ آیا بیماری از کسی به کسی سرایت می کند یا نه؟ 🔻در نهج البلاغه شریف در حکمت ۴۰۰ امیرالمؤمنین (علیه السلام) مطلبی را فرموده اند که بعضی از عزیزان تصور کردند که منظور حضرت این است که اصلا بیماری مُسری نداریم. آن عبارت این است: «الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ»؛ مرحوم آقای دشتی هم اینگونه ترجمه کرده است: " اعتقاد به رسیدن بیماری به دیگری درست نیست ". از این عبارت اشتباهاً برداشت شده است که پس ما بیماری مُسری نداریم، پس اصلاً مسأله کرونا ، مراقبت و دست ندادن و ماسک و... چیز بیخودی است! بنده ان شاءالله توضیح میدهم تا این شبهه هم به بهانه حکمت ۲۷ دفع بشود. 🔻اولاً اگر در این حکمت از ابتدا دقت کنید، امیرالمؤمنین (علیه السلام) مشغولند و درمورد بعضی از اعتقادات و باورهایی که از زمان جاهلیت برای اعراب مانده است صحبت می کنند؛ بعضی را نفی می کنند و بعضی را اثبات می کنند. مثلا می فرمایند: "چشم زخم حقیقت دارد. استفاده از نیروهای مرموز طبیعت حقیقت دارد. سحر و جادو وجود دارد. فال نیک راست است. رویداد بد را بد شگون دانستن درست نیست و..." 🔻نظیر این فرمایش در روایت پیامبر عظیم الشأن هم هست با همین عبارت:«لا الْعَدْوَی» یا « الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ». در آنجا پیامبر(صلوات الله علیه و اله) می فرمایند: العدوی حقیقت ندارد، "هامَّه" و "صفر" هم حقیقت ندارد. 🔻 اجازه بدهید "هامَّه" را توضیح بدهم تا معلوم بشود پیامبر در آن حدیث و امیرالمؤمنین در حکمت ۴۰۰ چه چیزی را دارند نفی و رد می کنند. "هامَّه" یعنی چه؟ عرب از زمان جاهلیت اعتقاد داشت وقتی کسی می میرد، استخوانهایش شبیه یک جغد میشود و این جغد گاهی می آید و بر می گردد روی دیوار خانه می نشیند و این بدشگون است، چون در واقع خبر مرگ است. بعضی ها هم گفته اند نه "هامَّه" اصلا خودش اسم جغد است. اعتقاد عرب جاهلی این بوده است که اگر جغدی آمد بر در خانه ای نشست و آواز خواند این دارد خبر مرگ اهل خانه را می دهد. این اعتقاد غلط را داشتند. حضرت فرمودند " هامَّه" غلط است. یا "صُفْر"، "صَفْر" و " صَفَرْ" هر سه درست هستند. معتقد بودند یک نوع بیماری در شکم شتر هست که به بقیه منتقل می شود که حضرت این را دفع کردند. 🔻 اما اینکه " العَدوی" را هم نفی کردند، ببینید وقتی نفیِ "العدوی" می کنند دو معنی از آن برداشت میشود: یکی اینکه آیا واقعا سبب نیست؟ یعنی اگر من با یک جُذامی رفت و آمد و معاشرت کردم، راحت غذایش را خوردم ،این معاشرت مقدمه نیست برای اینکه من هم جُذام بگیرم؟ چنین چیزی از این روایت برداشت نمیشود. چون بر خلافش، روایات زیادی داریم. امروز هم علم هم اثبات کرده است. مثلا از خود پیامبر حدیث داریم که از جُذامی فرار کنید، همانگونه که از شیر درنده فرار میکنید. یا روایت داریم که انسان بیمار را از جمع سالم جدا کنید. پس معنی اینکه " العدوی" حق نیست، چیست؟ معنی اینکه "العدوی" حق نیست این است که بیماری به تنهایی نمی تواند به صورت قطعی باعث بیماری شخص دیگری باشد، مگر اینکه اراده الهی باشد و تقدیر الهی باشد. یعنی برای بیماری سببیّت میشود قائل شد، اما علت تامّه نیست. 