هدایت شده از انجمنحمایتازتولد آرمیتیی
بزرگترین حسرتم اینه که نمیتونم با بچه های این انجمن باهم جمع شیم و همو ببینیم
هدایت شده از انجمنحمایتازتولد آرمیتیی
جدی نمیتونم باور کنم حتی یه نفر که شبیه به بچه های خفن و جذاب و باحال انجمن باشه رو ندارم تو مدرسه
هدایت شده از هرسیلیا و گلدانپتوس*
اون شنبه ( ۷ دسامبر ) واقعاً زیبا بود ولی حس میکنم یک لامپی وجود داشته که عجیب به نظر میاد
هدایت شده از هرسیلیا و گلدانپتوس*
روز خوبی بود. پرتو های آفتاب روی صورت هامون افتاده بود و ۵-۶ نفری دور زمین میدوییدیم. جایی که سایه باشه رو انتخاب و شروع کردیم به راه رفتن بین درخت ها. بحث های الکی میکردیم و میخندیدیم و دیوار رو شکوندیم. ۵ بار شکوندیم. دراز کشیده بودیم و از گرما حرف میزدیم و برای آخرین بار با شکوندن دیوار خندیدیم تا اینکه متوجه شدم لامپی که آویزونه عجیب به نظر میاد.
هرسیلیا و گلدانپتوس*
داستان گربه سیاه آلن پو رو خوندی؟
بی نظیر بود بی نظیر بود بی نظیر بود بی نظیر بود بی نظیر بود بی نظیر بود