﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_لقمان(ع)
#قسمت_دوم
🦋ويژگىهاى حضرت لقمان عليهالسلام🦋
1 - لقمان عليهالسلام از كسانى بود كه عمر طولانى كرد، عمرش را از دويست تا 560 سال و از هزار تا 3500 سال نوشتهاند.
🌱 - سلسله نسب او را چنين نوشتهاند: لقمان بن عنقى بن مزيد بن صارون، و لقبش ابوالاسود بود، بعضى او را پسر خاله، يا خواهرزاده حضرت ايوب عليهالسلام مىدانند كه سلسله نسبش به ناحور بن تارَخ (برادر ابراهيم خليل) مىرسد.
🌱3 - او از اهالى نوبه واقع در سرزمين آفريقا بود، از اين رو سياه چهره و داراى لبهاى ستبر و درشت بود، و قدمهاى گشاد و بلند داشت.
4 - او مدتى چوپان و برده قين بن حسر (از ثروتمندان بنى اسرائيل) بود سپس بر اثر بروز حكمت از او، اربابش او را آزاد ساخت.
🌱محدث و مورخ معروف، مسعودى مىنويسد: لقمان از اهالى نَوبه (واقع در آفريقا) بود ارباب او قين بن حسر نام داشت، لقمان در دهمين سال حكومت حضرت داوود عليهالسلام به دنيا آمد، عبد صالح بود، خداوند نعمت حكمت را به او عطا كرد، او در نقاط مختلف زمين، عمر طولانى كرد، همواره حكمت و وارستگى از او آشكار مىشد و تا عصر حضرت يونس عليهالسلام زندگى كرد.(954)
5 - در حديثى آمده لقمان به پسرش گفت:
🦋يا بُنَىّ خدَّمتُ اَربَعَمَأَةِ نَبىّ، و اَخَذتُ مِن كلامِهِم اَربعَ كَلِمات، و هى: اذا كَنتَ فِى الصَّلواةِ فاحفَظ قَلبَكَ، و اِذا كُنتَ عَلَى المائدَةِ فَاحفَظ حَلقَكَ، وَ اذا كُنتَ فِى بَيتِ الغَيرِ فَاحفَظ عَينَك، وَ اِذا كُنتَ بَينَ الخَلقِ فَاحفَظ لِسانَك؛
اى پسر جان! من چهارصد پيامبر را خدمت كردم، و از گفتار آنها چهار سخن برگزيدم:
🌱 1 - هنگامى كه در نماز هستى حضور قلبت را حفظ كن. 2 - هنگامى كه بر كنار سفره نشستى، گلويت را (از مال حرام) حفظ كن. 3 - هنگامى كه به خانه ديگرى رفتى، چشم خود را (از نگاه حرام) حفظ كن. 4 - و هنگامى كه بين انسانها رفتى، زبانت را حفظ كن.
🌱بر اساس اين حديث، لقمان عليهالسلام علاوه بر اين كه عمر طولانى كرده، همواره با پيامبران محشور بوده، به طورى كه با چهارصد پيامبر ملاقات نموده و از گفتار معنوى آنها بهره جسته است.
🌱6 - به نظر مىرسد كه لقمان عليهالسلام بيشتر عمرش را در خاورميانه، به خصوص در فلسطين و بيت المقدس گذرانده است. و نقل شده كه قبرش در ايله يكى از بندرهاى فلسطين است. او عمرى را با حكمت نظرى و عملى و معرفت در سطح بالا گذراند، و همواره نام نورانيش در پيشانى تاريخ حكماى وارسته جهان مىدرخشد.
🦋از گفتنىها اين كه: او فرزندان بسيار داشت، آنها را به گرد خود جمع مىكرد و به نصيحت آنها مىپرداخت، به گفته بعضى گرچه او با جمله يا بُنَىَّ؛ اى پسرك من نصيحت خود را آغاز مىكرد، ولى، خطاب او به همه پسران و فرزندانش بود، و با اين خطاب (كه خطاب به پسر بزرگ بود) به شيوه سخنرانان توانا، همه فرزندانش را به خود جلب نموده و مورد پند و اندرز قرار مىداد.
🌱در قرآن تنها بخش كوچكى از نصايح لقمان عليهالسلام امده، و گرنه او نصايح بسيار دارد كه گردآورى همه آنها، كتاب قطورى را تشكيل خواهد داد.
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
#لطفا_برای_فرج_دعا_کنید
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ناشنیدهها #قسمت_دوم
🎙 صوت عجیب
🔻هیچ چیز اتفاقی نیست!