🔻 نتیجه این نگاه این است: ما موظفیم از اسباب بیماری دوری کنیم، اما اعتقادمان این نیست که حتما اگر کسی با یک بیمار نشست ، بیماری را از او گرفته! ممکن است عامل دیگری داشته باشد. پس از این عبارت « الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ» کسی حق ندارد برداشت کند که مراقبتهایی که در قصّه کرونا یا هر بیماری دیگری باید انجام بشود، اینها بیخود است. چون اصلا ما بیماری مُسری نداریم! چرا بیماری مُسری داریم اما اعتقاد به اینکه بدون اذن و اراده خدا این بیماری منتقل بشود، غلط است و الّا سببیتش درست است. یعنی یکی از راههایی که ممکن است انسان دچار بیماری بشود، همنشینی و معاشرت با کسی است که این بیماری مُسری را دارد. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌴کانال؛ لطفابرای فرج دعاکنید🌴
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 4⃣ 🔹 بیماری، درد و درمان در نهج البلاغه 🔰 مطلب پایانی در مورد مسأله بیماری و درد به بهانه حکمت ۲۷ مسأله درمان است. 🔻 یکی از مسائلی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم برای پیشگیری و هم برای درمان توصیه فرموده اند، "دعا" است. 🔻نکته عجیب این است که حضرت می فرمایند خیال نکنید انسانی که سالم است و بدنش صحّت دارد، نیازش به دعا از بیمار کمتر است؛ نه اینگونه نیست. در حکمت ۳۰۲ می فرمایند: « آنکس که به شدت گرفتار درد است نیازش به دعا بیشتر از شخص تندرستی که از بلا در امان است نمی باشد». یعنی آن کسی که در امان است و به خیال خودش الان سالم است، خیال نکند که چون بیمار نیست، دردی ندارد و مشکلی ندارد فعلا احتیاجی به دعا ندارد، برای پیشگیری از درد و مراقبت از این سلامتی و صحّت هم به دعا خیلی نیاز دارد. 🔻نکته دیگر هم در بحث درمان در حکمت ۴۰۰ است. حضرت علی( علیه السلام) بعضی از چیزهایی که در اختیار همه ما هست و می تواند بیماریهای جسمی و روحی را درمان بکند را بیان می کنند، که از این قرار هستند: « بوی خوش درمان و نشاط آور است. عسل درمان کننده و نشاط آور است. سواری بهبودی آور است و نگاه به سبزه زار درمان کننده و نشاط آور است». 🔻با این توضیحات ما به بهانه حکمت ۲۷ کل مسأله بیماری، درد و درمان را عرض کردیم. اما خود حکمت ۲۷ این بود: « إمْشِ بِدَائِكَ مَا مَشَىٰ بِكَ»؛ "تا وقتی که دردت با تو همراهی میکند، با آن راه بیا و با آن بساز". 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌴کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید🌴
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 🔷 خطر ابتلاء به سنّت املاء و استدراج 💠 و درود خدا بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: هشدار! هشدار! به خدا سوگند! خداوند چنان پرده پوشی كرده كه می پنداری تو را بخشيده است. 