ریختم

0:35

🧁-می‌دونی چی آزارم می‌ده؟ -چی؟ -قهوه‌ای که سرد شده، چایی که روی میز چپه شده، بیسکوییت‌هایی که طعمه‌ی مورچه‌ها شده‌ و ماژیک‌هایی که بی‌سر رها شده... اما نه، درد فقط این‌ نیست. اینکه نمی‌فهمم داری با خودت چیکار می‌کنی، اینکه انگار از خودت دور می‌شی، اینکه هیچ ردپایی از حالت نمی‌ذاری... و از همه بیشتر، اینکه نمی‌فهمم چرا کادوها رو پس فرستادی. چرا انگار هر چیزی که رنگ عشق داره، از دست‌هات سر می‌خوره و زمین می‌افته؟ 🧁از آنِ بادرنجبویه برای: @love_myself_2

هری: پرفسور، دوسال پیش من مدرسه رو از دست ولدمورت نجات دادم پرفسور مک‌گونگال: این شجاعتت رو میرسونه ماهم ازت ممنونیم هری: پارسال هم دوباره مدرسه رو از دست ولدمورت و باسیلیسک نجات دادم پروفسور مک‌گونگال: فکرکنم هرچی بخوای میتونی ازم درخواست کنی، بگو چی میخوای؟ هری: چیز زیادی نمیخوام، فقط میشه بذارید با دوستام برم هاگزمید؟ پروفسور مک‌گونگال: از جلوی چشم هام خفه شو، گفتم که نیاز به رضایت نامه امضا شده توسط اولیا داری.

خیلی زیبا بود این *چقدر دیر جواب دادم

۶۶۳ سه شنبه - تعطیل بود عشق و حال همش (🚬)

۶۶۴ چهارشنبه - برق رفت تو مدرسه، کتابخونه مدرسه و کلا دلقک بازی اون روز و غذایی که دوست محترم درست کرده بود (🔥)

۶۶۵ پنجشنبه - واقعیتش چون حالمبد بوپ زیاد نکته مثبت خاص یا چیزی که خوشحالم کرده باشه وجود نداشت جز اینکه کلاس نرفتم🔥