♻️ ادامه دارد...
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج ⤵️⤵️
🥀کانال؛لطفابرای فرج دعاکنید🥀
🌿 لطفاً برای فرج دعا کنید 🌿
🌸🍃🌸🍃 #زندگينامه_شيطان #قسمت_اول شیطان که بود و چگونه به محفل فرشتگان و آسمان راه یافت؟ نام اصلی
🌸🍃🌸🍃
#زندگينامه_شيطان
#قسمت_دوم
به خاطر عبادتهای زیاد حارث در درگاه خداوند بود که به او مقامی عطا شد همانند فرشتگان و تا جائی بالا رفت که در زمره فرشتگان قرار گرفت.
او از این جایگاه به قدری احساس غرور و خود بزرگ بینی میکرد که با خود فکر میکرد:
اگر یک روز جایگاه من را به کسی دیگر واگذار کنند من از او اطاعت نمیکنم.
در روایت آمده که این امتیاز و افتخار بخاطر آن به او رسید که شش هزار سال خداوند تبارک و تعالی را عبادت و بندگی کرده بود .
ابلیس از جنس فرشتگان نبود اما فرشتگان او را فرشته میدانستند و نمیدانستند او از جنس آنها نیست،
ولى خداوند متعال میدانست که چنین نیست.
این جریان ادامه یافت تا در جریان سجده بر آدم، راز پنهان ابلیس آشکار گشت.
روزی ملائکه در لوح دیدند که به زودی یکی از مقربان درگاه الهی به نفرین ابدی گرفتار خواهد شد...
پس از حارث با اصرار خواستند که آنها را دعا کند که هیچ یک از ایشان به این بلا مبتلا نشود.
وی در جواب گفت: این قضیه به من و شما مربوط نیست.
ملائکه باز اصرار کردند. او نیز دعا کرد و گفت: خدایا! ایشان را ایمن گردان، ولی خودش را به سبب غروری که داشت، فراموش کرد.
روزی وی دید بر در بهشت نوشتهاند: « نزد ما بندهای است که او را به انواع نعمتها، گرامی میداشتیم. اما اگر او را به کاری واداریم، سرپیچی میکند و به لعنت ابدی گرفتار خواهد شد.»
حارث سالها او را لعن میکرد ولی نمیدانست که در حقیقت دارد خود را لعن می کند!
حارث سالها در آن مدت هر جا سجده اى مى کرد و سر بر مى داشت در آن جا نوشته شده بود: لعنه اله على ابلیس - چون اسمش عزازیل بود - نمى دانست که خودش است .
وی روزی دید در لوح نوشته است: « اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» پرسید: خدایا! این ملعون رانده شده کیست؟
خدای تعالی فرمود: بندهای است که او را به انواع نعمتها مخصوص میگرداندم ولی نافرمانیام خواهد کرد و خوار و بدبخت خواهد شد.
گفت: او را به من معرفی نما تا هلاکش کنم.
فرمود: زود است او را بشناسی. هنوز او تمرد و سرکشی نکرده است، تا مستوجب مجازات باشد.
شیطان در میان فرشتگان مشغول عبادت بود تا وقتى که خداوند اراده فرمود براى خود در زمین جانشین خلق فرماید.
به ملائکه خطاب نمود که من مى خواهم خلیفه اى در زمین قرار دهم و آنان را از مقصود خود آگاه نمود.
در این هنگام ابلیس به وسط زمین آمد و فریاد زد که :اى زمین ! من آمده ام تو را نصیحت کنم !
خداوند اراده کرده از تو پدیده اى به وجود آورد که برترین خلایق باشد و من مى ترسم که خدا را معصیت کند و داخل آتش شود (و در نتیجه تو داخل آتش شوى و بسوزى )
وقتى ملائکه مقرب آمدند از تو خاک بردارند آنها را به خداى بزرگ قسم بده از تو خاک برندارند...
#ادامه_دارد...
#مجمع_البيان_ج١ص١٦٣
#سوره_بقره_ايه٢٩_٣٠
#تفسيربرهان_ج٢
🌤#امام_زمان
🌿 لطفاً برای فرج دعا کنید 🌿
🌺#داستان_ظهور🌺 🌙ماه مکّه به سوی کعبه میآید.🕋 ❓چرا این کتاب را در دست گرفته ای و با چه انگیزه ای
🌺#داستان_ظهور🌺
🌷سیّد محمّد شهید میشود 🌷
◀️امروز، روز بیست و پنجم «ذی الحجّه» است. ما تا زمان ظهور، پانزده روز فرصت داریم.