🔻 اگرچه بنای اصلی خداوند نسبت به بندگانش فقط رحمت است و در ادعیه اهل بیت (علیهم السلام) نیز خوانده ایم «سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ »؛ یعنی رحمت او بر غضبش همیشه پیشی گرفته و سبقت گرفته است، اما گاهی غضب الهی عامل و نتیجه اعمال و گناهان از حد گذشته خود انسان است. در چنین شرایطی اگر انسان هنوز چیزی از ایمان در درونش مانده باشد، سختی و عذابی در دنیا باعث می شود که او متنبه بشود، اگر نشد در هنگام مرگ، اگر نشد در برزخ، اگر نشد در هول و هراس محشر، حتی گاهی ممکن است کسی آنقدر از این مرز گذشته باشد که مدتی در جهنّم معذّب بشود تا پاک بشود و وارد بهشت بشود. 🔻 امّا اگر کسی دیگر این حد را تمام کرد، یعنی حتی یک سرسوزنی وجدان ایمانی در وجودش نبود، خدای نکرده اگر دیگر از این مرز گذشت، مبتلا به سنّت بسیار خطرناک و پنهانی می شود، تحت عنوان :« سنّت املاء و استدراج». 🔻از نشانه های این گرفتاری این است که انسان در عین حالی که عالمانه و عامدانه گناه پشت گناه انجام می دهد، اما در ظاهر در زندگی اش هیچ آبروریزی نمیشود، بلکه مدام آبرو پیدا میکند و مال به دست می آورد؛ قدرتمندتر می شود، تا خیال کند که خداوند دارد از در رحمت با او مواجه می شود. اینجا، آنجایی است که نیاز به هشدار و بیدارباش های جدی دارد. 🔻لذا حضرت علی(علیه السلام) در حکمت ۳۰ این هشدار را به زیباترین وجهی داده اند. البته اگر در خانه دلی باشد و در دل بیداری! می فرمایند: "هشدار! هشدار! به خدا سوگند خداوند گاهی چنان پرده پوشی میکند، که خیال میکنی تو را بخشیده است". 🔻در حکمت ۱۱۶ پشت پردهٔ این پرده پوشی که هیچ نشان رحمت نیست بلکه مایه غفلت گنهکار میشود را اینگونه توضیح داده اند: "چه بسا كسی كه با نعمت هايی كه به او میرسد به دام می افتد و با پرده پوشی بر گناه فريب می خورد و با ستايش شدن به فتنه مبتلا میشود و خداوند هيچ كس را همانند مهلت دادن، گرفتار نکرد". به خدا پناه می بریم از اینکه گرفتار عرصه ای از معاصی بشویم که دیگر در رحمت خدا بر روی ما بسته شود و خدا با سنّت املاء و استدراج فضا را برای ما باز کند تا در منجلاب و مرداب معصیت بیشتر فرو برویم. 🎙حجت الاسلام _عجل_لولیک_فرج ⤵️⤵️؛ 🌴کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید🌴
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 شرح ( قسمت1) 🔹اهمیت، ارزش و جایگاه صبر در نهج البلاغه1⃣ 🔻در حکمت ۳۱ نهج البلاغه امیرالمؤمنین (علیه السلام) در یک الگوی بسیار زیبا و ابتکاری ابعاد و ارکان ایمان را بیان می فرمایند. با توجه به اهمیت مسأله ایمان و با توجه به جامعیّت حکمت ۳۱، بنده تصمیم گرفتم مسأله ایمان را بر اساس فرمایشات حضرت علی(علیه السلام) در حکمت ۳۱ از سایر آموزه های نهج البلاغه به صورت کامل خدمت شما تقدیم کنم. لذا بحث بر حکمت ۳۱ چند جلسه ای ادامه خواهد داشت و تمام مطالبی که شایسته است ذیل حکمت ۳۱ درباره ایمان، ابعاد، ارکان ، آثار، ارزش و اهمیت آن دانسته بشود، ان شاءالله از نهج البلاغه با دسته بندی خاصی تقدیم خواهد شد. 🔻 در این جلسه درباره ارزش، اهمیت و جایگاه صبر از نهج البلاغه صحبت می کنیم. چرا؟ چون حضرت در همان آغاز حکمت ۳۱ می فرمایند: :«الْإِيمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْيَقِينِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ». ایمان بر چهار ستون استوار است. اولین ستون را میفرمایند "علی الصبر" اولین ستون صبر است. لذا ما چند جلسه ای پیرامون "صبر" سخن خواهیم گفت. جلسه اول پیرامون ارزش، اهمیت و جایگاه صبر صحبت میکنیم. 🔻امیرالمومنین(علیه السلام) صبر را در واقع شرط مؤثر واقع شدن اسلام به عنوان سپری در مقابل هلاکت و دوزخ و جهنم بیان می فرمایند. در بند اول از خطبه ۱۰۶ در قالب سپاس و ستایش خداوند اینگونه می فرمایند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جعلَ الْإِسْلَامَ جُنَّةً لِمَنْ صَبَرَ ». خدا را سپاس که اسلام را برای کسی که صبر کند سپر قرار داد. همچنین در نهج البلاغه شریف امیرالمؤمنین(علیه السلام) صبر را یکی از ارکان ایمان میدانند که در همین حکمت ۳۱ خوانده شد:«الْإِيمَانِ فَقَالَ الْإِيمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ؛ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْيَقِينِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ». ایمان بر چهار ستون برقرار است: بر صبر، یقین، عدل، جهاد. مولا علی(علیه السلام) در بین تمام ارکان ایمان، صبر را اولویت دادند. در حکمت ۸۲ نسبت صبر با ایمان را مانند نسبت سر به بدن میدانند و می فرمایند: بر شما باد بر صبر، زیرا همانا نسبت صبر به ایمان، مانند نسبت سر به جسد است. همچنان که خیری در جسد بی سر نیست، خیری در ایمان بی صبر هم وجود ندارد. یا در حکمت ۱۱۳ صبر و حیاء را از عالیترین مراتب ایمان بیان می دارند و می فرمایند:« لَا إِيمَانَ كَالْحَيَاءِ وَ الصَّبْرِ». هیچ ایمانی به ارزش حیاء و صبر نیست. همچنین در حکمت ۴ نهج البلاغه مولا علی(علیه السلام) صبر و استقامت و مقاومت را نوعی شجاعت معرفی کرده اند و فرمودند: «الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ»؛ صبر نوعی شجاعت است. زیرا انسان صبور چه در وقتی که نعمت بزرگی نصیب او میشود، چه در وقتیکه مصیبتی به او عارض میشود، جلوی هیجان نفسش را می گیرد تا به حرام نیفتد. پس خیلی شجاع است که توانسته با خودش مبارزه کند. 🔻همچنین باز امیرالمؤمنین (علیه السلام) صبر را وسیله نجات معرفی می کنند. مثلاً در خطبه ۷۶ میفرمایند: «رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِيَّةَ نَجَاتِهِ»؛ خدا رحمت کند هر کسی را که صبر را مرکب نجات خودش قرار داده است. ادامه دارد... ↩️ 🎙حجت الاسلام ⤵️⤵️ 🌴کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید🌴
البلاغه 1⃣: بخشندگی چه موقع افراط است؟ : 🔵همانطور که عرض شد ایثار و بخشندگی هم مراتب دارد تا جایی که حتی دادن جان و ایثار جان که بالاتر از بخشش کل مال است اینقدر ممدوح و پسندیده است. ✳️پس بسته به درجه ایمان مؤمن و موقعیت و ... فرق می کند. 👈 در این حکمت قاعده اولیه بیان شده است که عبارت است از اعتدال در بخشش در شرایط عادی و برای مومن متوسط اما گاهی مخاطب و شرایط چنان متفاوت است که بخشیدن از آنچه محبوب و حتی شدیداً مورد نیاز و حاجت است ممدوح است. 🔴ضمناً حضرت در این حکمت در مقابل بخشندگی، تبذیر را مطرح فرموده اند که در معنا تقریبا هم معنای ریخت و پاچ و اسراف است. 2⃣: افرادی هستند که علیرغم احتیاج خودشان ایثار و بخشندگی دارند آیا اینان زیاده روی میکنند؟ 