◀️همسفر خوبم! آیا موافقی که با هم به اطراف کوه «ذی طُوی» برویم؟
◀️حتما در دعای ندبه، این جمله را بسیار خوانده ای: «أبِرَضْوی أم غیرها أم ذی طُوی».
◀️اکنون برخیز و با من به کوه «ذی طُوی» بیا. وقتی از کعبه به سوی مدینه حرکت کنیم، حدود پنج کیلومتر که برویم به آن کوه میرسیم.
◀️نگاه کن! ده نفر از یاران امام، در بالای این کوه جمع شده اند.
شاید بگویی: مگر امام سیصد و سیزده یار ندارد، پس چرا آنها فقط ده نفرند؟
این ده نفر یاران مخصوص او هستند که زودتر از همه خدمت امام رسیده اند؛ امّا آن سیصد و سیزده نفر، حدود چهارده روز دیگر به مکّه خواهند آمد.
◀️امام زمان بر فراز کوه ذی طُوی ایستاده است و منتظر است تا خدا به او اجازه ی ظهور بدهد.
◀️آیا میدانی آن عبایی که بر دوش امام زمان است، عبای پیامبر میباشد؟
آن عمامه زرد رنگی را که بر سر دارد، میبینی؟ این، همان عمامه رسول خداست.
◀️گوش کن!
امام به یاران خود میگوید: «می خواهم یک نفر را به سوی مردم مکّه بفرستم».
این یک مأموریّت مهم است.
چه کسی به عنوان نماینده امام به سوی مردم مکّه خواهد رفت؟
◀️اکنون امام یکی از پسر عموهای خود را برای این کار مهم انتخاب میکند.
نام او «سیّد محمّد» است.
◀️ امام به او دستور میدهد که به سوی مردم مکّه برود و پیامی را به آنها برساند.
آیا میخواهی این پیام را بشنوی؟
◀️گوش کن! پیام امام این است: «من از خاندانی مهربان و از نسل پیامبر هستم و شما را به یاری دین خدا دعوت میکنم. ای مردم مکّه، مرا یاری کنید».
◀️تو خود میدانی که امام زمان، نیازی به کمک مردم مکّه ندارد؛ زیرا روزگار ظهور نزدیک است، و به زودی وعده خدا فرا میرسد و هزاران فرشته به یاری او میآیند.
◀️پس چرا امام از مردم مکّه تقاضای کمک میکند؟
امام آنان را دعوت میکند تا به راه راست هدایت شوند و در این صورت، در این شهر هیچ خونی ریخته نخواهد شد.
آری، او امام مهربانی هاست و برای همین با تمام صداقت، مردم مکّه را به یاری دعوت میکند.
◀️نگاه کن! سیّد محمّد آماده حرکت شده و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد؛ زیرا مأموریّتی مهم به او داده شده است.
◀️او با مولای خود و دیگر دوستانش خداحافظی میکند و به سمت مسجد الحرام رهسپار میشود.
◀️من کمی نگران هستم، مردم مکّه با این جوان چگونه برخورد خواهند کرد؟
ساعتی میگذرد، خبری از سیّد محمّد نمی شود، کم کم به نگرانی من افزوده میشود.
◀️خدایا! چرا سیّد محمّد این قدر دیر کرد؟ و لحظاتی بعد یک نفر در حالی که خیلی پریشان است نزد امام میآید.
او به امام خبر میدهد که سیّد محمّد وارد مسجد الحرام شد و پیام شما را به مردم مکّه رساند؛ امّا مردم مکّه به او حمله کردند و او را کنار کعبه شهید کردند.
◀️آخر به چه جرمی به قتل رسید؟
مگر این شهر، حرم امن الهی نیست؟ مگر حتّی حیوانات هم اینجا در امن و امان نیستند؟ مگر نماینده امام چه گفت که مردم مکّه چنین خروشیدند و او را مظلومانه کشتند؟
◀️او همان شهیدی است که در احادیث ما به عنوان «نفس زَکیِّه» از او نام برده شده است. حتماً میخواهی بدانی معنای آن چیست؟
◀️نفس زَکیِّه یعنی: فردی بی گناه و پاک که مظلومانه کشته میشود...
✨ادامه دارد...
📚 #داستان_ظهور
#قسمت_دوم
✍مهدی خدامیان ارانی
#حکومت_مهدوی
#امام_زمان