3⃣: مرز بخشندگی چیست تا دچار افراط و تفریط نشویم؟ 4⃣:معیارومقدار بخشنده وحسابگر چه حد است وچگونه مشخص میشود؟ : ✅ اولاً: بخشندگی هم مثل همه خوبیها مراتب دارد از بخشیدن مازاد برنیاز و مصرف آغاز و تا بخشیدن آنچه به شدت مورد احتیاج است، می رود. 🔰در حضرت می فرماید: "خوشا بحال کسی که... مازاد بر مصرف زندگی را در راه خدا بخشش می کند." 📢در حالیکه در قرآن می خوانیم: " و یُّؤْثِرونَ عَلی أنفُسِهِم وَ لَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ " یعنی دیگران را بر خود مقدم می دارند اگرچه در چیزی که خود شدیداً به آن نیازمندند. 🔴پس ایثار از چیزی که خودت به آن محتاجی زیاده روی نیست . ✅✅نکته دیگری که قرآن کریم به آن اشاره دارد عبارت است از: 🔘 اینکه راه رسیدن به مقام ابرار، انفاق از محبوب است؛ یعنی از همان چیزی که دوستش داری دل بکنی و به دیگران ببخشی. ⏪خلاصه معلوم میشود گاهی بخشش صرفا یک حرکت اخلاقی حداقلی است اما گاهی مقدمه ای است برای عروج به مدارج عالیه کمال. ✅✅انفاق خوب مبتنی بر سه اصل است: ⭕️۱. ظرفیت ایمانی و اخلاقی ایثار کننده ⭕️۲. انفاق از آنچه محبوب توست ⭕️۳. شرایط و حال دریافت کننده انفاق 5⃣:"در زندگی حسابگر باش اما زیاده روی نکن" آیا ناظر بر همان بخشندگی روی حد و حساب است؟ (که البته فرموده شد که درجات بخشندگی تا ایثار هم به پیش می رود) : ⭕️بله 6⃣:ذیل درباره انفاق گفته شد: انفاق خوب مبتنی بر سه اصل است: 🔅۱. ظرفیت ایمانی و اخلاقی ایثار کننده 🔅۲. انفاق از آنچه محبوب توست 🔅۳. شرایط و حال دریافت کننده انفاق ⁉️شرایط و حال دریافت کننده یعنی هرچه فرد نیازمند، شرایط سخت تری داشت، اجر و ثواب انفاق ما بالاتراست؟ (و احتمالا مصداق "ازکفاره ی گناهان بزرگ است به داد مردم رسیدن" در می شود)؟ : ❇️شرایط و حال درخواست کننده دو معنی توأمان دارد: 🔴یکی اینکه: شرایط و احوالش نشان می دهد که چه میزان صدق دارد اگر برای ما احراز شد که دروغ می گوید جایز نیست کمکش بکنیم ولی اگر یقین به نیازش داشتیم یا حتی احتمال دادیم کمک می کنیم. 🔴دوم هم: بالاتر رفتن اجر و اثر انفاق با وخیم تر بودن وضع نیازمند است. 🖋حجت‌الاسلام مهدوی ارفع ⤵️⤵️ 🌴کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید🌴
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 شرح (2) 🔷 ارزش و جایگاه بلند عقل و عقلانیت 2⃣ سرفصل دوم عقلانیت در نهج البلاغه ،کارکردها و آثار عقلانیت است که به ترتیب اینگونه هستند: 🔹 ۱. رازداری: (حکمت ۶) 🔹 ۲. پیرو کردن زبان در مقابل عقل، یعنی عاقل زبانش پیرو و تابع عقلش است. ( حکمت ۴۰ و ۴۱) 🔹 ۳. عاقل امور زندگی را در سه بخش منظّم می کند. یا مشغول امرار معاش است ، یا مشغول عبادت و بندگی خدا است، یا مشغول استفاده بردن از لذّت های غیر حرام دنیا است. (حکمت ۳۹۰ ) 🔹 ۴. عقل، انسان را به تدبیر و فهم پشت صحنه اتّفاقات و تصمیمات می رساند. (حکمت ۱۱۲ ) 🔹 ۵. عقل می تواند تجربیّات گذشتگان را برای ما حفظ کند و در لحظاتی که به آن احتیاج داریم آنها را فعال کند.( نامه ۳۱ ) 🔹 ۶. عقل بهترین بی نیازی و ثروت است.( حکمت ۳۸ و ۵۴ ) 🔹 ۷. اثر عقلانیت، کم سخن گفتن است.( حکمت ۷۱ ) 🔹 ۸. نصیحتگری که هیچگاه ما را فریب نمی‌دهد و در نصیحتش غش و غلّ نیست عقل است.(حکمت ۲۸۱) 🔹 ۹. عقل مثل شمشیر بُرّان است، یعنی انسان عاقل همیشه در مقابل شک یک برهان قاطع دارد و در مقابل دیگران همیشه حرفش محکم و بَرنده است. (حکمت ۴۲۴) 🔹 ۱۰. حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: اصلاً شقاوت حقیقی این است که کسی از عقل و تجربه محروم بشود. ( نامه ۷۸) 🔹 ۱۱. بزرگترین سرمایه برای انسان که سودش خیلی خوب به انسان برمی گردد عقل است. (حکمت ۱۱۳) 🔹 ۱۲. عقلانیت، انسان را به اظهار دوستی با مردم می کشاند و اظهار دوستی با مردم نصف عقلانیت است.(حکمت ۱۴۲) 🔹 ۱۳. عقل عامل نجات انسان می شود در جایی که همه به واسطه نداشتن این عقلانیت غرق می شوند .(حکمت ۴۰۷ ) 🔹 ۱۴. عقل راه انسان را بین رشد و غَی ، بین رشد و گمراهی کاملاً روشن و واضح می کند. (حکمت ۴۲۱) 🔹 ۱۵. آن مبارز و مجاهدی که می‌تواند در مقابل هوای نفس، قتال و مبارزه کند و هوای نفس را از بین ببرد عقل است.( حکمت ۴۲۴) 🔹 ۱۶. کسی که با مردم دیگر، با خبرگان و نخبگان و متخصّصین و صاحبان تجربه، مشورت می‌کند در واقع با آنها در عقلهایشان مشارکت می‌کند و همین عامل تقویت عقلانیت او می شود. 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع ⤵️⤵️ 🌴کانال؛لطفا برای فرج دعاکنید🌴
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ شرح (2) 🔹بیماری و پاک شدن گناهان اما موضوع اول بحث شکوه و شکایت است، که یک موضوع محوری در حکمت ۴۲ است. بنده این موضوع را از نهج البلاغه محضر شما عزیزان تبیین می کنم . اولاً معنای شکوه و شکایت در لغت یعنی گله ، شکوا یعنی بیماری ، گله ، درد و شکایت کردن. شکایت یعنی گله کردن ، نالیدن اظهار درد و ناراحتی کردن. 🔻یکی دیگر از مسائلی که پیرامون شکوا و شکایت در نهج البلاغه مطرح است، موضع شکواست . یعنی انسان شکایتش را نزد چه کسی ببرد و نزد چه کسی نبرد. اولین موضع شکوا خودِ خداوند متعال است؛ یعنی آنجایی که انسان شکایت های خودش را به درگاه خدا می برد . در نهج البلاغه شریف موارد زیادی در این مورد داریم . 🔆 نکته اول توصیه امام علی (علیه السلام) در بندِ دهم نامه ۳۱ به مولا امام حسن (علیه السلام) است، که در آنجا درباره رابطه او با خدا می فرماید: «وَ شَکَوتَ إلَیهِ هُمومَک»؛ تو در مناجات با خدا، غصه ها و همّ و غم خودت را به درگاه خدا شکوه می کنی. 🔆 نکته دوم شکوه هایِ امیرالمؤمنین (علیه السلام) به درگاه الهی است که در چند مورد عرض خواهم کرد. ابتدا بند دوم از خطبه ۱۷ ، شکایت مولا علی (علیه السلام) به درگاه خدا از دست مدعیّان دروغین قضاوت است . حضرت در بند دوم از خطبه ۱۷ می فرماید: «به خدا شکایت می کنم از گروهی که جاهلانه زندگی می کنند و گمراه می میرند.» شکایت دوم حضرت از دست مردم زمانه خودشان است. در حکمت ۲۶۱ می فرماید اگر رعایا و مردم قبل از حکومت من از حیف و میل و ظلم و جور مسؤولین شان شکایت داشتند، امروز روزگار منِ علی به جایی رسیده است که به عنوان مسؤولِ جامعه از دست ظلم رعیتم شکایت به درگاه خدا دارم. سوم به درگاه خدا از خشکسالی است. در بند سوم از خطبه ۱۴۳ می خوانیم: « اللّهُمَّ اِنّا خَرَجْنا اِلَيْكَ نَشْكُو اِلَيْكَ ما لايَخْفى عَلَيْكَ» ؛ خدایا ما از مناظرمان به بیابان، به سوی تو آمدیم تا از آنچه که بر تو مخفی‌ نیست، به درگاهت شکوه کنیم. (یعنی خشکسالی و بی بارانی) 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ⤵️⤵️ 🖤کانال؛لطفا برای فرج دعاکنید🖤
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح (3) 🔹 بیماری و پاک شدن گناهان 🔻مورد بعدی شکایت از شرایط و اوضاع زمانه است . مولا علی (علیه السلام) در نامه ۱۵ در قالب مناجات به درگاه خدا اینگونه عرضه می دارد : «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ غَيْبَةَ نَبِيِّنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ تَشَتُّتَ أَهْوَائِنَا»؛ خدایا ما به تو شکایت می کنیم از فقدان پیامبر (صلوات الله علیه) و کثرت دشمنان و متشدّد بودن خواسته هایِ مردممان. البته شکوه های مولا از دست خواص و عوام جامعه و دوست و دشمن فصل مفصلی از نهج البلاغه را تشکیل می دهد که در این مجال کوتاه فرصت بیان آن ها نیست . نکته آخر در بحث شکایت به درگاه خدا اثرِ شکوه مؤمن است. مولا علی (علیه السلام) در همین حکمت ۴۲ که موضوع بحث ماست اثر صحیح شکوه از درد و بیماری به درگاه خدا را ریزش گناهان و اثر نادرست و غیر واقعی را اجر بردن معرفی می کنند . 🔸 ۱. شکایت به درگاه خداوند🔻 از طرفی می فرمایند: «جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ»؛ خدا این شکوه و شکایتی که از درد و بیماری دارید باعث ریزش گناهانت قرار داده است. بعد می فرمایند : «فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ» البته اینجور نیست که بیماری ثواب داشته باشه چون ثواب دائر مدار عمل است . این بحث اول در بحث موضع شکوا که شکایت به خداست. 🔸 ۲. شکایت به مؤمن🔻 اما موضع دوم شکوا و شکایت ، شکایت به مومن است. از نگاه مولا علی (علیه السلام) اگر کسی دردش ، حاجتش ، مشکلش را به مؤمنی بگوید و شکوه بکند، گویا به خداوند رفته و به درگاه خدا شکایت می کند . شما در حکمت ۴۲۷ می خوانید، کسی که حاجتش را به مؤمنی شکوه کند گویا آن حاجت را به درگاه خدا برده و شکوه کرده است. مصادیقی هم برای این شکوه به مؤمن هست که مصداق اصلیش در نهج البلاغه شکوه مردم به کارگزاران حکومت اسلامی است. در نهج البلاغه گله و شکوه مردم از مشکلات و ناراحتی هایشان به کارگزاران حکومت اسلامی، مصادیق متعددی دارد که به چند دسته تقسیمش کردند: اول شکوه به امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان رهبر جامعه از دست مسؤولین زیر دست. نمونه اش در نامه ۱۹ هست. حضرت در نامه به حاکم فارس نوشتند: « همانا دهقانان سرزمین تو از دست تو به خاطر غلظت و خشونت و قساوت و تحقیر مردم و سختگیری شکوه و شکایت به من کردند.» 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع ⤵️⤵️ 🖤کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید🖤
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 3 ) 🔹 ویژگی های بهترین بندگان 7⃣ اثر هفتمی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای یاد معاد بر شمردند، رام کردن نفس در شهوات و خواسته های نابجاست. 🔻مولا علی (علیه السلام) ابتدا به صورت کلّی در نامه ۳۱ خطاب به فرزند عزیزشان می فرمایند: « وَ ذَلِّلْهُ بِذِکرِ الْمَوْت » ؛ " نفس امّاره خودت را با یاد مرگ، رام کن ". 🔻و سپس در خطبه ۹۹، روش رام کردن نفس با ذکر موت و فرایندش را این گونه بیان می فرمایند: « أَلَا فَاذْكُرُوا هَاذِمَ اللَّذَّاتِ وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ وَ قَاطِعَ الْأُمْنِيَاتِ عِنْدَ الْمُسَاوَرَةِ لِلْأَعْمَالِ الْقَبِيحَةِ» ؛ " آگاه باشید! یاد کنید مرگی را که لذت ها را از بین می برد و شهوات را در هم می کوبد و آرزوها را قطع می کند، وقتی که انسان تصمیم برای کارهای زشت(مثل گناه) گرفته.» اگر یاد مرگ کند، آن خلجان شهوتش و لذتش بریده خواهد شد و در امان می ماند. 8⃣ و امّا آخرین اثر برای یاد معاد، در نامه ۵۳ نهج البلاغه بند آخر، خطاب به شهید مالک اشتر است؛ که عبارت است از کنترل رفتار خود، در مواجهه با مردم (از کبر و غرور و شدّت و غضب و...). 🔻مولا علی (علیه السلام)، در این بند از نامه ۳۱ می فرمایند: «باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت و تندی زبانت را در اختيار خودگير و با پرهيز از شتابزدگی و فرو خوردن خشم، خود را آرامش ده تا خشم فرو نشیند و اختیار نفس در دست تو باشد و تو بر نفس مسلّط نخواهی شد مگر با یاد فراوان قیامت و بازگشت به سوی خدا. » 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ⤵️⤵️ 🖤کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید🖤
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 4 ) 🔹 معیار صداقت و شجاعت و عفّت 🔸 ۳. نکته سوم این است که در همین حکمت ۴۷ بیان فرمود: " ارزش هر انسانی به اندازه همت اوست " ؛ یعنی باید ببینی که چه هدفی برایت خیلی مهم جلوه داده شده و برای چه هدفی خیلی علاقمندی ، به اندازه همان هدف می ارزی. اگر مال است ، اگر مقام است ، اگر شهرت است ، اگر شهادت است ، اگر زیارت امام زمان است ، اگر صالح شدن در قاموس بندگی است، تو به همان هدفی که در زندگی خودت قرار دادی و همّت می کنی ، می ارزی. 🔸 ۴. نکته چهارم در نهج البلاغه این است که پایین ترین همّت های اخروی ، از بالاترین همّت های دنیوی با ارزش تر اند. 🔻حضرت در حکمت ۳۷۰ می فرماید : « مَا الْمَغْرُورُ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ الدُّنْيَا بِأَعْلَى هِمَّتِهِ، كَالْآخَرِ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ الْآخِرَةِ بِأَدْنَى سُهْمَتِهِ »   " کسی که فریفته دنیا شده و از دنیا با عالی ترین همّتش به چیزی دسترسی پیدا می کند ، مانند فرد دیگری نیست که از آخرت با کمترین همّت به چیزی رسیده است. " 🔸۵. پنجم متعلَّقاتی که شایسته است مورد همّت مؤمن قرار بگیرد. یعنی حالا که همّت اینقدر ارزش برای انسان می آورد و یا ما را بی ارزش می کند ما به چه چیزهایی همّت کنیم ارزشمان بیشتر می شود؟ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ⤵️⤵️ 🖤کانال؛لطفاًبرای فرج دعاکنید🖤